موضوع: اجتهاد و تقلید
تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۱۲/۲۲
شماره جلسه : ۵۵
-
خلاصه مطالب گذشته
-
امکان رادعيت خبر واحد از سيره
-
دليل دوم بر کفايت عدل يا ثقه واحد در اثبات اجتهاد
-
دفع يک اشکال توسط مرحوم حكيم(ره)
-
نقد و بررسي کلام مرحوم حكيم(ره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مطالب گذشته
عرض كرديم كه مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) فرمودهاند: اجتهاد با خبر عدل واحد يا ثقه واحد هم ثابت ميشود و در دنباله به سيره عقلائيه تمسک کردهاند، که بر اين است كه در موضوعات به خبر عدل واحد اكتفاء ميكنند و روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة هم صلاحيت براي رادعيت ندارد.در مقابل فرمايش ايشان، فرمايش والد معظم ما(دام ظله) را عرض كرديم، كه ايشان فرمودهاند: روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة، با آن توضيحي كه در بحث ديروز عرض كرديم، صلاحيت براي رادعيت از سيره را دارد.
امکان رادعيت خبر واحد از سيره
يك نكتهاي را که ميخواهيم بيان كنيم، كه معمولاً در كلمات ملاحظه نشده، اين است كه اگر بپذيريم كه سيره عقلائيهاي داريم و بپذيريم كه موثقه مَسْعَدَة بْن صَدَقَة عنوان رادعيت دارد، سوال اساسي اين است که آيا با يك خبر واحد ميتوانيم رادعيت نسبت به سيره را ثابت كنيم؟مثلاً يك سيره قطعيه مستمره بين جميع عقلاء هست، حال شارع مقدس ميخواهد با اين سيره به نظر نفي و منفي نگاه كند و آن سيره را منع كند، سوال اين است كه آيا با يك خبر واحد كه داراي شرائط حجيت هست، ميتوانيم بگوييم كه اين رادع از سيره ميتواند باشد يا اينکه بگوييم: به خا طر اينكه سيره امر شايع و رايجي در بين عقلاء و مردم است، هر جا شارع بخواهد با سيرهاي برخورد كند، بايد مناسب با وزان آن سيره منع داشته باشد و لااقل در چند جا به مناسبتهاي مختلف نسبت به اين سيره منع كرده باشد؟
حالا ميخواهيم ببينيم که روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة كه آقاي خوئي(ره) فرموده: اصلاً رادع نيست و بعضي از بزرگان هم فرمودهاند: رادع هست، بر فرض رادعيت آيا يك خبر واحد ميتواند راع از يك سيره به اين عظمت باشد؟
از يك جهت ميتوانيم بگوييم كه خبر واحد نميتواند رادع از سيره باشد، براي اينکه ردع بايد در حدي باشد كه براي مخاطبين و مردم مشهود باشد، اگر بخواهيم بگوييم: شارع ردع كرده، بايد در حدي باشد كه اكثريت مردم اين را بفهمند، لذا با يك خبر واحد بخواهد سيره ردع شود، اين كافي نيست.
از طرف ديگر ميگوييم: ادله حجيت خبر واحد شاملش ميشود و ميگوييم: «هذا خبرٌ واحدٌ حجتٌ»، که از آثار حجيت اين است كه ميتواند رادعيت نسبت به سيره عقلائيه داشته باشد.
ظاهر اين است كه فقهاي ما در اين معنا ديگر ترديد ندارند، كه خبر واحد ميتواند رادع از سيره باشد و دليلشان هم همين است كه ادله حجيت خبر واحد شامل آن ميشود، خصوصاً در ما نحن فيه که امام(عليه السلام) در مقام القاء يك ضابطه كليه است و همين كه در مقام بيان ضابطه است، اين ديگر قطعاً در ردع از سيره عقلائيه كفايت ميكند.
پس نتيجه ميگيريم که اين روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة از نظر دلالت صلاحيت براي رادعيت نسبت به سيره را دارد و اين نكتهاي هم كه امروز عرض كرديم، تكميل براي همين مطلب بود.
دليل دوم بر کفايت عدل يا ثقه واحد در اثبات اجتهاد
دليل دوم بر حجيت خبر واحد ثقه در موضوعات، دليلي است كه مرحوم آقاي حكيم(قدس سره) در كتاب مستمسك بيان کردهاند. ايشان هم مثل مرحوم آقاي خوئي(ره) مدعايشان اين است كه اجتهاد با خبر واحد ثقه هم ثابت ميشود.ايشان فرمودهاند: ادلهاي كه بر حجيت خبر واحد در احكام كليه دلالت ميكند عموميت دارد، وقتي ادله خبر واحد را ميبينيم، بر طبق آن نتيجه ميگيريم که خبر واحد در باب احكام حجيت دارد و اين نتيجه عموميت دارد، يعني اعم از خبري كه بالمطابقه دلالت بر حكم كلي الهي كند، مثل اينكه زراره ميگويد: «قال الصادق(عليه السلام) صلاة الجمعه كذا»، يا بالالتزام دلالت بر حكم الهي كند، مثل ما نحن فيه.
وقتي مثلا زيد ميگويد: «خالد مجتهدٌ»، اين بالالتزام دلالت دارد بر اينكه آنچه را كه او از ادله استنباط كرده، به عنوان حكم الهي است و براي شما حجيت دارد.
پس ميگوييم: دو بحث است؛ يك بحث اين است كه اصلاً خود ادله دال بر حجيت خبر واحد به دلالت مطابقي دلالت بر حجيت خبر در موضوعات دارد يا نه؟ الان اين را نميخواهيم عرض کنيم، بلکه بر فرض اينكه ادله حجيت خبر واحد، تنها بر حجيت در احكام دلالت كند، مرحوم آقاي حكيم(ره) فرموده: اين عموميت دارد، يعني چه به دلالت مطابقي بر حكم دلالت كند يا به دلالت التزامي، که توضيحش را عرض كرديم.
در ما نحن فيه وقتي كسي ميگويد: زيد مجتهد است، مدلول مطابقيش وجود اجتهاد است و مدلول التزاميش اين است كه آن حكمي كه نظر اين مجتهد به آن منجر شده، «حكمٌ الهيٌ يجب اتباعه».
دفع يک اشکال توسط مرحوم حكيم(ره)
بعد مرحوم آقاي حكيم(ره) در اينجا «ان قلت و قلت»ي را مطرح كرده فرمودهاند: اگر كسي بگويد: ادله حجيت خبر واحد، تنها خبر حسي را شامل ميشود، مثلا زراره خدمت امام صادق(عليه السلام) نشسته و امام هم چيزي فرموده، زراره هم که شنيده، آن را نقل كرده، اما خبرهاي حدسي را شامل نميشود و اجتهاد يك امر حسي نيست، بلکه يك امر حدسي است.مرحوم آقاي حكيم(ره) در جواب فرمودهاند: إخبار از خود اجتهاد، از قبيل خبر حسي است، که شايد مقصودشان اين باشد كه قريب به حس است.
انسان وقتي ميبيند که يك كسي قواعد و مباني در ذهنش است، فرضاً آدم عادلي هم است و دروغ نميگويد، وقتي ديديم که اهل مبناست و صاحب نظر است، ميگوييم: بله اين مجتهد است.
خوب گاهي اوقات از انسان سوال ميكنند که مبناي شما مثلا در باب اجتماع امر و نهي چيست؟ اصلاً انسان اين بحث را هم نديده و كار هم نكرده، همين طور خداي نكرده يك چيزي ميگويد، اين واقعاً از چيزهايي است كه خيلي خطر دارد، مخصوصاً ما بايد خيلي مراقب باشيم، هنوز بحثي را اصلاً از جهت اجتهادي نديديم، نميدانيم چه اشكالي دارد، حال بگوييم: ظاهر اين است، اظهر اين است، جايز است، ممتنع است، اينها همه مسئوليت اخروي دارد.
ايشان فرمودهاند: إخبار از اجتهاد، از قبيل إخبار از امور حسيه است، بله آن حكم الهي كه مجتهد به آن رسيده از روي حدس است، يعني ديگر حسي نيست، اما اين ضرري به حجيت خبر نميرساند.
بنابراين مرحوم آقاي حكيم(ره) فرمودهاند: كه إخبار از اجتهاد، مثل إخبار از قول امام(عليه السلام) است، همان طوري كه ميگوييم: ادله حجيت خبر واحد شامل إخبار از قول امام(عليه السلام) ميشود، شامل خبر از اجتهاد هم ميشود.
در آخر فرمودهاند: از همين جا در باب علم رجال ميگوييم: اگر يك نفر هم راوي را توثيق كرد، توثيق يك شخص ثقه واحد هم كافي است، چون ادله حجيت خبر واحد شاملش ميشود و ميگويد: هر خبري كه بالمطابقه يا بالتزام بر حكم الهي دلالت كند حجيت دارد.
وقتي ميگوييد: اين راوي ثقه است، بالالتزام دلالت ميكند كه آن حكم الهي هم كه از طريق اين راوي به شما رسيده حجت باشد.
لذا اين بحثي كه در علم رجال مطرح ميشود كه آيا در تعديل، تعديل شخص واحد هم كافي است يا اينكه تعديل كننده بايد بينه يا دو نفر باشند؟ بحث اصليش همين جا است، که ايشان فرمودهاند: توثيق شخص واحد در باب علم رجال هم كافي است.
نقد و بررسي کلام مرحوم حكيم(ره)
در اينجا والد بزرگوار ما(دام ظله) در تفصيل الشريعه سه جواب از مرحوم آقاي حكيم(ره) دادهاند.جواب اول
جواب اول ايشان اين است که ميفرمايند: قبول داريم كه ادله حجيت خبر واحد، اصلاً اختصاص به احكام ندارد و «صدق العادل» هم در باب احكام است هم در موضوعات، حتي بعضي از ادله حجيت خبر واحد، مثل سيره عقلاء را قبول داريم که هم در احكام است هم در موضوعات.نيازي نيست كه آن را به احكام منحصر كنيم، بعد بگوييم: هم مدلول مطابقي و هم مدلول التزامي در آيه نباء، كه يكي از ادله حجيت خبر واحد هست، حجت است، براي اينکه اصلاً بحث در آيه نباء، در مورد موضوع بوده، که آن شخص فاسق از ارتداد بني المصطلق را خبر داد.
بنابراين ايشان ميفرمايند: ما اصلاً ترديدي نداريم که ادله حجيت خبر واحد شامل موضوعات هم ميشود لكن گفتيم كه رادع داريم، درست است که ادله حجيت خبر واحد در موضوعات هم حجيت دارد، اما اين روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة، حال به تعبير من نسبت به سيره عقلائيه عنوان رادعيت دارد و نسبت به ساير ادله عنوان حاكم.
لذا با وجود اين روايت مَسْعَدَة بْن صَدَقَة ديگر نميتوانيم در اينجا بر طبق عموم ادله حجيت خبر واحد يا عموم سيره عقلائيه عمل كنيم.
جواب دوم
جواب دوم ايشان اين است که ميفرمايند: اينکه ميگوييد: إخبار از اجتهاد به دلالت التزامي دلالت بر إخبار از حكم الهي دارد، خوب ممكن است كسي مجتهد باشد، اما بالفعل استنباطي نكرده باشد، که قبلاً هم گفتيم که ممكن است که کسي ملكه اجتهاد را داشته باشد، اما مجال پيدا نكرده بر اينكه اجتهاد كند، خوب در اينجا چطور ميتوانيم بگوييم که إخبار از اجتهاد، به دلالت التزامي إخبار از حكم الهي است؟جواب سوم
جواب سوم ايشان اين است که ميفرمايند: بين إخبار از اجتهاد و إخبار زراره از قول امام(عليه السلام) يك فرق خيلي روشني وجود دارد، كه در إخبار از قول امام(عليه السلام) اصلاً قول امام مغفول عنه است و آنچه كه مد نظر هست، همان حكم الهي است.امام(عليه السلام) واسطه در بيان اين حكم است، لذا خيلي مورد توجه واقع نميشود، يعني وقتي ميگوييد: زراره گفت: «قال الصادق(عليه السلام) صلاة الجمعة كذا»، ديگر امام(عليه السلام) خيلي مد نظر قرار نميگيرد.
اما در اينجا وقتي إخبار از اجتهاد ميدهيم، آنچه كه اولاً و بالذات مد نظر هست، همين اجتهاد است، اصلاً آن مسئله حكم الهي، ولو به مدلول التزامي هم باشد مد نظر نيست.
نظری ثبت نشده است .