درس بعد

مهدويت در قرآن

درس قبل

مهدويت در قرآن

درس بعد

درس قبل

موضوع: مهدويت در قرآن


تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۹/۱۲


شماره جلسه : ۵۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی آیۀ هشتم از سورۀ مبارکۀ صف

  • معنای نور بودن امام

  • روایت خالی نبودن زمین از حجت

  • سیره همیشگی کفار

  • بررسی سندی روایت دوم

  • بررسی سند دوم روایت

  • روایت دوم درمورد مصداق نور الله

  • مراد از تنزیل و تاویل

  • بیان دیگر در مورد نور امامت

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


بررسی آیۀ هشتم از سورۀ مبارکۀ صف
بحث ما در جلسه گذشته در آیه شریفه هشتم از سوره مبارکه صف بود. «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم یریدون لیطفئوا نور الله بأفواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون».

راجع به «نورالله» در جلسۀ گذشته نکاتی عرض کردیم. گفتیم اضافه نور به لفظ الله معنای دیگری به نور می دهد؛ و این «نورالله» مصادیق متعددی دارد. انبیای الهی «نورالله» هستند، کتب آسمانی «نورالله» هستند، دین اسلام «نورالله» است، ائمّه طاهرین (علیهم‌السلام) «نورالله» هستند.

در جلسۀ گذشته به بعضی از اینها اشاره کردیم و وجه اینکه چرا دین نور است، چرا امام نور است، چرا قرآن «نورالله» است را تااندازه‌ای بیان کردیم.

معنای نور بودن امام
آیه می‌فرماید سنت و برنامه و سیاست همیشگی کفار-آنچه که از آیه استفاده می‌شود- این است که نور خدا را با افواهشان خاموش نمایند. تشبیه به اینکه اگر انسان بخواهد نور خورشید را با فوت خاموش کنند، اگر کفار بخواهند دین را و یا قرآن را و یا حجت خدا را با افواهشان خاموش کنند، این جزو سیاست‌های همیشگی کفار است. در ضمن می‌توان از این استفاده کرد که اینها هیچ‌گاه یک حجت روشن یا برهان روشن و یا دلیل روشنی در مقابل نور الهی ندارد. هر چه هست به‌مثابۀ یک فوت می‌ماند؛ که این را می‌توان از خود این آیه استفاده کرد.

در خود قرآن کریم «فآمنوا بالله و رسوله و النور الذي انزلناه» داریم. خدای (تبارک‌وتعالی) دستور می دهد ایمان بیاورید به خدا و رسول و نوری که ما نازل کردیم. ممکن است بگوییم به‌حسب بدوی، نوری که نازل کردیم، قرآن کریم باشد. ولی در روایتی در (کافی شریف، ج 1، ص 195) آمده باب «أنَّ الأئمَّة نور الله عزَّوجل»، ائمه نور خدای تبارک‌وتعالی هستند. امام باقر (علیه‌السلام) به أبی خالد کابلی فرمود «یا أبا خالد النور و الله الأئمَّة من آل محمد (صلی‌الله علیه و آله) الی یوم القیامه» که حضرت در این روایت چند بار قسم یادکرده‌اند.

 باز می‌فرماید «هم والله نور الله الذی انزل هم و الله نور السماوات و الأرض» فرمود ائمّۀ طاهرین (علیهم‌السلام) اینها «نورالله» هستند، البته این منافات ندارد؛ چون باز ما با ادلۀ دیگری ائمه را قرآن ناطق می‌دانیم و قرآن را قرآن صامت، معتقدیم حقیقت قرآن در وجود مبارک ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) است. لذا بااینکه بگوییم حمل بر خود این کتاب هم بکنیم اشکالی ندارد و منافاتی بینشان نیست.

 بعد می‌فرماید: «و الله یا ابا خالد النور الإمام فی قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیئة». نور ولایت و امامت در قلوب مؤمنین انور از خورشید درخشان است. «و هم والله ینورون قلوب المؤمنین» که در این خیلی نکته وجود دارد. امام باقر می‌فرماید ائمه طاهرین «علیهم‌السلام» قلوب مؤمنین را روشن می‌کنند. این معنایش این است که هرکسی واقعاً ارتباطش با ولایت معصومین (علیهم‌السلام) با ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) بیشتر باشد، قلب او نورانی‌تر خواهد شد ولو اینکه حالا خود اینها نسبت به قلوب شیعه این عمل را انجام می‌دهند «ینورون قلوب المؤمنین»؛ معنایش این است که هر شیعه و مؤمنی مورد افاضۀ (ائمه طاهرین علیهم‌السلام) قرار می‌گیرد. چون دارد «ینورون» و نمی‌گوید قلب مؤمنین به نور ولایت روشن هست؛ بلکه «ینورون».

«ویحجب الله عزَّوجل نورهم عمَّن یشاء»؛ خدای (تبارک‌وتعالی) نور ائمه را از عده‌ای منع می‌کند «فتظلم قلوبهم».

باز فرموده «و الله یا ابا خالد لا یحبنا عبد و یتولانا حتی یطهر الله قلبه». کسی ما را دوست ندارد و به ولایت ما معتقد نمی‌شود مگر اینکه خدا قلب او را تطهیر کند؛ «ولا یطهر الله قلب عبد حتی یسلم لنا و یکون لنا سلما»؛ خدا هم قلب کسی را تطهیر می‌کند که تسلیم ما باشد و ما را بپذیرد؛ «فإذا کان سلماً لنا سلّمه الله من شدید الحساب و آمنه من فزع یوم القیامة الأکبر». شاهد این است در این روایات خود «و النور الذي انزلنا فآمنا بالله و رسوله و النور الذی انزلناه» تطبیق بر ائمه شده است.

در آیۀ دیگر که در قرآن آمده «و اتّبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون»؛ ضمیر معه به رسول خدا برمی‌گردد. در روایتی آمده «النور في هذا الموضع علی أمیر المؤمنین والأئمَّة علیهم‌السلام». این آیۀ شریفه «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به»؛ این نور در اینجا را باز به امام تطبیق فرموده‌اند یعنی «اماماً تأتمّون به».

روایت خالی نبودن زمین از حجت
 در مورد خود همین آیۀ شریفه روایتی در اکمال الدین است. آنجا عمار از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: «لم تخل الأرض منذ کانت من حجة عالم یحیی فیها ما یمیتون من الحق»؛ امام صادق فرمود زمین از زمانی که بوده خالی از یک حجت عالمی که آنچه که از بین رفته زنده می‌کند، یعنی آنچه که از حق از بین رفته احیا می‌کند «ثم تلا هذه الآیة: یریدون لیطفئوا نور الله بأفواههم»؛ یعنی امام صادق همین روایت معروفی را که زمین هیچ‌گاه خالی از حجت نیست می‌خواهند فرمایند این در بطن این آیۀ شریفه است.

سیره همیشگی کفار
قبلاً در سال های گذشته ما برخی از روایاتی را که در مورد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است از برخی آیاتی که در بحث مهدویت موردبررسی قراردادیم بیرون آوردیم. در ذهنم هست چند روایت مهم هست ازجمله روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیَّة». برخی روایات مهم دیگر هم بود. حالا این‌یکی از آن روایات معروف است. اینکه زمین هیچ‌گاه خالی از حجت نیست. اصلاً از سنت خدای (تبارک‌وتعالی) این است که زمین خالی از حجت نباشد. حضرت به این آیه تمسک کرده‌اند؛ که معنایش این است که همیشه کفار دنبال اطفاء نور الله هستند. پس همیشه باید «نور الله» باشد و همیشه باید یک حجتی از طرف خدا باشد. این «یریدون لیطفئوا نورالله» را در جلسۀ گذشته عرض کردیم که نمی‌خواهد بگوید درزمانی و در فترتی بخشی از کفار همچنین اراده‌ای داشته‌اند. این قابل‌بیان نیست. آنچه که از آیه استفاده می‌شود این است که این سیاست دائمی کفار است. سیاست دائمی اهل باطل است؛ که همیشه دنبال خاموش کردن حق هستند. این از اول عالم بوده تا آخر هم هست. لذا از اول باید همیشه یک حجتی از ناحیۀ خدا بوده باشد. نداریم زمانی که بگوییم نه نبی‌ای بوده و نه امامی بوده و نه وصی‌ای بوده. مردم روی زمین بوده‌اند و هیچ‌کسی از طرف خدا برای آن‌ها پیغامی و دستوری و مطلبی نداشته باشد یا اصلاً روی زمین نبوده باشد. نداریم همچنین زمانی را والآن‌هم همین‌طور است. باید یک حجت مطلقه‌ای از ناحیۀ خدای تبارک‌وتعالی باشد که آن «نور الله» اصلی است. ببینید ما همین استفاده‌ای را که می‌خواهیم از آیۀ شریفه بکنیم همین است.

می‌گوییم الآن‌هم در زمان ما کفار «یریدون لیطفئوا نور الله»؛ الآن این نور الله کیست؟ باید باز همان حجت حق باشد. باز باید آن مصداق بارزش که وجود مبارک امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است او باشد؛ که اینها اراده دارند اطفاء او را؛ یعنی با هر چه که دارند مبارزه می‌کنند برمی‌گردد به اطفاء نور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف). اگر با خود قرآن دارند مبارزه می‌کنند چون قرآن خودش بدون وجود امام قابل‌فهم برای مردم نیست. البته نه ظواهرش؛ چون ظواهرش برای مردم قابل‌فهم است ولی عمل دقیق به قرآن بدون امام معصوم امکان ندارد. پس در حقیقت اینها می‌خواهند وجود مبارک حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه) را اطفاء کنند.

یعنی ما اگر از این آیه این استفاده را کردیم که سیاست دائمی کفار «اطفاء نور الله» است، پس باید هرزمانی که کفار هست و هر وقتی‌که کفار در زمین است «نور الله» هم باشد تا کفار این برنامه را داشته باشند. پس در زمان ما هم کفار فراوانی وجود دارد پس باید «نور الله» هم باشد.

 آن «نور الله» معنای جامعش وجود مبارک حضرت حجت است. عرض کردم وقتی امام در این روایت ذیل این آیه فرمودند «لم تخلوا الأرض من حجة عالم یحیی فیها ما یمیتون من الحق» نمی‌خواهند آیه را تأویل به این ببرند و بیایند بگویند این تأویل آیه است، نه. ببینید این مطلب را فرموده‌اند «ثمَّ تلا هذه الآیة»؛ یعنی حضرت می‌خواهند بفرمایند این مطلبی که من می‌گویم در این آیه هست و از آیه استفاده می‌شود و آیه بر این معنای لم تخلو الأرض من «نور الله» دلالت دارد. چون کفار همیشه می‌خواهند نور الله را «اطفاء» کنند.

این‌یک بیان در ارتباط با این آیه شریفه به بحث مهدویت.

بررسی سندی روایت دوم
یک روایت دیگری هم هست که روایت مفصل‌تری هست در (کافی شریف جلد اول ص 432، کتاب التوحید، باب النسبة، حدیث 91)؛ یک روایتی است که دو سند دارد؛ علی بن محمد عن بعض اصحابنا عن ابن محبوب عن محمد بن الفضیل عن ابی الحسن الماضی امام کاظم (علیه السلام). باز سند دیگرش احمد بن ادریس عن الحسن بن عبید عن محمد بن الحسن و موسی بن عمر عن الحسن بن محبوب عن محمد بن الفضیل عن أبی الحسن امام کاظم (علیه السلام). ببینید در سند اول همان مشکل در بعض اصحابنا هست. فقط یک ارسالی ازاین‌جهت وجود دارد. ابن محبوب از اصحاب اجماع است. محمد بن فضیل، محمد بن فضیل کثیر ازدی است. شیخ طوسی در رجالش می گوید که یرمی بالغلو، آدمی بوده که از غُلات بوده است. بعدش می گوید ضعیف است. این مطلب را می دانید که در رجال برخی از رواتی که برخی روایات را ذکر کرده‌اند که مقداری فهمش برای دیگران روشن نبوده بلافاصله اینها را رمی به غلو می‌کردند.

 شیخ مفید راجع به محمد بن فضیل می گوید «من الفقهاء و الرؤساء الأعلام الذین یؤخذ منهم الحلال و الحرام و الفتیا و الأحکام و لا یطعن علیهم بشيء»؛ یک تعریف حسابی می‌کند از محمد بن فضیل می گوید از رؤسای اعلام است و اهل فتوا و ... تعابیر بسیار بزرگی راجع به محمد بن فضیل دارد. لذا کلام شیخ را چون وجه تضعیف شیخ غلو است و این غلو به نظر ما واقعش غلو نیست و باید به کلام شیخ مفید اخذ کنیم.

همچنین ما محمد بن قاسم بن فضیل هم داریم. آیا این محمد بن فضیل کثیر ازدی کوفی صیرفی، همان محمد بن قاسم بن فضیل ثقه است؟ اگر این همان باشد که او را همه می‌گویند ثقه است و دیگر بحثی ندارد و اگر اینها متحد باشند مسئله حل است.

 محقق اردبیلی صاحب «جامع الرواة» جزم به اتحاد دارد. مرحوم تفرشی در رجال، احتمال اتحاد را می دهد ولی صاحب معجم رجال مرحوم آقای خوئی (قدس سره) ایشان این اتحاد را قبول نکرده ولی ظاهر این است قرائن بر اتحاد وجود دارد. درهرحال بحث محمد بن فضیل را درمجموع می‌توان به او اعتماد کرد.

بررسی سند دوم روایت
در سند دیگر، در اولین راوی احمد بن ادریس، همان ابو علی الاشعری القمی است که هم شیخ طوسی و هم نجاشی او را توثیق کرده‌اند. گفته اند «کان ثقة فقیهاً فی اصحابنا» وفاتش را هم سنۀ 306 بود عن الحسن بن عبید. ما در رجال حسن بن عبید نداریم، حسین بن عبید داریم. احتمالاً یک اشتباهی اینجا رخ داده زیرا حسن و حسین شبیه هم نوشته می‌شوند. و خود محمد بن حسن که از حسن بن محبوب نقل می‌کند معلوم نیست کیست.

ما یک محمد بن حسن بن ولید داریم و یک محمد بن حسن صفار داریم، یک محمد بن حسن شمون داریم یک محمد بن حسن فضال داریم. سند دوم دو مشکل دارد. سند اول فقط یک ارسال مختصری داشت که عن بعض اصحابنا بود.

روایت دوم  درمورد  مصداق نور الله
محمد بن فضیل می گوید من از امام کاظم (علیه السلام) سؤال کردم از این آیۀ شریفه، «یریدون لیطفئوا نورالله بأفواههم»؛ مراد از «نور الله» چیست؟ «قال علیه السلام یریدون لیطفئوا ولایة أمیر المؤمنین بأفواههم»؛ می‌خواهند ولایت أمیر المؤمنین را با فوت خاموش کنند. «و الله متم نوره»؛ باز امام کاظم فرمودند متم نوره یعنی «متم الإمامة لقوله فآمنوا بالله و رسله و النور الذی انزلناه، فالنور هو الإمام»؛ باز محمد بن فضیل می گوید: «قلت هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق، قال علیه السلام: هو الذی أمر رسوله بالولایة لوصیه، هی دین الحق»؛ خدا به رسولش امر کرد که ولایت را برای وصیش اعلام کند و دین حق همین امامت است. «قلت: لیظهره علی الدین کله» معنایش چیست؟ «قال لیظهره علی جمیع الأدیان عند قیام القائم علیه السلام». این «لیظهره علی الدین کله، یظهره علی جمیع الأدیان» وقتی‌که حضرت قیام می‌کند «یقول الله والله متم نوره»؛ باز متم نوره را به ولایت حضرت حجت تطبیق کرده؛ «ولو کره الکافرون ای الکافرون بولایة علیّ علیه السلام».

تا اینجای روایت حضرت فرموده‌اند مراد از این نور، «یریدون لیطفئوا نور الله»، مراد ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛ و مراد از متم نوره، متم امامت است. لیظهره علی الدین کله یعنی این ولایت ائمه را بر همه ادیان مقدم کند و تفوق بدهد و لو کره الکافرون یعنی کافر به ولایت أمیر المؤمنین (علیه السلام).

مراد از تنزیل و تاویل
بعد محمد بن فضیل می گوید: «قلت هذا تنزیل؟ قال نعم اما هذا الحرف فتنزیل و اما غیره فتأویل»؛ اینجا مقداری باید دقت کرد که مراد از تنزیل و تأویل که در این روایت آمده چیست؟ حضرت امام کاظم (علیه السلام) نور را به ولایت أمیر المؤمنین تفسیر کردند. متم نوره را باز نور را به امامت تفسیر کردند. لیظهره علی الدین کله را باز تفوق مذهب حق امامت أمیر المؤمنین و اولاد او را بر سایر مذاهب، چون بیان کردند که «یظهره علی جمیع الأدیان» همه ادیان باید کنار برود. بعد محمد بن فضیل می گوید هذا تنزیل؟ این آیا تفسیر آیه است و آیه در این مورد نازل نشده یا اینکه نه شما دارید آیه را تأویل می برید؟ عجیب این است که نه هذا تنزیل؛ یعنی از اول که این آیۀ شریفه نازل‌شده برای همین مورد نازل‌شده. ما باشیم و به ذهن بدوی خودمان میگوییم «یریدون لیطفئوا نور الله» نور الله قرآن است یا دین خداست؛ یعنی می‌گوییم به‌حسب ظاهر نور الله را خدا دین خود اراده کرده بعد اگر دیدیم در یک روایت آمده نور الله یعنی ولایت أمیر المؤمنین می‌گوییم این تأویل است. مخصوصاً بر طبق آن معنایی که مرحوم علامه طباطبائی (رضوان‌الله تعالی علیه) برای تأویل دارد. برخلاف معنایی که مشهور برای تأویل دارند.

 ایشان تأویل را به یک حقیقت وجودی ذکر می‌کنند نه به یک مفهوم و معنا. حقیقت وجودی یک آیه، باطن وجودی یک آیه، دیگران می‌گویند نه، مفاهیمی که لفظ آیه ظهور در آن ندارد اما قابلیت برگشت به او را دارد از آن تعبیر به تأویل می‌کنند که بحث مفصلی است که تأویل معنایش چیست؛ و قرآن‌هم بالاخره هم تنزیل دارد و هم تأویل، «لا یعلمون تأویله الا الله».

 در مورد قرآن و تأویلش بحث زیاد هست. حالا مطلبی که هست این است که گاهی اوقات ما برخی از روایاتی که می‌گوییم مراد چه هست می‌گوییم این تأویل یا تطبیق است. اینجا امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند «هذا تنزیل»، یعنی از اول که این آیه نازل شد خدای (تبارک‌وتعالی) همین را اراده کرده و «غیره تأویل». اگر نور را آمدیم به قرآن برگرداندیم یا به اسلام برگرداندیم، این می‌شود تأویل.

 برحسب این تعبیر «هذا تنزیل قال نعم اما هذا الحرف»؛ یعنی آنچه که من تا اینجا گفتم فتنزیل؛ یعنی از اول آیه در همین مورد نازل‌شده و «اما غیره فتأویل»؛ غیرازاین حرف حالا «یریدون لیطفئوا نور الله» نور الله را به هر چه بخواهند برگردانند، ظاهراً در زمان امام کاظم (علیه السلام) فرض کنید اهل سنت نور الله را به چیز دیگر معنا می‌کردند. می‌فرماید که اینها تأویل است.

 اما تنزیل آیه از اول در همین مورد نازل‌شده و برای همین نازل‌شده است. پس برحسب این روایت نتیجۀ بحث این شد که اولاً ما می‌گوییم آیه می‌فرماید «یریدون لیطفئوا نور الله»، امام معصوم (علیه السلام) نور الله است. در نور الله بعد از وجود مبارک پیامبر (صلوات‌الله‌علیه)، دیگر ما بالاتر از امام معصوم نداریم و امام حتی افضل از قرآن صامت است. اینها مصداق بارز نور الله هستند. از آیه استفاده می‌کنیم زمین همیشه باید دارای نور الله باشد؛ زیرا سیاست کفار مقابلۀ با نور الله است. بعد می‌گوییم پس در زمان ما باید یک نور الله باشد. این نور الله کیست؟ از آن تعبیر می‌کنیم به حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

بیان دیگر در مورد نور امامت
بیان دیگر این است که نور عبارت از امامت است و نور یعنی امامت. «و الله متم نوره» متم نوره را عرض کردم شبیه «امرالله» است. خدا در قرآن می‌فرماید «امرالله» و در آیه دیگر می‌فرماید: «ان الله بالغ امره» هر چه که «امرالله» است را خدا محقق می‌کند و محقق می‌شود. اینجا هم خدا می‌فرماید هر چه نور الله است، متم نوره؛ هر چه که نور خداست را تتمیم می‌کند. این قرآن یک‌زمانی باید تتمیم بشود. تتمیم به دست کیست؟ تتمیم منظور این نیست که اضافه شود. نه تحقق پیدا کند. بسیاری از دستورات اسلام حتی در جامعۀ اسلامی خودمان پیاده نمی‌شود. این نورِ چه زمانی؟

از این «والله متم نوره» مثل «ان الله بالغ امره»، اخبار از یک سنت قطعی خدای (تبارک‌وتعالی) است. «و الله متم نوره»؛ نور هم نور خاص نیست. قرآن بگیریم متم نوره، امامت هم بگیریم متم نوره، یعنی باید یک امام خاتِم بیاید تا بشود متم نوره. باید یک امامی بیاید که نور امامت را تکمیل کند و تتمیم کند. باز یک توجهی بفرمایید که ما در مورد آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» خود ابلاغ امامت یک نوع اتمامی بوده ولی او از جهت حدوثی است اما از جهت انتهاء باز یک متم نیاز دارد. یک کسی بیاید و این نور را تتمیم کند و تکمیل کند. نور امامت چه زمانی تتمیم می‌شود؟

آن زمانی که آن غرضی که خدا از جعل امام و وصی برای پیامبر داشته محقق شود. هنوز هم که آن اغراض محقق نشده است. نور امامت وقتی تتمیم می‌شود که در اکثر قلوب انسان‌ها نور امامت باشد؛ یعنی در اکثر قلوب انسان‌ها این نور باشد. این روایاتی که در مورد حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هست که وقتی حضرت ظهور می‌کند در هر گوشه‌ای از زمین نور حضرت تشعشع پیدا می‌کند، این معنایش این است که انسانی نیست که با نور ولایت آشنا نشده باشد. اصلاً ما امام را محیی قلوب می‌دانیم. الآن کثیری از بشر مرده‌اند. همین بشری که راه می‌رود و حرکت می‌کند، چون نور امامت در قلبش نیست مرده است. متم نوره چه زمانی است؟ زمانی که بشر منور به نور امامت شود، آن‌وقت غرض قصوای خدای (تبارک‌وتعالی) از خلقت محقق می‌شود. الآن قلیلی از مردم موفق به این نور هستند و آن‌هم ناقص. ما ها هم که ادعا می‌کنیم نور ولایت داریم خیلی ناقص است و بسیار ناقص است. باید آن‌ها که ناقص است کامل شود. آن‌ها که موفق به این نور نیستند این نور در قلوب آن‌ها قرار بگیرد. اگر بشر به اینجا رسید، هدف از خلقت محقق می‌شود هدف از ارسال رسل و انزال کتب محقق می‌شود؛ و هدف از جعل حجت و امام محقق می‌شود.

ما نمی‌گوییم این نور یک روشنایی مختصی در قلب کسی است. نه، نور ولایت اگر در قلب کسی آمد حق را از باطل تشخیص می دهد. نور ولایت وقتی در قلب کسی آمد در همین روایت خواندیم الآن «یکون لنا سلماً». در روایات داریم کسی که گناه می‌کند نور ولایت در دلش نیست. ما خیلی به خودمان غرّه نشویم که نور ولایت در دل ما هست، کسی که نور ولایت در قلبش هست گناه نمی‌کند، بالاتر فکر گناه هم نمی‌کند. به دنبال تقرب الی الله می‌رود. اینها آثاری است که برای نور امامت در این روایات ببینید. وقتی نور امامت در قلب انسان باشد انسان اصلاً نمازش یک نماز دیگری می‌شود. یک ارتباط دیگری باخدای (تبارک‌وتعالی) پیدا می‌کند. اینها آثاری است که دارد. آن‌وقت این متم نوره؛ یعنی جایی که کثیری از بشر دارای این نور باشند و این همان زمانی است که وعده داده‌شده «یملأ الله قسطاً و عدلاً بعدما ملئت ظلماً و جوراً» این است معنایش که انشاء الله خدا قسمت کند و آن زمان را ببینیم.


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

برچسب ها :

مهدویت آیات مهدویت نورالله آیۀ هشتم سورۀ صف اطفاء نور اتمام نور یریدون لیطفئوا نورالله روایات ذیل اطفاء تلاش کفار معنای نورالله

نظری ثبت نشده است .