موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیلة 8 (ادامه بیع فضولی)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۴/۲/۵
شماره جلسه : ۱۰۴
-
اشکالات مرحوم امام بر دیدگاه محقق نائینی
-
توضیح اشکال نخست مرحوم امام
-
اشکال اول مرحوم امام بر محقق نائینی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
اشکالات مرحوم امام بر دیدگاه محقق نائینی
بنا شد در بحث امروز، اشکالاتی که امام(رضوان الله تعالی علیه) بر محقق نائینی(اعلی الله مقامه الشریف) دارند مطرح شود و تقاضا کردیم از آقایان که مراجعه کرده و ببینند که مرحوم امام در اینجا مجموعاً چند اشکال بر مرحوم نائینی دارند.مرحوم امام ده اشکال بر محقق نائینی دارند که عبارات ایشان، بسیار تلگرافی است و در مرخی از اشکالات، «کما تقدّم» یا «مضافاً إلی کذا». در پایان نیز میفرماید در کلام ایشان اشکالات دیگری نیز وجود دارد که دیگر مجالی برای بیان کردن نیست.[1]
مقدمه آنکه؛ دیدگاه مرحوم نائینی کشف حکمیِ صوری یا هیولائی بود که بگوئیم عقد به منزلهی مادهی اولاست و اجازه به منزلهی صورت نوعیه است، وقتی این صورت نوعیه میآید، این صورت نوعیه و این اجازه، قابلیّت اینکه ملکیّت را از اوّل عقد بیاورد ندارد، اما نماءات و منافع را من حین العقد، ملک برای مشتری میکند و در حقیقت مرحوم نائینی تفکیک کردند بین العین و المنافع. این در کلمات مرحوم نائینی، اساس نظریهی نائینی است که بین العین و المنافع باید تفکیک کنیم، با اجازه از حین عقد، عین، متعلق ملک قرار نمیگیرد، بلکه با اجازه از حین الاجازه عین متعلق برای ملک قرار میگیرد، اما نسبت به منافع و نماءات از حین عقد است.[2]
توضیح اشکال نخست مرحوم امام
اولین اشکالی که مرحوم امام دارند (و مهمترین اشکال ایشان است و خودش نیز، یک افقی را برای بحث اجتهادی باز میکند) آن است که به مرحوم نائینی میفرمایند شما بین العین و المنافع، بین ملکیّت عین و ملکیت منافع تفکیک کردید. آیا این تفکیک تفکیکٌ واقعیٌ یا اینکه این تفکیک تفکیکٌ تعبدیٌ؟ آیا واقعاً اجازه اقتضای این تفکیک را دارد (یعنی در اینجا شارع نمیآید تصرفی کند و تعبّدی در کار نیست و خود حقیقت اجازه، این توانایی را ندارد که ملکیّت از حین العقد را بیاورد و فقط تأثیرش نسبت به ملکیّت منافع از حین عقد است)؟به بیان دیگر؛ کلام محقق نائینی از این جهت که آیا مرادش تفکیک واقعی است یا تفکیک تعبّدی مجمل است و روشن نیست، تفکیک واقعی یعنی «الإجازة لم تؤثّر فی ملک العین من الاول»؛ اجازه مؤثر در ملکیّت عین از اول نیست «و بالنسبة إلیه ناقله» یعنی نسبت به عین این مال اجازه عنوان ناقلیت را دارد «و یؤثّر فی ملک المنافع أی صار فی المنافع ملکاً من الاول» یعنی این اجازه خودش یک ماهیّتی دارد که این «مؤثرةٌ فی ملکیة المنافع من الاول غیر مؤثر فی ملکیة العین».
مرحوم امام در ادامه میفرماید دلیل نائینی بر این معنا چیست؟ دلیلشان این است که اگر بگوئیم اجازه نسبت به منافع، مؤثر در ملکیّت منافع من الاول است این «له آثارٌ» یعنی برای اعتبار ملکیّت منافع آثاری وجود دارد، اما برای ملکیت عین الآن (یعنی از آن موقع تا حال که هنوز مالک اجازه نداده)، اگر بگوئیم این عین، ملک برای مشتری از اول عقد بوده، اثری برایش مترتب نیست. خلاصه آنکه؛ علت این تفکیک واقعی این است که برای اعتبار ملکیّت منافع من اوّل العقد، اثر مترتب است، اما برای اعتبار ملکیّت عین من اوّل العقد اثر مترتب نیست.
مرحوم امام میفرماید در کلمات محقق نائینی تعابیر و مؤیداتی وجود دارد که آن تعابیر، تعیین میکند چه بسا مرادش تفکیک واقعی است. مؤیّد نخست: اوّلین تعبیر این است که محقق نائینی ما نحن فیه را به بحث اجاره تشبیه کرده است. در تشبیه میگوئیم در این مشبهٌ به، وجه شبه این است که در اجاره، عین، متعلّق ملک نیست، اما منفعت، متعلق برای ملک است، پس معلوم میشود مراد ایشان، تفکیک واقعی است؛ زیرا در اجاره تفکیک است «بین ملکیة العین و ملکیة المنفعة» که این تفکیک، تفکیک واقعی است. مؤید دوم: محقق نائینی در بعضی از کلماتش فرموده بین منافع متقدّمه و متأخره از حیث امکان ملکیّت فرقی وجود ندارد یعنی همانگونه که میتوان الآن منافع ده سال دیگر را ملک زید کرد، منافع گذشته را نیز میتوانید به تملیک زید در آورید. تصریح کرده «لا فرق بین المنافع المتقدمة و المنافع المتأخره». مرحوم امام میفرماید این دو مؤید، قرینه میشود که محقق نائینی تفکیک واقعی را اراده کرده است.
اشکال اول مرحوم امام بر محقق نائینی
بعد میفرماید اگر محقق نائینی تفکیک واقعی را اراده کرده باشد، چهار اشکال بر آن وارد است (دقت شود که هنوز در اشکال اول هستیم یعنی گفتیم مجموعاً ده اشکال هست که فعلاً در اشکال اول طبق قول تفکیک واقعی، چهار اشکال بر محقق نائینی وارد است. این چهار اشکال را جزء ده تا قرار ندهید، خلط نشود)؛اشکال اول: ما قبلاً یک اشکالات عقلی وارد کردیم؛ مانند 1) اشکال اجتماع نقیضین به این بیان که بگوئیم نسبت به منافع گذشته در ظرف بین العقد و الاجازه، در این زمان هم زید مالک منافع بوده و هم نبوده، شما وقتی میگوئید کشف حکمی، طبق کشف حکمی میگوئید الآن کشف از این میکند که مشتری مالک است. پس معلوم میشود خود این مجیز هم مالک بوده و هم نبوده که این میشود اجتماع نقیضین.
2) لزوم اجتماع مالکین علی مالٍ واحد فی زمانٍ واحد که این هم اشکال دیگر عقلی است یعنی در این زمان دو مالک، مالک منافع این زمان باشند که این محال است. 3) بیان سوم برای اشکال عقلی این است که لاضمان، انقلاب به ضمان پیدا میکنند یعنی در این زمان این ملک برای مجیز بوده و اگر این منافع را، خود مجیز تصرف میکرد ضمانی نبوده، الآن که شما قائل به کشف حکمی میشوید، اگر منافع را این مجیز استفاده کرده باشد، مجیز ضامن است. پس لاضمان به ضمان انقلاب پیدا کرد یا بالعکس ضمان بلا ضمان انقلاب پیدا میکند. بنابراین، خودِ این اشکال عقلی سه بیان داشت؛ اجتماع نقیضین، اجتماع مالکین علی مال واحد فی زمان واحد و انقلاب. لذا مرحوم امام همین جا که اشکال عقلی را مطرح میکنند، میفرماید این انقلاب (یعنی کشف حکمی که مستلزم این است که انقلاب پیدا کند ضمان بلاضمان)، افسد الآراء است.
اشکال دوم: در این اشکال میفرماید این تعبیر به ماده و صورت را نفهمیدیم چه وجهی دارد؟ چرا گفتند اجازه بمنزلة الصورة النوعیة است و عقد را به منزلهی مادهی اولی و هیولای اولی قرار داده است؟! اگر دلیل محقق نائینی این است که این عقد بدون اجازه مؤثر نیست، مثل این است که بگوئیم هیولا، بدون صورت نوعیه اصلاً چیزی نیست، عقد نیز بدون اجازه موثر نیست. این اجازه هم میشود مثل قبض، در حالی که محقق نائینی در این بحث اصرار دارد بر اینکه بین الاجازة و القبض فرق بگذارد و فرموده قبض، شرط است و جزء اخیر علّت تامهی مؤثریّت، اما اجازه اینگونه نیست.
مرحوم امام میفرماید اگر مقصود شما از ماده و صورت این است که عقد، بدون اجازه مؤثر نیست، پس این اجازه شد مثل قبض، بلکه اولای از قبض است. بعد میفرمایند «و یمکن أن یقال إن الأثر مترتبٌ علی العقد و لکنّ الاجازه مجرّد کونها انفاذ للأمر لا یوجب تأثیراً»؛ بین انفاذ و مؤثریت ملازمه نیست یعنی اگر ما گفتیم این اجازه، انفاذ عقد قبلی است، معنای انفاذ این نیست که این اجازه، در مؤثریت این عقد دخالت داشته باشد (که البته این برای تکمیل این اشکال است).
بنابراین مرحوم امام در این اشکال میگویند اگر مقصودتان از ماده و صورت این باشد، دلیلش این است که بگوئیم عقد بدون اجازه مؤثر نیست، این در قبض نیز وجود دارد و شما دنبال این هستید که بین اجازه و قبض فرق بگذارید. اگر مقصودتان این است که «العقد یصیر بالاجازة عقدا»، بگوئیم عقد با اجازه میشود عقد و قبل الاجازه عقد نیست، «فهو کما تری»؛ این همان است که تو میبینی یعنی فسادش خیلی روشن است؛ زیرا عقد تمام شده، چه کسی میگوید تا اجازه نرسد عقد نیست، عقد تمام است و کسی نگفته عقد سه رکن دارد؛ ایجاب، قبول و اجازه! عقد با ایجاب و قبول تمام میشود. مرحوم امام در پایان میفرماید واقعش این است که محقق نائینی از اینکه تعبیر به ماده و صورت کرده، مجرّد تفنن در عبارت بوده و چیز جدیدی اینجا نیاورده است.
اشکال سوم: میفرمایند مضمون عقد، فقط و فقط تبدیل العوضین است. توضیح آنکه؛ شما وقتی یک عقدی میخوانید، میگوئید من مبیع را به شما منتقل کردم در مقابل ثمن و مشتری نیز ثمن را به شما منتقل میکند. اصلاً در حقیقت عقد این تبدیل غیر از عوضین به چیز دیگری تعلق پیدا نمیکند یعنی در مضمون عقد، به هیچوجه چیزی به نام نماءات مطرح نیست. شما وقتی جنسی را میفروشید، نمیگوئید این جنس و نماءاتش و منافعش را به شما فروختم! نه، شما جنس را میفروشید و انتقال منافع یک امر تبعی است، به تبع اینکه مشتری مالک عین میشود، مالک منافع هم میشود. پس منافع و مناءات خارج از مضمون عقد است.
به همین دلیل، مرحوم امام به محقق نائینی میفرماید این اجازه اگر به این صورت است که شما میگوئید (یعنی اجازه صورت برای عقد است)، عقد غیر از تبدیل العوضین چیزی ندارد. پس در این اجازه باید انفاذ کند همان تبدیل العوضین را و اگر انفاذ کرد تبدیل العوضین را، نتیجهاش ملکیة العین است نه ملکیة المنافع. اگر اجازه انفاذ میکند عقد را، «وقع مضمونه من الاول» یعنی مضمون عقد که تبدیل العوضین است، از اول عقد واقع شده است.
نظری ثبت نشده است .