موضوع: اجتهاد و تقلید
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱/۳۰
شماره جلسه : ۶۲
-
مسئله بيست و دوم
-
الف) صور تعارض دو فرد از سنخ واحد
-
اخبار مربوط به زمان واحد
-
اخبار مربوط به دو زمان
-
ب) صور تعارض دو فرد از دو سنخ مختلف
-
کلام مرحوم سيد(ره) در عروه
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مسئله بيست و دوم
مرحوم امام(ره) در مسئله بيست و دوم فرمودهاند: «إذا اختلف ناقلان في نقل فتوى المجتهد فالأقوى تساقطهما مطلقا، سواء تساويا في الوثاقة أم لا، فإذا لم يمكن الرجوع إلى المجتهد أو رسالته يعمل بما وافق الاحتياط من الفتويين أو يعمل بالاحتياط».بحث در اين مسئله كه مسئلهي مورد ابتلائي هم هست اين است كه اگر فتواي مجتهدي را دو نفر به صورت مختلف نقل كردند، مثلا يك ناقل گفت که اين مجتهد فلان عمل را جايز ميداند، اما ديگري گفت که حرام ميداند، در اين فرض كه ناقلان اختلاف در نقل دارند، به حسب صناعت فقهي مقتضاي ادله چيست؟
در اينجا بحث اگر بخواهد به صورت مفصلتر مطرح شود، صور متعددي دارد كه امام(رضوان الله تعالي عليه) فقط يك صورت از آن صور متعدده را عنوان کردهاند.
صور متعدده بحث
مجموعاً تعارض بين دو فتوا گاهي بين دو فرد از يك سنخ واحد است و گاهي هم بين دو سنخ تعارض هست، در مسئله قبل گفتيم که احراز فتواي مجتهد؛ يا به سماع از مجتهد ثابت ميشود، يا به خبر عادل يا موثق واحد ثابت ميشود، يا به بينه شرعيه ثابت ميشود و يا به رسالهاي كه مامون از خطاست.الف) صور تعارض دو فرد از سنخ واحد
حال در اينجا در اين تقسيمبندي ميگوييم: گاهي اوقات تعارض در فتوا، بين دو فرد از يك سنخ واحد از اين امور است، مثلاً 1- دو نفر به شخصي ميگويند: از مجتهد شنيدم كه گفت: واجب است، ديگري ميگويد: شنيدم كه گفت: حرام است، که بين اين دو فرد از نظر سماع تعارض به وجود ميآيد.2- يا دو نفر براي انسان نقل ميكنند که مجتهد گفت: واجب است و ديگري ميگويد که مجتهد گفت: حرام است.
3- يا اينكه خود انسان از مجتهد دو فتواي مختلف را ميشنود، در يك زمان ميشنود كه مجتهد گفت: واجب است، در زمان ديگر ميشنود كه مجتهد گفت: حرام است.
4- يا بين دو بينه اختلاف به وجود ميآيد.
5- يا بين دو رساله كه يکي در اين زمان چاپ شده و ديگري كه در زمان ديگر، اختلاف وجود دارد.
اخبار مربوط به زمان واحد
در اينجا قاعده اين است که اگر اينها همه مربوط به زمان واحد باشد، مثلاً دو نفر که ميگويند: هر دو در يك زمان، در فلان روز از مجتهد شنيديم، اما يكي ميگويد: شنيدم که گفت: واجب است، اما ديگري ميگويد: شنيدم که گفت: حرام است، يا اگر بينه قائم شد يا رسالهاي از او صادر ميشود، هر دو مربوط به يك زمان باشد، در اينجا قاعده تساقط است، براي اينکه بين اين دو فتوا تعارض به وجود ميآيد، «اذا تعارضا تساقطا».اخبار مربوط به دو زمان
اما اگر مربوط به يك زمان نيست، مثلا اين بينه ميگويد: ديروز شنيديم که مجتهد ميگويد: واجب است، بينه ديگر ميگويد: امروز شنيديم که گفته: حرام است، يا دو عادل و دو موثق، که هر كدام مختلف نقل ميكنند، مربوط به دو زمان است و يا اين رسالهها مربوط به دو زمان است، در اينجا هم دو صورت دارد؛ يك صورت اين است كه علم به عدم عدول مجتهد داريم، كه مجتهد يك فتوا بيشتر ندارد و از آن فتوا هم عدول نكرده و صورت دوم اين است كه در اينجا احتمال عدول ميدهيم.پس فرض اول اين است كه دو زمان باشد و علم داريم به اينكه عدولي در كار نبوده، حال در اينجا آيا بايد بگوييم که اين دو تساقط ميكنند و يا بايد بگوييم که فتواي متقدم براي ما حجيت دارد؟
از نظر قواعد بايد بگوييم که در اينجا تساقط ميكنند، چون ميدانيم که مجتهد يك فتوا دارد و از آن هم عدول نكرده، اما نميدانيم که اين فتوا، فتواي متقدم است يا فتواي متاخر، لذا در اينجا نميتوانيم بگوييم که آن فتواي متقدم براي ما حجيت دارد، براي اينکه مجتهد يك فتوا بيشتر ندارد و احتمال دارد که آن فتوا همين فتواي دوم باشد.
اما اگر اين دو فتوا مربوط به دو زمان است و احتمال عدول را هم ميدهيم، يعني در حق اين مجتهد احتمال ميدهيم كه از فتواي اول عدول كرده باشد، در اينجا مسلماً آن فتواي متاخر حجيت دارد، براي اينكه در اين صورت فتواي متاخر معارض ندارد، چون عدول را در حق اين مجتهد احتمال ميدهيم، که ممكن است از فتواي اولش به دومي عدول كرده باشد، لذا اين دومي كه متاخر است معارض ندارد، پس در اينجا بايد به دومي عمل كنيم.
اگر اشکال کنيد که در اينجا نسبت به فتواي اولي استصحاب جاري است، يعني شك ميكنيم که آيا مجتهد از فتواي اولش عدول كرده يا نه؟ عدم عدول را استصحاب ميكنيم، ميگوييم: اين استصحاب در اينجا جاري نيست، براي اينكه استصحاب زماني دليليت دارد که دليلي نباشد، «الاصل دليلٌ حيث لا دليل»، اما در اينجا وجود فتواي متاخر، خودش عنوان دليليت را دارد.
پس در اين فرض كه در دو زمان است و احتمال عدول از فتواي اول را هم ميدهيم، فتواي متاخر حجيت دارد.
ب) صور تعارض دو فرد از دو سنخ مختلف
اگر بين دو سنخ مختلف تعارض واقع شود، -كه اين خيلي زياد هم واقع ميشود- مثلا بين سماع و نقل، بين سماع و رساله و بين نقل و رساله، كه در اينجا مجموعاً سه صورت داريم:صورت اول: تعارض بين سماع از مجتهد و نقل ثقه يا بينه
صورت اول معارضه بين سماع از مجتهد و نقل ثقه يا بينه است، مثلا خود انسان از مجتهد شنيده كه گفته: واجب است، اما خبر عادل واحد، -بنا بر اينكه خبر عادل واحد كافي باشد- يا بينه ميگويد: مجتهد گفته: حرام است، پس در اينجا بين سماع و نقل تعارض به وجود ميآيد.در اينجا هم دو فرض دارد؛ يك فرض اين است كه در آنچه كه شنيديم، يعني در آن سماع احتمال خطا نميدهيم و ميگوييم: يقين دارم که مجتهد گفت: واجب است، که در اين صورت تعارض بين قطعي و ظني ميشود، خبر واحد يا بينه، هر دو از مصاديق ظنيات است، اما سماع، اگر در آن احتمال خطا نداديم، عنوان يقيني پيدا ميكند، که در اين صورت دليل ظني نميتواند با دليل يقيني معارضه كند و سماع بر آن مقدم ميشود.
اما اگر در آنچه كه شنيديم، احتمال خطا ميدهيم، در اينجا باز هم تعارضا و تساقطا، نه بينه و نه سماع، هيچ كدام در اينجا براي ما حجيت ندارد.
صورت دوم: تعارض بين سماع از مجتهد و رساله
فرض ديگر تعارض بين سماع و رساله است، که در اينجا قبلاً هم گفتيم که چون رساله را گاهي اوقات مجتهد به خط خودش مينويسد، يا خودش ميبيند و همه را تاييد ميكند، لذا حكم سماع را دارد، اما گاهي اوقات رساله را ديگران مينويسند و مجتهد به عنوان اينكه افراد موثق در نزد او، اين را نوشتهاند آن را تاييد ميكند، که اگر اين گونه بود، حكم نقل را پيدا ميكند و همان حكمي كه بين تعارض سماع و نقل بود، در اينجا هم جاري است.اما در جايي كه رساله را خود مجتهد به خط خودش نوشته، در تعارض بين سماع از مجتهد و رساله، -اين خيلي زياد در زمان ما پيش ميآيد، که مثلا انسان حضوري از مجتهد سوال ميكند و ميگويد: واجب است، اما به رسالهاش كه نگاه ميكند، که با خط خودش نوشته حرام است- در اينجا آيا بگوييم: تعارضا تساقطا و يا بگوييم که در اينجا سيره عقلاء بر اين است كه كتابت را بر شفاهت مقدم ميكنند؟
در اينجا ميگويند: چون در كتابت، با دقت نوشته و بنايش بر اين بوده كه مأمون از غلط و خطا باشد و اصلاً در نزد عقلاء و در سيره عقلائيه كتابت بر گفتار مقدم است.
به عبارت ديگر عقلاء درصد احتمال خطا در گفتار را بيشتر از احتمال خطا در نوشتار ميدانند و ميگويند: درصد احتمال خطا در كتابت بسيار ضعيف است، لذا روي اين جهت ميگويند: كتابت اضبط و اوثق است. پس در مواردي كه بين سماع و رسالهاي كه مجتهد به خط خودش نوشته، تعارض به وجود آمد رساله مقدم است.
صورت سوم: تعارض بين نقل ثقه يا بينه و رساله
فرض سوم تعارض بين رساله و نقل است، که مثلا زيد ميگويد كه مجتهد براي من اين را نقل كرد، اما در رساله ميبينيم كه خود مجتهد چيز ديگري نوشته، در فرض قبلي که خود انسان از مجتهد ميشنود، مع ذلك ميگوييم: رساله مقدم است، پس در اينجا كه ديگري نقل ميكند و در رساله چيز ديگري نوشته، به طريق اولي رساله مقدم است.کلام مرحوم سيد(ره) در عروه
خوب در اينجا ثابت كرديم كه سماع بر رساله مقدم نيست، بلكه رساله مقدم است، اما مرحوم سيد(ره) در عروه، مسئله 59، سماع را بر رساله مقدم دانستهاند، بلکه ايشان سماع را بر همه چيز مقدم دانستهاند. عبارت ايشان اين است که فرمودهاند: «إذا تعارض الناقلان في نقل الفتوى تساقطا و كذا البيّنتان»، اگر دو ناقل در نقل فتوا تعارض كردند، تساقط ميکنند و همچنين است، اگر دو بينه تعارض كردند.«و إذا تعارض النقل مع السماع من المجتهد شفاهاً قدّم السماع»، و اگر نقل با سماع از مجتهد تعارض پيدا كرد، سماع مقدم است، دليلي كه مرحوم سيد(ره) بر اين حکم دارد اين است كه خود نقل طريق براي سماع است، انسان خودش نرفته از مجتهد بشنود، اما ديگري که شنيده، براي انسان نقل ميکند، لذا نقل ديگران يا بينه، طريقيت براي سماع دارد، حال اگر از راه سماع علم پيدا كنيد، اين موجب علم به مخالف با واقع بودن بقيه طرق ميشود، لذا ايشان سماع را بر رساله و بر نقل مقدم كرده است.
خوب ما با اين مخالفت كرده گفتيم كه سماع در جايي كه احتمال خطا ندهيم، بر نقل مقدم است، اما در جايي كه احتمال اشتباه ميدهيم، در نقلي هم كه آمده، احتمال خطاست، پس چون در هر دو احتمال خطا جاري ميشود، تعارض و تساقط ميكنند.
در اينجا اصالة عدم الخطاء را نميتوانيم در اين دو جاري كنيم، چون علم اجمالي داريم به اينكه يكي از اين دو خطاست، پس اين فرمايش مرحوم سيد(ره) كه سماع مقدم است، در جايي است كه احتمال خطا ندهيم.
بعد ايشان فرموده: «و كذا إذا تعارض ما في الرسالة مع السماع»، اگر بين سماع و رساله تعارض به وجود آمد، باز هم سماع مقدم است.
خوب در اينجا هم با ايشان مخالفت كرده گفتيم که در بين سماع و رساله، اگر تعارض به وجود آمد رساله مقدم است، چون كتابت اضبط و اوثق است.
بعد فرمودهاند: «و في تعارض النقل مع ما في الرسالة قدّم ما في الرسالة مع الأمن من الغلط»، حال اگر دو نفر چيزي را نقل كردند، اما در رساله چيز ديگري آمده بود، اگر اين رساله مأمون از غلط باشد، رساله مقدم است.
نظری ثبت نشده است .