موضوع: تنبیهات استصحاب (ادامه بحث تنبيهات)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۵/۱/۲۲
شماره جلسه : ۸۷
-
خلاصه مباحث گذشته
-
معنای دقیق بطلان و صحت در کلام مرحوم شیخ
-
اشکال استاد به مرحوم صاحب منتقی
-
ادامه کلام مرحوم شیخ
-
استدراک در کلام شیخ
-
فرق بین هیئت اتصالیه و صحت تاهلیه
-
مدعای مرحوم شیخ
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
بحث به اینجا رسید که مرحوم شیخ انصاری(اعلی الله مقامه الشریف) فرمودند ما ملتزم میشویم به اینکه نسبت به اجزاء سابقه عنوان بطلان را میپذیریم کما اینکه در روایات هم وارد شده و در فتاوا هم وارد شده، ولی میفرمایند این بطلان نه به معنای عدم موافقت با امر است و نه به معنای عدم صحّت تأهلیّه است، معنای این بطلان عدم تمکن از لحوق بقیة الاجزاء است.وقتی از امام(علیه السلام) میپرسد که من در نماز این عمل را انجام دادم، حضرت میفرماید باطل است، این بطلان یعنی عدم التمکن من ضمّ الباقی، عرض کردیم مرحوم شیخ این مقدار را بیان میکنند، تعبیرشان این است و معنی بطلانها عدم الإعتداد بها فی حصول الکل، در حصول کل این فایدهای ندارد که مرادش از این بیان، آن تعلیلی که بعداً ذکر میکند به خوبی روشن میکند لعدم التمکن من ضم تمام الباقی إلیها فیجب إستیناف الصلاة تمکن از ضمیمه کردن بقیه ندارد یعنی ولو این اجزاء موافقت با امر ضمنی دارند ولو صحّت تأهلیه دارد اما حالا که این کار را در نماز کردی تمکّن از ضمیمه کردن بقیة الاجزاء نداری.
در حاشیه رسائل اینطور تعبیر میکند عبارت شیخ را و میفرماید «مع كونها صحيحة» یعنی مع کون این اجزاء، « لا تكفى فى حصول الكل صحيحا بل لا بد من ضم باقى الاجزاء و الشرائط اليها حتى يحصل الكل، و ذلك غير ممكن[1]»، روح فرمایش شیخ به همین برمیگردد بطلان یعنی عدم تمکن از لحوق بقیة الاجزاء به این اجزاء سابقه.
بعد عرض کردم اینجا در کتاب منتقی صاحب منتقی میفرماید این عبارتی که مرحوم شیخ در اینجا دارند از این عبارت استفاده میشود که مجال برای توهم جریان استصحاب هست و شیخ با این تعلیلی که میآورد یعنی عدم تمکن لحوق بقیة الاجزاء میخواهد منع از این استصحاب کند.
معنای دقیق بطلان و صحت در کلام مرحوم شیخ
حالا یک نکته این است که اصلاً فی نفسه ببینیم آیا طبق این معنا استصحاب جریان دارد یا نه؟ دوم اینکه آیا عبارت شیخ ایهام به منع جریان استصحاب روی این معنا دارد یا ندارد؟ اگر آمدیم بطلان را به معنای عدم تمکن از لحوق بقیة الاجزاء قرار دادیم، حالا تعبیر خود شیخ، بطلان یعنی عدم الاعتداد بها فی حصول الکل، این عبارت صریح مرحوم شیخ است اما به نظر ما شیخ در مجموع ولو لعدم التمکن را به عنوان تعلیل ذکر کرده اما برای اینکه بین این معنا و آن صحت تأهلیه و سایر معانی فرق شود بهتر این است که بگوئیم شیخ میفرماید این بطلان یعنی عدم التمکن من الحاق بقیة الاجزاء، تمکن ندارد.وقتی امام میفرماید این عمل تو ناقض، قاطع و مانع در صلاة هست یعنی بقیة الاجزاء به درد نمیخورد و تمکن از اتیانش نداری، یک تعبیر این است که بگوئیم عدم الاعتداد بهذه الاجزاء فی حصول الکل که دیروز بیشتر روی این تکیه میکردیم طبق ظاهر صریح عبارت شیخ، اما وقتی خوب در عبارت مرحوم شیخ دقت میکنیم بطلان یعنی عدم التمکن من لحوق بقیة الاجزاء، صحت یعنی التمکن من الحاق بقیة الاجزاء اگر اینطوری معنا کردیم اصلاً دیگر فرقش با صحّت تأهلیه و صحت اجزاء سابقه به معنای موافقت با امر خیلی روشن میشود.
ما اگر بیائیم بطلان را بگوئیم این اجزاء سابقه در تحقق کل صلاحیّت ندارد، میگوئیم ولو دیروز ما خیلی با تکلّف فرقی را بین این و صحّت تأهلیه ذکر کردیم ولی واقعش این است که این برمیگردد به همان، میگوئیم این اجزاء شأنیت اینکه بقیة الاجزاء کنارش بیاید یا دارد و میشود صحـت تأهلیه، شأنیه ندارد. لذا به نظرم میرسد که نظر شریف شیخ هم همین بوده وقتی میگوئیم باطلٌ یعنی این تمکّن از الحاق بقیة الاجزاء ندارد، صحیحٌ یعنی تمکن دارد. اگر کسی یک عملی را یک زیادهای را در نماز انجام داد، حالا با آوردنِ این زیاده شک میکند که آیا تمکن از الحاق بقیة الاجزاء دارد یا خیر؟ نماز میخواند و در نمازش یک عمل زائدی را انجام داد بعد از این حالا شک میکند که آیا تمکن از الحاق بقیة الاجزاء دارد یا ندارد.
اشکال استاد به مرحوم صاحب منتقی
اینجا این شک دیگر مسبب از این است که آیا اجزاء سابقه به آن معنای موافقت الأمر یا صحّت تأهلیه برمیگردد به آن شک، به نظر من از اینجا منتقل میشویم به قسمت دوم و اشکال بر صاحب منتقی که اصلاً شیخ نمیخواهد در اینجا بگوید خودش یک استصحاب جدایی در اینجا پیدا میشود، ما الآن این آدمی که نماز میخواند یک عمل زائدی انجام داد، شک میکند که ایا تمکن از الحاق بقیة الاجزاء دارد یا ندارد، میگوئیم این شک مسبب از این است که آیا اجزاء سابقه صحّتش باقی است یا باقی نیست؟! برمیگردد به همان صحت به معنای اول و صحت به معنای دوم.پس هذا دلیلٌ علی ممنوعیة الاستصحاب در این صحّت و بطلان به این معنا، این برای ما قابل قبول نیست. شیخ اصلاً عبارتش ایهام و اشارهای به منع از استصحاب روی این معنا یا عدم منع از استصحاب ندارد، فقط میفرماید بدانید اگر در روایات یک بطلانی آمده مطرح شده به این معناست که امام میخواهد به او هشدار بدهد که تو بقیة الاجزاء را تمکن نداری که ملحق به این کنی، منظور این است، نه اینکه منظور این باشد که حالا که تمکن ندارد همین عدم تمکن هم دلیل بر ممنوعیت استصحاب باشد و لذا بگوئیم مرحوم شیخ اینجا اشاره کردند به ممنوعیّت استصحاب، بعد خود صاحب منتقی در یک تکلّف شدیدی خودش را قرار داده بر اینکه ما دو تا بیان ذکر کنیم که این دو بیان دالّ بر ممنوعیت استصحاب است.
اشکال دیگر این است که ایشان آمده دو وجه برای عدم جریان استصحاب در اینجا ذکر کردند به نظر من هر دو وجهاش در اینجا مخدوش است.
ادامه کلام مرحوم شیخ
شیخ تا اینجا میفرمایند اگر ما در چنین زیادهی عمدیه یا سهویه شک کنیم در اینکه آیا عمل ما تا حالا صحیحاً بوده و با این زیاده صحیح است یا نه؟ فرمودند صحّت در مجموع عمل خارج از محل نزاع است چون فرض ما در اثناء است و هنوز مجموع عمل نیامده، این یک.دوم: صحت به معنای اینکه اجزاء لاحقه را بگوئیم استصحاب میکنیم، میگوییم این اجزاء لاحقه تا حالا صحیح بوده و بعد از این زیاده هم صحیح است، می گوئیم اگر به معنای موافقت امر باشد که اینجا یقینی است به معنای صحّت تأهلیه هم باشد اینجا یقینی است، به معنای صحّت و بطلان، به معنای تمکن و عدم تکن از لحوق اجزاء لاحقه آن را هم تکلیفش را روشن کردم، تا اینجا شیخ میفرماید ما چیزی به نام استصحاب نداریم.
استدراک در کلام شیخ
بعد یک «نعم» دارند، در این نعم، میفرمایند ما بیائیم استصحاب کنیم بقاء هیئت اتصالیه را و بگوئیم تا قبل از اینکه این زیاده بیاید این مرکب ما، هیئت اتصالیه داشت، حالا هم که این زیاده آمده شک میکنیم هیئت اتصالیه بین اجزاء سابقه و اجزاء لاحقه باقی است یا باقی نیست؟ استصحاب کنیم بقاء هیئت اتصالیه را.فرق بین هیئت اتّصالیه و صحت تأهلیه
قبل از اینکه استصحاب را در اینجا توضیح بدهیم باید روشن شود که هیئت اتصالیه یعنی چه و فرق بین هیئت اتصالیه و صحّت تأهلیه در چیست؟ هیئت اتصالیه اولاً در مرکبات معنا دارد، در مرکبات چه مرکبات خارجیه و چه مرکبات اعتباریه، ما دو جور میتوانیم ملاحظه کنیم، حالا میآئیم در مرکبات اعتباریه که محل بحثمان است، میگوئیم یک وقت شارع میآید یک مرکبی را برای ما به عنوان واجب قرار میدهد میگوید غسل جمعه مرکبٌ، از شستن سر، طرف راست و طرف چپ، سه جزء دارد.یک مرکّبی را قرار داده که اینجا فقط نفس اینکه هر جزئی باید ضمیمه به جزء دیگر شود تا اینکه مرکب حاصل شود، غیر از این اجزاء واقعیّه ما چیز دیگری نداریم. در باب حجّ هم همینطور است و لذا در باب حج فرض کنید میگوئیم در عمرهی تمتع یا عمرهی مفرده، الآن یک جزءش احرام است، امروز محرم میشود و یک ماه دیگر میخواهد طواف انجام بدهد اشکالی ندارد، طواف را انجام میدهد بعد در نمازش گفتند چون نماز و طواف در حکم واحد است باید بلافاصله انجام بدهد، بعد یکی دو ساعت صبر میکند، بعضی ها گفتهاند تا آخر شب میتواند سعی کند و سعیاش را تأخیر بیندازد ولی مجموع حج غیر از این اجزاء دیگری نیست، وضو هم همینطور است مجموع این غسلات و مسحات مرکبٌ اما این مرکب واقعیتی ندارد الا این اجزاء واقعی.
امّا بعضی از مرکبات علاوه بر این اجزاء واقعی یک صورتی هم دارند، شارع میخواهد صورتی در این مرکب به وجود بیاید، هیئتی در این مرکب به وجود بیاید که از آن تعبیر میکنیم به جزء صوری، شارع علاوه بر این اجزاء یک هیئت، یک صورتی هم برایش ملحوظ است، حالا آقایان گفتند در خصوص نماز از اینکه بعضی از موارد را شارع فرموده قاطعٌ، این برای ما قرینه میشود بر اینکه در نماز غیر از خود اجزاء، یک جزء دیگری که از آن تعبیر میکنیم به جزء صوری به عنوان صورت صلاة هم وجود دارد، گاهی اوقات آقایان میگویند صورت صلاتیّت، هیئت صلاتیّت، شارع میخواهد این هیئت هم از بین نرود و لذا گاهی اوقات یک کسی بخواهد در نماز یک عملی انجام بدهد، یک ذکری بخواند که اصلاً مخلّ به هیئت صلاتیت است اینجا میگویند این اشکال دارد مثلاً روی این مبنا کسی بخواهد یک ذکری را اینقدر در رکوع بگوید که اصلاً معلوم نمیشود که این نماز میخواند یا نه! این نمیشود، مثال روشنش قواطع صلاة است، شارع از اینکه آمده گفته ما برای نماز قاطع داریم، شما اگر میگوئید صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم قبل از اینکه آیه بعد را بخوانید سرتان را از قبله برگردانید، میگویند این قاطع است، این عنوان قاطع را دارد، ولو الآن ذکری هم نمیخواندی، عنوان قاطع دارد که نمازتان بهم میخورد، از این میفهمیم شارع یک هیئتی برایش در نماز مطلوب است. بعد بیائیم در اینجا بگوئیم ما نمیدانیم با آوردنِ این زیاده، این هیئت اتصالیه آیا باقی است یا خیر؟ استصحاب کنیم بقاء هیئت اتصالیه را.
فرقش با صحّت تأهلیه چیست؟ حالا آنچه من در ذهنم آمده جایی هم ندیدم بیان شود، روشن هم هست؛ در صحّت تأهلیه خود صحت وصف برای جزء واقعی است، میگوئیم قیام یا در حج میگوئیم احرام و طواف، صحت تأهلیه دارد برای اینکه جزء بعدی بیاید، همینطور جزء بعدی، خود صحّت وصف برای جزء است اما در هیئت اتصالیه، این هیئت اتصالیه وصف برای مجموع است. مجموع الاجزاء یک صورتی دارند که از آن تعبیر میکنیم به هیئت اتصالیه. تا اینجایی هم که خواندیم یک هیئت اتصالیه دارد که باقی مانده، این یک فرق.
فرق دوم هم خیلی روشن است، ما الآن گفتیم یک مرکباتی داریم که اصلاً در آن هیئت اتصالیه ملحوظ نیست مثل حج، مثل وضو، اما صحّت تأهلیه هست مثل وضو و حج، این اجزاء وضو و اجزاء حج در آن صحّت تأهلیه معنا دارد، میگوئیم هذا جزءٌ صالحٌ له شأنٌ که جزء دیگر کنارش قرار بگیرد اما هیئت در اینجا معنا ندارد، در حج، در وضو، در غسل، هیئت معنا ندارد.
گاهی اوقات صحبت میشود که مثلاً یک کسی محرم میشود و دو ماه بعد طواف انجام میدهد اشکالی ندارد، تا این مقدارش هیئت اتصالیه ندارد ولی اگر رفت برای سال بعد، چون هر سال یک وجوه مستقلی دارد از آن راه اشکال میکنند. الآن این احرامی که امروز در مسجد شجره محرم شده، سه ماه بعد میتواند در مسجد الحرام طواف کند، پس آن صحّت تأهلیه برای انضمام آن جزء به این دارد، پس این دو تا فرق را بین هیئت اتصالیه و صحّت تأهلیه داریم.
مدعای مرحوم شیخ
حالا مرحوم شیخ مدعایش این است که ما گرچه سایر استصحابها را انکار کردیم اما استصحاب بقاء هیئت اتصالیه را میپذیریم و میگوئیم با آمدنِ این زیاده، قبلاً بقیة الاجزاء گذشته هیئت اتصالیه در آنها بود حالا آیا با آمدنِ این زیاده آن هیئت اتصالیه از بین رفت یا نه؟ استصحاب میکنیم بقاء هیئت اتصالیه را، وقتی استصحاب کردیم بقاء هیئت اتصالیه به این معناست که آوردنِ بقیة الاجزاء مانعی ندارد، این یک بیان.یک بیان دیگر اینطور بگوئیم که یک هیئت اتصالیه در مجموع وجود دارد، نمیدانیم این زیاده، این هیئت اتصالیه در مجموع بین اجزاء لاحقه و اجزاء سابقه این را از بین میبرد یا نه؟ اصل عدمش هست، استصحاب میکنیم بقاء هیئت اتصالیه را، عبارت شیخ اینجا یک مقدار اضطراب دارد.
میگوئیم تا اینجا این اجزاء که بوده صحّت به معنای موافقت امر که بحثش گذشت، صحت تأهلیه هم گذشت میگوئیم هیئت اتصالیه بوده، آیا آمدنِ این زیاده، این هیئت اتصالیه را از بین برد و شد قاطع؟ این زیاده میشود قاطع، یا اینکه هنوز این هیئت اتصالیه با آمدنِ این زیاده باقی است وقتی که باقی ماند معنایش این است که این قاطع و این زیاده لیس بقاطعٍ، این بیان استصحابی است که شیخ میکند منتهی اینجا در عبارت رسائل شیخ یک اشارهای میکند به اینکه ما این حرف را فقط در جایی که در شک در قاطع داریم مطرح میکنیم اما آنجایی که شک در مانع است این بحث مطرح نمیشود، حالا فرق بین قاطع و مانع چیست؟
[1] ـ تمهيد الوسائل في شرح الرسائل، ج7، ص: 420: اى معنى بطلان الاجزاء السابقة المستفاد من الفتاوى، و النصوص مع كونها صحيحة عدم الاعتداد بها ... بمعنى ان صحة الاجزاء السابقة لا تكفى فى حصول الكل صحيحا بل لا بد من ضم باقى الاجزاء و الشرائط اليها حتى يحصل الكل، و ذلك غير ممكن بعد عروض الموانع و النواقض فى الاثناء لان عروضهما يوجب اخراج الاجزاء السابقة عن قابلية لحوق الاجزاء الباقية اليها كى يحصل المركب منهما.
نظری ثبت نشده است .