موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 41)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۶/۳۰
شماره جلسه : ۶
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی شرطیت صحّت در بدن در تحقق استطاعت
-
دیدگاه فقیهان درباره روایت ذریح محاربی
-
دیدگاه سید یزدی(قدسسره)
-
احتمالات سهگانه در «کان» در کلام مرحوم سید
-
احتمال اول
-
احتمال دوم
-
احتمال سوم
-
جمعبندی
-
دو الحاقیه سید یزدی(قدسسره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
بحث در معنای صحت در بدن بود. همانگونه که اشاره شد در اکثر روایات استطاعت بدنی تعبیر به «الصحة فی البدن» آمده است؛ یعنی وقتی معنای «مستطیع» یا «سبیل» در آیه شریفه «و لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلاً»[1] را از امام(علیهالسلام) میپرسند، امام(علیهالسلام) علاوه بر زاد و راحله، «الصحة فی البدن» را به عنوان استطاعت ذکر میکند. همچنین گفته شد به قرینه روایت ذریح محاربی که در آن آمده: «من مات و لم یحج حجة الاسلام»؛ کسی که بمیرد و حجة الاسلام انجام ندهد و یک حاجت ضروری (مثل مرضی هم که «لا یطیق فیه الحج») مانع از حج باشد نباشد باید یهودی یا نصرانی بمیرد.[2]
به قرینه این روایت، باید عبارت «الصحة فی البدن» در سایر روایات را یک معنای سلبی کنیم، لذا «الصحة فی البدن» یعنی عدم وجود مرضی که مانع از حج باشد. بعضیها یک امراضی دارند، مثلاً نابینا یا ناشنوا است اینها مانع از انجام حج نیست؛ زیرا انسان نابیان میتواند حج انجام بدهد منتهی اگر نیاز به مصاحبی داشته باشد آن هم جزء استطاعت مالی میآید. در زمان خود ما ناشنوایان یا کسانی که این گونه عیوب دارند حجشان را انجام میدهند و اینها مانع از استطاعت نمیشود. لذا به قرینه مرضی که «لا یطیق فیه الحجّ» در روایت ذریح محاربی، «الصحة فی البدن» در سایر روایات را باید اینگونه معنا کنیم.
مرحوم خوئی میفرماید: «لا خلاف فی اعتبار صحة البدن و خلوّ المکلف من المرض الذی یضرّ الحج معه»[4]؛ یعنی یک مرضی که آن مرض قابل اجتماع با حج نیست و آن مرض به حج ضرر میرساند و مانع از حج است؛ یعنی ایشان نیز صحة البدن را به همان معنایی که در روایت ذریح محاربی آمده گرفته است.
امام(علیهالسلام) میفرماید: کسی که عاجز است تکلیف به او تعلق پیدا میکند. محقق حلی(قدسسره) در کتاب المعتبر میفرماید: «اتفاق العلماء علیه»، مرحوم نراقی در مستند به اجماع تمسک کرده است. خود همین نقل اجماع، کشف از این میکند که مطلبی است غیر از آن شرطی که عقل خودش به عنوان شرایط عامه تکلیف درک میکند.
مرحوم خوئی همانند مرحوم والد ما میفرماید: ما باشیم و آیه شریفه، دلالت بر استطاعت عرفیه دارد، ولی به قرینه روایات سرانجام استطاعت شرعیه را میپذیرد، منتهی ما گفتیم از اول به برکت روایات، استطاعت در آیه را باید حمل بر استطاعت شرعیه کرد؛ یعنی مرحوم خوئی و مرحوم والد میگویند فقط روایات استطاعت شرعیه در آیه را بیان میکند، ولی ما میگوییم «من استطاع» در آیه نیز به قرینه روایات باید حمل بر استطاعت شرعیه باشد و نباید بر حمل استطاعت عرفیه کنیم (ثمرهاش را قبلاً ذکر کردیم).
1. «کان الرکوب حرجاً علیه»،
2. «کان الحج حرجاً علیه»،
3. «کان مریضاً یکون الرکوب حرجاً علیه».
بنابراین اگر رکوب حرجی شد، مریض هم نیست اما خود رکوب حرجی است، مثلاً الآن در زمان ما بعضیها از هواپیما آنچنان وحشت دارند که سوار هواپیما نمیشوند، اگر راهِ رفتن به مکه هم منحصر به همین بود (یعنی راه منحصر به همین بود نه ماشینی است که او را ببرد و نه از طریق دریا میتواند برود هیچ راهی نیست غیر از هواپیما) اینجا رکوب حرجی میشود. لذا در اینجا هم شرایط موجود است، استطاعت مالی دارد، استطاعت بدنی هم بر اعمال دارد اما این رکوب و این مرکب برای او حرجی است، وجوب حجّ برداشته میشود.
نکته شایان ذکر آن است که در مورد قاعده «لاحرج» باید گفت: مهمترین دلیل این قاعده عبارت است از آیه شریفه: «ما جعل علیکم فی الدین من حرجٍ»[8]، البته روایات بسیاری نیز در اینباره وجود دارد که در مورد آنها اختلاف است؛ بعضی از معاصرین مثل صاحب منتقی الاصول اصلاً این را به عنوان یک قاعده قبول ندارند، ولی به نظر ما ادلهاش کاملاً محکم است و یک قاعده از قواعد مهم فقهی است و در همه فقه نیز جریان پیدا میکند.
در این آیه شریفه، عبارت «ما جعل» نمیخواهد خبر بدهد، بلکه خبر در مقام انشاء است. یکوقت این «ما جعل» را به عنوان یک جمله خبریه بیان میکنیم؛ یعنی خدا در دین جعل حرجی ندارد، اگر خبر باشد که نمیتواند حاکم بر ادله اولیه هم باشد، اما اگر گفتیم خبر در مقام انشاء است، نتیجهاش این میشود که «المجعولات الشرعیه اذا وصلت إلی حدّ الحرج ترتفع». ما نمیتوانیم بگوییم از این آیه استفاده میشود که اصلاً شریعت خالی از حرج است (یعنی «خلوّ الشریعة من الحرج»)، اگر این باشد موارد زیادی داریم که حرج هست، خود جهاد حرج است، خمس حرج است، نماز صبح حرج است، صوم در تابستان حرج است، در ذات بسیاری از اینها حرج وجود دارد.
پس باید بگوئیم کارایی «لاحرج» آن است که یک وجوبی که ثابت است را برمیدارد. در کلمات شیخ انصاری(قدسسره) در مکاسب که مراجعه کنید از فرمایشات ایشان یا برخی دیگر همین استفاده میشود که اگر یک وجوب و یک مجعول و جعل مشکوکی نمیدانیم آیا هست یا نه؟ بگوئیم چون حرجی است کشف از این کنیم که وجوب ندارد. اگر بخواهد در اینجا وجوب را بیاورد چون مستلزم حرج است، پس کشف از این میکند که چنین وجوبی نیاورده است. باز آنجا هم تعلیق در حد این است که ما فرض الوجودش را میکنیم وگرنه با قطع نظر از فرض الوجود «لاحرج» معنایی ندارد.
1. «و کذا (یعنی لم یجب) لو تمکن من الرکوب علی المحمل لکن لم یکن عنده مؤونته»؛ یک کسی قدرت دارد سوار بر محمل یا کجاوه بشود اما پول کجاوه را ندارد.
2. «و کذا لو احتاج إلی خادمٍ»؛ کسی میتواند حج برود اما احتیاج به خادم دارد، «و لم یکن عنده مؤونته».
اولین سؤالی که پیش میآید آن است که این دو الحاقیه چه ربطی به مرض دارد؟ آیا این اصلاً از فروعات استطاعت مالی است یا از فروعات استطاعت بدنی است؟
مرحوم والد ما در تفصیل الشریعه اینطور حل کردند که مقصود سید(قدسسره) این است که اگر یک کسی مریض است و قدرت بر سوار بر دابه را ندارد اما اگر این دابه را کجاوه بگذارند میتواند روی آن بنشیند و کجاوه هم پول میخواهد؛ یعنی یک کسی مریض است و قدرت بر اینکه تنهایی به حج برود ندارد اما همین مریض اگر یک خادمی برایش قرار داده شود که مثلاً قرصهایش را بدهد و مراقبت کند میتواند حج انجام بدهد.[9]
مرحوم حکیم در مستمسک با همان نگاه اولی میفرماید: «یمکن أن یدخل هذا فی فقد الاستطاعة المالیة و إن کان ذلک لفقد صحة البدن»؛ این مسئله تحت استطاعت مالیه داخل میشود اگرچه منجر شدنش به فقدان استطاعت مالیه به خاطر فقدان استطاعت بدنیه است و منشأش این است. بعد در آخر میفرماید: «و إن شئت یدخل فی احد الامرین»؛ اگر خواستی این را در فقدان استطاعت مالیه قرار بده یا در استطاعت بدنیه قرار بده.[10]
به نظر ما این مطلب ایشان دارای اشکال بوده و نمیتوان پذیرفت؛ زیرا اگر این را جزء استطاعت مالیه قرار داده و بگوئیم این مریض است باید در کجاوه بنشیند پول کجاوه را ندارد، بگوئیم «هذا من موارد فقدان الاستطاعة المالیة»، نتیجهاش این است که بعداً استنابه لازم نیست؛ چون استطاعت مالی ندارد، اما اگر این مسئله را داخل در استطاعت بدنی قرار داده و گفتیم این شخصی که مریض است و باید در کجاوه بنشیند اما پول کجاوه را ندارد «یدخل فی مسئلة الاستطاعة البدنیة»، بعداً باید پولش را بدهد و خودش لازم نیست در کجاوه بنشیند (یعنی یک شخصی با دابه برود و آن نائب میتواند سوار دابه بشود)، باید استنابه کند و نائبی را برای حج بفرستد. پس اینکه مرحوم حکیم میفرماید: «یدخل فی احد الامرین» درست نیست؛ زیرا م ما باید معین کنیم، اینجا به حسب احتمال این یا داخل در فاقد الاستطاعة المالیة است و یا داخل در فاقد الاستطاعة البدنیه است.
ممکن است بگوئیم امام خمینی(قدسسره) در متن تحریر این دو موردی که مرحوم سید الحاق نکرده، امام(قدسسره) این را داخل در استطاعت مالیه میداند و اینجا نیاوردند، این احتمال وجود دارد، ولی واقع مسئله این است که چون منشأ این مسئله مرض است، این مریض باید کجاوه باشد، باید با یک سیاره مناسبی که بتواند عقبش بخوابد، با آمبولانس تا حج برود، مریض است، منتهی این برای حل مرضش باید پول بدهد تا با آمبولانس ببرند و این را باید جزء استطاعت بدنی بیاوریم و طبق آنچه بعداً میآید باید نائب بگیرد.
نتیجه آنکه بحث در استطاعت بدنیه (که در اول مسئله است) به پایان رسید. مرحوم امام در ادامه میفرماید: «یشترط ایضاً الاستطاعة الزمانیة».
[1] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِكَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا يُطِيقُ فِيهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ يَمْنَعُهُ فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً.» سوره آلعمران، آیه 97.
[2] ـ الكافي 4- 268- 1؛ المقنعة- 61؛ التهذيب 5- 17- 49؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 29، ح 14162- 1.
[3] ـ «المرحلة الثانية في المراد من الاستطاعة البدنية قد ظهر مما تقدم ان العنوان المأخوذ في أكثر الروايات المتقدمة الصحة في البدن و في صحيحة ذريح جعل المانع المرض الذي لا يطيق فيه الحج و الظاهر ان هذا هو الملاك باعتبار تناسب الحكم و الموضوع و كون المراد من الطاقة هي الطاقة العرفية لا العقلية كما هو واضح فالمرض الذي لا يكون الحج معه مقدورا عرفا يمنع عن تحقق الوجوب و عليه فمثل الأعمى و الأصم و الأخرس و الأعرج و بعض الأمراض المنافي لصحة البدن غير المنافي للحج بوجه لا يكون خارجا بالاستطاعة البدنية و كذلك السفيه و لو فرض كون السفه شعبة من الجنون لا يكون خارجا عن دائرة الحكم بالوجوب.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة- الحج؛ ج1، ص: 248.
[4] ـ «لا خلاف في اعتبار صحّة البدن و خلو المكلف من المرض الذي يضر الحجّ معه.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج26، ص: 168.
[5] ـ تحرير الوسيلة، ج1، ص: 380، مسئله 42.
[6] ـ «يشترط في وجوب الحج الاستطاعة البدنية فلو كان مريضا لا يقدر على الركوب أو كان حرجا عليه و لو على المحمل أو الكنيسة لم يجب و كذا لو تمكن من الركوب على المحمل لكن لم يكن عنده مئونته و كذا لو احتاج إلى خادم و لم يكن عنده مئونته.» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 452، مسئله 61.
[7] ـ نکته: در زمان ما بسیاری از ادعاهای رؤیت امام زمان(علیهالسلام) چه ادعاهای دروغی و بیاساس زیاد شنیدیم و به گوش شما هم خورده، در زمان مرحوم والد ما یک آقایی مدعی بود که خدمت امام زمان(علیهالسلام) رسیده و آمد پیش من که داستان مفصلی هم دارد، گفت امام زمان(علیهالسلام) گفتند به آقای فاضل لنکرانی بگوئید اسبشان را زین کنند که من از ایشان پرسیدم کم و زیادی ندارد؟ گفت: عین همین کلمات را آقا فرمودند. من خدمت والدمان عرض کردم و ایشان هم در اول خیلی ناراحت شد که اینها چقدر دین را خراب میکنند و امام زمان(علیهالسلام) را موهون میکنند، فرمودند خود امام زمان از همه بهتر میدانند که من از روی صندلی میخواهم بلند شوم دو نفر باید من را کمک کنند، من قدرت سوار شدن بر ماشین را ندارم چه برسد سوار بر اسب بشوم! واقعاً جای تأسف دارد که اینگونه ادعاها آن اصالتها و حقیقت مهدویت را یک عدهای با ادعاهایی که ما تشرف پیدا میکنیم در ذهن عوام مخدوش میکنند. من در یک بحثی گفتم بر اساس توقیع شریف تشرف اختیاری به هیچوجه نمیشود، تشرف اضطراری ممکن است تشرف اختیاری نمیشود، این ادعاها سبب میشود که اعتقادات آن افراد متزلزل بشود، با آن اصالت مهدویت که واقعاً از نقاط برجسته اعتقادی شیعه است، امام زمانی که در کلمات پیامبر(صلياللهعليهوآله) و ائمه(عليهمالسلام) و آیات قرآن که اصل قضیه مهدویت را دلالت دارد، تمام خصوصیاتش، ولادتش «التاسع من ولدی» مشخص است دست یک عده نادان می افتد و میگویند این موهون است، این ادعاهای رؤیت سبب تقویت این مخالفین شیعه میشود.
[8] ـ سوره حجّ، آیه 78.
[9] ـ «المرحلة الثالثة في الفرعين اللذين ألحقهما السيد- قده- في العروة بعدم القدرة على الركوب و حكم فيهما بعدم الوجوب قال: و كذا لو تمكن من الركوب على المحمل لكن لم يكن عنده مئونته، و كذا لو احتاج الى خادم و لكن عنده مئونته و موردهما ما إذا كانت الاستطاعة المالية المناسبة لشأنه متحققة و لكن المرض صار مانعا عن الجري على طبقها فكان شأنه الركوب على الدابة و لكنه لا يقدر عليه بل على الركوب على المحمل و مثله في هذه الأزمنة ما إذا كان شأنه الركوب على السيارة و لكنه لا يقدر لأجل المرض الأعلى الركوب على الطيارة و في مثال الخادم كانت الاستطاعة المناسبة لشأنه حاصلة بدون الخادم أيضا و لكن المرض اقتضى استصحابه و المفروض في المثالين عدم القدرة المالية على المحمل و على الخادم.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج1، ص: 248-249.
[10] ـ «يمكن أن يدخل هذا في فقد الاستطاعة المالية و إن كان ذلك لفقد صحة البدن. و إن شئت قلت: يدخل في أحد الأمرين.» مستمسك العروة الوثقى؛ ج10، ص: 169.
نظری ثبت نشده است .