موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 41)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۱۰/۱۹
شماره جلسه : ۴۷
-
خلاصه بحث گذشته
-
فرع چهارم مسئله 45 تحریر الوسیله
-
بررسی صحت حجّ در صورت فقدان برخی از شرایط
-
دیدگاه شهید اول(قده)
-
دیدگاه سید یزدی(قده)
-
نکته مهم
-
بررسی دیدگاه شهید اول توسط مرحوم سید
-
اشکال اول
-
پاسخ اشکال اول
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
در مسئله 45 تحریر الوسیله امام خمینی(قده) چند فرع را مطرح فرمودند که تا به حال سه فرع از این چهار فرع را ذکر کردیم. در ادامه به بررسی فرع چهارم خواهیم پرداخت.فرع چهارم مسئله 45 تحریر الوسیله
«بخلاف ما لو فقد شرطٌ فی حال الاحرام إلی تمام الاعمال»؛ حال اگر یک شرطی از این شرایط مثل همین امن طریق، از مدینه که محرم شد طریق تا مکه امن نبود یا باز مریض بود و مرضی که همراه با حرج باشد، «فلو کان نفس الحج ولو ببعض اجزائه حرجیاً أو ضرریاً علی النفس»؛ اگر حج بعضی از اجزاءش حرجی شد یا مثلاً فرض کنید وقوف در مشعر برایش حرجی شد، یا ضرر نفسی برایش داشته باشد، «فالظاهر عدم الاجزاء».[1]
بررسی صحت حجّ در صورت فقدان برخی از شرایط
یکی هم استطاعت زمانیه است. زمانی که عملش را بتواند به صورت متعارف انجام بدهد، حال اگر یک کسی استطاعت زمانیه نداشت اما خودش را به زمین و زمان زد موفق شد حجّش را حرجیّ انجام بدهد، عرفاً فی ضیق الوقت است، عرفاً نمیتواند انجام بدهد اما بالاخره به نحو حرجی انجام داد، آیا اینجا این هم مثل فقدان استطاعت باید بگوئیم اینجا هم نتیجه عدم الاجزاء است (کما اینکه مشهور قریب به اتفاق همین را میگویند)، یا اینکه بین این انواع دیگر استطاعت یعنی استطاعت سربیه، استطاعت بدنیه، استطاعت زمانیه، اینها با استطاعت مالیه فرق دارند؟ در استطاعت مالیه فقدان استطاعت مبطلٌ و موجبٌ لعدم الاجزاء، حجة الاسلام نیست. در اینجا دو احتمال وجود دارد:
1. بگوئیم بین سایر استطاعات و این استطاعت مالی فرقی نیست همان طوری که فقدان استطاعت مالی موجب عدم اجزاء است فقدان این هم موجب عدم اجزاء است.
2. احتمال دیگر این است که بگوئیم شارع در اینجایی که امن از طریق نیست بگوید من بر تو واجب نکردم، اما اگر رفتی «ولو مع عدم امن الطریق» قبول میکنم، وقتی مریض هستی بر تو واجب نمیکنم اما اگر با حالت کسالت رفتی و انجام دادی قبول میکنم! وقتی زمان به صورت متعارف نداری بر تو واجب نمیکنم اما اگر خودت را با حرج و مشقّت برسانی و حج را درک کنی مانعی ندارد، آیا این چنین است؟
دیدگاه شهید اول(قده)
بعد از این مطلب میفرمایند: «و عندی (خودش یک فتوایی دارد) لو تکلّف المریض»؛ یک کسی مریض است و با تکلف حج را انجام میدهد، «و المعضوب و الممنوع بالعدو»، معضوب هم یعنی عادتاً نمیتواند برود، اما با حرج خودش را برد و حج را انجام داد، «لو تکلف المریض و المعضوب و الممنوع بالعدو و تضیق الوقت»؛ وقت هم ضیق شد این اگر بخواهد انجام بدهد به صورت عادی و متعارف نمیتواند انجام بدهد باید به صورت حرجی انجام بدهد میفرماید: «اجزأ».
بنابراین صورت سوم در کلام شهید عبارت است از «تضیق الوقت»؛ یعنی عادتاً نمیتواند حج برود، باید اینقدر شبانه روز با ماشین برود تا به حج برسد، اما عادتاً نمیتواند برود چون وقت ضیق است. فتوای شهید این است که مجزی است. دلیل ایشان آن است که «لأن ذلک من باب تحصیل الشرط فإنه لا یجب»؛ صحت البدن، استطاعت سربیه، استطاعت زمانیه، اینها از باب تحصیل شرط است و تحصیل شرط واجب نیست، اما «ولو حصّله»؛ اما اگر کسی این شرط را تحصیل کرد، حالا شرط تحصیل شده، مثلاً میگوییم در استطاعت مالیه وجوب زاد و راحله شرط وجوب حج است؛ چون شرط وجوب است شرط الوجوب تحصیلش لازم نیست، اما اگر کسی زحمت کشید زاد و راحله به دست آورد حج بر او واجب میشود، اینجا هم همینطور است، اینها از قبیل شرط الوجوب است تحصیلش واجب نیست اما اگر محقق شد اینجا حج واجب میشود. مرحوم شهید در ادامه یک استدراکی دارد که ما این استدراک را جدا بحث میکنیم.[2]
دیدگاه سید یزدی(قده)
اما یک احتمال دیگر نیز وجود دارد که عبارت «مع کونه حرجاً علیه» به «عدم امن الطریق» هم بخورد؛ یعنی «حجّ مع عدم امن الطریق مع کونه حرجاً علیه»؛ یعنی یک وقت طریق امن نیست و حرج هم نیست، راهش را باز میکند و میرود، «عدم صحة البدن مع کونه حرجاً علیه». سه: «أو مع ضیق الوقت کذلک»؛ وقت تنگ است و حج را انجام میدهد «مع کونه حرجاً علیه».
مرحوم سید میفرماید: «فالمشهور بینهم عدم اجزاء عن الواجب و عن الدروس الاجزاء»؛ شهید اول(قده) در دروس قائل به اجزاء است، «الا إذا کان حد الاضرار بالنفس و قارن بعض المناسک فیحتمل عدم الاجزاء، ففرّق بین حجّ المتسکع و حج هؤلاء»؛ دروس فرق گذاشته بین حج متسکع و حج هؤلاء، «و علل الاجزاء بأن ذلک من باب تحصیل الشرط»؛ یعنی تحصیل شرط واجب نیست، «و لکن إذا حصّله وجب»، اما وقتی شرط حاصل شد آن وجوب میآید.[3]
مرحوم شهید میفرماید: «و عندی لو تکلّف المریض و المعضوب و الممنوع بالعدو و تضیّق الوقت اجزأ»[4]، در هیچ جای کلام شهید مسئله حرج مطرح نیست؛ یعنی مرحوم سیّد اینطوری مطرح میکند، مخصوصاً اگر حرج را قید فرض اول بیاوریم بگوئیم «لو حجّ مع عدم امن الطریق و کان حرجیاً، لو حجّ مع عدم قوة البدن و کان حرجیاً، مع عدم امکان الوقت یا مع ضیق الوقت و کان حرجیا»، کجای این عبارت شهید است؟! شهید اینجا نگفته در فرض حرج قائل به اجزاء نشده است.
آنچه محل بحث است این است که حالا امن طریق نبود و به حجّ رفت، استطاعت زمانی نبود رفت ولو حرج هم نباشد، اما عرفاً ضیق وقت بوده و عرف میگفته عادتاً امکان رفتنش نیست، شهید(قده) میخواهد بگوید در فقدان استطاعات این چنینی باز ما میخواهیم قائل به اجزاءشویم اگرچه مستلزم حرج هم نباشد.
عجیب این است که مرحوم امام نیز همین مطلب را از مرحوم سید گرفته و در مسئله 45 فرمود: «إن حجّ مع عدم امن الطریق أو عدم صحة البدن و حصول الحرج»، باز روشن نکردند این «حصول الحرج» مختص به عدم صحة البدن است یا در عدم امن طریق هم میآید. از ضیق وقت هیچی نفرمودند و تعجب است که چرا مسئله تضیق الوقت را مطرح نفرمودند؟
محقق خویی(قده) در موسوعه میگویند: اگر حج برود «مع عدم امن الطریق أو عدم صحة البدن، أو تضیق الوقت، أو مع الضرر و الحرج»؛ یعنی حرج و ضرر را قسیم اینها قرار داده و این حرف درستی است؛ زیرا قبلاً گفتیم همان طوری که وجوب حج مقید به قوة البدن است، مقید به عدم الحج و عدم الضرر هم میباشد، اما اینکه مرحوم سید حرج را قید اینها قرار داده اولاً با کلام شهید اول(قده) سازگاری ندارد و شهید در این فرض نمیگوید، ثانیاً دو موضوع جدا است، مسئله حرج با آن عناوین دیگر.
نکته مهم
پس ذهنتان را روی مقدمات نیاورید؛ یعنی اینکه مرحوم امام در مسئله 45 میفرمایند: «إن صار قبل الاحرام مستطیعاً و ارتفع العذر صحّ و اجزء»؛ این یک امری است که مورد اتفاق همه است، هیچ وقت ذهن کسی نرود که اگر کسی حج رفته در بین راه از ایران تا آنجا عدم امن بوده اما از میقات به بعد امن طریق بوده، میگوید شاید اینها مجزی نباشد، ابدا، مثل اینکه کسی از اینجا تا آنجا استطاعت مالی نداشته و از میقات استطاعت مالی داشته باشد، به عبارت دیگر، مناسبت حکم و موضوع، اجماع، ارتکاز متشرعه، اینها ادله است بر اینکه تمام این شرایط استطاعت باید از حین شروع اعمال باشد.
بررسی دیدگاه شهید اول توسط مرحوم سید
در اینجا مرحوم سید در کتاب عروه دو اشکال به این استدلال شهید دارد:
اشکال اول
پاسخ اشکال اول
به اصطلاح فنیتر؛ یک شرط داریم و یک شرط الشرط داریم، وصول به میقات شرط است، شرط این شرط طی راه است و باید طریق را طی کنید تا به میقات برسید، تحصیل شرط یعنی حصول میقات لازم نیست، منتهی اگر به هر طریقی خودتان را به میقات رساندی استطاعت خود به خود حاصل شده است؛ یعنی کلمه شرط را نبرید در شرط الشرط تا اشکال مرحوم سید و اشکال مرحوم والد ما راه پیدا کند؛ چون آن اشکال واضحی است.
مگر میشود بگوئیم شما از اینجا که مع عدم امن الطریق رفتید و به میقات رسیدید حالا میشود امن الطریق، نه! حالا میگوئیم با عدم امن آمده، پس مراد شهید از حصول شرط، شرط الشرط نیست و مراد از شهید از حصول شرط یعنی همان حصول به میقات، میگوید: شارع چرا استطاعت سربی را لازم کرد؟ شارع چرا استطاعت بدنی را لازم کرد؟ برای اینکه شما به میقات برسید تا بتوانید اعمال را انجام بدهید.
الآن شما یک طوری خودتان را به میقات رساندید و از میقات به بعد میتوانید اعمالش را صحیحاً انجام بدهید، میخواهیم بگوئیم این اشکالی که سید و مرحوم والد ما به مرحوم شهید کردند وارد است یا نه؟ شهید در عباراتش میگوید: «تحصیل الشرط غیر واجبٍ ولو حصّله اجزء»، مگر کسی که با ناامنی خودش را به میقات میرساند میشود امن؟ که شما میگوئید تحصیل الشرط، کسی که با عدم قوت البدن خودش را به میقات میرساند باز هم میگوئیم مریض است، چطور میگوئید تحصیل شرط است. جواب این است که مراد شهید از شرط خود شرط است نه شرط الشرط! شما مرحوم سید و مرحوم والد ما بحث را آوردید روی شرط الشرط.
هم عبارت شهید را در دروس ببینید و هم عبارت سید و هم محشین را و هم مطالبی که مرحوم والد ما، مرحوم خوئی، مرحوم شاهرودی در اینجا دارند.
[1]. «لو ترك الحج مع تحقق الشرائط متعمدا استقر عليه مع بقائها إلى تمام الأعمال ، و لو حج مع فقد بعضها فان كان البلوغ فلا يجزيه إلا إذا بلغ قبل أحد الموقفين، فإنه مجز على الأقوى، و كذا لو حج مع فقد الاستطاعة المالية، و إن حج مع عدم أمن الطريق أو عدم صحة البدن و حصول الحرج فان صار قبل الإحرام مستطيعا و ارتفع العذر صح و أجزأ بخلاف ما لو فقد شرط في حال الإحرام إلى تمام الأعمال، فلو كان نفس الحج و لو ببعض أجزائه حرجيا أو ضرريا على النفس.» تحرير الوسيلة؛ ج1، ص: 381، مسئله 45.
[2]. «و لو حجّ فاقد هذه الشرائط لم يجزئه، و عندي لو تكلّف المريض و المعضوب و الممنوع بالعدوّ و ضيق الوقت أجزأ، لأنّ ذلك من باب تحصيل الشرط فإنّه لا يجب، و لو حصّله وجب و أجزأ، نعم لو أدّى ذلك إلى إضرار بالنفس يحرم إنزاله، و لو قارن بعض المناسك احتمل عدم الإجزاء.» الدروس الشرعية في فقه الإمامية؛ ج1، ص 314.
[3]. «تمَّ ما ذكر لا لعدم إجزاء المستحب عن الواجب بل لتعدد الماهية و إن حج مع عدم أمن الطريق أو مع عدم صحة البدن مع كونه حرجا عليه أو مع ضيق الوقت كذلك فالمشهور بينهم عدم إجزائه عن الواجب و عن الدروس الإجزاء إلا إذا كان إلى حد الإضرار بالنفس و قارن بعض المناسك فيحتمل عدم الإجزاء ففرق بين حج المتسكع و حج هؤلاء و علل الأجزاء بأن ذلك من باب تحصيل الشرط فإنه لا يجب لكن إذا حصله وجب.» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 456، مسئله 65.
[4]. الدروس الشرعية في فقه الإمامية، ج1، ص: 314.
[5]. «و فيه أن مجرد البناء على ذلك لا يكفي في حصول الشرط مع أن غاية الأمر حصول المقدمة التي هو المشي إلى مكة و منى و عرفات و من المعلوم أن مجرد هذا لا يوجب حصول الشرط الذي هو عدم الضرر أو عدم الحرج.» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 456.
نظری ثبت نشده است .