موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 41)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۶/۲۹
شماره جلسه : ۵
-
مسئله 42 تحرير الوسيله
-
بررسی اشتراط استطاعت بدنیه در وجوب حجّ
-
ادله اشتراط استطاعت بدنی
-
دلیل اول: آیه 97 سوره آلعمران
-
دلیل سوم: روایات
-
جمعبندی روایات
-
بررسی روایت معارض
-
نکته اول
-
نکته دوم
-
جمعبندی بحث
-
بررسی معنای «صحّت در بدن»
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
يشترط في وجوب الحج الاستطاعة البدنية، فلا يجب على مريض لا يقدر على الركوب أو كان حرجا عليه و لو على المحمل و السيارة و الطيارة، و يشترط أيضا الاستطاعة الزمانية، فلا يجب لو كان الوقت ضيقا لا يمكن الوصول إلى الحج أو أمكن بمشقة شديدة، و الاستطاعة السربية بأن لا يكون في الطريق مانع لا يمكن معه الوصول إلى الميقات أو إلى تمام الأعمال و إلا لم يجب، و كذا لو كان خائفا على نفسه أو بدنه أو عرضه أو ماله و كان الطريق منحصرا فيه أو كان جميع الطرق كذلك و لو كان طريق الأبعد مأمونا يجب الذهاب منه، و لو كان الجميع مخوفا لكن يمكنه الوصول اليه بالدوران في بلاد بعيدة نائية لا تعدّ طريقا اليه لا يجب على الأقوى.[1]
امام خمینی(قدسسره) در این مسئله در کنار استطاعت مالیه، سه نوع دیگر از استطاعت را مطرح فرمودند که عبارتند از: استطاعت بدنیه، استطاعت مکانیه و زمانیه.
مشهور فقها (از جمله امام خمینی(قدسسره)، محقق خویی(قدسسره) و مرحوم والد ما) قائلاند که آیه دلالت بر همان استطاعت عرفیه دارد، منتهی در روایات یک قیودی اضافه شده است، اگرچه اینها در نهایت در فتوا و نتیجه همان مفاد روایات را اخذ میکنند اما میگویند آیه «من استطاع إلیه» یعنی استطاعت عرفیه، استطاعت عرفیه یک جنبهاش مال است و یک جنبهاش هم صحة البدن یا قوة البدن است.
اما اگر مبنای ما این باشد که مراد از استطاعت در آیه استطاعت شرعی است؛ یعنی مراد خداوند از ابتدا از «من استطاع إلیه» یک معنای خاص شرعی است که بعد در بحث حقیقت شرعیه هم که در اصول برسیم، یکی از مثالهای خیلی روشن همین است. در این صورت باید سراغ روایات برویم که آیا صحة البدن را ذکر کردند یا خیر؟
اگر این مبنای اول را بپذیریم (یعنی استطاعت عرفیه در آیه) میگوئیم دایره صحة البدن را عرف باید معین کند، عرف باید بگوید این آیا صحة البدن دارد یا نه، اما اگر مبنای دوم باشد (یعنی استطاعت شریعه در آیه)، دایره صحة البدن را روایات باید معین کند. خود این یک ثمره بسیار مهمی است؛ زیرا اگر گفتیم آیه شریفه استطاعت عرفیه را میگوید، استطاعت عرفیه میگوید باید قدرت انجام حج و رفتن به حج را داشته باشد، اما اگر گفتیم که این استطاعت شرعیه است، استطاعت شرعیه را هم باید مدلولش را در روایات ببینیم که روایات چه بیان میکند؟
بنابراین دلیل اول بر اینکه استطاعت بدنی معتبر است، آیه شریفه است؛ یا «بنفسها» یا «بما تدل علیه الروایات»؛ یعنی یا صحة البدن و استطاعت بدنیه را شرط عرفی میدانیم یا یک شرط شرعی میدانیم.
دلیل دوم؛ قاعده «لاحرج»
برخی به قاعده «لاحرج» تمسک کرده و گفتند: اگر کسی مرضی دارد و با این مرض بخواهد حج برود این مستلزم حرج میشود و قاعده «لاحرج» وجوب را برمیدارد. در اینجا نکتهای که وجود دارد این است که میخواهیم بگوئیم تا صحة البدن نباشد اصلاً وجوبی در کار نیست؛ یعنی میگوئیم تا کسی استطاعت بدنی ندارد ولو استطاعت مالی یا استطاعت طریقی و استطاعت زمانی دارد، اما اگر استطاعت بدنی ندارد وجوب ندارد. استطاعت بدنیه را هم میخواهیم در کنار استطاعت مالی «شرطٌ للوجوب» قرار بدهیم.
بنابراین با قاعده «لاحرج» نمیتوان در اینجا وجوب را برداریم؛ چون ثبوتش معلوم نیست بلکه میتوانیم بگوئیم ظن متآخم به علم داریم که اصلاً وجوبی در کار نیست، پس نمیشود اینجا به «لاحرج» برای شرطیت استطاعت بدنیه تمسک کرد.
غیر از آیه و قاعده «لاحرج» و قاعده «لاضرر»، عمده ادله در اینجا روایات است، روایاتی داریم که قبلاً هم به مناسبتی خواندیم و سندهایش را مورد بررسی قرار دادیم.
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ قَالَ: سَأَلَ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا مَا يَعْنِي بِذَلِكَ قَالَ مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحَجَّ أَوْ قَالَ مِمَّنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَقَالَ لَهُ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ فَإِذَا كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى فِي سَرْبِهِ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَلَمْ يَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحَجَّ قَالَ نَعَمْ.[3]
اولین روایت از حفص کناسیّ از امام صادق(عليهالسلام) است که درباره آیه شریفه «لله علی الناس» میپرسد که خداوند از این کلامش چه چیز اراده میکند؟ حضرت فرمودند: حضرت فرمود هر کس بدنش در صحّت است. شاهد در این قسمت از روایت است.
در این روایت فضل بن شاذان از امام رضا(عليهالسلام) سؤال میکند که مراد از «سبیل» در آیه «من استطاع الیه سبیلا» چیست؟ حضرت میفرماید: مراد از سبیل، زاد و راحله و صحت بدن است.
در این روایت نیز حضرت میفرماید مراد از آیه شریفه آن است که شخص صحت در بدن داشته باشد و راه باز باشد و تمکن مالی نیز برای او محقق شده باشد.
صاحب وسائل(قدسسره) در ادامه روایت جالبی نقل میکند که البته ارتباطی به این بحث ندارد و معلوم نیست چرا ایشان این روایت را در اینجا ذکر کرده است.
وَ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيٍّ(عليهالسلام) فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: إِذَا أَرَدْتُمُ الْحَجَّ فَتَقَدَّمُوا فِي شِرَاءِ الْحَوَائِجِ لِبَعْضِ مَا يُقَوِّيكُمْ عَلَى السَّفَرِ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً.[6]
طبق این روایت امیرالمؤمنین(عليهالسلام) میفرماید: وقتی میخواهید به حج بروید، چیزهایی را بخرید که موجب تقویت شما در سفر بشود (مانند همین چیزهایی که زوّار همراه خود میبرند مثل پسته و بادام و چیزهایی که موجب تقویتشان بشود در اعمال حج). گاهی اوقات در نگاه بعضی دیگر این است که سفر حج میروی چرا به فکر خورد و خوراکی؟ بعد حضرت به این آیه تمسک کردند: «فإن الله یقول ولو أراد الخروج لأعدوا له عدة»،[7] وقتی اراده خروج میکنید عُده برای خودتان مهیا کنید که از جمله عُدّه عبارت است از م مأکولاتی که موجب تقویت در سفر حج بشود، در سفر زیارتی هم همین مسئله در جاهای دیگر هم میآید که ملاکش باقی است.
بنابراین در چند روایت عنوان «صحت بدن» آمده است و این روایات عمدتاً در تفسیر آیه وارد شده است؛ یعنی هر کسی از امام(عليهالسلام) درباره آیه سؤال کرده میفرماید: «من کان صحیحاً فی بدنه».
در این روایت (که مرسله است) عیاشی از عبدالرحمن بن سیابه نقل میکند که مراد از آیه شریفه، صحت در بدن هم میباشد.
در این روایت نیز صحت در بدن آمده است.
در این روایت نیز «القوة فی البدن» آمده است.
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْقَدَرِ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا أَ لَيْسَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الِاسْتِطَاعَةَ فَقَالَ وَيْحَكَ إِنَّمَا يَعْنِي بِالاسْتِطَاعَةِ الزَّادَ وَ الرَّاحِلَةَ لَيْسَ اسْتِطَاعَةَ الْبَدَنِ الْحَدِيثَ.[10]
در سند این روایت، محمد بن ابیعبدالله همان محمد بن جعفر الاسدی الکوفی ثقه است و موسی بن عمران توثیق ندارد. درباره حسین بن یزید نوفلی نیز گروهی از قمیها گفتهاند: «إنه غلا فی آخر عمره»، ولی این مطلب ثابت نیست، خود نجاشی میگوید روایتی که دلالت بر غلو او کند پیدا نکردیم،[11] همچنین سکونی (اسماعیل بن ابیزیاد) مورد اعتماد امامیه است هرچند شیخ صدوق(قدسسره) میگوید: ما به متفردات سکونی (یعنی آنچه سکونی به تنهایی نقل کرده) عمل نمیکنیم. شاید یکی از متفردات سکونی همین روایت باشد.
در این روایت آمده است: شخصی که از قضا و قدریها بود از امام صادق(عليهالسلام) سوال میکند. این قدری که طبق مسلکی که خودشان دارند که انسان را در افعال و اعمال مختار نمیدانند و میگویند: این چه شرطی است که خدا در آیه «لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً»، خدا که استطاعت در اینها قرار داده و استطاعت دارند پس «من استطاع» یعنی چه؟ خدا تکویناً در اینها قرار داده است. حضرت فرمود: وای بر تو! مراد خدای تبارک و تعالی از استطاعت، زاد و راحله است. بنابراین آن قدری استطاعت را مربوط به ذات این انسان میگرفته و میگفته این استطاعت را خدا تکویناً در او قرار داده، امام(عليهالسلام) میفرماید: نه، مراد از این استطاعت زاد و راحله است و مراد استطاعت بدن نیست.
نظیر آنکه شارع بگوید: صلاة واجب است برای کسی که بتواند نماز را بخواند، تکویناً قرائت در وجود انسان قرار داده شده و نیاز به این شرط ندارد، اما سائل چون قدری بوده در ذهنش آن قدرت تکوینیه مفروضه در هر عبادتی است، امام(عليهالسلام) میفرماید: آن را خدا اینجا اراده نکرده، منتهی امام(عليهالسلام) آن فرد بارز استطاعت را بیان میکند که زاد و راحله است، بعضی از مردم زاد و راحله دارند و برخی ندارند. آن استطاعت تکوینی در همه مردم موجود است.
به بیان دیگر، در ما نحن فیه مسئله مرض یک امر عارضی است؛ یعنی هر کسی بالذات قدرت انجام حج را دارد، منتهی وقتی میگوئیم استطاعت بدنیه یعنی میگوئیم صحة البدن، یعنی مریض نباشد، این یک امر عارضی است برخی مریض هستند و برخی مریض نیستند. پس اساساً امام(عليهالسلام) آن ذهنیت راوی با توجه به اینکه قدری هست را رد میکنند و میفرماید: آیه اینجا میخواهد زاد و راحله را بگوید و کاری به استطاعت تکوینیه موجوده در همه انسانها ندارد. به نظر من این بیان نسبت به بیان قبلی اولی است.
نکته دیگر آن است که بر فرض صحت سند، این روایت با این همه روایات (که امام(عليهالسلام) میفرماید: «من استطاع یعنی صحیحاً فی بدنه» یعنی مریض نباشد) نمیتواند معارضه کند.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِكَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا يُطِيقُ فِيهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ يَمْنَعُهُ فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً.[12]
کسی که مال دارد و یک امر ضروری (که اگر بخواهد این مال را در حج صرف کند به این آدم اجحاف بشود) در میان نیست و مرضی که طاقت انجام حجّ نداشته باشد وجود ندارد و همچنین حاکمی که جلوی رفتن او به حج را بگیرد وجود ندارد و با این حال حجّ انجام ندهد، پس باید یهودی یا نصرانی بمیرد.
شاهد در عبارت: «مرضٌ لا یطیق فیه الحجّ» است؛ یعنی مطلق مرض مانع نیست، مثلاً بعضیها مرض قند دارند و این مرض جلوی حج را نمیگیرد آدم برود و مراعات کند. لذا یک بیماری است که با آن مرض، قدرت انجام حج را ندارد. چنین کسی استطاعت بدنیه ندارد؛ یعنی معنای استطاعت بدنیه به صحة البدن برمیگردد، منتهی صحة البدن نه قدرت تکوینی بر انجام، بلکه نداشتن مرضی که به وسیله آن مرض قدرت انجام حج آن هم عادتاً نداشته باشد. به حسب ظاهر میگویند این حج مقدورش نیست، اگر چنین مرضی پیدا کرد مثلاً یک کسی مرضی دارد با مراقبت میتواند حج انجام بدهد اما یک کسی هست که یک مرضی دارد و قدرت حج ندارد (مثلاً گرمای مکه او را از بین میبرد یا مرضش را تشدید میکند)، اینها استطاعت بدنیه ندارند.
[1] ـ تحرير الوسيلة، ج1، ص: 380، مسئله 42.
[2] ـ سوره آلعمران، آیه 97.
[3] ـ الكافي 4- 267- 2؛ آل عمران 3- 97؛ التهذيب 5- 3- 2، و الاستبصار 2- 139- 454؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 34، ح14170- 4.
[4] ـ عيون أخبار الرضا (عليه السلام) 2- 124- 1؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 35، ح14172- 6.
[5] ـ التوحيد- 350- 14؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 35، ح14173- 7.
[6] ـ الخصال- 617؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 35، ح14174- 8.
[7] ـ سوره توبه، آیه 46.
[8] ـ تفسير العياشي 1- 192- 111؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 36، ح 14176- 10.
[9] ـ تفسير العياشي 1- 193- 118؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 36، ح 14179- 13.
[10] ـ الكافي 4- 268- 5؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 34، ح 14171- 5.
[11] ـ «الحسين بن يزيد بن محمد بن عبد الملك النوفلي؛ نوفل النخع مولاهم كوفي أبو عبد الله. كان شاعرا أديبا و سكن الري و مات بها و قال قوم من القميين إنه غلا في آخر عمره و الله أعلم و ما رأينا له رواية تدل على هذا. له كتاب التقية أخبرنا ابن شاذان عن أحمد بن محمد بن يحيى قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحميري قال: حدثنا إبراهيم بن هاشم عن الحسين بن يزيد النوفلي به و له كتاب السنة.» رجال النجاشی، ص 38، شماره 77.
[12] ـ الكافي 4- 268- 1؛ المقنعة- 61؛ التهذيب 5- 17- 49؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 29، ح 14162- 1.
نظری ثبت نشده است .