موضوع: اجتهاد و تقلید
تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۱۲/۲۵
شماره جلسه : ۵۸
-
نکتهاي در رابطه با تطابق با واقع
-
ادله قائلين به بطلان عمل جاهل مقصر حتي در فرض تطابق
-
دليل اول: عدم تمشي قصد قربت از جاهل مقصر ملتفت
-
دليل دوم: عدم کفايت امتثال تقديري
-
دليل سوم: ادعاي اجماع
-
دليل چهارم: ادعاي اجماع بر بطلان در خصوص جاهل مقصر
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مطالب گذشته
عرض كرديم كه امام(رضوان الله عليه) در مسئله بيستم فرمودهاند: اگر جاهل مقصر ملتفت، عملي را بلا تقليد انجام ميدهد، اين عمل باطل هست مگر اينكه اين عملش مطابق با واقع يا مطابق با تقليد كسي كه رجوع به او جايز است باشد.عرض كرديم که بعد از اينكه در مباحث گذشته اصل مشروعيت تقليد را اثبات كرديم، و اينكه از نظر عقلي، انسان يا بايد مقلد باشد، يا محتاط و يا مجتهد، حالا اين مسئله مطرح ميشود كه اگر كسي که خودش مجتهد نيست و احتياط هم نميكند، عملي را بدون تقليد انجام داد، حكم اين عمل چيست؟
گفتيم كه مسئله سه صورت دارد؛ اين شخص يا جاهل مقصر است، يا جاهل قاصر، جاهل مقصر هم يا ملتفت است يا غافل، که فعلاً بحث در همين قسمت اول، يعني جاهل مقصر ملتفت است، يعني تمكن از احتياط يا رجوع به مجتهد دارد، اما از مجتهد مسئله را سوال نميكند و ملتفت است، يعني به اين جهل خودش هم توجه دارد. توجه به اين است كه نميداند كه آيا در اين عملي كه انجام ميدهد، مأتيٌ به موافق با مامورٌ به واقعي هست يا نيست؟ خوب نظر شريف امام(ره) اين است كه اگر تصادفاً اين عمل مطابق با واقع در آمد، اين عمل صحيح است.
نکتهاي در رابطه با تطابق با واقع
اين نكته را عرض كنيم که براي مطابقت با واقع، نميتوانيم علم صد در صد وجداني پيدا كنيم كه آيا اين عمل مطابق با واقع هست يا نه؟ در اين زمان كه دسترسي به معصوم(عليه السلام) نداريم، احراز وجداني واقع براي ما ميسور نيست، پس اينكه فرمودهاند: اگر عمل مطابق با واقع در بيايد، يعني از طرقي كه براي احراز واقع داريم؛ که يكي از طرق احراز، مطابقت با فتواي كسي است كه رجوع به او جايز است، يعني اگر عمل مطابق با يك فتوا بود، در اينجا ميشود احراز كرد، كه اين مطابق با واقع است، منتها احراز وجداني نيست، بلکه تعبدي است.خوب حال با اين توضيحي كه عرض كرديم، نكاتي در عبارات فقهاء هست، كه بايد ببينيم ميتوانيم آن را حل كنيم يا نه؟
در قسمت اول مسئله بيستم، امام(رضوان الله عليه) فرمودهاند: «اگر مطابق با واقع يا مطابق با فتواي كسي كه رجوع به او جايز است»، خوب وقتي ميگوييم: براي مطابقت با واقع راهي نداريم، براي احراز وجداني واقع راهي نداريم، نوبت به احراز تعبدي ميرسد، که احراز تعبدي هم فقط به اين است كه مطابق فتواي مجتهد در بيايد.
مگر اينكه بگوييم: كسي بيايد احتياط كند، که اگر احتياط كرد، يقين دارد آن عمل را مطابق با واقع انجام داده، اما احتياط از فرض محل نزاع خارج است.
براي توضيح بيشتر عرض ميكنيم كه سه عنوان در اينجا در كلمات فقهاء وجود دارد؛ يكي مطابقت با واقع، دوم مطابقت با فتواي كسي كه در حين عمل رجوع به او جايز است و سوم مطابقت با فتواي كسي كه بالفعل بايد به او رجوع كند، مثلا کسي که ده سال از زمان تكليفش گذشته و تقليد نكرده، خوب الان بايد به يك مجتهد جامع الشرائط رجوع كند، پس مطابقت با فتواي مجتهدي كه بالفعل بايد به او رجوع كند، حال آيا اينها واقعاً سه عنوان هستند؟ اگر گفتيم: احراز واقعي، چون احراز وجداني براي مطابقت با واقع ممکن نيست، پس تنها راهي كه وجود دارد مطابقت با فتواي مجتهد است، حالا يا مجتهدي كه اين شخص بايد در حين عمل از او تقليد ميكرده و يا مجتهدي كه الان بالفعل بايد به او رجوع كند.
خوب حال روي اين بايد دقتي شود، شما هم تاملي بفرماييد، بالاخره امام(ره) فرموده: مطابق با واقع، يا من يجوز الرجوع اليه حين العمل، يا من يجوز رجوع اليه بعد العمل، که اين قيد را در اينجا ندارند.
پس علي اي حالٍ امام(ره) فرمودهاند: اگر اين عمل مطابق با فتوايي كه يجوز رجوع اليه بود، صحيح است، اما مرحوم سيد(ره) در كتاب عروه فرمودهاند: عمل جاهل مقصر مطلقا باطل هست، يعني ولو اين عملش مطابق با واقع در بيايد، ولو مطابق با فتواي كسي كه رجوع به او جايز است باشد.
ادله قائلين به بطلان عمل جاهل مقصر حتي در فرض تطابق
در بحث گذشته عرض كرديم که براي مستند فتواي مرحوم سيد(ره)، مجموعاً در بين كلمات چهار وجه را ميتوانيم ملاحظه كنيم، كه بايد اينها را يكي يكي بررسي كنيم.دليل اول: عدم تمشي قصد قربت از جاهل مقصر ملتفت
وجه اول كه از عبارت خود سيد برميآيد اين است كه اين نزاع فقط در واجبات عبادي است، اما واجبات توصلي خارج از محل نزاع است، لذا ايشان فرموده: از جاهل مقصر ملتفت قصد قربت تمشي نميشود، ميداند که جاهل و مقصر است، يعني ميتوانسته از مجتهد سوال كند، اما سوال نکرده، ملتفت به جهلش هم هست، يعني نميداند که آيا اين فعلي كه ميآورد، مطابق با مامورٌ به هست يا نه؟ خوب چگونه در اين عملي كه انجام ميدهد قصد قربت كند، در حالي که نميداند الان اين فعل واجب است يا نه؟مثلا در روز جمعه ميخواهد نماز جمعه بخواند، فرضا از كسي هم تقليد نميكند و نميداند كه نماز جمعه واجب است يا نه؟ حال چگونه با فعل نماز جمعه قصد تقرب كند؟ پس قصد قربت از جاهل مقصر ملتفت تمشي نميشود و حال آن که قوام واجب عبادي به قصد قربت است، لذا اگر قصد قربت در كار نبود، عمل باطل ميشود.
وقتي در عبارت سيد(ره) را دقت کنيم فرموده: «عمل الجاهل المقصّر الملتفت باطل و إن كان مطابقاً للواقع»، عمل جاهل مقصر ملتفت باطل است، بعد فرموده: «و أمّا الجاهل القاصر أو المقصّر الّذي كان غافلًا حين العمل و حصل منه قصد القربة»، از اين دو قصد قربه متمشي ميشود، پس ميخواهيم استفاده كنيم که در عبارت اول كه فرموده: «عمل الجاهل المقصّر الملتفت باطل»، علتش اين است كه قصد قربت از اين شخص تمشي نميشود.
نقد و بررسي اين دليل
آيا اين دليل تام است يا نه؟ به نظر ما اين دليل باطل است و قابل جواب است، جوابش هم اين است كه بياييم واجب تعبدي را معنا كنيم، واجب تعبدي اين است که عملي را بالاضافه الي الله تبارك و تعالي انجام دهيم، يعني داعي و انگيزه براي اتيان اين عمل خداوند باشد و نه اغراض دنيويه و ...، که در اين صورت اين عمل عمل عبادي ميشود.حال كسي نميداند در روز جمعه نماز جمعه واجب است يا نماز ظهر؟ نماز جمعه را به قصد قربت هم ميخواند، لذا عبادي بودنش اشكالي ندارد، بله كسي كه جاهل است نميتواند جزم به اينكه اين عمل مامورٌ به است پيدا كند، که در محل خودش گفتهاند كه جزم در انجام و امتثال اعتباري ندارد، بلکه آنچه در امتثال معتبر است اين است كه بايد عملي انجام شود، كه غرض مولا را محقق کند، چه بدانم كه اين عمل درست مطابق با مامورٌ به هست يا ندانم؟
بنابراين جزم وجود ندارد، اما در محل خودش هم ثابت كردند که جزم اعتباري هم ندارد، عمل وقتي كه بالاضافه الي المولي انجام شد، اين عمل به قصد قربت ميشود و عبادي ميگردد.
دليل دوم: عدم کفايت امتثال تقديري
دليل دوم مطلبي است كه مرحوم شيخ انصاري(قدس سره) (رسائل، تنبيهات شبهه وجوبيه در تنبيه دوم) بيان کردهاند كه كسي كه جاهل مقصر است و به جهلش هم التفات دارد، خوب احتمال ميدهد که اين عملش مطابق با مامورٌ به واقعي باشد، احتمال هم ميدهد که مطابق با مامورٌ به نباشد، حال اگر بخواهد اين عمل را انجام دهد و به همين هم اكتفاء كند، مثلا بگويد: حال نماز جمعه را ميخوانيم و ديگر نماز ظهر را نميخوانيم، احتياط هم نميكنيم، يعني نميخواهد مامورٌ به را علي جميع التقادير اتيان كند، يعني ميگويد: اين عمل را اتيان ميكنم، علي تقدير اينكه امر مولي به اين عمل تعلق پيدا كرده باشد.اين آدم كه جاهل مقصر ملتفت هست، ميگويد: عمل را بر فرض اينكه در واقع به اين عمل امر تعلق پيدا كرده باشد اتيان ميكنم، در نتيجه اتيانش به عمل علي تقدير واحد است.
بعد مرحوم شيخ(ره) در آنجا فرمودهاند: ربما يقال يا لقائل عن يقول كه چنين چيزي براي امتثال كافي نيست، بلکه براي امتثال بايد اتيان علي جميع التقادير را داشته باشيم، يعني بگوييم: اين عمل را انجام ميدهم اگر امر مولي به آن تعلق پيدا كرده باشد.
نقد و بررسي اين دليل
اين دليل هم بطلانش خيلي روشن است، براي اينكه خلاصه اين دليل برميگردد به اينكه امتثال تقديري كافي نيست و امتثال تقديري يعني علي تقدير تعلق الامر بهذا الفعل، در حالي كه در جاي خودش عند العقلاء ثابت شده که امتثال تقديري هم كافي است.به عبارت اخري ميگوييم كه در امتثال اتيان عمل لازم است، يعني اتيان عملي كه مطابق با مامورٌ به باشد، اصلا امتثال يعني موافقة ماتيٌ به للمامورٌ به، حال اگر در اين امتثال شك كنيم و بگوييم: شرط هست كه اين عمل علي جميع التقادير باشد، در واقع شك ما برميگردد به اينكه آيا شيء زائدي در امتثال معتبر است يا نه؟ که اينجا اصالة البرائه عقلي و نقلي جريان پيدا ميكند و نتيجه اين ميشود كه مطلق امتثال، حتي امتثال تقديري كافي است.
در نتيجه اگر مكلف قصد امتثال تقديري ميكند و نه قصد امتثال به نحو مطلق، يعني بگويد: اگر مولي امر را متوجه به اين عمل كرده باشد، آن را انجام ميدهم، قصد امتثال تقديري كافي است و همين مقدار در باب امتثال كفايت ميكند.
دليل سوم: ادعاي اجماع
دليل سوم ادعاي اجماعي است كه مرحوم شيخ انصاري(ره) از سيد رضي و سيد مرتضي(قدس سرهما) نقل کرده، که ادعا كردهاند كه اجماع داريم بر بطلان نماز كسي كه «لا يعلم احكام الصلاة»، كسي كه احكام نماز را نميداند.خوب نتيجه اين ميشود كسي كه نميداند الان اين نمازش واجب است يا نه؟ عملش باطل است، يعني اين اجماع جاهل مقصر را هم شامل ميشود، لذا نمازش باطل ميشود.
نقد و بررسي اين دليل
اين دليل هم چند جواب دارد: جواب اول اين است كه اين اجماع، اجماع منقول است و اجماع منقول حجيتي ندارد؛ثانياً اين اجماع، اجماع مدركي يا محتمل المدركيه است، يعني احتمال ميدهيم که مجمعين به ادله و مدارك ديگر استناد كرده باشند و قبلاً هم گفتيم که اجماع، نه يقيني المدركيتش و نه محتمل المدركيتش، هيچ كدام حجيت ندارد؛
ثالثا اينكه ميگوييد: اجماع داريم بر اينکه كسي كه احكام نمازش را نميداند، عملش باطل است، اين بطلان را معنا كنيد، اگر معنايش اين باشد كه باطل است، ولو اينكه بعداً كشف شود كه مطابق با واقع است، که اگر اين باشد به درد ما نحن فيه ميخورد. در حالي كه اين بطلان در اينجا معنايش اين نيست، بلکه باطل يعني مادامي كه نميدانيم مطابق با واقع هست يا نه؟ مطابق با فتواي من يجوز الرجوع اليه هست يا نه؟ مادامي كه مطابقتش را با آن نميدانيم، حكم بطلان را دارد، اما اگر بعداً مطابقتش با واقع براي ما كشف شد، در اينجا ديگر عنوان بطلان را ندارد.
دليل چهارم: ادعاي اجماع بر بطلان در خصوص جاهل مقصر
دليل چهارم شبيه همين دليل سوم است، يعني اجماع بر بطلان در خصوص جاهل مقصر ادعا شده است. در دليل سوم ميگفتيم: ادعاي اجماعي شده، كه شامل جاهل مقصر هم ميشود، اما در دليل چهارم ميگوييم: اجماع بر بطلان در خصوص جاهل مقصر را ادعا كردهاند، که اگر جاهل مقصر عمل عبادي انجام داد اجماع بر بطلانش داريم.نقد و بررسي اين دليل
خوب بر اين دليل چهارم هم، همان سه جوابي كه از دليل سوم مطرح شده مطرح ميشود و در نتيجه براي فتواي مرحوم سيد(ره) دليلي پيدا نكرديم.
نظری ثبت نشده است .