موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیلة 8 (ادامه بیع فضولی)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۳/۱۲/۱۷
شماره جلسه : ۸۶
-
خلاصه بحث گذشته
-
پاسخ محقق اصفهانی از قسمت دوم کلام مرحوم آخوند
-
اشکالات مرحوم امام بر کلام محقق اصفهانی
-
ارزیابی کلمات محقق اصفهانی و مرحوم آخوند
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
سخن در جواب محقق اصفهانی از مرحوم آخوند خراسانی است. مرحوم اصفهانی فرمود اگر ما قائل شویم که از زمان اجازه در اجاره یا عقد موقت، این ملکیّت منفعت میآید، مسئلهی تبعض لازم نمیآید اگرچه مسئلهی تعدد لازم بیاید و آنچه وجود دارد این است که بسیط تبعّض پیدا نمیکند، اما تعدّد پیدا میکند. بعد میفرماید این عقد ولو عقد واحد است، اما در حقیقت میشود عقود متعدد یعنی یک عقدی خوانده شده، تا زمان اجازه ملک برای مجیز است و از زمان اجازه به بعد، این مال ملک برای مجاز له میشود. بنابراین به حسب ظاهر اگرچه یک عقد است، اما در حقیقت به منزلهی دو عقد میشود و تعدّد اشکالی ندارد.ایشان در ادامه میفرماید تمام این جوابهایی که مرحوم آخوند داده است در باب اجاره و عقد موقت است، اما باید دید که مرحوم آخوند، چه پاسخی از کلام مرحوم آخوند در بیع و نکاح دائم میدهد؟!
توضیح آنکه؛ مرحوم آخوند بحث را دو قسمت کرد؛ یک قسمت در اجاره و عقد موقت که مرحوم آخوند فرمود در اینجا میخواهید بگوئید این عقد، از زمانی که اجازه میآید، برای مجاز له اثر دارد که این سخن بدین معناست که این عقد تا حال، وجوب وفا نداشته باشد و تبعّض در عقد لازم میآید. محقق اصفهانی جواب داد تعدّد لازم میآید نه تبعّض.
قسمت دوم کلام مرحوم آخوند، در بیع و نکاح دائم است که فرمود مقتضای خودِ عقد این است که محدود من حیث المبدأ و المنتهی نباشد و مفاد بیع، یک ملکیت مرسله است، ملکیت مبدأ و منتهی ندارد یعنی وقتی شما مالی را به دیگری میفروشید، این برای مشتری ملکیّت میآورد، اما مبدأ و منتهی ندارد، یا در زوجیت دائم، مفاد عقد ازدواج زوجیت است و این زوجیت، محدود به مبدأ و منتهی نیست، اما اگر در بیع فضولی، ملکیت را از زمان اجازه، بار کنیم، این ملکیت از نظر مبدأ محدود میشود. در نکاح فضولی نیز اگر بگوئیم آن زمانی که زن اجازه داد، از آن زمان نکاح برقرار میشود و مبدأ زوجیت در آن زمان است، این خلاف مقتضای خود عقد از حیث مضمون است؛ زیرا مضمون بیع یا نکاح، یک زوجیّت و ملکیت مرسل «من دون حدٍّ من حیث المبدأ و المنتهی» است.[1]
پاسخ محقق اصفهانی از قسمت دوم کلام مرحوم آخوند
محقق اصفهانی میفرماید ما قبول داریم در بیع، وقت و مبدأیی وجود ندارد و توقیتی در آن نیست، اما اگر گفتیم شما مالی را به دیگری فروختید، مشتری یک دقیقه بعد، همان مال را به دیگری فروخت و شخص ثالث یک دقیقه بعد، همان مال را به شخص رابع فروخت، شخص رابع یک دقیقه بعد همان مال را به شخص خامس فروخت، مرحوم اصفهانی میفرماید جناب آخوند! در تمام اینها آیا ملکیّت مرسله هست یا نیست؟ هست اگرچه زمانش هم خیلی قلیل باشد.به عبارت دیگر؛ مرحوم اصفهانی میفرماید ما میگوئیم عقد و عقود ولو در یک مال متعددند (الآن به زید میفروشد و زید یک دقیقه بعد به عمرو، عمرو یک دقیقه بعد به بکر، بکر هم یک دقیقه بعد به خالد، میفرماید عقود متعدده است)، اما ملکیت مرسله است، همان یک دقیقهای که این مال برای مشتری اول قرار داده شده است، سؤال کنیم این ملکیّتش مرسله است یا نه؟ میگوئیم بله، مرسله است. برای مشتری دوم قرار داده شد ملکیّتش مرسله است یا نه؟ مرحوم اصفهانی میفرماید ملکیّت مرسله است ولو زمانش قلیل است. بعد همان مطلبی که در قسمت قبلی، بیان کردند همان را مطرح کرده و میفرماید بین تبعیض و تعدد فرق وجود دارد.
در این مثال، وقتی مشتری اول میآید مبیع را به مشتری دوم میفروشد، آیا به این معناست که ملکیّت خود مشتری اول، مبعّضه بوده؟! وقتی مشتری دوم به سوم میفروشد، به این معناست که ملکیت مشتری قبل مبعّضه بوده؟! روشن است که مبعضه نیست. نمیگوئیم آقای مشتری اول، تو که یک دقیقه بعد به دومی فروختی، ملکیّت تو از اول محدود به حدّین بوده، بلکه آن نیز ملکیت مرسله است یعنی اگر نمیفروخت تا آخر عمرش هم نگه میداشت، این ملکیّت وجود دارد.
بنابراین، اینکه عقد دوم، سوم و چهارم برقرار میشود و تعدد در عقود میآید، «التعدد امرٌ و التبعض امرٌ آخر». آنچه شما (مرحوم آخوند) میخواهید از آن فرار کنید، تبعض است و در اینجا تبعض لازم نمیآید، بلکه در اینجا قبل الاجازه، یک عقد است و ملک برای مجیز است، بعد الاجازه ملک برای مجاز له میشود. وقتی هم که ملک برای مجاز له میشود، ملکیّتش مرسله است. قبل از اجازه هم که ملکش برای مجیز بود، آن هم ملکیّت مرسله دارد. نه نسبت به مجیز ملکیّتش غیر مرسله است و نه نسبت به مجاز له.[2]
اشکالات مرحوم امام بر کلام محقق اصفهانی
هم کلام مرحوم آخوند دقیق است و هم کلام مرحوم اصفهانی که خیلی دقیقتر از کلام مرحوم آخوند خراسانی است. اولین اشکال، اشکالی است که در کلمات مرحوم امام بر مرحوم اصفهانی وارد شده است. مرحوم اصفهانی فرمود ما انقلاب در عنوان را قبول داریم با این توضیح که؛ یکی از مطالب کلیدی مرحوم اصفهانی در جواب از مرحوم آخوند این بود که بگوئیم این مال، از زمان عقد تا زمان اجازه، عنوانش این بود که «ملکٌ للمجیز»، حال که اجازه میدهد، بگوئیم انقلاب در عنوان پیدا کرده و بشود «ملکٌ للمجاز له» در همان زمان.به بیان دیگر؛ مرحوم اصفهانی فرمود بنا بر اینکه ما ملکیّت را یک امر اعتباری بدانیم (مرحوم اصفهانی قاعده به دست ما داد که اعتبار، فقط مصحح نیاز دارد و اگر این مصحح باشد، ما میگوئیم از این زمان تا این زمان ولو تا حال به عنوان ملک برای مجیز بود، اما انقلاب در عنوان به وجود بیاید و این بشود ملک برای مجاز له) چون اعتباری است، انقلاب در عنوان اشکالی ندارد؛ زیرا آنچه محال است («الشیء لا ینقلب عما هو علیه»)، انقلاب در حقیقت و در تکوین است، اما انقلاب در عنوان مانعی ندارد. این مطلب شدیداً مورد اشکال مرحوم امام قرار گرفته است.
مرحوم امام میفرماید این انقلاب نیز محال است یعنی انقلاب در عنوان (که مرحوم اصفهانی فرمودند محال نیست) نیز محال است؛ زیرا این در حقیقت برمیگردد به اینکه آنچه قبلاً ثابت بوده، فرض کنیم در همان حال ثبوت از آن سلب شود «یرجع إلی سلب ما ثبت حال ثبوته». بعد میفرماید «و بعبارةٍ اُخری لابدّ و أن یصدق أنه لم یکن مالکاً فی الماضی بعد الاجازه و هو محالٌ»؛ اینکه شما میگوئید انقلاب در عنوان به وجود میآید، به این معناست که بعد الاجازه این مجیز، بعد از این مدت زمان مالک نبوده است.
«و مجرد کون الملکیة اعتباریةً لا یدفع الاستحالة»؛ مجرد اینکه ملکیّت اعتباری است، این دافع استحاله نیست؛ «ضرورة أن اجتماع الإعتبار التصدیقی مع عدم اعتبار التصدیقی أو اعتبار العدم تصدیقیاً فی زمانٍ شخصیٍ واحد لا یعقل»؛ زیرا اینکه بگوئیم اعتبار تصدیقی و عدم اعتبار (یعنی هم اعتبار کنیم مالک بودن را و هم مالک بودن را اعتبار نکنیم یا اینکه اعتبار کنیم مالک بودن را یا اعتبار کنیم عدم مالک بودن را نسبت به زمان واحد)، معقول نیست «و الزمان غیر قابلٍ للرجوع»؛ زمان هم که قابلیت رجوع ندارد «و کلیّ المنافع غیر قابلٍ للتحقق بعد عدمه و بعد مضیّ زمان علیه»؛ امکان ندارد که بگوئیم یک منفعتی بعد از اینکه معدوم بوده، تحقق پیدا کند در همان زمان خودش «و قیاس الماضی بالمستقبل مع الفارق»؛ اینکه بگوئیم اگر نسبت به مستقبل میتوانیم ملکیت مجاز له را اعتبار کنیم، نسبت به ماضی هم اعتبار کنیم، این قیاس هم مع الفارق است.[3]
ایشان در چند صفحه قبل (یعنی صفحه224)، یک بار این اشکالی که مرحوم اصفهانی کردند را آنجا توضیح دادند و یک بار هم در چند صفحه بعد (یعنی صفحه233). در صفحه قبل میفرماید این انقلابی که شما مرحوم اصفهانی میگوئید به این معناست که در یک زمان، مالک و غیر مالک فرض کنیم. مرحوم امام در اینجا درصدد آن است که کلمات را تبدیل کند به اینکه مورد استحاله روشن شود. ایشان میگوید آیا از نظر اعتبار، میشود اعتبار کرد در یک زمان آن کسی که مالک است در همان زمان هم غیر مالک باشد؟! این نمیشود.
«بمعنی انقلاب غیر المالک مالکاً فی ظرفٍ واحد و زمانٍ واحد فهل یمکن أن یکون زیدٌ غیر مالکٍ لشیء اول الظهر، ثم ینقلب مالکاً فی الظرف الذی لیس مالکاً»؛ در همان اول ظهر بگوئیم زید مالک بوده «مع لزوم اجتماع المالکین». اشکال این سخن، اجتماع مالکین است «و مع لزوم کون شیء واحد فی ظرفٍ واحد مملوکاً لواحدٍ فقط و مملوکاً لإثنین»؛ یک شیء در یک زمان هم مملوک یک نفر است و هم مملوک دو نفر است. بعد میفرماید «إلی غیر ذلک من المفاسد و لعمری أنّ هذا الرأی (یعنی مسئلهی انقلاب) اشکل و افسد من سایر الآراء».[4]
ارزیابی کلمات محقق اصفهانی و مرحوم آخوند
در محاکمهی بین مرحوم اصفهانی و مرحوم آخوند باید دید حق با کدام است؟ مقدمه آنکه؛ دلیل دوم کاشفیها، این بود که معنای عقد، ملکیّت مقیّدهی به حین النقل است و اجازه میآید مضمون عقد را اجازه میدهد. پس ملکیّت من حین العقد میآید. بعد جوابهای مرحوم شیخ را مفصل مطرح کردیم که آیا حین النقل، ظرفیت دارد یا قیدیت؟ و ما اشکالات مرحوم شیخ را جواب دادیم. الآن در دلیل سوم کاشفیها هستیم که مرحوم آخوند، یک راه دیگری برای کاشفیت بیان میکند که طبق این ترتیبی که ما میگوئیم تا کنون، دلیل اول و دوم کاشفیها را از مرحوم شیخ در کتاب مکاسب گفتیم و دلیل سوم را نیز از مرحوم آخوند نقل میکنیم.مرحوم آخوند فرمود مضمون عقد، یک نحو مضمونی است که لا یعقل إلا اعتبار ملکیت و زوجیت از حین عقد یعنی خود مضمون عقد، بدون اینکه قید حین النقل و حین العقد در موضوع له آن باشد، معقول نیست مگر از هنگام عقد.
به بیان دیگر؛ ایشان تفکیک کرد بین اجاره و عقد نکاح موقت از یک طرف و بین بیع و عقد دائم از طرف دیگر و در همه اینها اثبات کرد که اصلاً مضمون عقد، یک مضمونی است که «لابدّ و أن یعتبر الملکیة أو الزوجیة من حین العقد» و گرنه تبعّض در عقد لازم میآید و این معنا ندارد.
مرحوم اصفهانی نیز به این اشکالات پاسخ داد. البته مطلب مشترک بین مرحوم آخوند و مرحوم اصفهانی آن است که هر دو انقلاب در عنوان را قبول دارند و میگویند وقتی اجازه میآید، این میشود ملک مجاز له از حین العقد و انقلاب در عنوان به وجود میآید. مرحوم امام این سخن را، مورد مناقشه قرار میدهد.
اکنون باید در این اشکال تأمل کرد که این انقلاب در عنوان، امکان دارد یا خیر؟ یعنی ملکیّت که یک امر اعتباری است، بگوئیم یک چیزی که در یک زمانی ملک زید بوده، الآن با یک اعتبار (کاری به اجازه و فضولی بودن هم نداشته باشیم)، بگوئیم در همان زمان ملک زید نبوده است. یک وقت میگوئیم الآن میفهمیم که در آن زمان اصلاً ملک زید نبوده، این یک مطلبی است یعنی ما خیال میکردیم آن زمان ملک زید است و الآن کشف از این میکنیم که اصلاً از ابتدا ملک زید نبوده، اما با فرض اینکه اشتباهی در کار نیست (و این اعتبار در زمان خودش درست بوده و این ملک زید بوده)، آیا میتوانیم الآن بیائیم با یک اعتبار بگوئیم در همان زمان زید مالک نبوده است؟! ظاهراً حق با مرحوم امام است یعنی در اینجا ولو این امر اعتباری است، اما امر اعتباری نیز اندازه و دایره دارد.
در اینجا تعبیر به «استحاله» نمیکنم؛ زیرا بحث استحاله در امور تکوینیه و عقلیه است. حال بگوئیم لغویّت در اعتبار یا بگوئیم این اعتبار فاسد است؛ بگوئیم اینجا فاسد است که بیشتر هم مراد امام همین است. این تعبیری که مرحوم امام کردند (که مفاسدی که در اینجا دارد)، یک مفسدهاش این است که شیء واحد در یک زمان، ملک برای دو نفر باشد، در یک زمان هم ملک این هست و هم ملک این نیست، این نمیشود. در همان صفحه224 میفرماید این مسائل، یک مسائل عقلایی است؛ عقلا چه زمانی چنین کاری انجام میدهند که یک چیزی تا یک زمانی ملک کسی بوده و بعد از اجازه بیاید انقلاب پیدا کند و در همان زمان ملک برای دیگری قرار بگیرد که این با روش عقلا (و اینکه فقها هم باید طبق عقلا عمل کنند) سازگاری ندارد.
نظری ثبت نشده است .