درس بعد

اجتهاد و تقلید

درس قبل

اجتهاد و تقلید

درس بعد

درس قبل

موضوع: اجتهاد و تقلید


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۳/۷


شماره جلسه : ۸۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • اشكال دوم در قول به اعتبار ملکه

  • پاسخ از اين اشکال

  • اشکال شيخ(ره) بر اين پاسخ

  • جواب شيخ(ره) از اين اشکال دوم

  • نقد و بررسي استاد محترم بر اين جواب شيخ(ره)

  • وجود قيد استمرار در عدالت

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بحث رسيد به اشكالاتي كه در قول به ملكه بود، اشكال اول را از عبارات مرحوم شيخ(ره) خوانديم و عرض كرديم كه به نظر مي‎رسد كه جوابي كه شيخ(ره) بيان کرده، جواب تامي نيست.

اشكال دوم در قول به اعتبار ملکه

در اشكال دوم كه قبلاً هم اين اشكال دوم را هم بيان كرده بوديم، گفتيم كه يك مطلب مسلّمي داريم و آن اين است كه اگر كسي معصيت كبيره‎اي از او صادر شود، اين بلافاصله از عدالت خارج مي‎شود، به مجرد بروز معصيت از عدالت خارج مي‎شود، از آن طرف هم به مجرد توبه عدالتش برمي‎گردد، اگر كسي امروز -نعوذ بالله- معصيت كبيره‎اي انجام داد، اما فردا توبه كرد، يا دو ساعت بعد توبه كرد، خوب اين هم خروجش از عدالت مسلم است، حالا سي، چهل سال عادل بوده، اما امروز ديديم که دروغي گفت، غيبتي كرد، معصيت كبيره‎اي انجام داد، الان نمي‎شود که پشت سر او نماز خواند، ده دقيقه بعد ديديم كه نادم شد و توبه كرد، خوب اين توبه‎اش هم مورد قبول است.

اين شاهد بر اين است كه عدالت عنوان ملكه ندارد، چون اگر عدالت عنوان ملكه را داشته باشد، ملكه به مجرد معصيت كبيره زائل نمي‎شود و به مجرد توبه برنمي‎گردد، پس اين شاهد بر اين است كه عدالت عنوان ملكه را ندارد.

پاسخ از اين اشکال

مرحوم شيخ(ره) در اينجا اول جوابي را از ديگران نقل كرده فرموده‌اند: ديگران گفتند كه ملكه به مجرد معصيت زائل نمي‎شود، اما شارع اثر مخالف با مقتضاي ملكه را مزيل براي عدالت قرار داده و اين را از راه اجماع قائل مي‎شويم. عبارت اين است که «و ما يقال في الجواب من أن الملكة لا تزول بمخالفة مقتضاها في بعض الاحيان»، گفته‌اند اگر كسي با مقتضاي ملكه در بعضي از احيان مخالفت كرد، ملكه زائل نمي‎شود، «الا ان الشارع جعل الاثر المخالف لمقتضاها مزيلاً لحكمها بالاجماع»، اما شارع آمده ولو ملكه زائل نشده، اما اين معصيتي را كه انجام داده مزيل حكم ملكه قرار داده، يعني اثر اين ملكه تا به حال اين بود كه مي‎شد به او اقتدا كرد، اما شارع اين را مزيل براي آن قرار داده و اين را از راه اجماع مي‎فهميم، «و جعل التوبة رافعةً لهذا المزيل»، و از آن طرف توبه را هم رافع اين مزيل قرار داده، بعد نتيجه گرفته که «فالامر تعبديٌ».

قائل و مجيب در اين جواب مي‎گويد: ما عدالت را ملكه مي‎دانيم، ملكه هم با يك معصيت از بين نمي‎رود و با يك توبه هم برنمي‎گردد، كسي كه دارد معصيت مي‎كند، شارع تعبداً حكم عدالت را برمي‎دارد و كسي هم كه توبه مي‎كند، تعبداً دوباره آن حكم عدالت برمي‎گردد، لذا فرموده‌اند: «فالامر تعبديٌ».

اشکال شيخ(ره) بر اين پاسخ

مرحوم شيخ(ره) در جواب فرموده‌اند: اين جواب با تصريح كلمات فقهاء در باب ملكه مخالفت دارد، فقهاء تصريح كرده‌اند كه «المعصية مزيلةٌ للملكة و تعود الملكة بالتوبة»، با معصيت ملكه از بين مي‎رود و با توبه دوباره ملكه برمي‎گردد، «انه مخالفٌ لتصريحهم بالزوال و العود»، لذا مرحوم شيخ(ره) اين جواب را قبول ندارند.

جواب شيخ(ره) از اين اشکال دوم

بعد خودشان شروع به جواب كرده فرموده‌اند: «و الجواب ما تقدم، من ان العدالة ليست عندهم هي الملكة المقتضي للتقوي و المروة، المجامع لما يمنعوا عن مقتضاها، لان قولهم ملكةٌ تبعث او تمتنع يراد بها البعث و المنع الفعلي»، ابتدا فرموده‌اند: قبلاً گفتيم كه مراد از ملكه اين نيست كه در حد اقتضاء باشد، که بگوييم: ملكه‎اي كه مقتضي مانعيت است، اين تعبير فقهاء كه مي‎گويند: «ملكةٌ تبعث»، ظهور در فعليت دارد، «تمنع» هم ظهور در مانعيت بالفعل دارد.

بعد فرموده‌اند: «و يدل عليه ما مر عن نكت الارشاد علي اظهر احتماليه فالملكة اذا لم يكن معها المنع الفعلي ليست عدالة»، اگر ملكه‎اي بالفعل مانعيت از جلوگيري از گناه نداشته باشد، اين عدالت نيست.

در دنباله فرموده‌اند: «و لو أبيتَ»، اگر اصرار كرده بگوييد: كلمات فقهاء ظهور در همان ملكه اقتضائي دارد، «فيكفي في ارادة الملكة المقتضية الخالية عن المانع تصريح نفس ارباب الملكة بأن نفس العدالة تزول بمواقعة الكبائر»، خود صاحباني كه قائل به ملكه هستند، گفته‌اند كه عدالت با تحقق پيدا كردن كبائر زائل مي‎شود، «و لذا ذكرنا انه لا قائل بكون العدالة مجرد الملكة من غير اعتبار للمنع الفعلي»، خوب تا اينجا تقريباً مي‎خواهند اين را اثبات كنند كه در باب ملكه مانعيت بالفعل است و جايي كه مانعيت بالفعل وجود ندارد، ديگر ملكه نيست.

در توبه هم فرموده: و اما التوبة فهي انما ترفع حكم المعصية و تجعلها كغير الواقع في الحكم» در توبه قبول داريم كه حكماً گناهي كه واقع شده را مثل عدم وقوع قرار مي‎دهد، همان تعبيري كه در روايات هم داريم که «التائب من الذنب كمن لا ذنب له».

نتيجه‎اي كه مي‎گيرند اين است که يك طرف قضيه را قبول دارند که زوال ملكه و عدالت با معصيت، حقيقي است، اگر كسي گناه كرد، اين گناه مزيل براي عدالت و ملكه است و اين عنوان حقيقي دارد، اما در مسئله توبه، اينكه با توبه دو مرتبه عدالت برمي‎گردد، اين تعبدي است.

آن مجيب هر دو را تعبدي مي‎دانست، اما مرحوم شيخ(ره) اين فرق را دارند و لذا تصريح کرده‌اند که «فزوال العدالة بالكبيرة حقيقيٌ و عودها بالتوبة تعبديُ. بل سيجيئ أنّ الندم علي المعصية عقيب صدورها يعيد الحالة السابقة»، بعداً مي‎گوييم كه اگر كسي ندامت از معصيت پيدا كرد، همان حالت سابقه يعني همان ملكه نفسانيه را دوباره برمي‌گرداند.

از علائم مؤمن هم همين است كه اگر معصيت كرد، بلافاصله ندامت پيدا مي‌كند، پس همان ملكه سابقه برمي‎گردد. «اذ لا فرق حقيقتاً بين من تمنعه ملكته عن ارتكاب المعصية و بين من توجب عليه تلك الملكة ان ندم»، شيخ فرموده:: اين ندامتي هم كه بعد از معصيت به وجود مي‎آيد، در حقيقت همان ملكه بوجود آورده است، يعني براي آن ملكه دو خاصيت بيان كرده‌اند؛ يك خاصيت اين است كه بالفعل مانع از ارتكاب معصيت مي‎شود، دوم اينکه اگر كسي هم معصيت کرد، چون استحاله عقلي كه ندارد، آن ملكه آن حالت ندامت را بلافاصله برايش ايجاد مي‎كند.

بعد هم تعليل آورده‌اند که «فالشخص النادم متصفٌ بالملكة المانعة فعلاً، بخلاف من لم يندم، فتامل»، مرحوم شيخ(ره) اشكال را خلاصه اين طور جواب داده فرموده‌اند: با معصيت كبيره آن ملكه از بين مي‎رود، به مجرد اين هم كه توبه كرد، يا حالت ندامت برايش بوجود آمد، ملکه برمي‌گردد، اين عود ملكه به سبب توبه، تعبدي است.

اما بعد از همين حرف هم برمي‎گردند که اصلاً اين توبه كشف از اين مي‎كند كه همان ملكه سابق سبب شده كه اين توبه را انجام دهد.

نقد و بررسي استاد محترم بر اين جواب شيخ(ره)

در اينجا نسبت به فرمايش شيخ(ره) چند مطلب و ملاحظه وجود دارد، که شايد اين «فتامل» هم كه بيان کرده‌اند، به همين برگردد.

اولين ملاحظه اين است كه اين كلام شيخ(ره) در صورتي است كه كسي بعد از معصيت بلافاصله حالت ندامت برايش پيدا شود، که اگر اين طور شد، بعيد نيست بگوييم: اين ندامتي كه بعد از معصيت پيدا شد، معلول همان ملكه سابقه است، اما به ايشان عرض مي‎كنيم که اگر كسي معصيت كرد، -نعوذ بالله- بعد از يك سال توبه كرد، يعني در اثر موعظه‎هاي جديد و خواندن روايات بعد از يك سال توبه كرد، خوب اين توبه ديگر ربطي به آن ملكه سابق ندارد، اصلاً ديگر نمي‎توانيم بگوييم: اين ندامتي كه بعداً بوجود مي‌آيد، به آن ملكه سابق برمي‎گردد.

نكته دوم اين است كه اينكه مرحوم شيخ(ره) فرموده: عود ملكه به سبب توبه تعبدي است، -اين اشكالي كه مي‎خواهيم عرض كنيم، به آن جواب قبلي هم وارد مي‎شود- خوب در يك سري امور تعبد راه دارد و قابليت براي تعبد دارد، شارع مي‎فرمايد: «التائب من الذنب كمن لا ذنب له»، خوب «كمن لا ذنب له» يعني همانند كسي كه گناه نكرده، او را هم به بهشت مي‎بريم، اين آدمي كه از ذنبش توبه كرده، و لو استحقاق عقاب هم دارد، اما ديگر عقابش نمي‎كنيم.

خوب عقاب در اختيار خود شارع است، اما حصول و عدم حصول ملكه كه تعبدي نيست، آيا شارع مي‎تواند تعبداً بگويد: در كسي صفت شجاعت وجود دارد؟ در اصول خوانديم که موارد غير علمي، در آثار، نازل منزله علم مي‎شود، بله در اثر مي‌گوييم: همان طوري كه دليل علمي حجيت دارد، دليل ظني هم حجيت دارد، که در اثر حجيت با هم مشترك مي‌شوند، اما هيچ وقت شارع نمي‎تواند ما را متعبد كند به اينكه صفت علم داريم.

اين خيلي عجيب است كه شيخ(ره) بفرمايد: عود ملكه به سبب توبه يك امر تعبدي است، بنابراين به نظر ما قائلين به ملكه اين اشكال را هم نمي‎توانند جواب دهند.

بله اگر كسي مسئله اقتضايي بودن ملكه را مطرح كند، بگويد: ملكه‎اي كه در باب عدالت مي‎گويند، يعني مقتضي اين است كه كسي از خدا بترسد و تقوا داشته باشد، خوب اين با حصول معصيت كبيره منافات ندارد، اگر هم توبه كرد، در آن ملكه خدشه‎اي وارد نمي‎شود.

دو سه اشكال ديگر در اينجا مرحوم شيخ(ره) دارند كه مي‎خواستيم فقط همين اشكال اول و دوم كه مهم‎ترين اشكالات بود را بيان كنيم.

نظر استاد محترم در اين بحث

نتيجه‎اي كه گرفتيم، اين است که بعد از تحقيق در اين بحث ملاحظه فرموديد كه دليلي نداريم که در روايات مقصود از عدالت عبارت از ملكه باشد، مجموعاً آنچه از روايات استفاده كرديم اين است كه شارع بر همين حسن ظاهر آثار عدالت را بار مي‌كند و اساساً عرض كرديم که روايات زيادي داريم بر اينكه همين مقدار کافي است.

شايد بهترين روايت، همين روايت علقمه بود، که «مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُمْ وَ وَاعَدَهُمْ فَلَمْ يُخْلِفْهُمْ كَانَ مِمَّنْ حَرُمَتْ غِيبَتُهُ وَ كَمَلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَ عَدْلُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ»، عدالت همين است، همين حسن ظاهر است.

كساني كه قائل‌اند به اينكه عدالت عبارت از ملكه است، در اينجا مي‎گويند: حسن ظاهر يك طريق تعبدي براي رسيدن به اين ملكه است، اما شارع از اول تعبداً عدالت را همين حسن ظاهر قرار داده و هيج مسئله ملكه نفسانيه و اينها هم در كار نيست اين بحث در اينجا تمام مي‎شود.

وجود قيد استمرار در عدالت

فقط نكته‎اي كه وجود دارد اين است كه مرحوم محقق خوئي(قدس سره) بعد از اينكه ملكه را انكار کرده فرموده‌اند: «العدالة الاستقامة الفعلية المستمرة في جادة الشرع»، که اين كلمه مستمره را آورده‌اند، خوب وقتي ملاكمان روايات است، اگر گفتيم: اين روايات ظهور در استمرار دارد، كه خوب اين هم بعيد نيست، نتيجه اين مي‎شود كه اگر با كسي يك روز معاشرت داشته باشيم، يا كسي که تازه بالغ شده و يك روز، دو روز، ده روز، يك ماه از بلوغش مي‎گذرد، اين مقدار مشمول اين روايات نيست.

از اين روايات يك استمراري را استفاده مي‎كنيم، بالاخره يك حسن ظاهري كه استمرار دارد، يعني يك مقداري از زمان، يك سال، دو سال، انسان ديده يك كسي حضور در جماعت پيدا مي‎كند، از او فسقي مشاهده نشده، اين در عدالت كفايت مي‎كند، لذا بايد اين قيد استمرار در اينجا مطرح باشد. علي‌اي‌ّحال استمرار را از روايات به خوبي مي‎شود استفاده كرد.

بحث بعدي اين است كه ملاك تقسيم صغيره و كبيره چيست؟ چه ملاكي داريم بر اينكه بگوييم: يك گناه، عنوان گناه كبيره را دارد، خود همين شايد يك هفته طول بكشد.

عمده مباحث اجتهاد و تقليد در تحرير را در طي دو سال بحمد الله بيان کرديم، شايد مثلاً يكي دو مسئله ديگر آخر تحرير مانده باشد، اگر توفيق داشته باشيم ان‌شاءالله سال آينده بحث ديگري را شروع مي‎كنيم.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اجتهاد و تقليد عدالت حقیقت عدالت قرائن عدم اعتبار ملکه در حقیقت عدالت زوال عدالت با انجام گناه کبیره و برگشت عدالت با توبه عدم زوال ملکه عدالت با معصیت در فرض اقتضایی بودن ملکه شرط مانعیت بالفعل برای تحقق ملکه عدالت نظر مرحوم شیخ بر اقتضایی نبودن ملکه عدالت نظر مرحوم شیخ بر تعبدی بودن برگشت ملکه عدالت با توبه ایجاد ندامت و توبه فوری توسط ملکه عدالت لزوم استمرار در حسن ظاهر برای تحقق عدالت

نظری ثبت نشده است .