موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 41)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۱۰/۲۱
شماره جلسه : ۴۹
-
خلاصه بحث گذشته
-
ارزیابی دیدگاه مرحوم حکیم
-
دیدگاه سید یزدی(قده)
-
دیدگاه مرحوم شاهرودی
-
صحیحه حلبی
-
جمعبندی بحث
-
دیدگاه برگزیده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که اگر کسی استطاعت سربیه در مقدمات نداشت یا استطاعت بدنیه نداشت و در مقدمات یا مقدمه برای او حرجی بود، اما بالاخره خودش را به میقات رساند، بعد که به میقات رساند از میقات به بعد، هم استطاعت سربیه، هم زمانیه، هم بدنیه و هم حرجی در کار نیست؛ یعنی شرایط استطاعت و تمام آنچه لازم است از حین شروع اعمال موجود است. اینجا عرض کردیم مسلم این حجّش مجزی از حجة الاسلام است.ممکن است سؤال بفرمائید که یعنی استطاعت سربی ربطی به مقدمات ندارد؟ میگوئیم چرا، اگر کسی از کشور خودش تا مدینه بخواهد برود و در راه استطاعت سربی نداشته باشد، رفتن به این حج بر او واجب نیست و «یجوز له ترکُه» و اگر هم ترک کرد اگرچه میداند در میقات اگر خودش را رساند مستطیع است و همه شرایط برایش فراهم است، اما برایش واجب نیست خودش را به آنجا برساند، اما حالا اگر رساند، با فقدان استطاعت سربی در مقدمات یا با فقدان استطاعت بدنی (مثلاً کسی در قم است الآن مریض است و نمیتواند خودش را به میقات برساند، «لا یجب علیه الحج»)، خودش را به هر نحوی رساند، آنجا هم حالش خوب شد و میتواند بعدش را انجام بدهد؛ یعنی از حین شروع استطاعت سربی و بدنی دارد و همه شرایط موجود است این مسلم مجزی از حجة الاسلام است.
گفتیم تقریباً این به عنوان یک امر اجماعی و روشن بین فقهاست که اگر از حین اعمال تمام شرایط موجود بود ولو در مقدمات این شرایط نباشد این حج مجزی از حجة الاسلام است. مرحوم حکیم فرمودند ادله استطاعت مختلف است؛ از بعضی از ادله استطاعت مثل استطاعت در زاد و راحله، استطاعت سربیه، استطاعت بدنیه استفاده میکنیم که اگر اینها نبود این حج مجزی نیست (سربیه، بدنیه و مالیه)، اما بعضی از ادله دیگرش (مثلاً میگوئیم حج نباید مستلزم ترک یک واجب اهم بشود، حج نباید مستلزم وقوع در حرام بشود) فقط موضوعاند برای جواز الترک؛ یعنی اگر کسی حجّش مستلزم ترک واجب اهم میشود شارع به او اجازه ترک داده، اما اگر انجام داد این عملش به نحو ترتب صحیح است؛ یعنی حج نباید مستلزم وقوع در حرام باشد، حال اگر کسی میداند بخواهد این حج را انجام بدهد یک حرامی واقع میشود ترک این حج جایز است، اما اگر رفت مستلزم حرام شد و حج را انجام داد این حجبش مجزی است.
ارزیابی دیدگاه مرحوم حکیم
پس ما باید این کلام شهید را بیاوریم در نفس اعمال حج. شهید با مشهور مخالفت کرده و بگوید در نفس اعمال حج اگر کسی استطاعت بدنیه نداشت و حج را انجام داد یا اگر در خود حج استطاعت سربیه نداشت، حالا محرم شده و مکه میرود و در بین راه دشمن وجود دارد با این حال ایشان میفرماید این حجّش صحیح است. لذا طبق نظر ایشان اگر کسی در خود اعمال استطاعت بدنیه نداشت، در خود اعمال ممنوع بالعدو شد این حجّش مجزی از حجة الاسلام نیست.
مرحوم حکیم اینجا میفرماید: لسان این روایاتی که استطاعت سربی، استطاعت بدنی و استطاعت مالی را شرط میکند این است که در خود اعمال باید باشد و اگر نبود مجزی نیست، این کلام ایشان رد بر کلام شهید نمیشود، حال شما بفرمائید لسانش با مسئلهی آن تزاحم مختلف است، خُب مختلف باشد!
به بیان فنیتر آنکه؛ قوت البدن، سرب، مال، جزء موضوع وجوب حج است؛ یعنی از اجزاء موضوع است و اذا انتفی انتفی الموضوع فلا یکون حجُّه حجة السلام»، اما عدم وجود تزاحم جزء الموضوع نیست، عدم مزاحمت با واجبٍ آخر یا محرمٍ جزء الموضوع نیست، وقتی جزء الموضوع نشد این فرمایش تمام است، اما از حرفهای شهید استفاده میشود که استطاعت سربی (مالی را نمیگوید)، بدنی و زمانی جزء شرایط استطاعت است؛ یعنی اگر نداشت و ترک کرد حج بر ذمهاش مستقر نمیشود، اما میگوید اگر انجام داد حجّش مجزی است. ما باید این را به نحوی حل کنیم که آیا اینجا حق با شهید اول است یا مشهور؟
دیدگاه سید یزدی(قده)
منتهی در جلسه گذشته گفتیم این «تکلفَ» به معنای حرج نیست، بلکه «تکلف المریض» اعم از این است که حرجی باشد یا نه؛ یعنی شهید میفرماید: بین استطاعت مالی از یک طرف و استطاعت سربی و بدنی و زمانی فرق زیادی است، میگوئیم چه فرقی وجود دارد؟ میگوید فرقش این است که این سه تا نبودش مصحح ترک حج است، اگر شما استطاعت بدنی نداشتید شارع میگوید نرو، اما اگر مخالفت کردی و خودت را به تکلف انداختی و رفتی این مجزی است. پس باید ببینیم دلیل شهید در اینجا چیست؟
دیدگاه مرحوم شاهرودی
صحیحه حلبی
این روایت صحیحه است، هم شیخ نقل کرده و هم کلینی نقل کرده مشایخ ثلاث روایت را نقل کردند سند همهاش صحیح و تمام است. حلبی از امام صادق(عليهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود: اگر موسر بود ولی مریض بود، یا گرفتار زندان بود یا یک عذری داشت که مورد قبول خدای تبارک و تعالی هست (که این «امرٌ یعذره الله» بعید نیست که یکی از مصادیقش را خود حرج قرار بدهیم)، امام(عليهالسلام) میفرماید: بر او واجب است پول بدهد یک صرورهای (که تا حالا حج نرفته و مال ندارد) تا از طرف او نیابتاً حج را انجام بدهد.
مرحوم شاهرودی میفرماید: اینکه در اینجا باید صرورهای را به حج بفرستد، معلوم میشود این آدم ولو مریض است اما حج بر او واجب است و مرض «لیس مانعاً من الحج»، لذا باید یک کسی را حج بفرستد، منتهی مرض قید مباشرت را میزند و میگوید خودت مباشرتاً لازم نیست بروی. همهی حرف مرحوم شاهرودی این است که میفرماید: اینکه «فإن علیه أن یحجّ من ماله صرورةٌ»، آیا این رخصت است یا عزمت؟ اینکه الآن کسی مریض است باید یک کسی را به عنوان نائب بفرستد، آیا این صروره که میرود و فرستادنِ صروره به عنوان عزیمت است؛ یعنی خودش حق ندارد برود و اگر خودش رفت حجّش باطل است یا اینکه عنوان ترخیص را داشته و رخصت است؟
ایشان میفرماید: شکی نیست در اینکه این عنوان رخصت را دارد، میگوئیم یقین داریم اگر مریض رفت حجّش را انجام داد یا اگر کسی که حجّش برایش حرجی بود انجام داد فعل حرامی انجام نداده و وقتی کار حرامی نکرده پس معلوم میشود این عنوان اینکه صروره را بفرستد رخصت است نه عزیمت، لذا اگر خودش حجش را انجام میداد حجش صحیح و مجزی است.
جمعبندی بحث
1. قوة البدن را مطرح کردیم که روایات متعدد دارد؛ یعنی بر کسی حج واجب است که توانایی بدنی داشته باشد.
2. در بعضی از روایات گفتهاند: یعنی مرضی که «لا یطیق معه الحجّ» نداشته باشد.
3. اگر مرضی که «لا یطیق معه الحجّ» داشت باید استنابه کند.
این سه محور را در روایات داریم و نتیجه این سه محور این است که «یسقط عن المریض مباشرة الحجّ»؛ یعنی مباشرتاً لازم نیست حج برود و مباشرت ساقط میشود، اما ثبوت مباشرت ترخیصی است و این مقدمهای است که روایت دلالت ندارد و باید از راه دیگری اثبات کنیم. «ثبوت المباشره ترخیصیٌ لا عزیمةٌ»، میگوئیم چرا ترخیصی؟ برای اینکه یقین داریم اگر مریض رفت حج انجام داد کار حرام نکرده است. بله، اگر میگفتیم مریض رفت حج انجام داد یقیناً کار حرام انجام داده میگفتیم اینجا «سقوط المباشره عزیمةٌ»، اما یقین داریم کار حرامی انجام نداده، اگر حجّش مستلزم یک ضرر منهیٌ عنه باشد، ضرر حرام باشد، آن امرش علی حده است همان طوری که شهید اول(قده) هم استثنا کرده است.
مرحوم شاهرودی یک بیان بسیار فنی و دقیق قویتر از آن بیان و تعلیلی که خود شهید اول آورده ذکر میکند. ایشان ولو تصریح هم نفرمود در کتابش، در فتوا همان فتوا را دارد کما اینکه سید(قده) هم در فتوا همان فتوا را دارد، ولی شهید اول فرمود: «لأن الشرط حاصلٌ» این حرف شهید اول است، سید(قده) بحث را برده در حرج و میفرماید حرج، چون مبنای سید این است که قاعده لا حرج رخصت است نه عزیمت و از این راه حل کرده که ما گفتیم اصلاً این ربطی به فرض کلام شهید ندارد و کلمه «تکلّفَ»، مرحوم سید را به اشتباه انداخته است.
کلمه «تکلفَ» یعنی حرجی شد و کاری به حرج ندارد، این مرضی داشته که حرج هم برایش نبوده اما همین مسوِّغ ترک الحج است، اما رفت حجش را انجام داد. مرحوم شاهرودی میفرماید: فرقی هم نمیکند ما از این روایت صحیحه حلبی، وجوب الاستنابه را استفاده کنیم (کما علیه المشهور) یا استحباب الاستنابه را استفاده کنیم (که برخی گفتند)، ولی در هر دو صورت استنابه دلالت بر این دارد که اصل وجوب بر ذمه منوب عنه است؛ زیرا اگر وجوب بر ذمه منوب عنه نباشد استنابه معنا ندارد.
بنابراین استنابه وجوباً أو استحباباً کشف از این میکند که اصل الوجوب بر ذمهی منوب عنه ثابت است. حالا که بر ذمهی منوب عنه است با این قرینه هم گفتیم استنابه و سقوط قید مباشرت ترخیصی است نه عزیمتی، اینها را کنار هم بگذاریم، نتیجه بسیار روشن میگیریم که اگر این شخص خودش حجّش را انجام داده ملاکش هست مجزی هم هست، امر هم دارد و این حج هیچ کمبودی ندارد. این در جایی است که ما این مقدمه را ضمیمه کنیم که سقوط مباشرت ترخیصی است.
دیدگاه برگزیده
[1]. التهذيب 5- 403- 1405؛ الفقيه 2- 421- 2864؛ الكافي 4- 273- 5؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 63، ح 14248- 2.
[2]. سوره آلعمران، آیه 97.
نظری ثبت نشده است .