درس بعد

اجتهاد و تقلید

درس قبل

اجتهاد و تقلید

درس بعد

درس قبل

موضوع: اجتهاد و تقلید


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱/۳۱


شماره جلسه : ۶۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مسئله بيست و سوم: وجوب تعلم مسائل شک و سهو

  • وجوب تعلم وجوب شرطي نيست

  • وجوب تعلم: وجوب مقدمي عقلي

  • نقد و بررسي اين دو راه براي رسيدن به وجوب مقدمي عقلي

  • نقد و بررسي راه اول: حرمت قطع فريضه

  • نقد و بررسي راه دوم: احراز امتثال

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


مسئله بيست و سوم: وجوب تعلم مسائل شک و سهو

مرحوم امام(ره) در مسئله بيست و سوم فرموده‌اند: «يجب تعلم مسائل الشك و السهو و غيرها مما هو محل الابتلاء غالبا، إلا إذا اطمأن من نفسه بعدم الابتلاء بها، كما يجب تعلم أجزاء العبادات و شرائطها و موانعها و مقدماتها، نعم لو علم إجمالا أن عمله واجد لجميع الأجزاء و الشرائط و فاقد للموانع صح و إن لم يعلم تفصيلا».

مرحوم امام(ره) در اين مسئله فرموده‌اند: تعلم مسائل شک و سهو و احکامي که در واجبات براي انسان مورد نياز است، که محل ابتلاء است و غالباً نوع مردم به آن نياز دارند و مورد احتياجشان است واجب است.

بعضي از بزرگان مثل مرحوم شيخ انصاري(اعلي الله مقامه الشريف) حکم به فسق کسي که احکام شک و سهو را ياد نگيرد کرده، که حالا بررسي کلام ايشان را در دنباله بحث داريم.

در سال گذشته در اوائل بحث اجتهاد و تقليد آنجا اين بحث مطرح شد، که آيا تعلم و تفقّه وجوب دارد يا نه؟ که در آنجا مجموعاً 5 نظريه در کلمات فقها بود؛ بعضي‌ها قائل بودند به اينکه تعلم و تفقه هيچ وجوبي ندارد، بعضي مي‌گفتند که وجوب مقدمي دارد، برخي قائل بودند که وجوب طريقي دارد، برخي مي‌گفتند که وجوب نفسي مولوي دارد و برخي هم قائل بودند که به وجوب ارشادي دارد.

در آنجا بعد از يک بحث مفصل در آيات و روايت، به اين نظريه رسيديم، که امام(رضوان الله عليه) هم همين نظريه را داشتند، که تعلم و تفقه يک استحباب نفسي مؤکد دارد.

خوب آن يک بحث بود، اما در اينجا بحث اين است که در خصوص واجبات، مثل حج، آيا کسي که مي‌خواهد حج انجام دهد و مي‌داند که در اين حج به يک احکامي ابتلا پيدا مي‌کند، تعلم اينها واجب است يا نه؟ و اگر واجب است چه وجوبي دارد؟

امام(رضوان الله عليه) در اينجا فرموده‌اند: تعلّم مسائل شک و سهو، از مسائلي که محل ابتلاء غالب مردم است واجب است.

مرحوم سيد(ره) در عروه، مسئله 28 هم اين قيد غالب را آورده و فرموده‌اند: «يجب تعلّم مسائل الشكّ و السهو بالمقدار الّذي هو محلّ الابتلاء غالباً»، يعني غالب مردم مورد ابتلائشان است. تعلم مسائلي که مورد ابتلاء غالب مردم است، واجب است، مثلا غالب مردم در نماز بين سه و چهار شک مي‌کنند، لذا تعلم آن واجب است.

بله در ادامه فرموده‌اند: «نعم لو اطمأنّ من نفسه أنّه لا يبتلى بالشكّ و السهو صحّ عمله و إن لم يحصّل العلم بأحكامهما»، يا امام(ره) هم فرموده: «إلا إذا اطمأن من نفسه بعدم الابتلاء بها»، اگر خودش اطمينان دارد، که نمازي که مي‌خواند، بدون هيچ شک و سهوي هست، در اينجا ديگر واجب نيست.

همين طور در دنباله فرموده‌اند: «كما يجب تعلم أجزاء العبادات و شرائطها و موانعها و مقدماتها»، کسي که مي‌خواهد حج انجام دهد، برش واجب است که جزئيات، اجزاء، شرائط و موانع آن را ياد بگيرد.

وجوب تعلم وجوب شرطي نيست

اولين بحثي که در اينجا واقع مي‌شود اين است که اين «يجبُ» که در اينجا هست، آيا يک وجوب شرطي است يا نه؟ وجوب شرطي معنايش اين است که اگر اينها را ياد نگيرد، عملش باطل است.

مسلم است که اگر کسي اين احکام را ياد نگيرد، حال يا در نماز اصلاً مورد ابتلائش واقع نمي‌شود و يا اگر مورد ابتلائش شد، اما تصادفا عملي را انجام داد که مطابق با واقع در آمد، مثلا اگر در نماز بين 3 و 4 شک کرد، اما تصادفاً‌ بنا را بر چهار گذاشت و نمازش را تمام کرد، بعد هم يک رکعت ايستاده خواند، اما نرفته بود که قبلاً احکامش را ياد بگيرد، هيچ کس نمي‌تواند بگويد که اين عمل باطل است، بلکه اين عمل مسلماً عمل صحيحي است.

پس در اينجا وجهي براي مسئله وجوب شرطي، به اين معنائي که گفتيم نيست، اشکالش هم روشن شد که نمي‌توانيم بگوييم: وجوب تعلم احکام شرط براي صحت صلاة است، بلکه اگر چنين تعلمي هم پيدا نکنيم، در اين فروضي که بيان کرديم، نماز صحيح است، بدون اينکه هيچ اشکالي در صحت صلاه باشد.

وجوب تعلم: وجوب مقدمي عقلي

احتمال دوم اين است که در اينجا بگوييم: اين وجوب، يک وجوب مقدمي عقلي است، که عقل در اينجا بر اين وجوب دلالت مي‌کند، به اين بيان که مثلا بنا بر مبناي مشهور فقهاء، قطع نماز فريضه، مثل نماز يوميه حرام است، حال شخص مي‌داند که اگر احکام شک و سهو را ياد نگيرد و در نماز مورد ابتلائش واقع شود، بايد نمازش را قطع کند، لذا عقل مي‌گويد: براي اينکه مرتکب حرام نشوي، احکام شک و سهو را ياد بگير.

به عبارت اخري اين وجوب، يک وجوب عقلي است براي اينکه در اينجا مرتکب حرام نشود.

بيان ديگري هم براي اين فرض وجود دارد و آن اين است که مکلف بايد احراز کند که عملي را که انجام مي‌دهد، عنوان امتثال دارد، که براي اينکه امتثال را احراز کند، بايد مسائل و احکام شک و سهو را ياد بگيرد، يعني احراز امتثال متوقف بر تعلم مسائل است.

پس براي وجوب عقلي ما دو بيان در اينجا داريم؛ يک بيان روي مبناي مشهور که قطع صلاة را حرام مي‌داند، که اگر اين احکام را ياد نگيرد، گرفتار حرام مي‌شود، که براي دفع ارتکاب حرام، در اينجا عقل مي‌گويد: احکام شک و سهو را ياد بگير.

راه دوم هم اين است که احراز امتثال بر اين شخص عقلاً واجب است، عقل مي‌گويد: اگر مولا دستوري دارد، احراز امتثال يقيني بر تو واجب است، که احراز امتثال هم متوقف است بر اينکه احکام را ياد بگيرد.

لذا در اينجا بنا بر اين دو بيان مي‌گوييم: اين «يجب تعلم ...» يک وجوب مقدمي عقلي است و يک حکم شرعي مولوي نيست.

بنابراين اگر وجوب را، وجوب شرطي بگيريم، يک وجوب مولوي شرعي است، يعني شارع وجوب تعلم احکام شک و سهو را شرط کرده است، اما اگر وجوب را، وجوب عقلي گرفتيم، ديگر عنوان شرعي ندارد.

نقد و بررسي اين دو راه براي رسيدن به وجوب مقدمي عقلي

حال مي‌خواهيم درباره حرفي که به مرحوم شيخ(ره) نسبت داده‌اند که اگر کسي تعلم احکام شک و سهو را نداشته باشد فاسق است، بحث کنيم. در اين‌جا دو راه براي اثبات حرمت داريم، که بايد ببينيم که آيا اين دو راه براي ما قابل قبول است يا نه؟

نقد و بررسي راه اول: حرمت قطع فريضه

اما راه اول که گفتيم: اگر تعلم پيدا نکند، ممکن است که مرتکب حرام شود، چون قطع فريضه در اينجا حرام است، جوابش اين است که اگر تعلم پيدا نکرد، در نماز برايش شک بوجود مي‌آيد، مثلاً‌ در حال ايستاده شک مي‌کند که آيا رکوعش آورده يا نه؟ اگر اتفاقا و تصادفا به وظيفه شاک عمل کرد و بعد از نماز فهميد وظيفه واقعي‌‌اش همين بوده، قبل از نماز تعلمي هم پيدا نکرده، در اينجا نمي‌توانيم بگوييم اين اشکال دارد، يعني اگر تصادفا و اتفاقاً اين به وظيفه شاک عمل کرد، بعد هم عملش مطابق با واقع در آمد، مسلما نمازش صحيح است و اين وجوب تعلم در اينجا معنا ندارد.

لذا در کلام بعضي از فقهاء در اين مسئله آمده، که اصلاً اگر بپذيريم که قطع صلاة فريضه حرام است، اين تعلم در اينجا وجوب عقلي دارد، چون ترک تعلم مقدمه براي حرام مي‌شود، مقدمه حرام هم حرام است، در حالي که مي‌گوييم: ممکن است ترک تعلم باشد، اما در نماز وقتي برايش پيش آمد، اين احتمال وجود دارد که تصادفا بنا را بر يک طرف گذاشته و بر طبق آن عمل کند و عملش هم مطابق با واقع در بيايد.

پس در اين مورد که اين شک کرد و تصادفا هم به وظيفه واقعي‌اش عمل کرد، تعلم هم پيدا نکرده، اما اشکالي هم ندارد. حال اگر با يک فرض در کلي خدشه کردي، آن کلي از بين مي‌رود. شما مي‌خواهيد بگوييد که در همه موارد تعلم واجب است، چون ممکن است در جائي منجر به ارتکاب حرام شود، لذا براي اينکه دچار ارتکاب حرام نشويم، بگوييم که تعلم واجب است.

خوب مگر هميشه دچار ارتکاب حرام مي‌شويم؟ مگر هميشه اين شخص اگر در نمازي شک کرد، مرتکب حرام مي‌شود؟ بله اگر کسي به محض شک، نمازش را رها کند و همانند مشهور بگوييد: قطع نماز فريضه حرام است، اين حرف درست است.

به عبارت اخري مي‌‌خواهيم بگوييم که حرمت قطع اقتضا نمي‌کند که بگوييم: حتما تعلم واجب باشد، بلکه ممکن است در جايي اصلاً گرفتار حرام نشويم، لذا ديگر تعلم هم واجب نباشد.

حال در همين جا بنا بر مبناي غير مشهور، که مي‌گويند: قطع صلاة فريضه حرام نيست، ديگر هيچ وجهي براي وجوب تعلم در کار نيست، کما اينکه در باب طواف، خيلي از بزرگان نظرشان اين است که وسط طواف مي‌تواني طوافت را قطع کرده، دوباره از اول شروع کني.

پس اگر گفتيم که قطع صلاة فريضه، ولو اختياراً اصلاً حرام نيست، ديگر هيچ وجهي براي وجوب تعلم در کار نيست و اصلاً معنا ندارد، پس وجوب شرطيش را که رد کرديم، وجوب عقلي‌‌اش را هم که از اين بيان وارد مي‌شويم و در آن مناقشه مي‌کنيم.

نقد و بررسي راه دوم: احراز امتثال

راه و بيان ديگر اين است که بالاخره کسي نمازش تمام شده، اگر بخواهد امتثال را احراز کند، از کجا بايد آن را احراز کند؟ تا ياد بگيرد و نداند که اين نمازش واجد جميع شرائط بوده، نمي‌تواند امتثال را احراز کند.

اين را قبول داريم که احراز امتثال عقلا لازم است و براي اينکه امتثال را هم احراز کنيم، بايد تعلم پيدا کنيم، اما باز چه دليلي داريم که قبل از نماز بايد تعلم پيدا کنيم؟ اگر بگوييم که مثلا کسي نمازش را خواند، در نمازش شک کرد، بعد عمل را هم انجام داد، واجب است که بعد از نماز بداند که آيا اين عملش مصداق براي امتثال هست يا نه؟ بله اگر بخواهد بفهمد که اين عملش مصداق براي امتثال است، راهي جز تعلم ندارد، حال يا تقليداً يا اجتهاداً.

پس اين راه را قبول مي‌کنيم که براي احراز امتثال، بايد تعلم پيدا کند، اما باز دليلي نداريم که قبل از عمل بايد اين تعلم را پيدا کند، بلکه بعد از عمل هم اگر تعلم پيدا کرد، در اينجا کافي است.

(سوال و پاسخ استاد محترم) مثلا کسي نماز مي‌خواند، شکي برايش پيش مي‌آيد، بالاخره کاري هم مي‌کند، بعد مي‌آيد از شما سوال مي‌کند که در نماز شک کردم و اين کار را انجام دادم، آيا درست است يا نه؟ همين مقدار واجب است. مي‌خواهيم عرض کنيم که براي احراز امتثال، ولو بعد العمل هم احراز کند کافي است.

به عبارت اخري دليلي بر احراز امتثال حين العمل نداريم، واجبي بر ذمه‌تان هست، بايد امتثال آن را احراز کنيد، ولو بعد العمل، به اين است که مثلا از کسي سؤال کنيد که نمازم را به اين شکل خواندم و ببينيد چه چيزي جواب مي‌دهد؟ که همان تعلّم مي‌شود.

(سوال و پاسخ استاد محترم) آن بحث تفقه در دين و طلب علم بحث کلي است، که مربوط به اصل تفقه و معرفت خدا است، که متعلق در آنجا شامل اعتقادات مي‌شود، که اين بحث را اول سال گذشته مفصل داشتيم، اما بحث در اينجا، يک بحثي در مورد واجباتمان است، که بايد ببينيم که قبل از اينکه عمل را انجام دهيم، آيا تعلم واجب است يا نه؟

حال ببينيد که سيره متشرعه بر اين نيست که قبل از اينکه عمل را انجام دهند، تعلم پيدا کنند، بلکه آنچه مسلم است اين است که بايد احراز الامتثال کنيم. حالا اين مسئله دنباله‌اي دارد که ان شاء الله فردا عرض مي‌کنيم.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اجتهاد و تقليد وجوب یادگیری احکام شک در نماز وجوب یادگیری احکام عبادات تعریف واجب شرطی احتمالات در نوع وجوب یادگیری احکام مبتلا به واجب شرطی نبودن وجوب یادگیری احکام واجب مقدمی نبودن وجوب یادگیری احکام نظر مشهور بر حرمت قطع نماز واجب حکم عقل به لزوم یادگیری احکام برای جلوگیری از قطع نماز حکم عقل به لزوم یادگیری احکام برای احراز امتثال امکان عدم قطع نماز بدون یادگیری احکام عدم لزوم احراز امتثال با یادگیری احکام قبل از عمل

نظری ثبت نشده است .