موضوع: مهدويت در قرآن
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۱/۱۷
شماره جلسه : ۸
-
بررسی آيه پنجم از سوره قصص
-
بررسي روايات واردهی در ذيل آيه
-
رجعت ائمه معصومین (ع)
-
رجعت ظالمین
-
روايت سلمان فارسي
-
سلمان فارسي نقل میکند از پيامبر (ص) میفرماید:
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
آيه شريفه « وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» را در جلسه گذشته مورد تفسير قرارداديم و گفتيم اگر ما بدون در نظر داشتن روايات در اين آيه شريفه دقت كنيم، آيه شريفه به خوبي دلالت دارد بر يك اراده حتميه ي حقتعالی نسبت به كساني كه مورد استضعاف قرار گرفتند.
خداوند وعده میدهد كه در سرانجام دنيا اینها را، ائمه و وارثين درروی زمين قرار بدهد. ما از آيه استفاده كرديم كه اینیک وعدهی حتمي خداست، يك قضيه كلي است كه كساني كه مستضعف شدند اینها بايد در یکزمانی امام و وارث قرار بگيرند.
لذا خود آيه دلالت بر وقوع يك حادثه كلي درروی زمين دارد كه صالحان وارثان زمين میشوند، صالحان حاكمان زمين میشوند، صالحان ائمهی درروی زمين میشوند.
بدون هيچ روايتي آيه خودش دلالت بر اين معنا دارد. با توجه به اينكه گفتيم «منت» عبارت از يك نعمت سنگين است و اين منتي است كه خدا میخواهد بر مستضعفين بگذارد كه مستضعفين را ائمه و حاكمان بر روي زمين قرار بدهد. ولو قضيه در زمان حضرت موسي بوده و قوم بنیاسرائیل بعدازاینکه خداوند فرعون را از بين برد آنها را بهعنوان وارث قرارداد اما با توجه به نكاتي كه در بحث قبل گفتيم، گفتيم كه اين « و َنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ» را الان يعني در زمان نزول قرآن خداوند دارد به پيامبر میفرماید، قضيه موسي و فرعون را بيان كرده بعد به پيامبر میفرماید ما يك چنين اراده قطعي و حتمي داريم؛ از اين بيان معلوم میشود كه اين منحصر به همان زمان كوتاه حضرت موسي و بنیاسرائیل نبوده، اين ارادهای است مربوط به حادثه بسيار وسيعي كه بعداً میخواهد اتفاق بيفتد، اینها توضيحاتي بود كه راجع به خود آيه داديم.
بررسي روايات واردهی در ذيل آيه
در روايات عمدتاً به اين نكته تكيه شده كه مراد از « و َنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ» ائمه معصومين (ع) هستند.
در روايات روي اين نكته تكيه شده است كه آنکسانی كه خدا وعده داده ما اینها را درروی زمين امام قرار میدهیم، ائمه طاهرين (ع) هستند و اساساً از اين آيه شريفه با توجه به اين روايات، مسئله رجعت تمام ائمه معصومين (ع) در آخرالزمان كه اینها همه برمیگردند به دنيا، مطرحشده است و استفاده میشود و نکتهاش هم اين است.
رجعت ائمه معصومین (ع)
در طول تاريخ افرادي كه بعد از پيامبر انسان كامل و ولي خدا درروی زمين باشند، ائمه معصومين (ع) هستند؛ اینها واسطهی بين خلق و خداوند هستند؛ اینها واسطهی فيض هستند؛ حالا در جاي خودش ثابتشده است كه واقعاً اگر اینها نباشند و نبودند اصلاً زميني نبود، آسماني نبود، حياتي نبود خلقي نبود، همه اینها به بركت وجود ائمه معصومين (ع) هستند.
درنتیجه در تمام حکومتهایی كه ظالمين آمدند و برقرار كردند تا روز قيامت، در تمام اینها در درجه اول آنکسی كه مظلوم واقعشده و مستضعف واقع شد ائمه طاهرين (ع) هستند؛ يعني ظالمين نگذاشتند كه حق بهوسیله ائمه معصومين ابراز شود، نگذاشتند نور خدا كه اینها مظهر تجلي نور خدا درروی زمين هستند، اینها نورافشانی كنند، گستردگي پيدا كنند، ظالمين مانع از اين شدند، يعني هر حكومت ظالمي كه درروی زمين آمده بهاندازهی آن زماني كه حكومت شده و حكومت كرده بهاندازه همان زمان خودش ظلم را در درجه اول به ائمه معصومين (ع) كردند؛ يعني اگر يك حكومتي در آنطرف دنيا حتي براي كفار يك حكومت ظالمي تشكيل بدهد، اين حكومت در درجه اول نسبت به ائمه معصومين (ع) كه اینها حق حكومت واقعي درروی زمين رادارند اینها دارند ظلم میکنند و اینیک بحث خيلي مهم و خيلي لطيف و بسيار عميقي است مخصوصاً در مباحث مربوط به ولايت.
ولايت ائمه معصومين (ع) طوري است كه اگر غاصبین نبودند، اگر ظالمين نبودند، اگر اين امراي بني اميه نبودند و همچنين هر ظالمي كه تا روز قيامت میآید، مردم میآمدند از انوار هدايت ائمه معصومين (ع) بهره مند مي شدند؛ مردم به بركت هدايت ائمه معصومين راه صحيح را كه همان راه بندگي خداست طي میکردند.
پس درنتیجه اگر يك ظالمي در یکجا روي کارآمد، اين ظالم در درجه اول قبل از اينكه به مردم آنجا ظلم كنند به ائمه معصومين (ع) ظلم کردهاند؛ هرکسی كه عنوان ظالم دارد؛ اين ظالم چون دنبال اقامه باطل است، براي اين است كه حكومت باطل را ترويج كند مانع میشود از حكومت حق كه حكومت حق همان حكومت ائمه طاهرين است. در درجه اول دارد به ائمه معصومين (ع) ظلم میکند و در درجه دوم به مردمي كه در تحت حكومت آنها هستند، چون اگر اين مردم در تحت حكومت يك حاكم عادلي از خود امام معصوم يا كسي را كه امام معصوم قرار داده است، اینها واقع شوند اینها مسير صحيح زندگي را و مسير صحيح هدايت، نورانيت، سعادت و خوشبختي را در پرتو هدايت ائمه طاهرين طي میکنند.
رجعت ظالمین
ازاینجهت هست كه در بحث احاديث رجعت دارد وقتیکه آخرالزمان میشود، ائمه طاهرين رجعت میکنند، پيامبر اكرم رجعت میکند. از ميان ظالمين (حتي خود فرعون) آنها را هم خداوند به اين دنيا برمیگرداند. ظالمين را هم قبل از اينكه قيامت تشكيل شود مجدداً برمیگرداند به اين دنيا يك انتقامي از آنها گرفته میشود و بعد عذاب اليمشان براي قيامت است.
يعني آن ظالمين قبل از اينكه قيامت شود و ذلت اخروي را ببينند در همين دنيا بايد ذلت دنيوي را هم بچشند؛ اینطور نيست كه بگوييم حالا یک ظالمي صدسال، دويست سال ظلم كرد، آخرش هم به مرگ طبيعي از دنيا رفت اين حالا ديگر همه حسابوکتابش در قيامت است نه؛ برخي از اين ظالمين را خدا برمیگرداند و اینکه در روايات داريم فرض كنيد اولي و دومي هم برگردانده میشود طبق همين قانون است؛
يك قانون كلي است كه تمام ظالمين يا درجه اولهای از ظالمين را خداوند برمیگرداند به همين دنيا و از آنها انتقام گرفته میشود. میخواهم عرض كنم در اين آيه شريفه رواياتی واردشده است كه مستضعفين در اين آيه ائمه طاهرين (ع) هستند. روايات داريم كه ائمهای كه خدا میفرماید ما اینها را امام قرار میدهیم، اهلبیت پيامبر و ائمه طاهرين هستند.
روايت سلمان فارسي
حالا از ميان اين روايات يك روايت خيلي مهمي هست كه ناقل اين روايت سلمان فارسي است از پيامبر اكرم (ص). اين روايت را در دلايل الامامه آورده است و در بسياري از کتابها، در البرهان، در بحار مرحوم مجلسي در كافي در وافي اين روايت ذکرشده است. در سند روايت هم بعضي از افراد هستند كه در كتب رجال اسمي از آنها نيامده است، اما برخي از افرادي كه مورد توثيق ائمه طاهرين هم هستند اینها وجود دارد.
سلمان فارسي نقل میکند از پيامبر (ص) میفرماید:
دَخَلْتُ عَلَى رسولالله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَوْماً فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ: يَا سَلْمَانُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً وَ لاَ رَسُولاً إِلاَّ جَعَلَ لَهُ اِثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: يَا رسولالله! لَقَدْ عَرَفْتُ هَذَا مِنْ أَهْلِ اَلْكِتَابَيْنِ، قَالَ: يَا سَلْمَانُ فَهَلْ عَرَفْتَ مَنْ نُقَبَائِيَ اَلاِثْنَا عَشَرَ اَلَّذِينَ اِخْتَارَهُمُ اَللَّهُ لِلْإِمَامَةِ مِنْ بَعْدِي؟ فَقُلْتُ: اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ! قَالَ: يَا سَلْمَانُ خَلَقَنِيَ اَللَّهُ مِنْ صَفْوَةِ نُورِهِ، وَ دَعَانِي فَأَطَعْتُهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي نُورَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَدَعَاهُ إِلَى طَاعَتِهِ فَأَطَاعَهُ، وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ فَاطِمَةَ فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ، وَ خَلَقَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ، فَسَمَّانَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسَةِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ، فَاللَّهُ مَحْمُودٌ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ، وَ اَللَّهُ اَلْعَلِيُّ وَ هَذَا عَلِيٌّ، وَ اَللَّهُ فَاطِرٌ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ، وَ اَللَّهُ ذُو اَلْإِحْسَانِ وَ هَذَا اَلْحَسَنُ وَ اَللَّهُ اَلْمُحْسِنُ وَ هَذَا اَلْحُسَيْنُ، ثُمَّ خَلَقَ مِنَّا وَ مِنْ نُورِ اَلْحُسَيْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَمَاءً مَبْنِيَّةً، أَوْ أَرْضاً مَدْحِيَّةً، أَوْ هَوَاءً وَ ماءً وَ مَلَكاً أَوْ بَشَراً، وَ كُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِيعُ، فَقَالَ سَلْمَانُ: قُلْتُ: يَا رسولالله! بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا لِمَنْ عَرَفَ هَؤُلاَءِ؟ فَقَالَ: يَا سَلْمَانُ! مَنْ عَرَفَهُمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمْ وَ اِقْتَدَى بِهِمْ، فَوَالَى وَلِيَّهُمْ وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّهِمْ فَهُوَ وَ اَللَّهِ مِنَّا يَرِدُ حَيْثُ نَرِدُ وَ يَسْكُنُ حَيْثُ نَسْكُنُ، قَالَ: قُلْتُ: يَا رسولالله فَهَلْ يَكُونُ إِيمَانٌ بِهِمْ بِغَيْرِ مَعْرِفَةٍ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَنْسَابِهِمْ؟ فَقَالَ: لاَ يَا سَلْمَانُ، فَقُلْتُ: يَا رسولالله فَأَنَّى لِي لِجَنَابِهِمْ؟ قَالَ: قَدْ عَرَفْتَ إِلَى اَلْحُسَيْنِ، قَالَ: ثُمَّ سَيِّدُ اَلْعَابِدِينَ: عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ؛ ثُمَّ وَلَدُهُ: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عِلْمِ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلْمُرْسَلِينَ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لِسَانُ اَللَّهِ اَلصَّادِقُ، ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ اَلْكَاظِمُ غَيْظَهُ صَبْراً فِي اَللَّهِ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا لِأَمْرِ اَللَّهِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْجَوَادُ اَلْمُخْتَارُ مِنْ خَلْقِ اَللَّهِ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهَادِي إِلَى اَللَّهِ، ثُمَّ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلصَّامِتُ اَلْأَمِينُ عَلَى دِينِ اَللَّهِ اَلْعَسْكَرِيُّ، ثُمَّ اِبْنُهُ حُجَّةُ اَللَّهِ فُلاَنٌ سَمَّاهُ بِاسْمِهِ اِبْنُ اَلْحَسَنِ اَلْمَهْدِىُّ، وَ اَلنَّاطِقُ اَلْقَائِمُ بِحَقِّ اَللَّهِ. قَالَ سَلْمَانُ: فَبَكَيْتُ، ثُمَّ قُلْتُ: يَا رسولالله فَأَنَّى لِسَلْمَانَ بِإِدْرَاكِهِمْ؟ قَالَ: يَا سَلْمَانُ إِنَّكَ مُدْرِكُهُمْ وَ أَمْثَالُكَ وَ مَنْ تَوَلاَّهُمْ بِحَقِيقَةِ اَلْمَعْرِفَةِ، قَالَ سَلْمَانُ: فَشَكَرْتُ اَللَّهَ كَثِيراً، ثُمَّ قُلْتُ: يَا رسولالله! إِنِّي مُؤَجَّلٌ إِلَى عَهْدِهِمْ قَالَ:
يَا سَلْمَانُ اِقْرَأْ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَار وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولً وکان وَعْداً مَفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا قَالَ سَلْمَانُ: فَاشْتَدَّ بُكَائِي وَ شَوْقِي وَ قُلْتُ: يَا رسولالله! بِعَهْدٍ مِنْكَ؟ فَقَالَ: إِي وَ اَلَّذِي أَرْسَلَ مُحَمَّداً إِنَّهُ لَبِعَهْدٍ مِنِّي وَ بِعَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ تِسْعَةِ أَئِمَّةٍ، وَ كُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا وَ مَظْلُومٍ فِينَا، إِي وَ اَللَّهِ يَا سَلْمَانُ، ثُمَّ لَيَحْضُرَنَّ إِبْلِيسُ وَ جُنُودُهُ وَ كُلُّ مَنْ مَحَضَ اَلْإِيمَانَ مَحْضاً، وَ مَحَضَ اَلْكُفْرَ مَحْضاً، حَتَّى يُؤْخَذَ بِالْقِصَاصِ وَ اَلْأَوْتَارِ وَ التراث [اَلثَّارَاتِ] وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً، وَ يَجْرِي تَأْوِيلُ هَذِهِ اَلْآيَةِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي اَلْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامان وَ جُنُودَهُا مِنهم ما کانُوا يَحْذَرُونَ »؛ پیامبر به سلمان فرود: خداوند هيچ نبي و يا هيچ رسولي را نفرستاد مگر 12 نقيب (جانشين) براي او قرارداد كه اینیک حرف كلي هم هست، يعني در مورد پيامبر ما تنها نبوده است؛ در مورد انبياء ديگر همچنین چيزي هست. سلمان میگوید به پيامبر عرض كردم اين مطلب را از یهودیها و مسیحیها من شنیدهام؛ يعني در تورات و انجيل آمده كه هر نبي از طرف خداوند مبعوث شده است 12 جانشين داشته است.
بعد پيامبر به سلمان فرمود سلمان! تو میدانی آن نقباي دوازدهگانه من چه كساني هستند که خدا براي امت بعد از من قرار داده است؟ عرض كردم خدا و رسولش اعلم است، فرمود خدا من را از نور خالص خودش خلق كرد و امر كرد به من و من اطاعت كردم؛ بعد میفرمایند: از نور من علي را خلق كرد، او را به خودش دعوت كرد علي هم اطاعت کرد.
از نور علي فاطمه را خلق كرد، او را به خودش دعوت كرد، فاطمه هم اطاعت كرد. از نور من و علي و فاطمه، حسن را خلق كرد از نور من و علي و فاطمه، حسين را خلق كرد و هر پنج نفر ما را پنج اسم از اسامي خودش روي ما قرارداد.
فرمود يكي از اسامي خدا محمود است، از نام مبارك محمود، اسم محمد را براي من قرارداد، يكي از اسامي خدا علي هست. اسم اميرالمؤمنين هم علي گذاشتهشده يكي از اسامي خدا فاطر است، اسم فاطمه از او گرفتهشده است. خدا ذي الاحسان است از اين اسم حسن را قرارداد. از اسم محسن، اسم حسين را براي وجود مبارك امام حسين قرارداد. پس ببينيد! خلقت اين پنج نفر را ذكر كرده است، اسامي اين پنج نفر را ذكر كرده است.
بعد 9 امام را از ما و از حسين خلق كرد و آنها را دعوت كرد و آنها هم اطاعت كردند قبل از اينكه آسماني كه بنا گذاشتهشده خلق بكند؛ يعني خلقت ماقبل از خلقت آسمان و زمين و ملك و بشر بود. ما نوري بوديم در آن عالم خدا را تسبيح میکردیم، هر امري میکرد اطاعت میکردیم، كه باز اينجاها هم بحثهای امام شناسي فراواني در اين حديث وجود دارد كه حالا به یکوقت ديگري میگذاریم.
سلمان عرض میکند به پيامبر كسي كه اینها را بشناسد چه مرتبه اي دارد؟ حضرت فرمود: كسي كه اینها را بشناسد به آن اندازهای كه بايد بشناسد و به حد معرفت اینها برسد و اقتدا كند به اینها و ولايت اینها را قبول كند و دشمن باشد با دشمنان اینها هر جاي كه ما وارد بشويم در بهشت اینها هم كنار ما میآیند. هرجایی كه ما ساكن شويم اینها هم كنار ما میآیند. آيا میشود ايمان به اینها داشته باشيم اما كاري به اسمشان و نسبشان نداشته باشيم؟
يعني اینها را ما بايد با اسم و نسب تماماً متعلق ايمان خودمان قرار بدهيم یا همینطوری بگوييم اوصياي پيامبر؛ فرمود نه! كافي نيست، معينا بايد اسم ببريم. بعد سلمان میگوید يا رسولالله من تا حسين را كه شما فرموديد تا حسين را فهميدم بعد از حسين كيست؟ از رواياتي كه خود پيامبر اسامي ائمه بعد از خودش را دانهدانه ذكر كرده است، همين روايت است بعد از او محمدباقر كه عالم به علم اولين و آخرين است - بعد جعفر امام صادق لسان خدا تا امام دوازدهم.
ببینید اسامي همه اینها را پيامبر (ص) در اين روايت بيان كرده با اسم خودش، پدر و لقب همه اینها را ذكر كرده است؛ مثلاً به امام باقر كه میرسد میفرمایند الباقر، الصادق؛ يعني اين لقبها را هم خود پيامبر بيان فرموده است. ائمه ما اسامیشان مشخص بوده، القابشان مشخص بوده، کنیههایشان تماماً مشخص بوده است.
سپس به سلمان فرمود تو آخرين فرزند من را درك میکنید و كسي كه مثل توست و اين معرفت را به ائمه دارد خدا را شاكر شدند. بعد يك آیهای را گفته است.
در ادامه میگوید من و شوق من خيلي زياد شد يعني بعدازاینکه سلمان اين را از پيامبر شنيد كه اینها نقباي من هستند هرکسی با اینها باشد چه میشود و ...از شدت شوق گريه میکرد آيا آن زمان شما هم هستيد؟ آن زمان ما كه میآییم پيروان ما و شيعيان اولاد من كه میآیند، خدا شيطان و جنود شيطان آنها را هم احضار میکند. هرکسی كه ايمان محض دارد؛ يعني خداوند در وقت رجعت همه مؤمنين را دوباره برنمیگرداند، هرکسی كه ايمان محض دارد و هرکسی كه كفر محض دارد اين دو گروه برمیگردند تا خداوند اینها را عقوبت و قصاص را نصيب اینها كند و به احدي هم ظلم نمیکند.
همه اینها را كه پيامبر فرموده به سلمان فرمود، كه سلمان، خدا من را از چه خلق کرد و علي را از چه خلق کرد و اسامي ما ها را چطور قرارداد، تمام اینها را كه بيان میکند و بعد مسئله رجعت را كه بيان میکند و میفرماید در آن زمان كفار محض و مؤمنين محض، مؤمنين درجهیک و كفار درجهیک برمیگردند در اين دنيا، آنوقت پيامبر اين آيه را خواندند «و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين * ونمكن لهم في الارض ونرى فرعون وهامان وجنودهما منهم ما كانوا يحذرون»؛ سلمان میگوید پيامبر فرمود: تأويل اين آیه این است؛
میفرماید تأويل اين آیه این است. حالا تأويل چيست؛ اجمال تأويل اين است كه يك حقيقتي كه وراء اين الفاظ است، يك حقيقتي كه اين الفاظ يك اشارهای به آن حقيقت دارد؛ اما اين آيه روحش اين است، يعني روحش آخرالزمان است، رجعت است رجعت من و ائمه معصومين است، رجعت ابليس و جنود ابليس است، انتقام از آنها است. حكومت ما و حكومت ائمه طاهرين است. اين روح اين آيه شريفه است.
اینکه حالا سلمان میگوید پيامبر فرموده تأویل؛ كه حالا عرض كردم راجع به تأويل در جلسات ديگر ممكن است توضيح بدهم، حالا اين روايت را آقايان ببينند خيلي روايت پر معنایي است و واقعاً ما بايد خدا را شاكر باشيم. اهل سنت دور از اين حقايق هستند، دور از اين واقعيات هستند دور از ملكوت اين آيات هستند و از اين باطن اين آيات شريفه « ونريد أن نمن على الذين استضعفوا في الارض»؛ يعني ما مؤمنين درجه اول كه اینها مورد استضعاف كفار درجهیک قرار گرفتند اینها را دوباره روي زمين برمیگردانیم.
نظری ثبت نشده است .