درس بعد

تنبیهات استصحاب: اصالة تأخّر الحادث

درس قبل

تنبیهات استصحاب: اصالة تأخّر الحادث

درس بعد

درس قبل

موضوع: تنبیهات استصحاب (ادامه بحث تنبيهات)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۴/۹/۱


شماره جلسه : ۳۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نقطه اشتراک کلام مرحوم شیخ و مرحوم آخوند

  • بررسی تفصیلی کلام مرحوم آخوند در کفایه (و قد عرفت...)

  • نظر مرحوم حکیم و رد آن

  • کلام مرحوم اصفهانی در مانحن فیه

  • کلام مرحوم صاحب منتقی در مانحن فیه و عدم پذیرش اشکال ایشان

  • بازگشت به کلام مرحوم اصفهانی

  • تتمه کلام مرحوم آخوند و جمع بندی ایشان

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


نقطه اشتراک کلام مرحوم شیخ و مرحوم آخوند

عرض کردیم آخوند در این عبارت می‌فرمایند در آنجایی که ما یک معلول داریم و یک مجهول،  ما در معلوم نمی‌توانیم استصحاب جاری کنیم چون در خود معلوم، شک معنا ندارد. عرض کردیم معلوم آن زمانی که خودش موجود است، قبلش هم یقیناً معلوم است و بعدش هم یقیناً موجود است، مثال ملاقات و کریّت را زدیم می‌گوئیم ملاقات در روز شنبه مثلاً، وقتی می‌گوئیم ملاقات در روز شنبه است یعنی ملاقات در روز جمعه نبوده، شنبه یقیناً هست و بعد هم شک وجود ندارد در اینکه بگوئیم ملاقات چه شده؟ بعدش هم همان حالت ملاقات هست، نسبت به خود معلوم لا معنا للشک فی أی زمانٍ، بعد فرمود و إنما الشک فیه بإضافة زمانه إلی الآخر، فقط تنها چیزی که در مورد معلوم تصویر می‌شود که ما شک کنیم این است که بگوئیم این معلوم اگر مضاف باشد به زمان، بگوئیم ملاقات در زمان واقعیِ کریت، آخوند و شیخ هم همینطور. می‌فرمایند حالا شک هست الآن از ما بپرسند که شما می‌دانید ملاقات در روز شنبه است، نمی دانید کریّت قبل از آن بوده یا بعد از آن؟ آیا می‌توانید بگوئید که ما شک داریم که ملاقات در زمان کریت بوده یا خیر؟ بله.

اگر کریت قبل از ملاقات بوده ملاقات در زمان کریت بوده، اگر کریت بعد از ملاقات بوده ملاقات در زمان کریت نبوده، پس ما می‌توانیم بگوئیم اگر معلوم را بالنسبة إلی زمانٍ آخر ملاحظه کردیم شک اینجا محقق می‌شود. تا اینجا هم عین عبارت شیخ است، بعد مرحوم شیخ در رسائل فرمود در این صورت لیس مسبوقاً بالعدم، ملاقات فی زمن  الکریة مسبوق به عدم نیست تا ما بخواهیم عدمش را استصحاب کنیم، نمی‌توانیم بگوئیم یک زمانی ملاقات بوده در زمان کریّت نبوده، الآن هم می‌گوئیم ملاقات در زمان کریّت نیست.

بررسی تفصیلی کلام مرحوم آخوند در کفایه (و قد عرفت...)

آخوند اینجا که می‌رسد یعنی وقتی معلوم را بالنسبة إلی زمان المجهول مطرح می‌کند مثل شیخ نمی‌فرماید مطلقا استصحاب جاری نیست، می‌فرماید و قد عرفت جریان الاستصحاب فیهما تارةً و عدم جریانه کذلک اخری یعنی همین جا نشان می‌دهد که ما اینجا با مرحوم شیخ اختلاف داریم.

نظر مرحوم حکیم و رد آن

عرض کردم راجع به این و قد عرفت مرحوم آقای حکیم این را مربوط به تلخیص مطالب گذشته می داند یعنی آخوند می‌گوید یک تلخیصی دارد از این بحث مجهول و معلوم تاریخ می‌کند، در حالی که اینطور نیست.

ما یک معلوم التاریخ داریم و یک مجهول التاریخ؛ تا اینجا شیخ و آخوند دو جور شک در معلوم التاریخ. حکم مجهول التاریخ را روشن کردیم، در مجهول التاریخ استصحاب عدم مجهول فی زمن المعلوم را هم شیخ جاری می‌داند و هم آخوند جاری می‌داند و بحثی نیست. در معلوم التاریخ دو جور شک تصویر شده؛ 1) ما در این معلوم شک کنیم بالنسبة إلی زمان، گفتیم لا معنی للشک، چون نسبت به زمان اصلاً زمانی که ما در این معلوم شک داشته باشیم نه قبلش،‌نه حینش و نه بعدش نیست، 2) شک ما از نظر این است که این معلوم فی زمن الآخر بوده یا خیر؟

کلام مرحوم اصفهانی در مانحن فیه[1]

حالا اینجا یک دقت بسیار خوبی را مرحوم محقق اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف کرده در جلد 5 حاشیه کفایه صفحه 210 می‌فرماید اولاً این ظاهر عبارت شیخ و ظاهر عبارت آخوند مراد نیست بلکه این است که ما شک کنیم در معلوم فی زمان الآخر، می‌گوئیم مجهول یک زمان واقعی دارد، کریّت که الآن فرض کردیم مجهول است یک زمان واقعی دارد بالأخره یک زمانی واقع شده ما نمی‌دانیم این ملاقات در آن زمان نفس الامری و واقعی برای کریّت حاصل شده یا نه؟ مرحوم اصفهانی می‌فرماید ولو ظاهر عبارت شیخ و آخوند این است ولی مراد این نیست.

مراد این است که می‌فرماید لیس المراد مجرد ملاحظة العدم مضافاً إلی زمان الآخر بل إضافته إلیه من حیث کونه قبله أو بعده، یعنی ما معلوم را بالاضافة به مجهول از حیث تقدّم بر مجهول و تأخر بر مجهول ملاحظه می‌کنیم، چرا؟‌ ایشان می‌فرماید اولاً اینها دو مطلب است، یعنی کسی فکر نکند که یکی شد، می‌فرماید بین اینکه ما بگوئیم معلوم در زمان واقعی مجهول، این یک عنوان است. و اینکه بگوئیم معلوم قبل المجهول یا بعد المجهول مقدم بر مجهول یا مؤخر بر مجهول فرق وجود دارد.

مرحوم اصفهانی می‌فرماید مگر شما شیخ و آخوند نمی‌گوئید معلوم لا یوجد فیه شک فی أیّ زمانٍ، یک زمانش هم زمان واقعی مجهول است، وقتی می‌گوئید معلوم لا یوجد و لا یحصل فیه الشک فی احد الازمنه، یک زمانش هم زمان واقعی مجهول است، پس این نباید برای شما متعلق شک باشد، چه چیز متعلق شک است؟ بعدیّت و قبلیت آن. الآن می‌گوئید معلوم روز یکشنبه مسلم ملاقات هست ولی نمی‌دانم قبل از کریّت است یا بعد الکریة است، آنچه منشأ برای شک هست این قبلیت و بعدیت است. آخوند می‌فرماید و قد عرفت، این وقد عرفت را یادداشت کنید «أی فی مرحلة کون الأثر مترتباً علی الوجود» آخوند در صفحه‌ی قبل وقتی این تنبیه را شروع کرد فرمود اثر گاهی بر وجود یک موضوع بار است، گاهی بر عدم بار است. اثر شرعی گاهی بر وجود خاص بار است و گاهی بر عدم.

می‌فرماید ما آنجا آمدیم یک قاعده به شما یاد دادیم و گفتیم اثر اگر بر وجود محمولی بار باشد استصحاب جریان دارد، بر وجود نعتی یعنی کانَ ناقصه، وجود محمولی کانَ تامه است و وجود نعتی کان ناقصه است. اگر بر وجود نعتی بار باشد اصلاً استصحاب جریان ندارد وقد عرفت یعنی در آنجایی که اثر بر وجود بار بود، جریان الاستصحاب فی إماء ... نه این فیهما را در شروح به معلوم و مجهول می‌زنند، فرض ما در جریان استصحاب فقط در معلوم است و اصلاً کاری به مجهول نداریم و قد عرفت جریان الاستصحاب فیهما یعنی در مورد تقدّم و تأخر تارةً آنجایی که اثر بر کانَ تامه باشد و عدم جریان الاستصحاب فیهما کذلک اُخری، آنجایی که اثر بر کانَ ناقصه بار است، در آنجا ما آمدیم اینطور گفتیم اثر بر چه چیز فرض کردیم بار است؟ بر عدم.

می‌گوئیم عدم تقدّم الملاقات علی الکریة، عدم تأخر الملاقات عن الکریة، این فیهما دو تا این است، عدم تقدّم الملاقات علی الکریة عدم تأخر الملاقات علی الکریة. حالا این را یک وقت به نحو کانَ تامه می‌گیریم استصحاب جریان دارد  حالت سابقه دارد، یک وقت به نحو کان ناقصه می‌گیریم که استصحاب جریان ندارد، آخوند می‌گوید ما همانطوری که قبلاً در آنجایی که اثر بر وجود مترتب شد بین کانَ تامه و کانَ ناقصه تفصیل دادیم اینجایی هم که الآن می‌خواهیم این معلوم را بالنسبة إلی التقدم عن التأخر علی المجهول ملاحظه کنیم همان تفصیل وجود دارد، بین کانَ تامه و ناقصه باید تفصیل بدهیم، این عبارت مرحوم آخوند است.

کلام مرحوم صاحب منتقی در مانحن فیه و عدم پذیرش اشکال ایشان[2]

صاحب منتقی علیه الرحمه اصل مطلب را از مرحوم اصفهانی گرفتند البته ای کاش یک مقداری دقیق‌تر، مرحوم صاحب منتقی علیه الرحمه می‌فرمایند آخوند اینجا که می‌رسند یحاول...، ایشان می‌فرماید و کأنه یحاول أن یبیّن أن ملاحظة الحادث المعلوم بالاضافة إلی حادث الآخر موجبةٌ لرجوع هذه الصورة إلی إحدی الصورتین الاولتین التین عرفت حکمهما و هما خارجان أما نحو فیه، این رجوع تعبیر درستی نیست، آخوند نمی‌خواهد این را برگرداند به آن دو صورت اول و دوم که در ناحیه‌ی وجود است و بعد ایشان اشکال کند هما خارجان أما نحو فیه.

بازگشت به کلام مرحوم اصفهانی

این بیانی که مرحوم اصفهانی دارد که رضوان خدا بر او باد خیلی مطلب را روشن و پاکیزه بیان می‌کند، عبارت اصفهانی را هم بخوانم: و فی مثله یجری الاستصحاب تارةً یعنی آنجایی که معلوم را از نظر تقدّم و تأخر نسبت به مجهول ملاحظه می‌کنیم، می‌گوئیم نمی‌دانیم این معلوم قبل از مجهول است یک احتمال، بعد از مجهول است احتمال دوم. مرحوم اصفهانی گفت ظاهر عبارت آخوند و شیخ ـ البته این را تصریح نکرده و من از جانب ایشان عرض می‌کنم ـ ظاهر عبارت شما را فریب ندهد، برای اینکه شما وقتی می‌گوئید معلوم را در زمان واقعی مجهول، زمان واقعی مجهول را شما قبلاً گفتید معلوم در هیچ زمانی مشکوک نیست، یکیش هم همان زمان واقعی مجهول است اما صفت تقدّم و تأخر برای ما مجهول است.

بعد می‌فرماید شک در اینجا این است که آیا این معلوم کان مقدماً عن المجهول أو مؤخراً، بعد می‌فرماید و فی مثله یجری الاستصحاب تارةً إذا لوحظ عدم التقدم أو التأخر بنحو المحمولی، اگر بگوئیم عدم تقدّم الملاقات علی الکریة و این را به نحو کانَ تامه و لیس تامه بگیریم، این استصحاب جاری است، چرا؟ للیقین به سابقاً، و لا یجری اخری یعنی استصحاب تارةً اُخری جاری نیست إذا لوحظ عدم کونه متقدماً أو متأخراً بنحو الرابط، رابط همان نعتی است، همان ناقصه است، إذا لوحظ عدم کونه متقدماً أو متأخراً بنحو الرابع أو عدمه فی فرض الموضوع یعنی این هم باز یک عدم اضافی است و عدم ازلی نیست، فإنه لا یقین به، بعد شروع می‌کنند فرق بین این هذا الشق، یعنی اینجایی که الآن اثر بر عدم بار است و شقّ المتقدم فی طرف الوجود، طرف الوجود همان بود که صفحه قبل مرحوم آخوند شقوقش را بیان کردند و بعد می‌فرمایند و قد عرفت که ما قاعده به شما یاد دادیم و گفتیم بین کان تامه و ناقصه باید فرق گذاشت آنجایی که اثر بر وجود بار است، اینجایی هم که اثر بر عدم بار است باید تفصیل داد، حالا فرق بین کلام شیخ و آخوند خیلی روشن می‌شود.

مرحوم شیخ در اینجا هم وقتی می‌فرماید معلوم آن شقّ دوم که ما فی زمن الآخر لحاظ می‌کنیم می‌گوید شک در آن معنا دارد اما فرمود مطلقا استصحاب جریان ندارد، آخوند تفصیل داد فرمود در همین جا جناب شیخ ما باید تفصیل بدهیم بین لیس تامه و لیس ناقصه.

و إنما الشک فیه بإضافة زمانه یعنی زمان معلوم إلی الآخر، الی تقدم الآخر أو تأخر الآخر، وقتی ما عبارت اصفهانی را می‌خواهیم معنا کنیم اینطور می‌شود، معلوم را نسبت به تقدم یا تأخر دیگری، فرق نمی‌کند بگوئیم تقدم معلوم یا تقدم دیگری، بالاضافة إلی آخر یعنی لا نفس زمان الآخر که اگر نفس زمان الآخر باشد اینکه اصلاً برای ما شکی ندارد بالأخره تقدم الآخر یا التقدم علی الآخر، التأخر عن الآخر، پس اینجا دو چیز درست کردیم و قد عرفت جریان الاستصحاب فیهما یعنی فی التقدم و التأخر تارةً، تارةً یعنی آنجایی که ما کانَ را تامه بگیریم و عدم جریانه یعنی جریان الاستصحاب کذلک یعنی فیهما اخری در جایی که کانَ را ناقصه بگیریم.

تتمه کلام مرحوم آخوند و جمع بندی ایشان[3]

فانقدح أنه لا فرق بینهما کان الحادثان مجهول التاریخ أو کانا مختلفین، و لا بین مجهوله و معلومه فی المختلفین فی ما اعتبر فی الموضوع خصوصیةٌ ناشئة من إضافة أحدهما إلی الآخر بحسب الزمان من التقدم أو أحد ضدّین و الشک فیها کما لا یخفی.

آخوند در این فانقدح تلخیص می‌کند می‌فرماید فانقدح أنه لا فرق بینهما یعنی در حادثین، الآن دارد تلخیص می‌کند این فانقدح را آخوند تلخیص می‌کند از مجموع حادثینی که تاریخ در آن مجهول است، کان الحادثان مجهولی التاریخ می‌فرماید در جایی که هر دو مجهول باشد، یک. أو کانا مختلفین یا مختلف باشد، یکی معلوم باشد و دیگری مجهول و لا بین مجهوله و معلومه فی المختلفین در آنجایی که یکی معلوم است و دیگری مجهول، باز بین معلوم و مجهول از این جهتی که الآن می‌خواهیم بگوئیم فرقی نیست، یعنی آخوند یک حرفی در آخر می‌زند بعد از دو صفحه از اول تنبیه تا اینجا می‌گوید ما راجع به مجهول التاریخ حرف زیاد زدیم، احدهما معلوم و الآخر مجهول هم حرف خیلی زدیم حالا می‌خواهیم یک چیز کلی بگوییم، هر جا در موضوع حکم شرعی خصوصیّت اضافه‌ی یک حادث به حادث دیگر مطرح باشد از حیث تقدّم أو أحد ضدّین، تقدم و تأخر را اینجا مطرح می‌کند،می‌فرماید ضابطه همین است که ما گفتیم، هر جا پای کانَ و لیسه تامه مطرح باشد استصحاب جریان دارد، هر جا پای کانَ و لیسَ ناقصه مطرح باشد استصحاب جریان ندارد.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین



[1] ـ نهاية الدراية في شرح الكفاية ( طبع قديم )، ج‌‌3، ص: 249 و 250: ظاهره- قدس سرّه-- بقرينة أنّ موضوع الكلام هو عدم الحادث في زمان الآخر، لا مطلق عدمه، و بقرينة ما رتبه على الفقرة من جريان الاستصحاب تارة، و عدمه أُخرى، و بقرينة ما سيأتي إن شاء الله تعالى منه قدس سره من اعتبار خصوصيّة ناشئة من إضافة أحد الزمانين إلى الآخر، كالتقدم و ضديه- هو أن المراد ليس مجرد ملاحظة العدم مضافاً إلى زمان الآخر في هذه الفقرة، بل إضافته إليه من حيث كونه قبله أو بعده.
فان عدم كون الحادث- قبل زمان الآخر، أو بعده- غير مجرد كون العدم ملحوظاً في زمان الآخر، ليقال: لا شك في عدم المعلوم في أحد الأزمنة، بل‌‌ الشك في عدم كونه قبله أو بعده، و في مثله يجري الاستصحاب تارة إذا لوحظ عدم التقدم أو التأخر بنحو المحمولي، لليقين به سابقاً، و لا يجري أخرى إذا لوحظ عدم كونه متقدماً أو متأخراً بنحو الرابط أو عدمه في فرض الموضوع، فانه لا يقين به.
و الفرق بين هذا الشق و الشق المتقدم- في طرف الوجود- أنّ موضوع الأثر هناك هو وجود التقدم، و التعبد بعدمه تعبد بعدم الموضوع، و موضوع الأثر هنا نفس عدم التقدم مثلًا، فالتعبد به تعبد بالموضوع، فلا تداخل في الأقسام. نعم لما كان اليقين بعدم التقدم، أو عدم كونه متقدماً لا يتفاوت حاله- ثبوتاً و نفياً- بين كون موضوع الأثر طرف أو طرف العدم، فلذا قال قدس سرّه: (فقد عرفت جريانه فيهما تارة و عدم جريانه كذلك أُخرى) أي في طرف الوجود آنفاً.
[2] ـ منتقى الأصول، ج‌‌6، ص: 266: و كأنه يحاول ان يبين ان ملاحظة الحادث المعلوم بالإضافة إلى الحادث الآخر موجبة لرجوع هذه الصورة إلى إحدى الصورتين الأولتين اللتين عرفت حكمهما و هما خارجان عما نحن فيه. و من غير الإضافة لا شك في عمود الزمان فلا يجري الأصل.
[3] ـ كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 421: فانقدح أنه لا فرق بينهما كان الحادثان مجهولي التاريخ أو كانا مختلفين و لا بين مجهوله و معلومه في المختلفين فيما اعتبر في الموضوع خصوصية ناشئة من إضافة أحدهما إلى الآخر بحسب الزمان من التقدم أو أحد ضديه و شك فيها كما لا يخفى.

برچسب ها :

اصالة تأخّر الحادث تنبیهات استصحاب

نظری ثبت نشده است .