درس بعد

مهدويت در قرآن

درس قبل

مهدويت در قرآن

درس بعد

درس قبل

موضوع: مهدويت در قرآن


تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۷/۲


شماره جلسه : ۴۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی آیات شریفه 36 تا 38 سوره مبارکه حجر

  • سه احتمال پیرامون «یوم الوقت المعلوم»

  • بررسی احتمالات

  • بررسی یک شبهه

  • جواب شبهه

  • بررسی خصوصیات «یوم الوقت المعلوم» از منظر آیات و روایات

  • خصوصیات نقل‌شده درآیات

  • خصوصیات نقل‌شده در روایات

  • بررسی تعارض روایت سوم با روایات اول و دوم

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


بررسی آیات شریفه 36 تا 38 سوره مبارکه حجر
در جلسه گذشته پیرامون آیات شریفه 36 تا 38 سوره مبارکه حجر که این آیه است: «قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ ُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» در مورد این آیه، مطالبی را بیان کردیم.

 سه احتمال پیرامون «یوم الوقت المعلوم»
بیان شد که احتمالاتی که در مورد «یوم الوقت المعلوم» هست که عبارتند از:

احتمال اول: عرض کردیم که در این زمینه، به قرینۀ روشنی که در خود آیه وجود دارد، «یوم الوقت المعلوم» قبل از «یوم یبعثون» و قبل از روز قیامت است. شیطان از خدای (تبارک‌وتعالی) مهلت خواست که تا روز قیامت بماند و خدای تبارک‌وتعالی نپذیرفت و فرمود تا آن روزی که زمان آن روز معین در نزد خود خدا هست. گفتیم این غیر از «یوم یبعثون» است. باز آیه ظهور روشنی دارد که «یوم الوقت المعلوم» قبل از «یوم یبعثون» است؛ و اقوال و احتمالات را بیان کردیم.

احتمال دوم: فرمایش مرحوم علامه; را ذکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این روز، یک روز معین عندالله (تبارک‌وتعالی) است و آن روزی است که تا آن زمان شیطان باقی هست. ممکن است بعدازآن زمان تکلیف باشد و شیطان هم باقی نباشد. درنتیجه از آیه استفاده می­کنیم که یک «یوم الوقت المعلوم» که در آن زمان ممکن است شیطان، یعنی حتماً شیطان نیست و انسان هست، به نحو کلی استفاده می­کنیم؛ و قبل از نفخه­ی اولی است که در آن‌همه خلائق از بین می­روند.

احتمال سوم: ابن عباس و جمهور مفسران اصرار دارند بگویند مراد از «یوم الوقت المعلوم»، نفخه اولی است.

بررسی احتمالات
ما می‌خواهیم عرض کنیم چون یک أجل معینی برای شیطان هست، معلوم می­شود که این اجل، اجل برای خصوص شیطان است و الا اگر «یوم الوقت المعلوم» نفخه اولی باشد، برای همه موجودات است. خدای (تبارک‌وتعالی ) در مقام بیان این نکته است که برای خصوص شیطان، تمایزی با سایر مخلوقین قائل شود و اجلی قرار دهد که برای شیطان هست و برای دیگران نیست. ما یک همچنین استظهاری از آیۀ شریفه می­کنیم. پس نمی­توانیم بگوییم «یوم الوقت المعلوم» همان نفخه اولی است؛ زیرا نفخه اولی، اجل برای همه خلائق است و اختصاصی به شیطان ندارد.

پس این نکته را به نکات بحث گذشته اضافه کنید؛ زیرا ما می­خواهیم سعی کنیم تا می­توانیم مطلب را از خود آیۀ شریفه استفاده کنیم؛ بنابراین اگر بگوییم «یوم الوقت المعلوم»، نفخه اولی است که نظر ابن عباس و کثیری از مفسرین است، باید بگوییم این دیگر اجل معینی برای شیطان نشد، درحالی‌که خدای (تبارک‌وتعالی) می‌خواهد در این آیۀ شریفه یک اجل معینی را برای شیطان قرار دهد که این اجل برای خصوص شیطان است یا لااقل شامل همه خلائق نیست؛ و اگر بگوییم نفخه اولی است آن شامل همه خلائق می‌شود.

پس برای کلام ابن عباس ولو کثیری از مفسرین هم قائل به آن شده‌اند، ما قرینه و شاهدی نداریم بلکه با این بیانی که عرض شد برای کلام ابن عباس مقداری مبعّد می‌شود. پس ما از آیه استفاده کردیم «یوم الوقت المعلوم»، همان «یوم یبعثون» و روز قیامت نیست. باز از خود آیه استفاده می­کنیم نفخه اولی هم نیست. پس باید یک‌چیزی قبل از این دو باشد. باید روزی بیاید که خدای (تبارک‌وتعالی) در آن روز امتیازی برای بشر قائل شود، کرامتی یا تکریمی برای بشر باشد که خدا در آن روز شیطان را از بین ببرد. پس در روزی قبل از نفخه اولی حادثۀ مهمی اتفاق خواهد افتاد.

بنابراین سؤال این است که آنچه زمانی است که بودن شیطان ملاک ندارد؟ پاسخ این است که آن زمانی است که شیطان قدرت اغوا ندارد و عقل بشر کامل شده و قبح افعال قبیحه را خود متوجه می­شود و دیگر گناه نمی­کند. در آن زمان، شیطان در حریم بشر راه پیدا نمی­کند و این همان زمانی است که ما از آن تعبیر به یوم الظهور می‌کنیم. پس با این بیان می‌توان به‌روزی رسید که «یوم یبعثون» نیست و نفخه اولی نیست. بلکه باید روزی باشد که همان یوم الظهور است.

بررسی یک شبهه
در اینجا برای تکمیل استدلال، یک شبهه­ای را بیان می­کنیم و آن عبارت است از این­که آیه پنجاه سوره واقعه قرینه است بر این­که مراد از یوم وقت المعلوم، قیامت است؛ اگر کسی بگوید در قرآن کریم، در برخی آیات همچون در سورۀ مبارکة واقعه آیۀ 50 «یوم وقت المعلوم» در مورد قیامت استعمال شده و فرموده «لمجموعون إلی میقات یوم معلوم» و درنتیجه بر حسب این آیۀ سورۀ واقعه، یکی از أسامی قیامت یوم المعلوم است. آیا این قرینه نمی­شود که ما در این آیه سوره حجر هم بگوئیم مراد از «یوم الوقت المعلوم» روز قیامت است؟

جواب شبهه
 هرچند «القرآن یفسر بعضه بعضاً» ولی به چند شاهد، این به معنای اشتراک معنای الفاظ نیست؛ جواب این است که خیر. ما اساساً در مورد قرآن کریم نمی­توانیم بگوییم اگر لفظی در آیه­ای به یک معنایی به‌کاربرده شد، پس حتماً این لفظ درآیات دیگر هم همین معنا را دارد؛ زیرا این از خصوصیات قرآن کریم است. در قرآن گاهی اوقات، لفظی در ده آیه آمده است؛ در این زمینه چند شاهد وجود دارد که عبارتند از:

شاهد اول: کلمه «حرج»؛ شاید در نه جای قرآن استعمال شده باشد و هر جا یک معنایی اراده می­شود.

شاهد دوم: کلمۀ «زینت» همین‌طور است، مثلاً یکجا می­فرماید: «خذوا زینتکم عند کل مسجد»، زینت را آنجا یک معنایی اراده کرده‌اند، یا فرموده «المال و البنون زینة الحیاة الدنیا»، روشن است که این زینت، با آن زینت ولو لفظاً یکی است ولی دو معنا دارد. نمی­توان گفت این دو آیه را باید کنار هم بگذاریم و بگوییم آنجا گفته «خذو زینتکم» و اینجا زینت را مال و بنون گفته، پس آدم باید مال و اولاد خود را به مسجد ببرد!

شاهد سوم: کلمۀ «فتنة»، این کلمه را در قرآن خدای (تبارک‌وتعالی) به معانی مختلف اراده کرده؛ مثلاً «قاتلوهم حتی لا تکون فتنة»، این فتنه در اینجا به معنای شرک است. در بحث جهاد ابتدائی خدا می­فرماید مقاتله کنید تا شرک و مشرکی درروی زمین نباشد. ما بحث جهاد ابتدائی را مفصل مطرح کردیم و آیات آن را مفصل موردبحث قراردادیم و آنجا اثبات کردیم مراد از این فتنه، شرک است نه توطئۀ دشمن علیه مسلمانان. یا در جای دیگری از قرآن، «فتنه» به معنایی دیگر استعمال شده و عیبی ندارد و این از ویژگی­های قرآن است؛ زیرا قرآن یک کتاب معمولی بشری نیست تا بگوییم اگر جایی لفظی یا اصطلاحی استفاده شد در جای دیگر هم آن لفظ و اصطلاح را با همان معنا باید استعمال کنیم. البته این مطلب با «القرآن یفسر بعضه بعضاً» منافاتی ندارد، ولی اگر مفسری فکر کند که هر جا این لفظ «زینت» آمد باید به یک معنا باشد اشتباه است، هر جا «فتنه» آمد باید به یک معنا باشد، اشتباه است یا هر جا حرج آمد باید در یک معنا باشد. اشتباه است. ما رساله­ای در «لا حرج» داریم و در آنجا گفته‌ایم که «حرج» در چند معنا استعمال شده در قرآن کریم و اینجا هم همین‌طور است؛ یعنی اگر گفتیم قرآن درجایی از قیامت به «یوم معلوم» تعبیر کرده به «لمجموعون إلی میقات یوم المعلوم» این قرینه نمی‌باشد بر اینکه هر جای دیگر «یوم معلوم» یا «یوم الوقت المعلوم» آمد در روز قیامت متعیَّن باشد. بلکه در هرجایی باید ببینیم از خود آیه با شرائط و شواهد و قرائن چه چیز استفاده می­شود.

 پس این نکته که کسی خیال نکند کلمه «یوم معلوم» در سورۀ مبارکۀ واقعه می­تواند قرینه باشد بر اینکه «یوم الوقت المعلوم» در سورۀ حجر به معنای روز قیامت باشد.

بررسی خصوصیات «یوم الوقت المعلوم» از منظر آیات و روایات
ما استدلالمان به این آیه بر اینکه روز خاصی در این دنیا هست که روز قیامت نیست و نفخه اولی نیست و قبل از این‌هاست به نام «یوم الوقت المعلوم». حالا باید ببینیم «یوم الوقت المعلوم» چه خصوصیاتی باید داشته باشد که آیه می‌فرماید

خصوصیات نقل‌شده درآیات
 1- روزی که وجود شیطان ملاک ندارد: شیطان در آن روز از بین می­رود. ما می‌گوییم روزی است که شیطان بودنش دیگر ملاک ندارد. به این نکته باید توجه کنیم که «ان لکل قوم اجل»؛ هر انسانی یک اجلی دارد برای این است که بودن این انسان ملاک ندارد. در شیطان هم همین‌طور است و هر مخلوقی که اجلش می­رسد همین‌طور است و ملاکش تمام می­شود. آن زمان چه ظرفی است که ملاک شیطان در آن منتفی است؟ زمانی است که خاصیت شیطان از بین رفته و قدرت اغوا گری ندارد. بشر هست و تکلیف هست ولی شیطان قدرت اغوا گری ندارد. ما پیروان مکتب اهل‌بیت: همین روز را می­گوییم روز ظهور است و به یک چنین روزی معتقدیم. حالا خصوصیات دیگرش را درآیات دیگر می­توان مشاهده نمود؛

 خصوصیات نقل‌شده در روایات
با قطع‌نظر از آیه، روایاتی هم پیرامون خصوصیات دوران ظهور داریم؛ این روایات عبارتند از:

روایت اول: روایت حسین بن خالد از امام رضا7؛ در کتاب( کمال‌الدین ج 1 ص 371 ) آمده است و سند و دلالت آن چنین است: «حدثنا احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی» که خود شیخ صدوق; در کتاب کمال‌الدین در مورد او می­گوید: «کان رجلاً ثقة فاضلاً رحمة الله علیه و رضوانه» که یکی از خصوصیاتی که در رجال و از علائم توثیق شخص است، ترحم بر اوست. «و کان من مشایخ الصدوق; و ترضی علیه في موارد من المشیخة». این مورد وثوق است. «قال حدثنا علی بن ابراهیم» که علی ابن ابراهیم قمی است و معروف است و از مشایخ کلینی; است. «عن ابیه»، إبراهیم بن هاشم است که هر دو معتبرند.

«عن علی بن معبد»، او توثیق ندارد فقط نجاشی; و شیخ طوسی; فرموده­اند: «له کتابٌ»، أما توثیق ندارد. «عن الحسین بن خالد»، او از رجال امام کاظم7 است که توثیق ندارد. «قال، قال علی إبن موسی الرضا7 لا دین لمن لا ورع له»؛

کسی که ورع و تقوی ندارد دین ندارد. برخی گفته­اند ورع، مرتبۀ بالاتر از تقواست، برخی هم گفته‌اند یکی است. کسی که

ورع ندارد دین ندارد. کسی که در مقابل گناه خود را حفظ نمی‌کند، دین ندارد. «و لا ایمان لمن لا تقیَّة له»؛ کسی که تقیه هم ندارد، ایمان ندارد. «إنَّ أکرمکم عندالله أعلمکم بالتقیَّة فقیل له یابن رسول الله إلی متی؟» به امام هشتم7 عرض شد تقیه تا کی؟ «قال إلی یوم الوقت المعلوم»؛ تا روز وقت معلوم. عین این تعبیری است که در این آیۀ شریفه است. بعد فرمود: «و هو

یوم خروج قائمنا اهل البیت»؛ این «یوم الوقت المعلوم»، روز خروج آن وجود شریف، حجت آخر زمان که این وصف، این لقب را حضرت دارند. «و من ترک التقیَّة قبل خروج قائمنا، فلیس منّا»؛ کسی که قبل از قیام حضرت مهدی4 تقیه را ترک کند از ما نیست.

بعد در دنبال روایت، سؤال می­شود که آیا این حجت شما که این وصف را در میان اهل‌بیت دارد و قیام می­کند کیست؟

حضرت می­فرماید: «الرابع من ولدی، ابن سیدة الإماء، یطهر الله به الارض من کل جور و یقدّسها من کل ظلم»؛ کسی است که زمین را از هر جوری تطهیر می­کند و از هر ظلمی پاک می­کند. «و هو الذی یشک الناس فی ولادته» همین است که امروزه

گاهی اوقات برای برخی از ضعیف الایمان ها پیش می­آید که شک در وجود مبارک حضرت دارند، این در روایت تصریح

شده «و هو صاحب الغیبة قبل خروجه فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره و وضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم أحدٌ أحداً»؛ دیگر آن زمان أحدی به أحدی ظلم نمی‌کند.

شاهد این است که «إلی یوم الوقت المعلوم» إشاره به همین آیۀ شریفه دارد و حضرت این «یوم الوقت المعلوم» را تطبیق بر ظهور کرده­اند.

روایت دوم: مرفوعه اسحاق بن عمار از امام سجاد7؛ غیر از روایت اول، روایت دیگری که در کتاب «منتخب الأنوار المضیئة» آمده، آنجا روایت سندش سند درستی نیست و مرفوعه است.

اسحاق می­گوید: «قال سالته عن إنظار الله تعالی إبلیسَ وقتاً معلوماً»؛ از امام چهارم، امام سجاد7 راجع به اینکه خدا به ابلیس مهلت داد و در کتابش فرمود: «فإنَّک من المنظرین»، مراد چیست؟ راوی به این آیه اشاره می­کند و حضرت می‌فرماید: «قال الوقت المعلوم یوم قیام القائم»؛ باز در این روایت، حضرت تصریح کرده­اند که مراد چنین روزی است. «فإذا بعثه الله کان في مسجد الکوفة»؛ طبق این روایت از مسجد کوفه شروع می­کند «و جاء إبلیس حتی یجثو علی رکبته»؛ شیطان می­آید روی زانوان خودش در مقابل حضرت می­نشیند. «فیقول وا ویلاه من هذا الیوم»؛ از چنین روزی شکوه می­کند. چرا؟ چون آن روز، روزی است که بشر به عقل کامل رسیده و کسی از شیطان تبعیت نمی‌کند، لذا شکوه می­کند. «فیأخذ بناصیته و یضرب عنقه». حضرت ناصیه او را می گیرند و گردنش را می­زند. «فذلک یوم الوقت المعلوم منتهی أجله»؛ آن «یوم الوقت المعلوم» که منتهای اجل او هست چنین روزی است.

روایت سوم: روایت سوم در (علل الشرائع ج 2، ص 402، باب 141، حدیث 2)، «بإسناده إلی یحیی بن أبی العلاء الرازی إلی أبی عبد الله7 في حدیث طویل» از امام صادق7 «سئل عن قول الله عزوجل فإنَّک من المنظرین إلی یوم الوقت

المعلوم قال (علیه السلام) و یوم الوقت المعلوم یوم ینفخ في الصور نفخة واحدة فیموت إبلیس ما بین النفخة الاولی و الثانیة»؛

بررسی تعارض روایت سوم با روایات اول و دوم
حال سؤال این است که با این روایت چه کنیم؟ آن دو روایتی که گفتیم می­گوید «یوم الوقت المعلوم»، همان یوم ظهور است. در اینکه یوم الظهور قبل از نفخه اولی است هم بحثی نیست. تردیدی نیست که یوم الظهور قبل از نفخه اولی است؛ و قبل از آن، حضرت ظهور می‌کنند و حکومتشان تشکیل می­شود و مدت‌ها باقی هست تا برسد به نفخة اولی. در نفخة اولی تمام موجودات حتی ملائکه از بین می‌روند؛ اما این روایت می­گوید: «و یوم الوقت المعلوم یوم ینفخ فی الصور نفخة واحدة فیموت ابلیس ما بین النفخة الاولی و الثانیة».


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

برچسب ها :

مهدویت آیات مهدویت آیه 36 تا 38 حجر یوم الوقت المعلوم یوم یبعثون نفخه اولی نفخه ثانیه وجود شیطان ملاک وجود شیطان خصوصیات ظهور ظهور در روایات موت ابلیس

نظری ثبت نشده است .