درس بعد

اجتهاد و تقلید

درس قبل

اجتهاد و تقلید

درس بعد

درس قبل

موضوع: اجتهاد و تقلید


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۲/۲۱


شماره جلسه : ۷۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • کلام مرحوم شيخ مفيد(ره) در باب عدالت

  • کلام شيخ طوسي(ره) در باب عدالت

  • کلام ابن ادريس(ره) در باب عدالت

  • کلام ابن حمزه(ره) در باب عدالت

  • کلام مرحوم علامه(ره) در باب عدالت

  • کلام مرحوم شيخ انصاري(ره) در باب عدالت

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مطالب گذشته

عرض كرديم كه در كلمات فقهاء براي عدالت تعابير مختلفي وجود دارد، رسيديم به اين دو تعبير كه برخي عدالت را به معناي اسلام و عدم ظهور الفسق معنا كرده‌اند و برخي ديگر هم عدالت را به معناي حسن ظاهر معنا كرده‌اند، كه گفتيم: فرق بين اين دو تعبير در اين است كه لازمه تعبير اول اين است كه اكثر مردم و مسلمانان عادل باشند، همين مقدار كه فسقي ظاهر نشده باشد، اين در عدالت كفايت مي‎كند. در اين معنا و تعبير اول ديگر لزوم معاشرت براي احراز لازم نيست، همين مقدار كه انسان نشنيده و نديده كه فسقي از او ظاهر شود، كافي است.

اما در حسن ظاهر، محتاج به معاشرت و احراز است، انسان بايد احراز كند كه اين ظاهر الصلاح است و در ظاهر التزام به واجبات و ترك محرمات دارد.

اينكه ديروز عرض كرديم که مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) فرموده‌اند: اين دو تعريف براي عدالت نيستند، بلكه دو طريق براي اثبات عدالتند.

اصل اين مطلب را مرحوم شيخ انصاري(ره) (در رساله‎اي كه در مكاسب‎هاي چاپ قديم، آخر مكاسب ايشان چند رساله دارند، كه يكي رساله‎اي در عدالت است، كه بعداً همين رساله‌ها در ضمن اين رسائل فقهيه شيخ(ره) چاپ شده، در جلد بيست و سوم، صفحه 8) داشته و ‎فرموده‌اند: اينها دو طريق هستند و به كلمات جماعتي از فقهاء استشهاد کرده، كه گفته‌اند: به وسيله اينها عدالت ثابت مي‎شود، يعني به عدم ظهور الفسق و يا به حسن ظاهر عدالت ثابت مي‎شود، و اينها طريق براي ثبوت عدالت هستند.

خوب در اينجا باز بعضي تعبيرات ديگر هم در كلمات فقهاء وجود دارد، که اينها را هم بخوانيم و بعد ببينيم كه چه نتيجه‎اي بايد گرفت؟

کلام مرحوم شيخ مفيد(ره) در باب عدالت

مرحوم شيخ مفيد(ره) (مقنعه، در صفحه 725) فرموده‌اند: «و العدل من كان معروفا بالدين و الورع عن محارم الله عز و جل»، ملاك عدالت اين است كه معروف به اين دو امر باشد، يكي دين، يعني مسلمان باشد و همچنين معروف باشد به ورع و اجتناب و تورع از محارم الهي.

در اينجا باز مرحوم شيخ انصاري(ره) در همان رساله عدالت، نتيجه‎اي كه از كلام شيخ مفيد(ره) گرفته فرموده‌اند: ظاهر كلام مفيد(ره) عبارت از يك استقامت فعلي و عملي است، که «من كان معروفاً بالدين»، اين معروفاً را شيخ(ره) به معناي شهرت گرفته، يعني «مشهوراً بالدين» و مشهور هست به اينكه ورع از محرمات دارد.

خوب كسي كه مشهور به اين است كه ورع از محرمات دارد، اولاً استقامت فعلي دارد و ثانياً اين استقامت فعليه او بايد از روي ملكه هم باشد، يعني خواسته‌اند بفرمايند: اگر كسي ملكه ندارد، اما در عمرش هنوز موردي اتفاق نيفتاده، كه اين مرتكب گناه كبيره شود، بنا بر كلام شيخ مفيد(ره) صدق عدالت بر چنين شخصي نمي‎شود.

استفاده ملکه بودن عدالت از کلام شيخ مفيد(ره)

نكته‎اي كه در اينجا مي‎خواهيم عرض كنيم اين است که شيخ انصاري(ره) از كلام شيخ مفيد(ره) استقامت فعلي ناشي از ملكه را استفاده کرده، آيا واقعاً ملكه را از عبارت شيخ(ره) استفاده مي‎شود يا نه؟

شيخ مفيد(ره) كه فرموده: «و العدل من كان معروفا بالدين و الورع عن محارم الله عز و جل»، ورع يك صفت نفساني است و صفت خارجي تنها نيست، البته بروز خارجي دارد، ولي اين گونه نيست كه يك امر خارجي محض باشد، ريشه اصلي ورع به نفس انسان برمي‎گردد.

در عرف به كسي كه واقعاً يك حالتي در نفسش به وجود آورده، كه وقتي با گناه برخورد مي‎كند، خودش را نگه مي‎دارد متورع مي‎گويند، لذا از عبارت شيخ مفيد(ره) كلمه ملكه به خوبي استفاده مي‎شود.

اين نكته را براي اين عرض مي‎كنيم كه بعد وقتي مي‎خواهيم تعريف ملكه را بررسي كنيم، بعضي گفته‌اند: اصلاً قيد اينكه عدالت يك ملكه نفساني هست، از زمان علامه(ره) به بعد در كلمات فقهاء آمده، اما قبل از ايشان چنين تعبيري نبوده است. بله درست است که قبل از زمان مرحوم علامه(ره) تعبير به كلمه ملكه در عبارات فقهاء نيست، اما بعضي از اين عبارات ظهور روشني دارد در اينكه ملكه را اراده كرده‌اند.

کلام شيخ طوسي(ره) در باب عدالت

تعبير دوم تعبيري است كه مرحوم شيخ طوسي(ره) (المبسوط، جلد هشت، صفحه 217) داشته که فرموده‌اند: «و العدالة في الشريعة هو من كان عدلا في دينه، عدلا في مروته، عدلا في أحكامه»، طبق كلام مرحوم شيخ(ره) عدالت سه شاخه دارد؛ عدلاً في دينه، عدلاً في مروته، عدلاً في احكامه.

بعد هر سه را معنا كرده فرموده‌اند: «فالعدل في الدين أن يكون مسلما و لا يعرف منه شي‌ء من أسباب الفسق»، عدل در دين اين است كه مسلمان باشد و اسباب فسق از او شناخته نشده باشد.

«و في المروة أن يكون مجتنبا للأمور التي تسقط المروة مثل الأكل في الطرقات و مد الرجل بين الناس، و لبس الثياب المصبغة و ثياب النساء و ما أشبه ذلك»، عدل در مروت اجتناب از اموري است كه آن مروت و هيبت ايماني انسان را از بين مي‎برد، که اگر آن كارها را انجام داد عدالت ندارد، بعد مثال زده‌اند که مثل اكل در طريق، لبس ثياب رنگي و همچنين ثياب نساء، که اينها چيزهايي است كه مسقط براي مروت است، كه حال بعداً هم بحث مي‎كنيم كه آيل در عدالت اجتناب از مستقطات مروت هم لازم است يا نه؟

بعد فرموده‌اند: «و العدل في الأحكام أن يكون بالغا عاقلا عندنا و عندهم أن يكون حرا»، عدل در احكام اين است كه كسي بالغ و عادل باشد و در نزد اهل سنت شرط حريت هم كردند، اما شرط حريت در نزد ما نيست.

اين اصطلاحي است مرحوم شيخ طوسي(ره) در اينجا ابداء كرده‌اند که سه نوع عدالت داريم؛ عدالت در دين، عدالت در مروت، عدالت در احكام، اما عدالت يك ماهيت و حقيقت بيشتر ندارد.

از نظر لغوي عدالت به معناي استقامت است، که استقامت در هر شيئي به حسب خودش است، استقامت در دين اين است كه انسان ايمانش درست باشد، «يؤمن ببعض و نكفر ببعض» نباشد، که ايشان در استقامت در دين، مسئله عمل را هم آورده‌اند كه «و لا يعرف منه شي‌ء من أسباب الفسق».

آنچه كه از عبارت مرحوم شيخ طوسي و شيخ مفيد(قدس سرهما) استفاده مي‎كنيم اين است كه از شرائط مقومه عدالت مسئله دين و اسلام است، که اگر كسي در اعتقاداتش خلل و انحرافي باشد، ديگر قطعاً عنوان عادل در او نيست.

آنوقت براي عدالت در احكام هم عرض كرديم که اين جعل اصطلاحي است كه ايشان کرده که «أن يكون بالغا عاقلا عندنا»، كه اين تعبيري است كه ناظر به بعضي از تعابير اهل سنت بوده است، پس اصطلاح جديدي است، ولي متعارف در كلمات فقهاء نيست.

کلام ابن ادريس(ره) در باب عدالت

ابن ادريس(ره) (سرائر، جلد دوم، صفحه 117) وقتي خواسته عدالت را معنا كند، فرموده: «و حدّ العدل، هو الذي لا يخلّ بواجب، و لا يرتكب قبيحا»، كه ديروز هم در آن معناي دوم عرض كرديم كه عدالت عبارت از اتيان واجبات و ترك قبيح، به معناي حرام است.

پس طبق بيان شيخ، شيخ طوسي و شيخ مفيد(قدس سرهم) باز عدالت به گونه‌اي معنا شد كه با ملكه بودن نزديك به هم است، اما طبق اين معنايي كه ابن ادريس(ره) در سرائر بيان كرده، عدالت فقط يك عنوان عملي دارد، که فرموده: در مقام عمل اخلال به واجب نكند، مثلا اگر كسي عمداً نمازش تا آخر وقت عمداً تاخير انداخت، ولو بعداً هم قضاء مي‎كند، اين اخلال به واجب است و فاسق مي‎شود.

عدالت يعني از نظر عملي اخلال به واجب نكند، قبيح و حرام را هم مرتكب نشود، که طبق اين معناي ابن ادريس(ره) ديگر مسئله ملكه را نداريم.

کلام ابن حمزه(ره) در باب عدالت

ابن حمزه(ره) (وسيله، صفحه 230) هم تقريباً شبيه ابن ادريس(ره) فرموده: «فالعدالة في الدين الاجتناب من الكبائر و من الإصرار على الصغائر»، عدالت در دين اجتناب از كبائر و اصرار بر صغائر است.

در عبارت ايشان ديگر مسئله اخلال به واجب نيست، بلکه ملاك عدالت را آورده روي اينکه كسي مرتكب معصيت كبيره نشود و اصرار بر صغيره هم نداشته باشد، اما نسبت به اتيان واجبات، قيدي در كلام ايشان نيامده است.

خوب حال اگر كسي اتيان واجب نكرد، از آن طرف هم معصيت كبيره انجام نمي‎دهد، دروغ نمي‎گويد، غيبت نمي‎كند، تهمت نمي‎زند، سرقت نمي‎كند، اصرار بر صغيره هم ندارد، بايد بگوييم: اين عنوان فاسق را ندارد، مگر اينكه بگوييم: دليل داريم كه ترك صلاة، خودش يكي از محرمات است.

اين نكته را عرض كنيم که در اصول اثبات مي‎كنيم كه امر به شيء دلالت بر نهي از ضد ندارد، اگر مولا امر به صلاة كرد، اين امر به صلاة دلالت بر نهي از ترك صلاة ندارد، از نظر اصولي اثبات مي‎كنيم که امر دلالت ندارد بر اينكه ترك صلاة حرام است، ولي روايات زيادي هم داريم بر اينكه اگر كسي صلاة را ترك كند، گرفتار عقاب مي‎شود، يعني خود ترك صلاة، ترك صوم، ترك حج و ... عقاب‎آور هست و عنوان معصيت كبيره را دارد.

کلام مرحوم علامه(ره) در باب عدالت

تفسير ديگر هم از مرحوم علامه(ره) (كتاب تحرير، مختلف و قواعد) است، که اين تفسيري كه الان در كتب فقهي رايج است، از زمان مرحوم علامه(ره) آمده، که فرموده‌اند: «و العدالة كيفيّة راسخة في النفس تبعث على ملازمة التّقوى و المروّة»، عدالت كيفيتي است كه در نفس رسوخ دارد و انسان را بر ملازمت با تقوا و مروت وادار مي‎كند، «و تحصل بالامتناع عن الكبائر، و عن الإصرار على الصغائر أو الإكثار منها»، يعني امتناع از كبائر و عدم اصرار بر صغائر سبب حصول اين كيفيت مي‎شود.

کلام مرحوم شيخ انصاري(ره) در باب عدالت

خوب آخرين تعبير، تعبيري است كه مرحوم شيخ انصاري(ره) در رساله عدالتشان داشته، که ديگر كلمه ملكه و اينها را نياورده، فرموده‌اند: «أنّ العدالة في كلام الشارع الاستقامة»، عدالت در كلام شارع استقامت است، يعني اول معناي لغوي عدالت را بيان کرده‌اند، كه معناي لغوي عدالت به معناي استقامت است.

بعد فرموده‌اند که در كلام شارع هم معناي شرعي جديدي براي عدالت نداريم، «و الاستقامة المطلقة في نظر الشارع هو الاستقامة على جادّة الشرع و عدم الميل عنها»، که استقامت بر جاده شرع يعني روي ميزان شريعت انسان عمل كند، «وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» که اين ملاك براي جاده شرع است.

در جايي كه شارع فرموده: واجب، به عنوان واجب، جايي كه شارع فرموده: حرام، به عنوان حرام، جايي هم كه شارع چيزي را مستحب کرده، باز استقامت بر جاده شرع اين است كه ما هم به همان عنوان استحباب انجام دهيم، اگر كسي امر مستحبي را به عنوان واجب انجام دهد، مي‎‎شود تشريع و اين خروج از جاده شرع و مخلّ به عدالت است.

بنابراين كسي كه تشريع مي‌كند، كسي كه امر مباحي را به عنوان واجب قلمداد كند، امر حلالي را به عنوان حرام تلقي كند، اين هم مضر به عدالت است، حال اگر كسي مقدس شده و بخواهد به اين خاطر امر حلالي را بگويد: حرام است، اصلاً خود همين مضر به عدالت است، که اين بيان مرحوم شيخ(ره) همه اينها را شامل مي‎شود.

مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) هم تعريفي را که براي عدالت ارائه كرده‌اند، از مرحوم شيخ انصاري(ره) گرفته‌اند، منتها قيودي را به آن اضافه كرده‌اند، كه حال اين تعبير ايشان را در همان كتاب تنقيح ببينيد، که بايد تعبير ايشان را هم بيان کنيم.

بعد خودمان در بحث عدالت چند بحث داريم؛ عدالت از حيث لغوي، عدالت از حيث اصطلاح فقهاء و عدالت از حيث رواياتي كه وارد شده، يعني بايد رواياتي را كه در باب عدالت وارد شده، بررسي كنيم، تا ببينيم که ماحصلش چيست؟

حال فعلاً عدالت از حيث اصطلاح فقهاء را بررسي مي‌كنيم، که ببينيم چند تعبير است؟ آيا واقعاً همه اينها به يك تعبير برمي‎گردد يا نه؟ آيا ولو اختلاف تعبير بين فقهاء وجود دارد، اما تمام اينها به كلام مرحوم علامه(ره) بر مي‎گردد يا نه؟ عدم ظهور فسق و اجتناب از معاصي و عدم اصرار بر صغائر و حسن ظاهر، همه طرق ثبوت عدالتند، اما عدالت بر مي‎گردد به يك معنا و آن معنا اين است كه صفت نفساني ملكه است، آيا به اين بر مي‎گردد يا نه عدالت را فقط صفت عملي معنا كنيم؟

طبق اين بياني كه شيخ انصاري(اعلي الله مقامه الشريف) داشت و مرحوم آقاي خوئي(ره) هم از ايشان تبعيت كرده‌اند، عدالت عنوان ملكه نفساني را ندارد، بلکه به عنوان يك صفت عملي خارجي است. اين نتيجه گيري را كه كرديم، آنوقت وارد استفاده عدالت از نصوص و روايات مي‎شويم.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اجتهاد و تقليد عدالت حقیقت عدالت تعریف عدالت به انجام واجبات و ترک محرمات در نظر بعضی فقهاء اختلاف در کیفیت نفسانی یا عمل خارجی بودن عدالت اقوال در تعریف عدالت ثبوت عدالت با عدم ظهور فسق و حسن ظاهر معنای لغوی عدالت تعریف عدالت به مسلمانی و اجتناب از محرمات توسط شیخ مفید اشکال نظر شیخ طوسی در تقسیم عدالت نظر ابن حمزه در تعریف عدالت به اجتناب از کبائر و عدم اصرار بر صغائر نظر مرحوم علامه در تعریف عدالت به کیفیتی در نفس برای وادار کردن به تقوا نظر شیخ انصاری در تعریف عدالت به استقامت در راه شرع و عدم انحراف از آن

نظری ثبت نشده است .