موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیلة 8 (ادامه بیع فضولی)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۳/۱۲/۹
شماره جلسه : ۸۳
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی کلام محقق اصفهانی
-
توضیح محقق اصفهانی بر کلامی از مرحوم آخوند
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
دومین دلیل کاشفیها و سه اشکال مرحوم شیخ انصاری مورد بحث قرار گرفت و اشکالات وارد بر مرحوم شیخ را نیز بیان کردیم و عمدتاً همان فرمایشی است که محقق اصفهانی در آخر کلام آوردند (و ای کاش این را در ابتدا ذکر میفرمود).محقق اصفهانی فرمودند اگر ملکیّت از امور واقعیه و انتزاعیه نباشد (چون امور انتزاعیه نیز، یک مقداری شبیه واقع هست به حسب منشأ انتزاعشان)، بلکه از امور اعتباریه باشد (یعنی «لا واقعیة و لا انتزاعیة»، بلکه از امور اعتباریه باشد)، در اینجا بعد الاجازه ملکیت از حین العقد را برای مجاز له اعتبار میکند و طبق این بیان، قول به کاشفیها و کشف حقیقی درست در میآید به این صورت که بگوئیم از حین عقد تا قبل الاجازه، اعتبار شده ملکیت این مال برای مالک. وقتی اجازه آمد، اعتبار میشود ملکیت در همین زمان برای مجاز له و انقلاب در عنوان به وجود میآید.
ایشان در ادامه فرمود انقلاب در حقیقت به وجود نمیآید، بلکه انقلاب در عنوان به وجود میآید و این سخن را مورد اشکال قرار نداد و فقط فرمود پایه و مبنایش این است که ما ملکیت را از امور اعتباریه بدانیم نه از امور واقعیه یا انتزاعیه.[1]
بررسی کلام محقق اصفهانی
پرسش مطرح در اینجا این است که این ذیلی که مرحوم اصفهانی فرمود (که ما اگر ملکیت را از امور اعتباریه دانستیم، انقلاب در عنوان به وجود میآید)، آیا این نقل حقیقی و کشف حکمی مرحوم شیخ است یا اینکه واقعاً این کشف حقیقی است؟ کشف حقیقی است. این را نیز باید توجه داشت که در اینجا خلط نشود آنچه مرحوم اصفهانی در این استدراک توضیح داد، نتیجهاش یک کشف حقیقی است یعنی وقتی ما پذیرفتیم با اجازه، انقلاب در عنوان به وجود میآید به این معناست که این مبیع از زمان عقد تا قبل از اجازه، معنون بود به عنوان اینکه «ملکٌ للمجیز»، بعد از اجازه همین مبیع از زمان عقد تا اجازه و بعد الاجازه میشود «ملکٌ للمجاز له» و انقلاب در عنوان به وجود میآید. این انقلاب در عنوان پایهی برای کشف حقیقی است.نکته: در گذشته بیان شد که وقتی میگوئیم اعتباری یعنی فقط یک مصححی برای اعتبار وجود دارد و مرحوم اصفهانی یک قانونی میگوید که امور اعتباریه فقط نیاز به مصحح دارد و کاری به واقع و خارج ندارد.
توضیح محقق اصفهانی بر کلامی از مرحوم آخوند
محقق اصفهانی میفرماید مرحوم استاد ما (آخوند خراسانی)، در مسئلهی کاشفیت، قائل به مسلک کاشفیت حقیقی است و میگویند این مطابق با ادله و قواعد است، اما نه به این دلیل دوم کاشفیها که تا به حال مفصل بحث کردیم (دلیل دوم این بود که بگوئیم اجازه، انفاذ مضمون عقد است (این یک)، مضمون عقد ملکیّت من حین العقد است (این دو). پس وقتی اجازه آمد، باید ملکیت از حین عقد بیاید)، بلکه دلیل مرحوم آخوند برای اثبات کشف حقیقی، این است که «إنّ مضمون العقد نحو مضمونٍ إذا تحققت علّته التامه لابدّ من اعتباره من حین صدور العقد»؛ مضمون و مضامین عقد، هر عقدی که باشد، وقتی علت تامهی این مضمون آمد، چارهای نیست مگر اینکه اعتبار آن، مضمون از حین صدور عقد بشود اگرچه زمان اعتبارش بعد الاجازه باشد، اما معتبر تحقق مضمون از این عقد است.توضیح آنکه؛ در دلیل دوم، مرحوم شیخ فرمود کاشفیها میگویند اجازه انفاذ مضمون عقد است، این یک مقدمه. مقدمهی دوم این بود که مضمون العقد، ملکیت مقیّد به «من حین النقل» است. بعد مرحوم شیخ فرمود کجای مضمون عقد، من حین النقل قیدیت دارد، بلکه ظرفیت دارد. مرحوم آخوند میگوید من کاری به این قید و قیود ندارم. خود اساس مضمون عقد (یعنی خود ملکیت)، یک مضمونی است که اگر علّت تامهاش محقق شد، لابدّ از اینکه ملکیت از زمان عقد اعتبار بشود.
مرحوم آخوند میفرماید مضامین عقد به دو صورت است؛ صورت نخست: یک عقودی داریم که عقود موقته است مثل اجاره (در اجاره میگوئید که من این خانه را از این ماه تا این ماه اجاره دادم) و عقد تمتع (زن به عقد موقت مردی درمیآید از این زمان تا این زمان)، تردیدی نیست که مضمون عقد اجاره، ملکیت منفعت است و مضمون عقد تمتع زوجیّت موقته است.
حال اگر کسی یک اجارهی فضولی واقع کرد و گفت من این خانه را به شما اجاره میدهم از این زمان تا یک سال، اما خانه، خانهی دیگری است و مالک باید اجازه دهد. اگر مالک بعد از دو سه ماه اجازه کرد، آیا در آنجا میگوئید از حین اجازه، اجاره شروع میشود یا وقتی که اجازه کرد میگوئید این عقدی را اجازه کرده است، معنایش اجارهی از این زمان تا آن زمان است (یعنی از همان زمانی که منعقد شده)؟!
نمیشود بگوئیم چون سه ماه بعد مالک اجازه کرده، از این زمان این ملکیّت منفعت حاصل میشود. اگر این سخن را بگوییم، لازمهاش تبعض در ملکیت و مضمون عقد به وجود میآید؛ زیرا «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» میگوید شما به همهی این عقد، باید وفا کنی نه به بعض آن، اگر فضولی عقد کرده و مالک، اجازه داده خانه را از این زمان تا 12 ماه، معنایش این است که تمام این مدت، ملک برای مستأجر باشد. اگر گفتیم اجازه که آمد از حین اجازه است، به این معناست که این تبعض به وجود بیاید.
یا اینکه اگر شخص فضولی، یک زنی را به عقد موقت مردی درآورده، یک سال به عقد مردی درآورده و این مرد بعد از شش ماه فهمید و این عقد فضولی را اجازه داد، آخوند میفرماید این زوجیت از ابتدا واقع شده. اگر بگوئید نه، این زوجیت از حالا است که اجازه کرده، این تبعّض در این مضمون به وجود میآید. بنابراین، در این عقودی که یک وقتی دارد، شکی نیست در اینکه وقتی اجازه کرد، این اجازه من حین العقد بوده و مضمون عقد به گونهای است که این اعتبار باید من حین العقد باشد.
صورت دوم: عقودی که وقت ندارد و غیر موقته است. مرحوم آخوند میگویند ما چنین قیدی را قبول نداریم؛ زیرا خود مضمون عقد «نحو مضمونٍ». ایشان در اینجا یک تعبیری دارد همانند تعبیری که در مسئلهی طلب انشائی فرمود که طلب انشائی،« نحو طلبٍ». در اینجا میفرماید مضمون عقد «نحو مضمونٍ» که این نوع مضمون، لابدّ که اعتبارش از حین عقد باشد و غیر از این معنا ندارد. ایشان این مطلب را توضیح داده و میفرماید در اجازه و در عقد زوجیّـت موقت، مسئله روشن است.
اما در بیع و نکاح دائم چطور؟ اگر یک بیع فضولی واقع شد یا یک نکاح دائم فضولی واقع شد و بعد از یک سال در بیع، مالک مبیع میفهمد و اجازه میکند و در نکاح فضولی هم، زن یا مرد میفهمد و اجازه میکند. مرحوم آخوند میفرماید مضمون بیع، ملکیت مرسله است و مرسله یعنی مقیّد به یک مبدأ و منتهای خاص نیست. مضمون نکاح دائم، زوجیت مرسله است و مرسله یعنی مقیّد به یک مبدأ یا منتهی نیست یعنی نهایت دارد، اما مقیّد به او نیست. یک زمانی بیع را فسخ میکند، اما مقیّد به آن نمیشود![2]
استدلال مرحوم آخوند این است که اگر ما در این بیع و نکاح دائم بگوییم اگر فضولتاً واقع شد، از زمان اجازه این ملکیت یا زوجیت تحقق پیدا میکند، «لکان التزاماً بالملکیة المبعّضة و الزوجیة المبعضة المحدودتین من حیث المبدأ»؛ به این معناست که ما ملکیت و زوجیت را از حیث المبدأ محدود کردیم و وقتی از یک طرف محدود شد میشود مبعّض، در حالی که ما میگوئیم مضمون بیع، ملکیت مرسل است، مضمون نکاح، زوجیت مرسل است. بنابراین، اگر شما گفتید از حین اجازه میآید، به این معناست که این ملکیت و زوجیّت مبعّضه است.
به همین دلیل، در باب زوجیت چون مضمون عقد نکاح زوجیت است، در اینکه اگر زوج یا زوجه بمیرد، آیا زوجیت از بین میرود یا خیر؟ بعضی گفتند «بموت احدهما»، زوجیّت نیز فسخ شده و از بین میرود، اما وقتی میگوئیم زوجیت مرسله است، به این معناست که اگر شارع میگوید «بفسخٍ أو طلاقٍ»، همین دو را عامل به هم زدن نکاح قرار داده، اما موت را عامل قرار نداده است و به همین دلیل، بعد از اینکه این زن مُرد، هنوز زوجیّت باقی است و مرد میتواند او را غسل بدهد یا زن میتواند مرد را غسل بدهد و زوجیت به قوّت خودش باقی است.
بدینسان، اگر گفتیم به مجرد اینکه موت حاصل شد، زوجیت از بین میرود، مرحوم آقای خوئی میفرماید فقط دلیل داریم که همان آن و لحظه، زن یا مرد میتواند دیگری را غسل بدهد و اگر مثلاً مرد این زن را از روی شهوت، لمس کند، عمل حرامی انجام داده است، اما اگر بگوییم زوجیت هست، این لمس کردن مانعی ندارد (حتّی بعد از چهار ماه و ده روز نیز این لمس کردن برای زن، اشکالی ندارد).
نظری ثبت نشده است .