موضوع: حجاب
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۱/۸
شماره جلسه : ۳
چکیده درس
-
بیان مراد از اطهریت وقول به اختصاص آیه به زنان پیامبر(ص)
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
عرض كرديم كه برخى از بزرگان فرمودند كه از ذيل آيه شريفه «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» هم لزوم حجاب را ميتوانيم بفهميم و هم تعميمش را نسبت به ساير زنها و عدم اختصاصش را نسبت به زنهاى پيامبر (ص).
ديروز عرض كرديم كه بيان ايشان چيست و اين بيان را تا اندازه ی جواب داديم، نكته ی كه به جواب دیروز اضافه مىكنيم اين است كه اساساً در اين آيه شريفه متعلق طهارت هم ذكر شده است؛ يعنى در آیه آمده «أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ» يعنى شارع در اینجا مطلق الطهارة را نخواسته، طهارت قلبى را شارع اراده كرده است.
در قرآن كريم ماده طهارت زياد استعمال شده است «فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا» یا «قيل المراد الطهارة من الذنوب و الاكثر آنها الطهارة من النجاساة»
طهارت وقتى بنحو مطلق استعمال شود اين احتمال وجود دارد كه طهارت از ذنوب اراده بشود.
يا آن آيه شريفه كه مىفرمايد «وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ» اين عباداتى را كه خداوند قرار داده است، براى اين نيست كه اسباب زحمت را برای شما فراهم كند؛ مىخواهد شما را تطهير كند كه هر عبادتى خودش يك علت است براى جلوگيرى از گناه و طهارتى از ذنوب.
ما اگر كلمه «طهارت» را بصورت مطلق داشته باشيم احتمال اين كه اين طهارت، طهارت از ذنوب باشد داده مىشود.
اما در خود اين آيه مىگويد طهارت لقلوبكم يعنى شارع در اينجا مسئله را روى طهارت قلبى آورده است، طهارت قلبى اگر آن مبناى كه امام بزرگوار (رض) و عده ديگرى از اعاظم و بزرگان دارند كه بگوييم امور قلبيه اصلاً از دايره تكليف خارج است، امور قلبيه يك امورى هستند اختيارش بيد مكلف نيست و اساساً مورد تعلق تكليف نمىتواند قرار بگيرد، شارع نمىتواند ما را مكلف كند به لزوم طهارت قلبى؛ براى اينكه امور قلبيه از اختيار انسان خارج است اگر اين حرف را بزنيم كه اصلاً ديگر نتيجه اين مىشود كه خداوند مىفرمايد: «وَإ ِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» اگر شما از وراء حجاب از اينها مسئلت كرديد خواه ناخواه بطور قهرى اين طهارت باطنى و اين طهارت قلبى براى شما حاصل مىشود.
اما يك امرى نيست كه متعلق تكليف واقع بشود، شارع نمىتواند بگويد همه زنها بايد اين طهارت قلبى را حاصل كنند، براى اينكه امور قلبيه، افعال قلبيه از اختيار انسان خارج است. روى مبناى بزرگان ديگرى مثل والد راحل ما (رضوان الله تعالى عليه) كه در مباحث اصولى از نقضهاى كه بر امام وارد كردند اين است كه پس ايمان هم يك امر قلبى است اگر ايمان يك امر قلبى است و اگر شما مىفرماييد عناوين قلبيه از دائره اختيار تكليف خارج است پس اين همه امر به آمنوا در قرآن براى چيست؟ اينها را توجيه بكنيم! مىفرمايند: نه، همين مقدار كه مقدمات و اسباب امور قلبيه در اختيار انسان است، انسان مىداند كه اگر فلان عمل را انجام بدهد تاريكى قلب برايش حاصل مىشود، اگر فلان عمل را انجام بدهد نورانيت براى او حاصل مىشود چون مقدماتش در اختيار انسان هست لذا اين متعلق تكليف قرار مىگيرد و اشكالى ندارد.
حالا ما در اينجا چه مبناى اول را بگوييم چه مبناى دوم را قائل بشويم چون اصلاً متعلق را معين كرده «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ» در بعضى از آيات حجاب كه بعداً مىخوانيم آنجا دارد ذلك ازكى لكم، لقلوبكم ندارد آنجا ازكى لكم دارد، و اين، اين معنا را تقويت مىكند كه در اين آيه شريفه خداوند در مقام اين نيست كه بيان كند هر چيزى كه موجب طهارت قلبى هست تحصيلش بر انسان واجب است، بلكه اين مسئلت «من وراء الحجاب» يك چنين اثرى را به دنبال دارد.
پس اين دليل اول صاحب كتاب اسداء الرغاب كه از اين تعليل و از اين بيان كه حالا يا علت است و يا حكمت خواستند عموميت را استفاده كنند، ملاحظه فرموديد كه اين عموميت استفاده نمىشود.
دليل دومى كه ايشان ذكر كرده اين است كه ما رواياتى داريم كه مرد نا بينايى آمد خدمت پيامبر، زنهاى پيامبر نشسته بودند و پيامبر به آنها دستور داد كه برويد پشت پرده.
اين روايت در وسائل الشيعه كتاب النكاح، ابواب مقدمات النكاح، باب 129 ذكر شده است «استأذن ابن ام مكتوم على النبى (ص) و عنده عائشة و حفصة - عائشه و حفصه نشسته بودند، ابن ام مكتوم آمد - فقال لهما قوما فادخلا البيت - حضرت امر فرمود كه برويد داخل خانه بشويد - فقالتا انه اعمى فقال - آنها عرض كردند يا رسول الله اين كور است كسى را نمىبيند - فقال ان لم يركما فانكما تريانه» او شما را نمىبيند اما شما او را مىبينيد، نظير اين روایت هم از ام سلمه نقل شده است كه «كنت عند رسول الله و عنده ميمونة - يكى از زنهاى پيامبر - فأقبل ابن أم مكتوم و ذلك بعد أن أمر بالحجاب فقال احتجبا - پيغمبر فرمود براى خودتان حجاب قرار بدهيد برويد پشت پرده - فقلنا يا رسول الله أليس اعمى لا يبصرنا؟ - اين كور است ما را نمىبيند، باز همان جواب را پيغمبر داد كه اگر او شما را نمىبيند شما او را مىبينيد.
شاهد كتاب اسداء الرغاب اين است كه اين روايتى كه به نقل ام السلمة است دارد - بعد أن امر بالحجاب - بعد از اينكه خداوند پيامبر را امر كرد به اينكه زنها بايد در پس پرده باشند يا - بعد أن امر اللّه بالحجاب - خدا امر به حجاب فرموده است، ايشان مىفرمايد ما از اين مىتوانيم يك ضابطه كلى در بياوريم كه اين آيه شريفه «وَإ ِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» يك امر عمومى به حجاب است، مىگويد ان أمر بالحجاب اختصاص به زنهاى پيامبر ندارد.
مربوط به همه زنهاست، چه زنهاى پيامبر و چه غير از زنهاى پيامبر؛ اين هم دليل دومى است كه ايشان آورده است.
جواب حضرت استاد به صاحب اسداء الرغاب
اينجا چند جواب ما ذكر مىكنيم، اولاً: اين روايت ابن ام مكتوم روايت مرسله است؛ از نظر سند ارسال دارد.ثانياً: نقلها مختلف است كه در اين كتاب وسائل الشيعه آنجا از ام السلمه كه نقل مىكند دارد - بعد ان امر بالحجاب - اما در نقل كافى- بعد ان امر بالحجاب – ندارد.
جواب دوم این است كه در بعضى از اين نقلها «بعد ان أمر بالحجاب» هست و در بعضى از اين نقلها «بعد ان أمر بالحجاب» نيست، بالاخره ترديد داريم اين تعبير هست يا اين تعبير نيست؛ ترديد مىكنيم و شك مىكنيم ديگر صلاحيت استدلال را ندارد.
نكته سوم اين است كه «بعد ان أمر بالحجاب» در كلام ام السلمة آمده است و كلام ام السلمة براى ما اعتبارى ندارد؛ «بعد ان أمر بالحجاب» اگر در كلام معصوم (ع) باشد اين براى ما اعتبار دارد اما اگر در كلام ام السلمه باشد كه حجيت شرعى ندارد تا بخواهيم به آن استدلال كنيم.
اشكال چهارم اين است كه در بعضی از كتب روايى دیگر دارد «بعد أن امرنا بالحجاب» بعد از اينكه ما مأمور به حجاب شديم؛ يعنى از آن استفاده مىشود كه اين امر به حجاب اختصاص به ما زنهاى پيامبر داشته است، لذا با این چهار جوابی که از کلام ایشان دادیم ما نمىتوانيم از اين روايت هم عموميت را استفاده كنيم.
حالا اينجا نكته ی كه وجود دارد اين است كه بگوييم اين آيه شريفه دلالت بر وجوب حجاب دارد براى زنهاى پيامبر.
و اين روايت ابن ام مكتوم اگر هم ما بر فرض بپذيريم؛ اگر هم سندش را بپذيريم، اگر هم بگوييم حالا اشكالى از اين جهت ندارد اما اين روايات باز مربوط به همين اختصاصات زنهاى پيامبر مىشود.
البته ما داريم از ديد فقهى مىگوييم، از ديد اخلاقى و تربيتى مسئله اين است كه بهترين چيز براى زن اين است كه نه مردى او را ببيند و نه او مردى را ببيند، ولى از ديد فقهى آيا مىشود از اين روايت ابن ام مكتوم استفاده كرد كه زن هم ولو بنحو استحباب، زن اگر مردى آمد من وراء حجاب با او صحبت كند و او را نبيند! ظاهرش اين است اگر گفتيم آيه ازش وجوب حجاب براى خصوص زنهاى پيامبر استفاده مىشود اين دو روايت را هم بايد بگوييم كه اينها مربوط به زنهاى پيامبر بوده است، يعنى بايد بگوييم زنهاى پيامبر موظف بودند كه آنها هم مردى را نبينند اما اين ديگر ازش نمىشود استفاده كرد راجع به عموم زنها و ساير نساء المؤمنين، بگوييم برای آنها هم مستحب است؛ از اين روايت ما اين ملاك را نمىتوانيم استفاده كنيم.
پس ببينيد ما در مقابل صاحب اسداء الرغاب مىگوييم اگر آيه شريفه ازش وجوب حجاب استفاده بشود و بگوييم اختصاص به زنهاى پيامبر دارد تازه بايد اين روايت ابن ام مكتوم را هم بگوييم منحصر به زنهاى پيامبر بوده! حتى شايد شامل فاطمه زهرا (س) نمىشود، اين از مختصات زنهاى پيامبر بوده كه آنها هم مردى را نبينند، اما مطلب اساسى اين است كه حالا ما همه اين حرفها را كنار مىگذاريم ما باشيم و آيه شريفه، آيا از اين «وَإ ِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» وجوب را استفاده مىكنيم؟
و آيا بعد از نزول این آيه شريفه، زنهاى پيامبر هيچ وقت، هيچ كجا هيچ مردى را نديدند! و هيچ مردى هم آنها را نديد؟ يا اينكه چه بسا بگوييم نه، از آيه رجحان اين كار استفاده مىشود، در اين آيه از اين «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» كه نمىشود استفاده وجوب كرد، يك رجحانى دارد، ارشاد مىكند خداوند يا مىفرمايد بهتر اين است كه فَانْتَشِرُوا حالا اگر كسى طعام خورد در خانه پيامبر و يك ده دقيقه نشست بگوييم اين ترك واجب كرده؟ «وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِىَّ فَيَسْتَحْىِ مِنْكُمْ وَاللهُ لَا يَسْتَحْىِ مِنْ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» مىخواهيم اين را عرض كنيم هم قبل از اين تعبير و هم تعبير «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ» از همه اين تعابير رجحان را مىشود استفاده كرد، كه بهتر اين است آنچه كه موجب طهارت قلبى شما و موجب طهارت قلبى زنهاى پيامبر هست اين است كه « من وراء الحجاب » از اينها چيزى خواسته بشود.
ما باشيم و آيه با اين «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ» و قبلش كه مىگويد: «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» نمىتوانيم از آیه يك ظهور روشنى در وجوب استفاده كنيم حتى نسبت به زنهاى پيامبر تا چه برسد به اينكه بعداً بياييم بگوييم اين وجوب الحجاب را بايد تعميم بدهيم نسبت به جميع زنهاى مؤمنين. الان عرض ما اين است با قطع نظر از بحثهاى كه در اين دو روز كرديم آيا از «وَإ ِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» وجوب استفاده مىشود؟ لزوم استفاده مىشود؟ آيا «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ » خودش يك قرينه روشنى نيست كه اين وجوب ندارد! اما موجب طهارت قلبى شماست، يك نكته يعنى يكى از چيزهاى كه در شأن نزول اين آيه وارد شده است كه بايد ببينيم و اين را دقت كنيم و نكته دوم همين است كه آقاى حبيبى هم به آن اشاره فرمودند كه اصلاً آيا بعد از نزول اين آيه، در زمان خود پيامبر (سال پنجم هجرى) تا آخر عمر مبارك پيامبر هيچ مردى ديگر زن پيامبر را نديد و هيچ زنى از زنهاى پيامبر هم هيچ مردى رانديد! در اين شأن نزولى كه الان مىخواهيم بخوانيم حالا اين شان نزول چون يك مقدار طولانى است اين را براى فردا مىگذاريم، آقايان تفسير برهان جلد 4، صفحه 483 ملاحظه نمایند كه اين را فردا مىخواهيم عرض کنیم که ازش استفاده مىشود كه اين يك حكم لزومى و يك حكم وجوبى نبوده تا اينكه بخواهيم سرايت بدهيم به بقيه نساء مؤمنين.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
نظری ثبت نشده است .