درس بعد

تنبیهات استصحاب: اصالة تأخّر الحادث

درس قبل

تنبیهات استصحاب: اصالة تأخّر الحادث

درس بعد

درس قبل

موضوع: تنبیهات استصحاب (ادامه بحث تنبيهات)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۴/۶/۳۱


شماره جلسه : ۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه مباحث گذشته

  • بیان تحقیق نظر استاد در معنای کان تامه و ناقصه

  • ارتباط کلام مرحوم صاحب منتقی و مرحوم اصفهانی

  • بیان کلام مرحوم صاحب منتقی

  • تفسیر اول در کلام مرحوم صاحب منتقی

  • تفسیر دوم و سوم

  • رد تفسیر اول و دوم و انتخاب تفسیر سوم توسط مرحوم صاحب منتقی

  • نقد کلام مرحوم صاحب منتقی توسط استاد و پذیرش کلام مرحوم اصفهانی

  • ارائه طرح درسی در مورد کلاسهای مشاوره توسط استاد

دیگر جلسات

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته

بحث به اینجا رسید که مرحوم آقای آخوند قدس سره فرمودند چنانچه اثر بر یک وجود خاص یا بر دو حادث مترتب بشود، یا بر یک حادث به انحاء مختلف و به نحو کانَ تامه باشد استصحاب جریان دارد لکن در آنجایی که فقط بر وجود خاص و خصوصیّت یک حادث مثل تقدّم یا تأخر فقط، یا تقارن فقط، اگر بر خصوصیت خاص باشد وجود خاص باشد استصحاب معارض ندارد اما در بقیه‌ی موارد استصحاب معارض دارد و در صورتی که تمام اینها به نحو کانَ ناقصه باشد فرمودند اصلاً یقین سابق وجود ندارد و استصحاب جریان پیدا نمی‌کند.

گفتیم یک مقداری تأمل کنیم ببینیم مراد مرحوم آخوند از این کانَ تامه و ناقصه چیست؟ بیانی را از مرحوم محقق اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف گفتیم و عرض کردیم بدواً هم وقتی ما خودمان دقت کنیم همین به ذهن می‌آید، کانَ تامه یعنی همان وجود محمولی، و کانَ ناقصه یعنی وجود ربطی و رابط. کانَ تامه را می‌گوئیم اثر بر یک حادث آن هم یک خصوصیت معیّنه مثل تقدّم، می‌گوئیم خودِ تقدم را ما تصور کنیم، تصور را به معنای اسمی آن تصور کنیم یعنی معنای استقلالی، تقدّم الشیء، تقدّم الموت، اما معنای کانَ ناقصه این است که ما همین خصوصیت را به عنوان وجود رابط، که از آن تعبیر می‌کنیم به معانی حرفیه، معانی غیر استقلالی.

می‌گوئیم نسبت بین تقدّم و موت، کون الموت متقدماً، اینجایی که تقدم خبر قرار می‌گیرد و نسبت بین تقدم و موت برای ما ملاک است این می‌شود معنای حرفی، معنای رابط، این نِسَب و اضافات از معانی رابط هستند. کون الموت متقدماً یا مثلاً در آن مثال کون الاسلام متقدماً، بعد آخوند فرمود در جایی که معنای اسمی و محمولی است شک می‌کنیم تقدّم الموت بوده یا نه؟ استصحاب می‌کنیم عدم تقدم را. در جایی که عنوان ناقصه را دارد، اینجا حالت سابقه ندارد، بگوئیم یک زمانی اسلام بوده و یک زمانی این شخص وجود داشته و اسلام نداشته! یا اسلام داشته و اسلامش تقدّم نداشته، بگوئیم یک زمانی اسلامش بوده، تقدّم نداشت الآن هم که شک می‌کنیم استصحاب کنیم عدم تقدّم حرفی را.

بیان تحقیق نظر استاد در معنای کان تامه و ناقصه

من به نظرم می‌رسد که اگر از این کانَ تامه به معنای اسمی تعبیر کنیم و از کانَ ناقصه به معنای حرفی تعبیر کنیم مطلب خیلی روشن می‌شود، می‌گوئیم پدری کافر بوده و مُرده، پسرش اسلام آورده، دلیل می‌گوید إذا تقدّم اسلام الولد علی موت الوالد فهو وارثٌ، می‌شود تقدّم اسلام ولد. این تقدّم اسلام ولد را اگر به معنای اسمی تصور کنیم، به معنای کانَ تامه بگیریم می‌گوئیم تقدّم الاسلام، تقدم الاسلام حالت سابقه دارد، اصل عدم آن است یعنی عدمش حالت سابقه دارد. یک وقتی هست که این تقدم را به معنای حرفی می‌گوئیم، یعنی اینکه یک اسلامی هست این اسلام وصف تقدّم را نداشت، الآن هم همین اسلام غیر متقدم را کون الاسلام غیر متقدمٍ استصحاب کنیم، اینجا همین حرف می‌آید که این حالت سابقه‌ی یقینیه ندارد، اینطور نیست که بگوئیم یک زمانی ما یقین داریم اسلام بوده و تقدم نبوده.

مرحوم اصفهانی بعد از اینکه کانَ تامه را که همین وجود محمولی و کان ناقصه را به وجود رابط معنا می‌کنند می‌فرمایند این ناقصه که آخوند فرمود اگر کانَ تامه باشد استصحاب جریان دارد، حالا یا یک فرضش معارض ندارد و دو فرضش معارض دارد! اگر کانَ ناقصه باشد اینجا آخوند فرمود استصحاب جریان ندارد چون حالت سابقه ندارد.

مرحوم اصفهانی در همین کانَ ناقصه یک تعلیقه‌ای دارد و می‌فرماید اگر ما بخواهیم متعبّد به عدم شویم یا به نحو موجبه‌ی معدولة المحمول، کون الاسلام لا متقدّم، که این می‌شود موجبه‌ی معدولة المحمول، یا به نحو سالبه‌ی محصله، منتهی به نحو سلب تحصیلی، الاسلام لیس بمتقدمٍ. می‌فرمایند اگر ما بخواهیم یک عدم این چنینی را متعبد شویم فرمایش آخوند درست است حالت سابقه ندارد، نمی‌توانیم بگوئیم یک زمانی یقین داشتیم به اینکه الاسلام لا متقدّم، یا غیر متقدم، الآن هم همین را استصحاب کنیم، حالت سابقه‌ی یقینی ندارد.

اما اگر ما بخواهیم متعبد شویم به عدم این موضوع، یعنی می‌گوئیم موضوع تقدّم الاسلام است یا به تعبیری که خود ایشان می‌کنند نفی المأخوذ علی وجه الربط، می گوئیم یک تقدّمی به نحو رابطیّت آمده، ما این تقدمی که المأخوذ علی وجه الربط است را می خواهیم نفی کنیم. به تعبیری که می‌فرمایند نفی المأخوذ علی وجه الربط حیث لا موجب لأزید من نفی موضوع الاثر، شما بیش از اینکه بخواهید موضوع اثر را نفی کنید کار دیگری نمی‌خواهید بکنید، می‌خواهید بگوئید یک اثری دارید ارث، موضوعش تقدم الاسلام است و ما این موضوع را می‌خواهیم نفی کنیم، و هو متحققٌ بسلب الربط، این موضوع به سلب ربط محقق است، یعنی وقتی که آمدیم ربط را سلب کردیم این محقق می‌شود ولو به سب موضوعه، ولو اینکه موضوع این ربط. موضوع این ربط این است که بین تقدّم و بین اسلام ربط است و ما بیائیم این تقدم علی وجه الربط را سلب کنیم بگوئیم تقدم الاسلام نیست، منتهی با توجه به لحاظ رابطیّتش، تقدّم اسلام را نفی کنیم و بگوئیم چنین چیزی نیست.

در آخر نتیجه می‌گیرند و می‌فرمایند ما بین عدم ربط و العدم الرابط باید فرق بگذاریم؛ ما اگر گفتیم می‌خواهیم مستصحب را العدم الرابط، یعنی عدمی که خودش رابط است، می‌گفتیم اسلام غیر متقدم، این العدم الرابط است اگر بخواهیم العدم الرابط را استصحاب کنیم این حالت سابقه ندارد، چه زمانی بوده که بگوئیم این العدم الرابط بوده بین اسلام و تقدم؟ نداریم، نمی‌شود استصحاب جاری کرد، اما عدم ربط را، می‌گوئیم یک زمانی که اسلام نبوده، تقدم و ربطی هم نبوده، این را استصحاب می‌کنیم. تعبیری که ایشان در حاشیه کفایه دارند می‌فرمایند بین عدم ربط که البته باز الف و لام هم در دومی می‌آورند «عدم الربط»، بین عدم الربط و العدم الرابط فرق وجود دارد، هر دو هم می‌خواهند بفرمایند عنوان ناقصه را دارد، یعنی هر دو از موارد کانَ ناقصه است منتهی یکیش می‌گوئیم العدم الرابط را می‌خواهیم استصحاب کنیم، می‌گوئیم بین اسلام و بین تقدّم چه چیز رابط است؟ العدم، این عدم رابط است و لذا می‌گوئیم اسلام لا متقدم، الاسلام الذی لیس بمتقدم. اگر بین اسلام و تقدّم این عدمی که خودش رابط است، بخواهیم این عدم را استصحاب کنیم می‌گوئیم حالت سابقه ندارد، اسم این را می‌گذارند العدم که این العدم خودش رابط است.

پس شما یک وقت می‌گوئید بین تقدم و اسلام ربط است، می‌شود وجود کانَ ناقصه، این یک. بعد می‌گوئید المأخوذ علی وجه الربط را می‌خواهیم نفی کنیم، یعنی نفی تقدم که تقدّم اُخِذَ علی وجه الربط، می‌شود تقدم اسلام، می‌فرمایند استصحابش جاری است و استصحاب می‌کنیم عدم تقدم اسلام را. اما اگر بخواهیم آن عدمی که خود آن عدم وجود رابطی بین اسلام و تقدم است، شما در قضیه می‌گوئید قضیه سه رکن دارد موضوع، محمول و نسبت. نسبت را تعبیر می‌کنیم به وجود رابط، این وجود رابط ممکن است خودش مثبت باشد و ممکن است منفی باشد، یعنی خود العدم وجود رابط بین تقدّم و اسلام است، می‌فرمایند اگر این را می‌خواهید استصحاب کنیم این حالت سابقه ندارد.

ارتباط کلام مرحوم صاحب منتقی و مرحوم اصفهانی

پس مرحوم اصفهانی اساس فرمایشی که بعداً هم کلام منتقی را دقت کنیم روحش در همین مطلبی است که مرحوم اصفهانی بیان کرده. می‌فرماید یک وقتی هست که شما تقدم را که به نحو ربطی در نظر می‌گیرید نه به نحو استقلالی، نه به نحو محمولی، می‌گوئید این تقدم مأخوذ علی وجه الربط را ما نفی کنیم، می‌گوئیم حالت سابقه دارد، می‌گوئیم یک وقتی تقدّم الاسلام نبوده الآن هم نیست، اما اگر خود این تقدم را لحاظ نکنیم،‌ آن عدم که بین تقدم و اسلام رابط است و از آن تعبیر می‌کنیم به العدم الرابط، آن حالت سابقه ندارد. تا اینجا فرمایش مرحوم اصفهانی.

بیان کلام  مرحوم صاحب منتقی

گفتیم صاحب کتاب منتقی می‌فرماید برای عبارت مرحوم آخوند سه تا تفسیر شده و سه احتمال در این کانَ تامه وجود دارد، عرض کردیم ایشان اساس مسئله را از اینجا شروع می‌کند که جمع بین این دو مطلب چطور است؟ از یک طرف می‌گوئید الاثر مترتبٌ علی وجود الخاص و بر خصوصیّتی که در یک حادث یا هر دو حادث است، تا پای خصوصیت به میان آمد ما از وجود گذشتیم و رفتیم روی صفات، وقتی پای صفات به میان آمد میدان برای کانَ ناقصه است در حالی که می‌گوئید کانَ، کانَ تامه است.

جمع بین اینها چگونه است؟ ایشان می‌فرماید برای کلام آخوند سه تا تفسیر شده؛ تفسیر اول این است که می‌فرمایند بگوئیم مقصود آخوند این است که در همان مثال‌هایی که مازدیم برای تقدم اثر است، در همین مثال تقدّم اسلام ولد بر موت پدر.

مرحوم محقق نائینی در همین مثال هر دو را دارای اثر دانسته، فرموده بگوئید تقدم الاسلام علی موت الأب یا تقدم موت پدر بر اسلام پسر، لذا می‌آئیم دو تا استصحاب جاری می‌کنیم اصل عدم تقدم موت پدر بر اسلام پسر و اصل عدم تقدم اسلام بر موت پدر، با هم تعارض مي‌‌کنند و تساقطا.
به نظر ما این فرمایش نائینی درست نیست، ما یک طرف بیشتر اثر نداریم، آنچه اثر برایش بار است تقدم اسلام پسر بر موت پدر است، دلیل می‌گوید اذا تقدم اسلام الولد علی موت العبد فهو وارثٌ، اما دلیل نمی‌گوید بله، مفهومش این است که إن لم یتقدم فلیس بوارث، اما هیچ دلیل نمی‌گوید اذا تقدّم موت العبد علی اسلام الولد این اثر شرعی دارد، این اثر شرعی ندارد.

تفسیر اول در کلام مرحوم صاحب منتقی

حالا داریم تفسیر اول منتقی را می‌گوئیم؛ ایشان می‌فرماید بگوئیم

تفسیر اول در کلام مرحوم صاحب منتقی

مقصود این است که اثر بر خود حادث است یعنی بر وجود حادث، اما این خصوصیت عنوان ظرف را دارد، قید نیست، این خصوصیت ظرف است یعنی اینکه ارث بر اصل الوجود مترتب است اما تقدّم ظرف آن است، این احتمال اول، که در اینجا وقتی می‌گوئیم کانَ تامه، درست می‌شود، می‌گوئیم اصلاً کاری به خصوصیت نداریم که ذهن شما برود سراغ کانَ ناقصه، الاثر مترتبٌ علی اصل الوجود، موضوع اثر اصل الوجود است، اما این تقدم ظرف برای آن است، می‌فرمایند این تفسیر اشکال دارد.

تفسیر دوم و سوم

تفسیر دوم اینکه بگوئیم الاثر مترتبٌ علی نفس الخصوصیه یعنی خود تقدم، بگوئیم موضوع اثر تقدم است، این هم تفسیر دوم.

تفسیر سوم این است که بگوئیم اثر بر یک حصّه‌ی خاصی از وجود مترتب است، یک حصّه‌ی خاصه که این عنوان تقدّم و تأخر از او انتزاع می‌شود، اثر بر  اصل الوجود مترتب نیست، بر نفس الخصوصیه مترتب نیست، بر حصّه‌ی خاصه مترتب است و از این حصّه‌ی خاصه عنوان تأخر و تقدم انتزاع می‌شود.

رد تفسیر اول و دوم و انتخاب تفسیر سوم توسط مرحوم صاحب منتقی

سه تا تفسیر می‌کنند و بعد می‌فرمایند این تفسیر سوم صحیح است؛ یعنی مرحوم آخوند که در کفایه می‌فرماید اثر مترتب بر وجود خاص، به نحو کانَ تامه است مراد این تفسیر سوم است، یعنی یک حصّه‌ی خاصی از وجود، وجود حِسَسی دارد، یک حصّه‌اش آن خصوصیتی است که پیدا می‌کند و به سبب آن خصوصیت ما عنوان تقدم را انتزاع می‌کنیم. بعد می‌فرمایند تفسیر اول اشکالش این است که مرحوم آخوند به تأخر که می‌رسند می‌گویند استصحاب عدم تأخر جاری است، اگر ما تفسیر اول را گرفتیم و گفتیم اثر بر نفس الوجود است، آنجا دیگر استصحاب عدم تأخر نباید جاری باشد، برای اینکه آنجا یقین به انتقاض حالت سابقه داریم، در باب تأخر اصل وجود برای ما مسلّم است، منتهی نمی‌دانیم که حالا این متأخر است یا متأخر نیست! اگر شما بخواهید بگوئید اثر بر خود وجود بار است، خود وجود بخواهد مستصحب قرار بگیرد ما یقین داریم حالت سابقه‌ی وجود نقض شده، دیگر نباید استصحاب عدم تأخر جاری شود.

پس این تفسیر اول با جاری کردن استصحاب عدم تأخر سازگاری ندارد لازمه‌ی این تفسیر عدم جریان استصحاب عدم تأخر است.

اشکال تفسیر دوم را می‌فرمایند خلاف ظاهر عبارت کفایه است چون در ظاهر عبارت کفایه آمده الاثر مترتبٌ علی وجوده الخاص، نه بر خود خصوصیت، در ظاهر عبارت کفایه اثر بر خاص مترتب شده نه بر وجود، لذا می‌فرماید تفسیر دوم درست نیست.

می‌فرمایند تفسیر سوم درست است، می‌فرمایند اشکالی که در تفسیر اول و دوم بود بر آن وارد نیست، در تفسیر اول ما می‌گفتیم در استصحاب عدم تأخر علم به انتقاض حالت سابقه داریم، اگر ملاک خودِ وجود باشد اما اگر شما آمدید الحصّة الخاصه، یعنی وجود خاص، این را علم به انتقاضش نداریم، در حصّه‌ی خاصه ما علم به انتقاضش نداریم.

نقد کلام مرحوم صاحب منتقی توسط استاد و پذیرش کلام مرحوم اصفهانی

این فرمایش ایشان. ولی با تمام دقت‌هایی که ایشان فرموده و واقعاً باید اینجا گفت یکی از کسانی که بسیار مسلط بر کفایه بوده صاحب کتاب منتقی است از همین منتقی خوب این مطلب فهمیده می‌شود ولی ما با توجه به آن تفسیری که از کلام مرحوم اصفهانی گفتیم می‌توانیم بگوئیم این فرمایش ایشان در اینجا نتیجه‌ای ندارد، تازه می‌رسیم به این نقطه که می‌گوئیم الحصّة‌ الخاصه، این الحصّة‌الخاصه را آخوند می‌گوید گاهی به نحو تامه می‌شود در نظر گرفته و گاهی به نحو ناقصه، شما آمدید زحمت کشیدید می‌گوئید مراد از تامه، حصّه‌ی خاصه است، عبارت کفایه را که وقتی ببینیم می‌گوید خودِ این حصّه‌ی خاصه مقسم است برای تامه و ناقصه، شما باید به ما ملاک ارائه بدهید، حصّه‌ی خاصه را اگر به نحو وجود محمولی بگیریم می‌شود کانَ تامه، اگر به نحو وجود رابطی بگیریم می‌شود کانَ ناقصه، این را باید برای ما ذکر می‌فرمودید، و الا درست است احتمال اول و دوم، هیچ کدام از عبارت کفایه هم استفاده نمی‌شود، اصلاً عبارت کفایه ظهور در همین احتمال سوم دارد، می‌فرماید الاثر مترتبٌ علی الوجود الخاص، این وجود خاص همان حصّه‌ی خاصه است، اما ملاک این حصّه‌ی خاصه در تامه و ناقصه چی شد؟ ایشان چیزی در این قسمت ارائه ندادند. پس فرمایش مرحوم اصفهانی درست است.

ارائه طرح درسی در مورد کلاسهای مشاوره توسط استاد

بحث را امروز همین جا تمام می‌کنیم؛ فردا هم روز عرفه است و هم شهادت حضرت مسلم علیه السلام است، همیشه حوزه در روز عرفه تعطیل بوده، ان شاء الله آقایان هم به عزاداری و دعا و مناجات مشغول شوید، یک طرحی در ذهنم هست می‌گویم برای روز شنبه یک مقدار فکر کنید؛

ما در سالهای گذشته در همین بحث خارج فقه و اصول‌مان بحث‌های مشاوره داشتیم، دو سه گروه اصول بودند و دو سه گروه فقه بودند، یک سرگروه داشتند، همین بحث‌ها را با یک اضافاتی دنبال می‌کردند که خوب هم بود و آقایان بسیار راضی بودند. امسال هم می‌توانیم همان را به همان شکل ادامه بدهیم، اگر آقایانی هم قبلاً نبودند می‌توانند شرکت کنند، یا یک راه دیگری به ذهنم رسیده با بعضی از آقایان در میان گذاشتم مطرح می‌کنم، در این درس‌ها من اول کلام مرحوم اصفهانی را می‌گویم ولو اینکه خیلی تأکید می‌کنم همیشه خود آقایان هم مراجعه کنید، ببینید آنچه من فهمیدم درست بوده یا نه؟ شاید شما چیز دیگری بفهمید. ما بیائیم چهار پنج گروه درست کنیم، یک گروه فقط روی عبارات اصفهانی کار کنند، یعنی الآن این تنبیه یازدهم کفایه را، نهایة الدرایه را ببینید، محصّلش را یادداشت کنید (نه ترجمه‌اش را)، اینجا برای آخوند دو سه تا اشکال دارد و این یادداشت را در اختیار دیگران قرار بدهید، تکثیر کنید، یک گروه روی فوائد الاصول، یک گروه روی نهایة الافکار مرحوم محقق عراقی، این سه کتاب که محوری است، بعد هم کتاب‌های منتقی، کتاب مرحوم امام و مرحوم والد ما هم یک گروه اگر باشد. بعد هم چرخشی باشد یعنی این گروه در این بحث روی کلام اصفهانی کار کردند و در تنبیه دوازدهم روی کلام نائینی کار کنند و گروهی که در تنبیه قبل روی کلام نائینی کار کردند روی کلام اصفهانی کار کنند.
طرح این است، روی آن تأمل بفرمائید، به نظر من هم بسیار خوب است، یعنی واقعاً هر چه با این متون بیشتر کار کنید، دقت کنید، بهره‌تان بسیار بیشتر از درس خواهد بود، ما هنری داشته باشیم بیائیم آن کلام را تنظیم کنیم و توضیح بدهیم و إن قلتی هم برایش داشته باشیم ولی خودتان اگر کار کنید نکات خیلی زیادی را به دست می‌آوریم.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .