درس بعد

تنبیهات استصحاب: اصالة تأخّر الحادث

درس قبل

تنبیهات استصحاب: اصالة تأخّر الحادث

درس بعد

درس قبل

موضوع: تنبیهات استصحاب (ادامه بحث تنبيهات)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۴/۱۲/۱۰


شماره جلسه : ۷۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه مباحث گذشته

  • کلام صاحب منتقی و اشکال استاد

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته

ما تا اینجا آنچه را که مرحوم آقای حائری(قدس سره) فرمودند تحکیم کردیم. اگر استمرار زمانی در أَوْفُوا بِالْعُقُود یا اکرم العلماء برگردد به حصه حصه شدن (مُفَرِّد) زمان در غیر آن موردی که تخصیص می‌خورد به این عموم زمانی تمسک می‌کنیم.اما اگر فرض کردیم که أَوْفُوا بِالْعُقُود یا اکرم العلماء دلالت بر استمرار زمانی دارد ولی نه به نحو حصه حصه بودن (هر حصه‌ای از این زمان یک مطلوب مستقل نیست و زمان باید به نحو استمراری باشد) اگر استمرار قطع شد ما برای بعد از تخصیص نمی‌توانیم به این عام و این عموم زمانی تمسّک کنیم.

کلام صاحب منتقی و اشکال استاد

صاحب منتقی مسئله را منتهی کرده به عام مجموعی یعنی می‌فرماید «الاستمرار اسم لثبوت الحكم في تمام الأزمنة و مجموعها»، استمرار یعنی این حکم از مبدأ تا منتهی، از اول تا آخر در مجموع این زمان موجود است و تشبیهی که کردند به مسئله‌ی یوم و...

به نظر ما اصلاً مسئله را در عام مجموعی نباید برد و عام مجموعی محل نزاع نیست. اگر ما گفتیم زمان در یک موردی به نحو عام مجموعی است یعنی مولا فرموده از طلوع فجر تا مغرب باید امساک کنیم به نحو عام مجموعی، مسلّم است اگر در یک قسمتش امساک از بین رفت بقیه‌اش هم کالعدم می‌شود. بعبارةٍ اُخری وقتی زمان به نحو عام مجموعی باشد این زمان از بین می‌رود. ما فرض را اینجا قرار دادیم و می‌گوئیم زمان یا مفرد و مقطّع است یا مقطع نیست. حالا که مقطع نیست به این معنا نیست که به نحو مجموعی مطلوب برای مولا باشد. این تفسیری که مشهور هم از کلام مرحوم شیخ کردند که مراد از مفرِد عموم استغراقی است و مراد از غیر مفرد عموم مجموعی است این تفسیردرست نیست و کلام شیخ را باید به قیدیّت و ظرفیت برگرداندیم.

ما می‌گوئیم زمان وقتی قید نیست و این حکم را قطعه قطعه نمی‌کند یعنی زمان اول یک حکم و زمان دوم یک حکم نمی‌کند، این حکمٌ واحدٌ فی زمانٍ واحد این حکم استمرار دارد، نباید در موردش تعبیر به مجموعی کرد. چون اگر قرار باشد استمرار ادامه پیدا کند چاره ایی نیست مگر اینکه قائل به حصه حصه شدن شویم و هذا خلاف الفرض. به عبارت دیگر در عام مجموعی خودِ مجموعی بودن بر عدم این عام بعد از تخصیص و تقیید دلیل است[1]. مرحوم آقای حائری اسمی از عام مجموعی نمی‌آورد و می‌گوید استمرار زمانی وقتی استمرار با زمان خارج شده از بین می‌رود و منعدم می‌شود.

صاحب منتقی استمرار را به عام مجموعی معنا کردند «فإذا دلّ الدليل على انقطاع الحكم و عدم ثبوته في الأثناء» اگر دلیل دلالت بر انقطاع کرد «فإذا دلّ الدليل على انقطاع الحكم و عدم ثبوته في الأثناء لم يكن ذلك من تقييد المطلق ببعض حصصه كي يرجع إليه في سائر الحصص‌‌» تقیید نسبت به یک حصه مسامحه است، «بل هو مناف لأصل الدليل على الاستمرار».

اگر گفتیم استمراری داریم و دلیلی آمد یک زمانی را از بین برد اگر تعبیر کنیم این دلیل مقیّد است یا مخصّص، این دلیل غلط است، برای اینکه این مقیّد و مخصص جایی است که حصه حصه و حِصَص مطرح باشد که در نتیجه بگوئیم این یک حصه‌اش را خارج کرده. اما جایی که حصه مطرح نیست فقط یک عنوان (استمرار) داریم، اینجا دلیلِ مُخرِج با خود استمرار و دلیل دال بر آن منافات دارد و بعد از اینکه آن دلیل بر استمرار از اعتبار ساقط شد لا دلیل علی ثبوت الحکم بعد زمان التخصیص. ما نتیجه‌ی فرمایش ایشان را قبول داریم ولی مجموعی کردن کار را یک مقدار خراب کرده؛ اگر می فرمود استمرار هم مجموعی نیست خوب بود و اصلاً تعبیر به تقیید و تخصیص هم درست نیست.

اگر مولا گفت زید را مستمراً اکرام کن (این غیر از اکرم زیداً فی کلّ یومٍ)[2]، بعد یک دلیل دیگر (منفصلا) آمد گفت زید را در روز جمعه اکرام نکن. آیا این لا تکرم زیداً فی یوم الجمعة می‌آید این دلیل اکرم زیداً مستمراً را عرفا تقیید می‌زند و در نتیجه گفته مستمراً گفته یوم الجمعة. بله من تا حالا گفتم زید را مستمراً وقتی استمرار از بین رفت نمی‌خواهد زمان را به نحو مفرد و مقطع قرار بدهد، حالا آمد گفت لا تکرم زیداً فی یوم الجمعه، می‌گوئیم پس دست از استمرار برداشتی! پس اینکه گفتی اکرم زیداً مستمراً حالا روز جمعه‌اش را اکرام نکن پس تو دست از استمرار برداشتی.

البته در غالب امثله زمان مفرد است و لذا ذهن هم از ابتدا کشش پیدا می‌کند به اینکه آدم در غیر آن مورد خاص به عام بخواهد تمسّک کند چون انس ذهن با این است که زمان مفرّد است اما می‌گوئیم اگر زمان مفرد نبود تکلیف چیست؟ مثلا در اکرم زیداً می گوییم یک اطلاق احوالی[3] دارد و یک اطلاق ازمانی[4]. اطلاق ازمانی از راه مقدمات حکمت استفاده می‌کنیم. اگر بگوید اکرم زیداً مستمرّا، یعنی با لفظی که وُضِعَ للاستمرار بگوید و یا بگوید اکرم زیداً فی کلّ یومٍ، در جایی که حصه است و فی کل یومٍ، اگر یک  روز جمعه را از آن خارج کرد در بقیه ایام ما می‌توانیم به آن عموم ازمانی تمسک کنیم چون مفرِد است. اما در جایی که گفته فقط اکرم زیدا بعد بگوید لا تکرم زیداً، شما می‌گوئید اینها با هم تعارض دارد یعنی اکرم زیداً اگر ظهور در استمرار زمانی دارد با این لا تکرم زیداً فی یوم الجمعة استمرار از بین رفت. مگر قرینه داشته باشیم بر اینکه اکرام زید برای مولا در هر روزی یک مطلوب مستقل باشد. اما اگر مجموع زمان یک مطلوب واحد است و استمرار از بین رفت، دیگر بحث تقیید مطرح نیست.

صاحب منتقی می فرماید در جایی که زمان مفرِد نیست ما نمی‌توانیم بگوئیم این دلیل مقیّد آن است چون تقیید جایی است که پای حصه در کار باشد! پس این دلیل چیست؟‌ این دلیل با اصل مدلول آن دلیل اول منافات دارد، او می‌گفت اکرم زیداً حالا که می‌گوید لا تکرم زیداً فی یوم الجمعة استمرار از بین رفت.

یک اشکال دیگری دارند و می‌گویند استمرار اصلاً ربطی به بعث و جعل ندارد بلکه مربوط به وجود و از شئون وجود است و این وجود هم مربوط به عالم خارج است و ربطی به عالم جعل ندارد. اما اشکال اساسی که دارند این است که ملاک در وحدت و استمرار، تعدّد اطاعت و تعدد عصیان، وحدت اطاعت، وحدت الحکم، تعدّد الحکم، وحدت بأس، تعدد بأس، عرف است. عرف وقتی می‌خواهد قضاوت کند که اینجا یک بأس واحد است یا متعدد خارج را ملاک می‌داند. بله، ممکن است در خارج به حسب دقت عقلی تعدد باشد ولی ممکن است به حسب نظر عرفی واحد باشد یعنی منافات ندارد که زمان یک امر واحدی باشد خارجاً در نظر عرف ولو به دقت عقلیه در آن تجدد، تصرف و تعدد وجود دارد در نتیجه برهانی که مرحوم اصفهانی آورده بر اینکه ما اصلاً وحدت خارجی را نمی‌توانیم معتبر کنیم می‌فرمایند درست نیست برای اینکه به نظر عرف همین وحدت خارجی ملاک است، ملاک عرف است.

نه اشکال اول و نه اشکال دوم، هیچ کدام بر مرحوم اصفهانی وارد نیست. البته گفتیم که ما دقت عقلیه را نباید در اینجا به میدان بیاوریم یعنی به دقت عقلی می‌گوئیم این طبیعی وحدت طبیعیه است و وحدت طبیعیه قابلیّت تقیید دارد ولی وحدت شخصیه قابلیت تعدد ندارد و اگر وحدت طبیعیه شد در غیر مورد تخصیص ما به همان طبیعت عمل می‌کنیم. اما به نظر ما عرف هم می‌آید ملاک را عالم جعل قرار میدهد. وقتی به عرف بگوئیم چه زمانی دو اطاعت و عصیان است، می‌گوید اگر مولا دو تا بعث داشته باشد یا با امر مولا دوبار مخالف بشود.

لذا عبارت‌شان هم در اینجا ذکر کردند خیلی عبارات واضح و منقّحی هم نیست یعنی اشکالات دیگری هم به نظر من به عبارات ایشان وارد است اما اساس اشکال بر مرحوم اصفهانی وارد نیست. فردا اگر حیاتی باشد می‌خواهیم کلام امام را ذکر کنیم. رساله استصحاب امام از صفحه 189 به بعد را ببینید تا ببینیم فرمایش ایشان چیست.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین



[1] ـ منتقى الأصول، ج‌‌6، ص: 309: و إذا اتّضح ما ذكرناه: فاعلم أنّ الدليل الدال على استمرار الحكم في الحصص الزمانية- بعنوان الاستمرار- سواء كان بنحو المعنى الاسمي كأن يقول: «يجب الجلوس مستمرا إلى الغروب» أو بنحو المعنى الحرفي كأن يقول: «يجب الجلوس من الآن إلى الغروب» لا يدل على ثبوت الحكم في جميع أجزاء الزمان المفروض بالإطلاق و مقدمات الحكمة بل بمدلوله الوضعي نظير لفظ «اليوم» الدال على أجزاء الزمان بين المبدأ و المنتهى، لأنّ الاستمرار اسم لثبوت الحكم في تمام الأزمنة و مجموعها...
[2] ـ اگر گفتیم اکرم زیداً فی کل یومٍ و ما فی کل یومٍ را تقطیعی کردیم یعنی مولا می‌گوید من اکرام زید روز اول، روز دوم، روز سوم، إلی تا زمانی که حیات دارد در نظر گرفتم، می‌شود تقطیع. حالا اگر گفت لا تکرم زیداً فی یوم الجمعة، بقیه روزها باقی می‌ماند.
[3] ـ زید سالم باشد،‌ مریض باشد، با لباس رسمی یا غیر رسمی باشد، عالم یا جاهل باشد، هر چه هست باید اکرامش کنی.
[4] ـ یعنی امروز‌، فردا و هر زمانی که دیدید.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .