درس بعد

مفاهیم

درس قبل

مفاهیم

درس بعد

درس قبل

موضوع: مفاهیم


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۶/۲۷


شماره جلسه : ۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • تمسک به اطلاق در ادوات شرط در دلالت جمله شرطیه بر مفهوم

دیگر جلسات

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


دليل سوم بر اثبات مفهوم شرط

دليل سوّمي که براي اثبات مفهوم بر حسب آن چه در کفايه آمده، اين است که به اطلاقي که در ادوات شرط وجود دارد، تمسّک کنيم. ادّعا شده است که «إن» شرطيه يا «إذا» شرطيّه اطلاق دارد. بيان استدلال اين است که ادوات شرط بر اصل ارتباط بين جزا و شرط دلالت دارد؛ يعني بر خلاف آن چه برخي قائلند که ادوات شرطيه فقط دلالت دارند بر اين که متلوّ آنها موضع فرض و تقدير است، کما اين که مرحوم محقّق اصفهاني - اگر در ذهن شريفتان باشد - چنين نظريه اي داشت؛ اگر کسي بگويد ادوات شرط فقط دلالت دارد که متلوّش به عنوان مفروض و مقدّر است، در اين صورت، در اين دليل سوّم نمي تواند وارد استدلال شود. استدلال در دليل سوّم روي اين است که ما بگوييم ادوات شرط بر اصل ارتباط بين جزا و شرط دلالت دارد و لکن نمي دانيم که نوع اين ارتباط چيست؟

بگوييم چون متکلّم در مقام بيان است و نيامده نوع ارتباط را بيان کند، اين ارتباط به صورت عليّت منحصره است که نياز به بيان اضافه ندارد. بنابراين، بيان اطلاق اين است که ادات شرط بر ارتباط دلالت دارد و چون متکلّم در مقابل بيان است و نوع ارتباط را بيان نکرده، آن را بر نوعي که نياز به قرينه و معونه زائده ندارد، حمل کنيم. مستدل مي گويد: اگر شرط علّت منحصره براي جزا باشد، بيان ديگري لازم نيست؛ امّا اگر علّت منحصره نباشد، متکلّم بايد بيان اضافه و قرينه اي بياورد که اينجا عليّت منحصره وجود ندارد. در دليل سوم، عمدتاً به يک موردي هم قياس مي کنند و مي گويند: در جايي که وجوب يک واجبي مسلّم است و ما نمي دانيم که واجب نفسي يا واجب غيري است، چطور مشهور مي گويد اطلاق هيئت را بر وجوب نفسي حمل مي کنيم.

مي گويد براي اين که وجوب نفسي، وجوبٌ علي کلّ حالٍ، وجوب نفسي واجب سواء وجب الغير ام لم يجب، يک وجوب مطلق و علي کلّ حال است؛ امّا وجوب غيري، وجوبٌ للغير و ثابت للغير است. شما در جايي که اصل وجوب، يک واجب مسلّم است، شکّ مي کنيد که آيا اين وجوب نفسي است يا غيري؟ نفسي بودن را از اطلاق هيئت استفاده مي کنيد؛ در ما نحن فيه نيز همين طور، مي آييم از اطلاق موجود در ادات شرط، عليّت منحصره را استفاده مي کنيم؛ براي اين که عليّت منحصره نياز به بيان اضافه ندارد؛ اما عليّت غير منحصره به بيان اضافه نياز دارد. اين خلاصه استدلال و دليل سوّم.


اشکالات دليل سوّم

مرحوم آخوند در کفايه به اين استدلال دو اشکال کرده اند. 1- اشکال مبنايي: مي فرمايد: حروف و ملحقات حروف قابليّت اطلاق و تقييد را ندارند؛ اطلاق و تقييد نياز دارد که يک معنايي را لحاظ کنيم و به لحاظ استقلالي تصوّر کنيم؛ و چون حروف ادات شرط، داراي معناي حرفي و غير استقلالي هستند، لذا نمي توانيم نسبت به اينها مسأله اطلاق و تقييد را مطرح کنيم.


بيان مرحوم محقّق اصفهاني در اشکال به آخوند

مرحوم محقّق اصفهاني در جلد دوّم نهاية الدراية، صفحه 415 بياني دارند و مي فرمايند: اين اشکال در دو مورد ديگر هم وجود دارد؛ در حالي که در آن دو مورد، مرحوم آخوند به اطلاق هيئت تمسّک کرده اند. يک مورد اين که در جايي که صيغه امري وارد شود و ما شکّ کنيم که آيا قيدي دارد يا ندارد مثلاً به قيد مرّه يا تکرار است يا نه؟ آخوند و مشهور «اصالة الاطلاق» را در اين هيئت براي نفي آن قيد احتمالي جاري مي کنند. به آخوند اشکال مي شود که شما چرا در اين مسأله براي نفي قيد به اطلاق هيئت استدلال کرديد؟ در حالي که هيئت هم داراي معناي حرفي است. مورد دوّم جايي است که يک طلبي از مولا صادر مي شود و ما نمي دانيم که مولا اراده طلب وجوبي کرده يا اراده طلب استحبابي؟

آخوند مانند مشهور به «اصالة الاطلاق» براي اثبات طلب وجوبي تمسّک مي کند. مثلاً در روايت آمده است: «اغتسل للجمعة»، فرض کنيم ما نگوئيم صيغه امر براي وجوب وضع شده است امّا بر مطلق الطلب که دلالت دارد، حالا نمي دانيم آيا اين وجوبي است يا استحبابي؟ بايد بر طلب وجوبي حمل کنيم.


راه حلّ مرحوم اصفهاني

مرحوم اصفهاني مي فرمايند: بين مبناي آخوند و اين دو مورد چگونه جمع مي شود؟ خود ايشان راه حلي را ارائه داده اند مبني بر آن که در چنين مواردي، اين گونه توجيه کنيم که درست است آخوند مي فرمايد چون هيئت داراي يک معناي غير استقلالي است، در خود هيئت، اطلاق و تقييد جريان ندارد؛ امّا در متعلّق هيئت، اطلاق و تقييد جريان دارد. اگر متعلّق هيئتي داراي اطلاق بود، خود هيئت هم معناي اطلاقي پيدا کند، منتهي ديگر بالاصالة وبالذات، معناي اطلاقي پيدا نمي کند.

اينجا مي گوييم هيئت و اين معناي حرفي، به تبع آن متعلّق که داراي معناي اسمي است، توسعه و اطلاق دارد. بنابراين، مقصود آخوند در آن دو مورد اين است که در اينجا ما نمي آييم اطلاق و تقييد را در مدلول هيئت جاري کنيم بلکه متعلّقش يک معناي اسمي و مستقل دارد که قابليّت اطلاق دارد؛ پس، معناي حرفي به تبع اين معناي اسمي، داراي اطلاق مي شود.


اشکال به راه حلّ مرحوم اصفهاني

اگر بخواهيم اين توجيه را بپذيريم، اين دليل، به دليل چهارم بر مي گردد که بعداً مي خواهيم بخوانيم؛ در دليل چهارم اطلاق را در خود شرط جاري مي کنيم نه در ادات شرط. اگر بنا شود که معناي حرفي را به تبع معنا و اطلاقي که معناي اسمي دارد، توسعه دهيم، به دليل بعدي بازگشت مي کند. لذا، نمي توانيم اين توجيه را از مرحوم اصفهاني بپذيريم. و حقّ اين است که اين اشکال بر مرحوم آخوند وارد است.

اين تحافت در کفايه ثابت است که مرحوم آخوند در مثل بحث مفهوم شرط، در معاني حرفيه مصرّند که چون معناي حرفي و ادوات يک معناي غير استقلالي اند، پس جايي براي اطلاق و تقييد در اينها نيست؛ اما دو مورد نقضي که مرحوم اصفهاني ذکر کردند، به قوّت خودش باقي است و به نظر ما قابل حلّ نيست.


نظر استاد

امّا به نظر ما، ما در بحث معاني حرفيه به اين نتيجه رسيديم که اطلاق و تقييد در معاني حرفيّه هم جريان دارد. آنجا با مرحوم آخوند و مشهور مخالفت کرديم و گفتيم: حقيقت اطلاق يک معنايي است که هم در معاني اسميّه جريان دارد هم در معاني حرفيه - اين بحث خيلي مفصل است؛ ان شاء الله مراجعه بفرماييد به بحث معاني حرفيه و ثمراتي که بر بحث معاني حرفيّه مطرح شده است - آنجا ما اين معنا را اثبات کرديم؛ و اساساً در فقه موارد زيادي وجود دارد که فقها به اطلاق معاني حرفيّه تمسک کرده اند و ما اگر بخواهيم بگوييم معاني حرفيّه قابليّت اطلاق ندارد، راه براي استفاده و استدلال به اطلاق در بسياري از مسائل فقهيه به روي ما بسته مي شود.

2- اشکال دوّم اين است که مرحوم آخوند مي فرمايند اين قياس، قياس مع الفارق است. آخوند اصل مطلب در مقيس عليه را قبول دارد؛ يعني اگر وجوبي باشد و ما ندانيم که آن وجوب، وجوب نفسي است يا وجوب غيري؟، اصالة الاطلاق نفسي بودن را اثبات مي کند؛ امّا مي فرمايد اين قياس، قياس مع الفارق است. مي فرمايد: در باب وجوب نفسي و غيري، نفسي بودن نياز به بيان زائد ندارد امّا وجوب بخواهد وجوب نفسي باشد، همان چيزي که دلالت بر وجوبش مي کند، بر نفسي بودن کافي است و به يک بيان اضافه احتياج نيست؛ اما اگر وجوب بخواهد وجوب غيري و ثابت للغير باشد، به بيان اضافه نياز دارد و لکن در مقيس، - ما نحن فيه - اين چنين نيست؛ هم عليّت منحصره به بيان اضافه نيازمند است و هم عليت غير منحصره. اگر بخواهيم بگوييم ادات شرط تدلّ علي عليّت منحصره بين جزا و شرط، به بيان اضافه نياز دارد و اگر هم بخواهد دلالت کند که عليّت، عليت منحصره نيست اين هم نياز به بيان اضافه دارد.


کلام محقق اصفهاني در فرق بين ما نحن فيه و مقيس عليه

سؤال اين است که فرق بين ما نحن فيه و مقيس عليه چيست؟ مرحوم محقّق اصفهاني در همان صفحه توضيح داده  و فرموده است که فارق اين است که در باب وجوب نفسي و غيري، نفسي و غيري يختلفان سنخاً ونوعاً وماهيتاً، وجوب نفسي و وجوب غيري دو سنخ مختلفند، اشکالي ندارد که ما بگوييم يکي از آنها به بيان نياز دارد و ديگري ندارد؛ چون دو سنخ مختلف هستند. - در بياني که ما براي بيان اصفهاني ذکر مي کنيم و توضيحي که عرض مي کنيم دقت کنيد.

ايشان مي فرمايد: وجوب نفسي و غيري مثل دو ماهيّت مي مانند، مانعي ندارد که ما بگوييم اطلاق نسبت به احدهما احتياج به بيان ندارد امّا نسبت به ديگري احتياج به بيان دارد؛ ولي عليّت منحصره و غير منحصره سنخاً و ماهيتاً متّحد هستند؛ هر دو عليّت است و دو سنخ مختلف نيستند که بگوييم عليّت منحصر با عليّت غير منحصر، از نظر عليّت بينشان فرق وجود داشته باشد.
انحصار و عدم انحصار مثل رجل و مرأة مي ماند - تشبيه را من عرض مي کنم، در کلام ايشان نيست - چطور رجل و مرأة يا بگوييم عالم و جاهل ، عالم و جاهل سنخاً متّحدند؛ هر دو انسانند؛ اگر متکلّم بگويد: «جئني بانسان» و بخواهد عالم را اراده کند، بايد بيان اضافه بياورد؛ بخواهد جاهل را اراده کند باز هم بايد بيان اضافه بياورد چون عالم و جاهل متّحدان سنخاً؛ امّا از نظر فرد بينشان اختلاف است. ولي وجوب نفسي و وجوب غيري مختلفان سنخاً؛ وقتي از لحاظ سنخ مختلف شدند، مانعي ندارد که اصالة الاطلاق با يکي از اين دو موافق باشد و نسبت به آن نيازي به بيان نباشد.


نقد کلام مرحوم اصفهاني

اينجا به نظر مي رسد بيان اصفهاني، هرچند عرض کردم در عبارت کفايه اين بيان نيست، اقتضا مي کند که اصلاً قضيه به صورت اولي در باب وجوب نفسي و غيري مطرح شود؛ اگر ما در جايي که سنخاً متّحدند، گفتيم براي تعيين هر فردي نياز به بيان اضافه دارد، جايي که سنخاً مختلفند، به طريق اولي به بيان اضافه نيازمند است. به نظر حقير، بيان مرحوم اصفهاني نمي تواند پايۀ فرمايش مرحوم آخوند باشد.

اشکال استاد به مرحوم آخوند

به نظر ما به مرحوم آخوند اشکال وارد مي شود که بين اين دو فرقي وجود ندارد. - عليکم بالرجوع - در اوّل بحث اوامر ما به تبع امام (رضوان الله عليه) و والد معظّممان و جمعي ديگر از اصوليّين، اصل مقيس عليه را نپذيرفتيم. در مقيس عليه که اگر يک وجوبي باشد، بگوييم بلافاصله بر وجوب نفسي حملش مي کنيم و اين که وجوب نفسي نياز به بيان اضافه ندارد امّا غيري نياز دارد، چنين نيست؛ در خود مقيس عليه اشکال را وارد مي دانيم. پس، قياس مع الفارق نيست.

نتيجه: نتيجه اين شد که اشکال اوّل - مسأله معناي حرفي بودن - را جواب داديم؛ امّا اشکال دوم باقي است؛ يعني همان طور که عليّت غير منحصره نياز به بيان اضافه دارد، عليّت منحصره هم نيازمند بيان اضافه است. بنابراين، راه سوّم براي اثبات مفهوم، راه تامّي نيست. والسلام.

برچسب ها :

محقق اصفهانی مفاهیم عليّت منحصره جریان اصاله الاطلاق در ادوات شرط قابليّت اطلاق و تقييد در حروف شک در وجوب نفسی یا غیری بودن اطلاق معاني حرفيّه مفهوم جمله شرطیه

نظری ثبت نشده است .