موضوع: واجب نفسی و غیری
تاریخ جلسه : ۱۴۰۴/۷/۱
شماره جلسه : ۸
-
خلاصهی بحث گذشته
-
مقتضای اصل عملی در شک میان نفسیّت و غیریّت
-
تنقیح فروضِ شکّ در نفسیّت و غیریّت در مقام اصل عملی نزد محقق نائینی
-
تقسیم موارد شکّ
-
تحلیل اثر عملی هر صورت
-
صورت نخست: تماثل الوجوبین و اصالة البراءة عن التقیید
-
بیان محقق نائینی
-
تعلیقه آیتالله خوئی
-
مناقشات مبنایی بر تعلیقه آقای خوئی
-
صورت دوم: عدمِ تماثلِ وجوبین و جهاتِ سهگانه شک
-
تحلیل جهات سهگانه و اصلِ جاری
-
مناقشات مبنایی
-
نتیجه عملیِ صورت دوم
-
تعلیقه آیتالله خوئی: منجّزیت علم اجمالی در تدریجیات و حدود جریان برائت در صورت دوم
-
آثار عملی بر مبنای آقای خوئی
-
مناقشات مبنایی بر تعلیقه آقای خوئی
-
مناقشه کبروی: منجّزیتِ علم اجمالی در تدریجیات
-
مناقشه صغروی: انحلال و تغایر موضوعاتِ اصول ثلاثه
-
تقدّم اصولِ موضوعی بر اصولِ حکمی
-
بیاثریِ برخی برائتها و تنظیم صحیح محلِّ اثر
-
نتیجه و رأی مختار
-
پاورقی
-
منابع
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
تصویر فنی و تحریر محلّ نزاع: سخن در فرضی است که اصلِ وجوبِ فعل محرز است، لکن در نفسی یا غیری بودنِ آن تردید داریم. اگر اطلاقِ دلیل، با تمامیت مقدمات حکمت، ما را از این تردید برهاند، محلّ بحث منتفی است؛ و امّا عند فقدان الإطلاق، المرجع هو الأصل العملي، غیر أنّه يختلف باختلاف الموارد. ازاینرو، پیش از تعیین اصل عملی، باید صورتهای شکّ را تنقیح نمود تا ثمرات عملی هر یک روشن گردد.
تقسیم موارد شکّ
محقق نائینی در «أجود التقریرات» صور مسئله را بدینسان تفکیک میکند:
الوجه الأوّل: شکّ در نفسیّت و غیریّت در جایی که در کنارِ واجبِ مورد تردید، وجوبِ نفسیِ فعلِ دیگری نیز معلوم است؛ به گونهای که بر فرضِ غیریّتِ واجبِ مورد تردید، آن بهمنزله مقدّمه و تابعِ همان واجب نفسی خواهد بود. این وجه دو صورت دارد:
1- تماثلُ الوجوبين من حيث الإطلاق والاشتراط بشيءٍ معيّن؛ یعنی هر دو وجوب نسبت به یک شرطِ واحد همسنخاند: یا هر دو مطلقاند، یا هر دو مقیّد. نائینی برای تقریب به ذهن، از «دخول وقت» مثال میزند: «كما إذا علم اشتراط كلٍّ من وجوبي الطهارة والصلاة بدخول الوقت أو عُلم إطلاق كلٍّ منهما بالقياس إليه».[2]
2- عدمُ التماثل: در یکی از آن دو، وجوب نسبت به آن شرط مطلق است و در دیگری مشروط؛ نظیرِ آنکه وجوبِ نفسیِ صلاة قطعاً مشروط به دخول وقت باشد، ولی در وجوبِ طهارت ـ که مردّد میان نفسی و غیری است ـ اطلاق و اشتراط هر دو محتمل باشد.
الوجه الثاني: تنها وجوبِ فعلیِ همان فعلِ مردّد میان نفسی و غیری بودن دانسته میشود، و احتمال میرود در واقع واجبِ دیگری هم باشد که وجوبش به همین فعلِ معلومُ الوجوب تقیید خورده باشد: «ان لا يُعلم إلاّ وجوبُ ما يُحتمل كونه نفسياً أو غيرياً مع احتمال أن يكون في الواقع واجبٌ آخر مقيّداً بما عُلِم وجوبُه في الجملة».
تحلیل اثر عملی هر صورت
در صورتِ تماثل (ذیل وجه اول)، به حسب زمان و ظرف تعلّق، وسعت و ضیقِ دایرهی تکلیف در هر دو تقدیر (نفسی/غیری) یکسان میشود؛ ازاینرو، اصل عملی ـ در مقام اثباتِ اثر زائد ـ مجالی برای جریان ندارد مگر بر مبانیای که برای نفسِ عنوانِ نفسیّت/غیریّت ثمره مستقل قائلاند.
در صورتِ عدم تماثل، ثمره روشن است: اگر وجوبِ فعل مطلق باشد (نفسیِ مطلق)، قلمروِ اشتغالِ ذمه أوسع است و اگر مقیّد به وجوبِ غیر باشد (غیری)، قلمرو أضیق میگردد؛ اینجا محل رجوع به اصل عملی برای نفی یا اثباتِ سعه/ضیق است.
در صورتِ سوم، چون اصلِ وجوبِ این فعل بالفعل ثابت است و غیریّت، ملازم با وجودِ وجوبِ دیگری است که مفروضالعدم است (إلاّ احتمالاً)، بحث در این است که آیا صرف احتمالِ واجبِ دیگر، مجوّزِ بناء بر غیریّت است یا اصل عملی ما را به نفیِ این ربط زائد رهنمون میشود. تعیینِ این جهت، موقوف بر مبانی در «أصل العدم» و جریان استصحابِ عدمِ جعلِ زائد است.
تذکر: در این مقام فقط تصویر فروض و تعیین قلمروِ اثر عملی دنبال شد. حکمِ اصل عملی در هر یک از این صور، و نسبتِ این تقسیم با تقریرات «فوائد الاصول»، در بحث آتی خواهد آمد.
صاحب «أجود التقریرات» در تبیین این صورت مینویسد:
فهناك صور (اما الصورة الأولى) و هي ما علم فيه تماثل الوجوبين فالشك فيها متمحض في خصوص تقييد متعلق ما علم كونه نفسياً بالواجب الآخر فتجري البراءة عن التقييد و يثبت بذلك نتيجة الإطلاق ففي مفروض المثال يكون المكلف مخيراً بين الإتيان بالصلاة قبل الطهارة و الإتيان بها بعدها.[3]
در حاشیه بر «أجود» چنین آمده است:
لا يخفى ان إجراء البراءة عن تقييد الصلاة بالوضوء في مفروض المثال معارض بجريان البراءة عن الوجوب النفسيّ المحتمل ثبوته للوضوء فان القدر المعلوم ثبوته انما هو أصل تعلق الوجوب بالوضوء و اما خصوص كونه نفسيا أو غيرياً فهو مجهول لكن العلم الإجمالي بثبوت إحدى الخصوصيّتين يمنع من جريان أصالة البراءة في كل منهما فاللازم هو الاحتياط و الإتيان بالصلاة مع الطهارة في مفروض المثال فيكون النتيجة نتيجة الوجوب الغيري لا النفسيّ.[4]
به نظر ما این تعلیقه دارای چند اشکال است:
عدم اثر مستقل برای برائتِ معارض در طرف وضوء: اصل مفروض در طرف وضوء، نفیِ نفسیّت است؛ حال آنکه اصلِ وجوبِ وضوء علی کل حال ثابت است. برائت، در جایی معذّر است که الزامِ زائد را بردارد. نفیِ نفسیّت الزام زائدی را مرتفع نمیکند؛ زیرا بر فرضِ غیریّت نیز الزامِ به وضوء بهواسطه وجوبِ صلاة برقرار است. پس اصلِ ادعایی در طرف وضوء فاقد اثر عملی مستقل است و صلاحیت معارضه با برائت از تقییدِ صلاة را ندارد.
عدم تحقق علم اجمالی منجّز نسبت به دو الزام قابل مخالفت: علم اجمالی هنگامی منجّز است که اطراف آن به دو الزام قابلِ مخالفت در مقام عمل بینجامد. در ما نحن فیه مخالفت قطعیِ عملی با وجوبِ وضوء معقول نیست؛ زیرا مکلف در هر تقدیر باید وضوء را اتیان کند. نزاع تنها در قیدیتِ وضوء برای صلاة و لزومِ تقدیم است. هنگامی که با اصالة البراءة عن التقیید، عنوانِ اشتراط نفی شد، دیگر علم اجمالی نسبت به «یکی از دو خصوصیت» شأنِ تنجیز ندارد؛ چون طرفِ دارای اثر (اشتراط صلاة) بهواسطه اصل موضوعی نفی شده است.
تقدّم اصل موضوعی بر اصل حکمی: اصالة البراءة عن التقیید در جانب صلاة، در حقیقت تنقیحِ موضوع میکند: «صلاة مقید به وضوء نیست». با تحکیمِ این اصل موضوعی، نوبت به اصل حکمیِ مبتنی بر علم اجمالی (اصالة الاحتیاط) نمیرسد. به بیان اصولی: مع جریان الأصل الموضوعي لا تصل النوبة إلى الأصل الحكمي، خصوصاً با فرض بیاثریِ مستقلِ اصلِ مقابل در طرف وضوء.
نتیجه عملی: بر مبنای محقق نائینی، در صورت تماثلِ الوجوبین، مکلف ملزم به تقدیم وضوء بر صلاة نیست و تخییر در ترتیب امتثال محفوظ است. احتیاطِ تقدیم وضوء فی نفسه حسن است، اما الزامآور از سوی اصل عملی نیست.
تقریب مقام: فرض آن است که وجوبِ وضوء، فیالجمله، معلوم است و در نفسی یا غیری بودنِ آن تردید داریم. در کنارِ آن، صلاة واجبِ نفسیِ مشروط به دخولِ وقت است. از حیث نسبت به وقت، تماثلِ میانِ دو وجوب منتفی است: وجوبِ صلاة مقیّد به وقت، و وجوبِ وضوء نسبت به همان شرط، لا علی التقیید مفروض است. صاحب «أجود التقریرات» این صورت را به سه جهتِ شک تفصیل میدهد و برای هر یک، اصلِ جاری و نتیجه عملی را تعیین میکند. ایشان میگوید:
الجهة الأولى: شک در تقیید صلاة به وضوء. مجرى الأصل: اصالة البراءة عن التقیید؛ شک از قبیل أقل و اکثر ارتباطی در شرایط صلاة است. النتیجة: «نتیجة الاطلاق» در جانب صلاة؛ یعنی بهحسب عمل، شرطیتِ مشکوک (وضوء) برای صلاة منتفی فرض میشود، هرچند اثباتِ اطلاق لفظی در کار نیست.
الجهة الثانية: شک در وجوبِ نفسیِ وضوء قبل از حصول شرطِ وجوبِ صلاة. مجرى الأصل: اصالة البراءة عن التكليف الزائد؛ نفیِ الزامِ پیش از وقت. النتیجة: «نتیجة الغیریة»؛ به این معنا که قلمروِ فعلیتِ وجوبِ وضوء، به ما بعد الوقت اختصاص مییابد؛ گویی منشأ فعلیتِ الزام، نیازِ صلاةِ واجب است.
الجهة الثالثة: شک در سقوطِ وجوبِ وضوء بعد الوقت برای کسی که قبل الوقت متوضئ شده است. تقریر الشك: آیا وجوبِ وضوء بعد الوقت مطلق است یا مختصّ بمن لم یتوضأ قبله؟ مجرى الأصل: اصالة البراءة عن الوجوب بعد الوقت فی حقّ المتوضئ قبله. النتیجة: «نتیجة النفسیة»؛ زیرا با نفیِ الزامِ بعد الوقت نسبت به «من توضّأ قبله»، اثر عملی بر نفسیّت منطبق میشود و لزومِ تجدیدِ وضوء پس از وقت (بهعنوان لازمهی غیریّت به قرینهی توقیتِ منشأ) منتفی میگردد.
در «فوائد الأصول» این مقام ذیلِ «شک بین الاطلاق و الاشتراط» صورتبندی شده و بر مبنای مختارِ آنجا، اصل در دوران بین اطلاق و اشتراط، «اصل الاشتراط» است. ایشان میفرماید:
القسم الثّاني ما إذا علم بوجوب كلّ من الغير و الغيري، و لكن كان وجوب الغير مشروطا بشرط غير حاصل،
كالمثال المتقدّم فيما إذا علم قبل الزّوال، ففي هذا القسم يرجع الشّك في غيريّة الوضوء و نفسيّته إلى الشّك في اشتراطه بالزّوال و عدم اشتراطه، إذ لو كان واجبا غيريّا يكون مشروطا بالزّوال لمكان اشتراط الصّلاة به، و حينئذ يكون من افراد الشّك بين المط و المشروط، و قد تقدّم انّ مقتضى الأصل العملي هو الاشتراط، للشّك في وجوبه قبل الزّوال، و أصالة البراءة تنفي وجوبه، كما تنفي شرطية الصلاة بالوضوء، و لا منافاة بين إجراء البراءة لنفي وجوب الوضوء قبل الزوال و إجراء البراءة لنفي قيديّته للصّلاة كما لا يخفى.[6]
در «أجود»، تحلیل با جریانِ سهگانهِ برائت سامان یافته و همان آثار عملی ـ بدون نیاز به تمسکِ مستقیم به اصل الاشتراط ـ استیفا میشود: جهتِ اول نتیجه اطلاق در صلاة، جهتِ دوم نتیجه غیریت در وضوء (اختصاصِ الزام به ما بعد الوقت)، و جهتِ سوم نتیجه نفسیّت (سقوط الزامِ بعد الوقت برای متوضئِ قبل الوقت).
مناقشات مبنایی
مناقشه اول: آیا بین اصول سهگانه تعارضی رخ میدهد؟ پاسخ این مطلب روشن است. موضوعاتِ سه اصل، متغایر است: 1) تقیید صلاة، 2) الزامِ وضوء قبل الوقت، 3) الزامِ وضوء بعد الوقت برای من توضأ قبله. اتحادِ موضوع حاصل نیست تا تعارض شکل گیرد. تصریح «أجود» به «بلا معارض» بر همین اساس است.
مناقشه دوم: آیا علم اجمالی به ثبوتِ الزام زائد (یا قبل الوقت یا بعده) مانع جریان اصول نیست؟ پاسخ آنکه علم اجمالی منجّز در صورتی است که اطرافِ علم به دو الزامِ قابلِ مخالفت در عمل بینجامد. در ما نحن فیه، با جریان برائت در هر موضوعِ خاص، طرفِ دارای اثرِ زائد نفی میشود و مخالفت قطعیِ عملی نسبت به الزامِ معلوم (أصل وجوب وضوء بعد الوقت لمن لم یتوضأ قبله) تصویر ندارد. لذا علم اجمالیِ مزعوم شأن تنجیز نمییابد.
مناقشه سوم: نسبت این تحلیل با «اصل الاشتغال» و احتیاط چیست؟ پاسخ این است که در جهاتِ اول و سوم، برائتْ «اصل موضوعی» در تنقیحِ قیدیت/عدمِ قیدیت و سعه/ضیقِ موضوعِ الزام است؛ با جریان اصل موضوعی، نوبت به اصل حکمیِ احتیاط نمیرسد. در جهتِ دوم نیز، شک در تکلیفِ زائد پیشاوقت است و مجرای برائت بهنحو روشن.
نتیجه عملیِ صورت دوم
حاصلِ مطلب اینکه: 1) از حیث صلاة، «نتیجة الاطلاق»؛ نماز به وضوء مقیّد دانسته نمیشود. 2) از حیث زمانِ فعلیت وجوبِ وضوء، «نتیجة الغیریة»؛ الزام، به ما بعد الوقت اختصاص مییابد. 3) نسبت به کسی که قبل از وقت، وضوء آورده است، «نتیجة النفسیة»؛ الزامِ پس از وقت نسبت به او به برائت نفی میشود. این سه نتیجه در موضوع واحد جمع نمیشوند تا تزاحم یا تعارضی پدید آید.
آیتالله خوئی در حاشیه «أجود» ذیلِ صورت دوم میفرماید:
إذا كان الوجوب النفسيّ المحتمل ثبوته للوضوء في مفروض المثال مقيّداً بإيقاعه قبل الوقت ليدور الأمر بين لزوم الإتيان به قبل الوقت و لزوم الإتيان به بعد الوقت من جهة دوران الأمر بين الوجوب النفسيّ و الغيري فلا ينبغي الريب في عدم جواز الرجوع إلى البراءة في شيء منهما على ما هو المختار من كون العلم الإجمالي منجزاً للتكليف في التدريجيات أيضاً. و أمّا إذا كان الوجوب النفسيّ على تقدير ثبوته متعلقاً به غير مقيد بإيقاعه قبل الوقت فلا معنى للرجوع إلى أصالة البراءة عن وجوبه قبل الوقت أصلاً، و حينئذٍ إذا لم يتوضأ المكلف حتى دخل وقت الصلاة فلا بدّ له أن يتوضأ و يوقع الصلاة بعده لأنه مقتضى العلم الإجمالي الموجب للاحتياط كما عرفت. و أمّا إذا توضأ قبله فلا يجب عليه إعادة الوضوء بعد دخوله لأن تقييد الوضوء بوقوعه فيما بعد الوقت و لو على تقدير كون وجوبه غيرياً مجهول فيرجع معه إلى البراءة ... .[7]
مبنا این است که العلم الإجمالي منجّز حتی فی التدریجیات. فرع اول اینکه اگر نفسیّتِ محتمل، مقیّد به «قبل الوقت» باشد، دوران بین «وجوبِ نفسیِ قبل الوقت» و «وجوبِ غیریِ بعد الوقت» رخ میدهد؛ برائت در هیچیک جاری نیست و مقتضی احتیاط است. فرع دوم نیز این است که اگر نفسیّتِ محتمل، مطلق باشد (لا علی القید قبل الوقت)، رجوع به برائت از «وجوبِ قبل الوقت» بیمعناست؛ و اگر مکلف تا دخول وقت وضوء نیاورد، باید بعد الوقت وضوء گرفته و نماز را بعد از آن بیاورد (اثر احتیاط ناشی از علم اجمالی). لکن اگر قبل الوقت متوضئ شده باشد، اعاده لازم نیست؛ چون «تقیید وضوء به وقوع بعد الوقت» مجهول است و برائت از این تقیید جاری میشود.
آثار عملی بر مبنای آقای خوئی
مناقشه کبروی: منجّزیتِ علم اجمالی در تدریجیات
مبنای آیتالله خوئی قابلِ مناقشه است. بسیاری، تنجیزِ علم اجمالی را مقید به امکانِ مخالفت/موافقتِ قطعی در ظرف فعلیّت میدانند. قبل الوقت، طرفِ «وجوبِ غیریِ بعد الوقت» هنوز بهمرحله فعلیّت نرسیده و امکان «موافقت قطعی» از طریق اتیانِ وضوء بعد الوقت محفوظ است؛ ازاینرو، علم اجمالی در این مقطع، محرّک و منجّز قضیهای نیست تا مانع از برائتِ «قبل الوقت» گردد. بر این مبنا، اصالة البراءة عن الوجوب قبل الوقت جریان دارد.
مناقشه صغروی: انحلال و تغایر موضوعاتِ اصول ثلاثه
حتی با تسلیم اصلِ تنجیز در تدریجیات، موضوعاتِ سه اصلِ جاری در تقریر «أجود» متباین است: 1) تقیید صلاة به وضوء، 2) وجوبِ نفسیِ وضوء قبل الوقت، 3) وجوبِ وضوء بعد الوقت نسبت به من توضّأ قبله. علم اجمالی اگر هم منع کند، ناظر به تزاحم میانِ «قبل الوقت» و «بعد الوقت» در نفسِ وجوبِ وضوء است، نه به اصلِ شرطیتِ وضوء برای صلاة (جهت اول) و نه به الزامِ بعد الوقت در حقّ متوضئ قبل الوقت (جهت سوم). بههمین جهت، خود آیتالله خوئی در جهت سوم، برائت را میپذیرد و این نشان از انحلال عرفیِ علم اجمالی پس از اتیانِ وضوء قبل الوقت دارد.
تقدّم اصولِ موضوعی بر اصولِ حکمی
در جهتِ سوم، با اتیانِ وضوء قبل الوقت، شک در «وجوبِ وضوء بعد الوقت فی حقّ هذا الشخص» مجرای برائت است و این اصل، موضوعِ احتیاط را از بین میبرد. به تعبیر اصولی: مع جریان الأصل النافي للوجوب بعد الوقت في حقّ المتوضئ قبله، لا تصل النوبة إلى أصل الاحتياط.
بیاثریِ برخی برائتها و تنظیم صحیح محلِّ اثر
در صورت دوم، تحلیلِ «أجود» در تفکیکِ جهاتِ سهگانه و جریانِ اصول در هر یک، از حیث فنی متقن است. تعلیقه آیتالله خوئی در منعِ برائت نسبت به «وجوبِ نفسیِ قبل الوقت» متفرّع بر مبنای خاصّ ایشان در «منجّزیتِ علم اجمالی در تدریجیات» است؛ این مبنا، اولاً، محلِّ منع کبروی است، و ثانیاً، حتی بر فرضِ تسلیم، پس از اتیانِ وضوء قبل الوقت، به انحلال عرفی میانجامد و مجالی برای احتیاط در «اعاده بعد الوقت» نمیگذارد؛ همانگونه که خود ایشان تصریح کردهاند.
بنابراین، جهت اول (شک در تقیید صلاة): اصالة البراءة عن التقیید جاری و «نتیجة الاطلاق» ثابت است. جهت دوم (شک در وجوب نفسیِ قبل الوقت): بر مبنای مختارِ ما، برائت جاری است؛ مبنای منعِ محقق خوئی تامّ نیست. جهت سوم (شک در وجوب بعد الوقت برای متوضئِ قبل الوقت): برائت جاری است و «نتیجة النفسیة» در ساحت عمل حاصل میشود.
در نتیجه، اگر قبل الوقت وضوء نیاورده است، «أصل وجوبِ وضوء بعد الوقت لمن لم یتوضّأ قبله» مفروغٌعنه است؛ و اگر وضوء را قبل الوقت آورده، الزامِ اعاده پس از وقت به برائت نفی میشود. در مجموع، اصالة البراءة در جهاتِ واجدِ اثر، منعقد و احتیاطِ عام بهنحو الزام از محلّ بحث خارج است.
[2]- همان، 170.
[3]- همان.
[4]- همان.
[5]- همان، 170-171.
[6]- محمدحسین نائینی، فوائد الاُصول، با محمد علی کاظمی خراسانی (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1376)، ج 1، 223.
- نائینی، محمدحسین. أجود التقریرات. با ابوالقاسم خویی. ۲ ج. قم: مطبعة العرفان، 1352.
- ———. فوائد الاُصول. با محمد علی کاظمی خراسانی. ۴ ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1376.
نظری ثبت نشده است .