درس بعد

حجيّت خبر واحد

درس قبل

حجيّت خبر واحد

درس بعد

درس قبل

موضوع: حجيت خبر واحد


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۱/۲۳


شماره جلسه : ۶۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • تقرير سوم و چهارم و پنجم از اجماع

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


ادامه‌ تقريرهاي دليل اجماع بر حجيّت خبر واحد

عرض كرديم يكي از ادله حجيت خبر واحد را اجماع قرار داده‌اند، براي آن پنج بيان و تقرير ذكر شده است. تقرير اول و دوم را بيان كرديم. در تقرير دوم اين اشكال مطرح بود كه اين اجماع، اجماع مدركي يا محتمل المدرك است، و چنين اجماعي حجيت ندارد؛ چون اصالت ندارد و عنوان اجماع تعبدي را ندارد. ما در اين اشكال مناقشه كرديم و عرض كرديم وجود مدرك، خدشه‌اي به حجّيت اجماع وارد نمي‌كند. حالا اين نكته را هم اضافه بفرماييد كه تقريباً يك استثنايي است كه عرض مي‌كنيم و آن اين است كه در مواردي كه براي ما بطلان مدرك مسلم است، بعيد نيست بگوييم اين اجماع كاشفيت ندارد؛ اما در مواردي كه مدرك نزد ما صحيح است، خود اجماع كاشفيت هم دارد، و ملاك حجيت اجماع نيز وجود دارد. يعني در جايي كه مدرك يقيناً باطل است، مي‌توانيم بگوييم هر چند هزار نفر اين مطلب را گفتند، اما همه مستند به اين دليل گفته‌اند و اين دليل هم يقيناً نزد ما باطل است. اينجا قول اين هزار نفر كاشفيت ندارد؛ امّا در جايي كه به مدرک معتبر و قابل قبول استدلال و استناد مي‌كنند، براي ما کاشفيّت دارد. نكته‌اي را در جلسه گذشته عرض كردم كه ما بيش‌تر اعتمادمان در اين مناقشه، روي اين نكته است؛ مبني بر آن که اگر اين صد نفر هر كدام به يك دليل استدلال كردند؛ گرچه بعضي از اين ادله ممكن است نزد ما مخدوش باشد، امّا براي ما اتفاق فقها بما هو اتفاقٌ كاشفيّت از قول معصوم(ع) دارد. ملاك حجّيت اجماع نيز همين كاشفيّت است؛ غير از كاشفيّت چيز ديگري نيست.

هرچند که عرض كردم از چيزهايي که امروزه در السنه تقريباً به عنوان يك مسئله و اصل مسلّم پذيرفته شده و خيلي راجع به آن بحث نمي‌کنند همين است که مي‌گويند اجماع مدرکي و محتمل المدرک غيرقابل قبول است. بحث در اين است كه فرق بين اجماع مدركي و غير مدركي چيست؟ مي‌گويند غير مدركي آن است كه مدركش براي ما معلوم نيست؛ امّا اجماع مدركي، مدركش معلوم است. شما از خودتان سؤال كنيد و به نفستان مراجعه كنيد، معلوم بودن يا معلوم نبودن مدرك چه نقشي در كاشفيّت دارد؟ آن که كاشف است خود قول است؛ سواء كان مدركه معلوماً أو غير معلوم. بله، وقتي مدرك معلوم بود و نزد ما باطل بود، ديگر كاشفيت ندارد؛ يعني مي‌شود صد قول باطل؛ و صد قول باطل كاشفيت ندارد. اما صد قول صحيح علاوه بر اينكه مدركش هم صحيح است، خود اين صد قول بماهم اتفاق، براي ما كاشفيت دارد.


تقرير سوّم اجماع

بيان سوّم اجماع، اجماع قولي است. در بيان دوم مي‌گفتيم همه علما مگر سيّد مرتضي و تابعين او اجماع دارند؛ اما در اين بيان مي‌گوييم اجماع قولي من جميع العلماء حتي سيّد مرتضي بر حجيّت خبر واحد است؛ يعني براي اجماع قولي مخالفي را تصوير و فرض نمي‌كنيم. اين يعني چه؟ مي‌گوييم سيّد مرتضي و اتباع ايشان، هرچند که با خبر واحد مخالف هستند و مي‌گويند خبر واحد حجيت ندارد؛ اما علت مخالفتشان اين بوده كه باب علم را مفتوح مي‌دانستند، انفتاحي بودند؛ اگر آنها هم انسدادي بشوند، بايد خبر واحد را حجّت بدانند. وقتي باب علم مفتوح و علم امكان دارد، ديگر نوبت به ظن نمي‌رسد؛ اما وقتي باب علم مسدود است، چاره‌اي نداريم كه به خبر واحد ظني عمل كنيم. پس، اگر سيد مرتضي و اتباع ايشان نيز انسدادي شوند، لا محاله قائل به حجيت خبر واحد هستند؛ و الآن بحث ما هم در فرض انسداد است. پس، همه علما قائل به حجيت خبر واحد هستند و در اين مورد مخالفي نداريم. اشکالات تقرير سوّم:به اين بيان سوم دو اشكال شده است. اشكال اول همان اشكالي است كه در بيان دوم بود؛ مبني بر آن كه بالاخره اين اجماع مدركي است؛ كه طبعاً همان مناقشه‌اي كه ما در آنجا ذكر كرديم، اينجا هم جريان دارد. اشكال دوم اين است كه اين اجماع مي‌شود اجماع تقديري؛ يعني شما مي‌گوييد بر فرض كه سيد مرتضي انسدادي باشد، قائل به حجيت بود. اين تازه اوّل کلام است؛ از كجا چنين مطلبي معلوم است؟ شايد اگر سيد مرتضي انسداد را مي‌پذيرفت، باز هم قائل به حجيت خبر واحد نبود. لذا اين اجماع، مي‌شود اجماع تقديري و حجيت ندارد.


تقرير چهارم اجماع

بيان چهارم اجماع عملي است؛ وقتي به تمام كتب فقها من الصدر الي الذيل مراجعه كنيم، تمام فقهاء در فتاوايشان به اخبار آحاد استدلال كرده‌اند؛ يعني عملاً در فتاوا حجّيت خبر واحد را قائل بودند. فقيهي نيست که در مقام فتوا به خبر واحد عمل نكرده باشد. اينجا چند جواب از اين اجماع وجود دارد. جواب اولاين است كه اولاً افرادي داريم كه گاه در بحثشان به خبري كه رسيدند، به مجرّد اين كه اين خبر، خبر واحد است، آن را رد كردند و با فتاواي ديگران مخالفت كردند؛ مثل مرحوم ابن ادريس؛ ايشان از كساني است كه خبر واحد را حجت نمي‌داند؛ در سرائر موارد متعددي هست كه بعد از نقل فتواي ديگران، براي مناقشه در آن مي‌گويد اين فتوا مستند به خبر واحد است؛ و خبر واحد براي ما حجت نيست. جواب دوّم:درست است فقها در مقام فتوا به اخبار آحاد تمسك كرده‌اند، اما ممكن است برخي اين اخبار را قطعي الصدور بدانند. جماعت يا كثيري از اخباريين، اخبار صادره از معصومين را قطعي مي‌دانند؛ اگر تمام کتاب‌هاي روايي را قطعي ندانند، اخبار كتب اربعه را قطعي الصدور مي‌دانند. لذا، اينها از باب خبر واحد ظني به اخبار آحاد عمل نكردند؛ بلکه از باب اين بوده كه اينها را قطعي الصدور، يا محفوف به قرينه‌ي قطعيه مي‌دانند. خود مرحوم سيد مرتضي مواردي است كه به اخبار آحاد عمل كرده است؛ چون عصرش با زمان حضور امام معصوم(ع) نزديك بوده، لذا گفته اين اخبار محفوف به قرينه قطعيه است؛ و نزاع ما در خبر واحد غير محفوف به قرينه است.


تقرير پنجم اجماع

بيان پنجم اجماع عملي از جميع متشرعه است. تاکنون مي‌گفتيم اجماع عملي يا قولي علماء بر حجيّت خبر واحد است؛ بيان پنجم اجماع عملي تمام متشرعه است. تمام مردم متدين و متشرّع به خبر واحد به عنوان دليل نگاه کرده و به آن عمل كرده است؛ و اين سيره‌ي عمليه متشرعه، در حضور معصوم(ع) بوده و مورد ردع قرار نگرفته است؛ پس، براي ما حجّيت دارد. جواب اين بيانآن است كه سيره‌ي عملي متشرعه وقتي براي ما دليليت دارد كه بما هم متشرعون و متديّنون باشد؛ اين تعبير را مرحوم شيخ در مكاسب زياد دارد. سيره‌ي متشرعه زماني اعتبار دارد که آنها بما هم متديّنون عمل کرده باشد.آيا متشرعه به خبر واحد بما هم اهل الاسلام و بما هم متدينون عمل كردند يا اينكه بما هم عقلا عمل كردند و  متشرعه هم ديدند عقلا در امور جاريه خودشان به خبر واحد ظني ثقه عمل مي‌كنند، اينها هم عمل كردند؟ ظاهر اين است كه اينجا متشرعه بما هم متشرعه عمل نكردند، بلكه بما هم عقلا عمل كردند. آن وقت اگر بما هم عقلا باشد، وارد دليل چهارم مي‌شويم كه مهم‌ترين دليل براي حجيت خبر واحد، سيره عقلاست؛ يعني اگر گفتيم متشرعه بما هم عقلا به خبر واحد عمل كردند، مي‌شود سيره عقلا. سيره‌ي عقلا يك بحث مفصلي است، چند روز هم طول مي‌كشد؛ و عرض كردم خيلي از بزرگان فرموده‌اند در بحث خبر واحد، آيات دلالت ندارد؛ اخبار دلالت ندارد؛ اجماع و عقل دلالت ندارد؛ تنها چيزي كه دليليت دارد، سيره‌ي عقلاست. و اين بحث مفصلي دارد كه بماند براي بعد از تعطيلات دهه‌ي آخر ماه صفر؛ انشاءالله. بالاخره در اجماع نظر ما اين است كه اجماع محصل قولي در حجيت خبر و احد موجود است، و مدركي بودن اشكالي به آن وارد نمي‌كند؛ يعني همان بيان دوم را پذيرفتيم.   بحثي پيرامون اربعين دهه‌ي آخر صفر در پيش است؛ ايام تبليغ هم هست و چند حادثه مهم نيز در پيش است.

يكي اربعين اباعبدالله(ع) است كه اربعين مورد عنايت خاص بزرگان و علما و شيعه و به خصوص کساني كه واقعاً اهل ولايت هستند براي اربعين يك اعتبار خاصي را قائل هستند. و اين اختلافي كه وجود دارد كه آيا كاروان اسرا در اربعين اول به کربلا آمدند يا در اربعين دوم. قديم الايام خود من تحقيق كردم، قرائن و شواهد بسيار خوبي وجود دارد كه کاروان اسرا را در اربعين اول به كربلا آوردند. آقايان سعي بفرمايند در اين ايام مطالب مستندي را براي مردم بيان كنند؛ اگر مطلبي را ترديد داريد يا احتمال مي‌دهيد كه صحيح نباشد، ولو ظن قوي به صحتش داشته باشيد، اما تا زماني که يقين به صحتش نداريد، مطلبي را نقل نكنيد. واقعاً ما بايد از حادثه عاشورا درست استفاده كنيم. شب گذشته جايي دعوت داشتم، فيلمي ‌را براي من گذاشتند كه واقعاً متأثّر شدم چه مقدار به عظمت كار اباعبداالله الحسين، اصحاب و خاندان آن حضرت جفا مي‌كنيم. آن كار اين بود كه در شهري حوزچه‌اي از شيشه درست كرده‌اند؛ شيشه‌هاي خرد به اندازه دو فرش دوازده متري، و افرادي لخت شدند روي اين شيشه‌ها غلط مي‌خوردند؛ و من ديدم بچه‌اي پنج شش ساله را خواباندند بر روي اين شيشه‌ها و غلطش دادند. خود ما كه يك مرد كامل و بزرگي هستيم، اگر بگويند کف پايت را روي اين شيشه‌ها بگذار، حاضر نيستيم اين كار را كنيم؛ اما ديدم اين بچه پنج شش ساله را خواباندند روي اين شيشه‌ها و غلطش دادند. براي من نقل كردند كه اين بچه بعد از چند روز از دنيا رفت. كدام مرجع تقليد، كدام عالمي، ‌كدام اهل ولايتي چنين چيزي را جايز مي‌داند.

بعضي هم كه در اين موارد تذكراتي مي‌دهند، ديگران بلا فاصله آنها را متهم مي‌كنند كه اينها ولايي نيستند. چرا؟ ولايت اين است كه حقيقتش را انسان بفهمد. روزي من مي‌گفتم كه در ميان مراجع ولائي‌تر از امام سراغ ندارم؛ براي اينكه آن روزي كه ديدي ظلم در همين ايام همه حوادث را آقايان شنيده‌اند، ديد كه واقعاً ظلم دارد غوغا مي‌كند؛ ديگر اثري از قرآن و اسلام و دين نيست، تمام ثروت اين مملكت به غارت مي‌رود؛ حاضر شد جانش را كف دستش بگذارد به تأسّي از اباعبدالله الحسين بيايد در ميدان. حالا اين آقا خودش را در ميان شيشه غلط مي‌دهد؛ اگر امروز به او بگويند تو بايد بروي آن طرف دنيا براي اسلام فرياد بزني، حاضر است برود فرياد بزند؟ اگر بگويند يك مقدار از اموالت را بده براي اسلام، سختش است؛ البته عرض كنم بعضي از اينها آدم‌هاي واقعا خالصي هستند؛ اما  از جهالت اينها عده‌اي استفاده مي‌كنند. اين وهن مذهب ماست؛ اين تضعيف كردن مذهب ماست؛ چه معنايي دارد انسان در ميان شيشه آنهم شيشه‌هاي خرد غلط بخورد؟! ما بايد مذهب را حفظ كنيم. ببينيم واقعاً اين که گريه‌ي بر امام حسين(ع) روي آن تأكيد شده و تصريح شده است بايد انجام بشود، عزاداري بايد به صورت معقول و صحيح صورت پذيرد؛ سينه زدن يك كار معقولي است؛ همه‌ي عقلا هم انجام مي‌دهند؛ بر سر زدن يك كار معقولي است، همه عقلا هم انجام مي‌دهند؛ اما روي شيشه غلط خوردن واقعاً غيرعقلايي و وهن است؛ و ما بايد خيلي مراقب باشيم و نگذاريم عظمت كار امام حسين(ع) با اين امور تباه و كمرنگ بشود؛ و خداي ناكرده مسؤول باشيم. اميدواريم دهه‌ي آخر صفر را موفق شويد و بتوانند تبليغ دين كنيد. دو هفته درست تعطيل است؛ بعد از دو هفته انشاءالله درس را شروع مي‌كنيم. وصلّي الله علي سيّدنا محمّد و آله الطاهرين.

برچسب ها :

حجیت خبر واحد عدم اعتبار اجماع مدرکی ادله قائلین به حجیت خبر واحد استدلال به اجماع برای حجیت خبر واحد اختصاص ملاک حجیت اجماع به کاشفیت از قول معصوم فرق بین اجماع مدرکی و اجماع غیر مدرکی اجماع قولی بر حجیت خبر واحد عدم حجیت اجماع تقدیری بر حجیت خبر واحد اجماع عملی بر حجیت خبر واحد اختصاص عمل فقها به اخبار احاد مقطوع الصدور اجماع عملي تمام متشرعه بر حجیت خبر واحد اعتبار سیره متشرعه در فرض عمل ایشان بما هم متدينون حجیت اجماع محصل قولی بر حجیت خبر واحد اربعین سید الشهداء کیفیت عزاداری بر سید الشهداء وهن اسلام

نظری ثبت نشده است .