موضوع: حجاب
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۱/۱۵
شماره جلسه : ۶
چکیده درس
-
بیان احتمالات در معنای جلابیب در آیه شریفه و بررسی معنای لغوی
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
در آيه شريفه «يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» در جلسات قبل راجع به كلمه «يُدْنِينَ» نكاتى را عرض كرديم.
بحث عمده در اين آيه شریفه راجع به كلمه «جَلَابِيب» است كه جلابيب جمع براى جلباب است، مراد اين است كه زنها جلباب را آويزان كنند و يا بپوشانند. کلمه «يدنين» بمعناى يرخين يا يتسترن يا يغطين شد، حالا مراد از جلابيب كه جمع جلباب است چيست؟
بنابر اين، نمىشود گفت كه جلباب يك مفهوم كلى دارد حالا اگر كسى در ذهنش بيايد جلباب يعنى پوشش، پوشش در هر زمانى بحسب خودش، نه جلباب پوشش خاص بوده، نه مطلق پوشش، يك مفهوم كلى را شارع نگفه و بگويد حالا مصاديقش به اختيار خودتان، در «احل الله البيع» يك مفهوم كلى آمده و مصاديقش را در اختيار عقلا و مردم قرار داده است، بعضى از مصاديقش را بعداً آمده استثناء كرده است اما در جلباب از اول مفهوماً و مصداقاً در زمان نزول آيه شريفه معين بوده است. منتها ما بايد دنبال كنيم حالا كه جلباب معين بوده چه بوده! پس اين نكته نكته مهمى است؛ ممكن است در كلمات بعضى از افرادى كه اهل دقت نيستند آمده باشد كه جلباب را مىگويند در آن زمان ممكن است چادر بوده در اين زمان معنا كنيم به مانتو؛ متأسفانه قلمشان به همين هم رسيده است يك مطلبى است كه غير محققانه است و پايه علمى ندارد و خيلى مطلب روشنى هم هست ، حالا ترتيب بحث را خوب دقت كنيد ما چگونه وارد مىشويم. در تفاسيرى كه الان هم موجود است بعضىها اين دقتها را كردهاند، آمدهاند احتمالاتى را كه در لغت هست مطرح كردهاند، اما برخى نه، در تفاسير اهل سنت اصلاً همينطور خيلى واضح گرفتهاند و رد شدهاند، شما تفسیر فی ظلال القرآن را ببينيد! هيچكدام يكى از اين نكاتى را كه الان ما مىخواهيم بيان كنيم در آن مطرح نشده است ما اول بايد از نظر لغوى مراجعه كنيم به لغت ببينيم از لغت چه بدست مىآيد، از لغت يك معنا براى جلباب بدست مىآيد يا اینکه جلباب مشترك لفظى است بين معانى متعدد؛ يا مشترك معنوى است و مصاديق متعدد دارد كدام يكى از اينها از كتاب لغت استفاده مىشود! ببينيد! وقتى كه در يك كلمهاى معانى مختلف باشد، اول چيزى كه براى مفسر لازم است اين که اگر از ميان اين معانى هيچكدام رجحان ابتدايى نداشت، ببيند آيا يك روايت معتبرى در مورد آن آيه نازل شده است يانه؟ از قرائن داخليه آيه يا روايتى كه در ذيل آ يه آمده است بخواهد پى ببرد به اينكه اين معنا چيست
(اينها را خوب دقت كنيد چون بعداً با اينها كار داريم) «جلباب شىء يغشىء شيئاً » اين يك معناى كلى است، هر چيزى كه بمعناى پوشش بيايد، روسرى پوشش است، مقنعه پوشش است، پيراهن پوشش است( طبق آن معناى كه در معجم المقاييس آمده )پيراهنى كه انسان مىپوشد شىء يغشى شيئاً اين هم مىشود پوشش، اما در كتاب الصحاح آورده روى پوشش خاص، مىگويد جلبابيعنى ملحفة ـ و المصدر الجلبب، جلبب يجلبب جلباباً ـ آن وقت ملحفه چيست؟ ملحفه از همان لحاف است، همانى را كه عرفاًّ مىگوييم لحاف، صحيح لغوى اش لحاف است، لحاف اسمف يلتحف به و كل شىء تغطيت به، فقد التحفت به ـ هر چيزى را كه تو خودت را با او بپوشانى اين را مىگويند لحاف، ملحفه چيزى است كه انسان خودش را با او مىپوشاند، منتها باز دراينجا هم دارد التحفت بالثوب اى تغطيت به با ثوب خودم راپوشاندم، در اين كتاب صحاح جلباب را مىآورد روى ملحفة و لحاف و پوشش، حالا باز يا بگوييم با ثوب يا يك پوششى كه يك مقدار وسيعتر از ثوب باشد.
جلباب يك ثوبى است كه بزرگتر از خمار است، خمار به همان معناى مقنعه است، اما كمتر است از رداء، يعنى يك لباسى است كه مثلاً تازانوها را بگيرد به اين مىگويند جلباب، رداء همانى كه در ثوب للاحرام مىگويند رداء همه بدن را مىگيرد از رداء يك مقدار كوتاهتر است آن وقت مىگويد: «و الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطى به المرأة رأسها و صدرها » زن با او رأس و صدرش را بپوشاند، تا همين اندازه يعنى مثل آن مقنعه يك مقدار از مقنعه بزرگتر، مقنعه فقط سر را مىپوشاند بگوييم جلباب علاوه بر اينكه سر را مىپوشاند سينه را هم بپوشاند.
احتمال دوم: «قيل هو الثوب الواسع دون الملحفة ـ بعضىها هم گفتهاند يك لباسى است كه وسيعتر از خمار است اما كمتر از لحاف است ـ تلبسه المرأة» . احتمال سوم : «و قيل هو الملحفة ـ گفتهاند جلباب بمعناى ملحفه است_ و قيل هو ما تغطى بها المرأة الثياب من فوق كالملحفة» كه اين باز همان معناى قبلى است، معناى احتمال چهارم :« قيل هو الخمار» گفتهاند جلباب همان مقنعه است. همان مقنعهاى كه زنها سر مىكنند بعنوان قناع عبارت از همان جلباب است. در لسان العرب مىگويد: «قال ابن السكيت قالت العامرية الجلباب الخمار و قيل الجلباب المرأة ملائتها التى تشتمل بها و واحدها جلباب» اين طبق آنچه كه در لسان العرب آمده است، البته باز در دنبالهاش هم يك شاهدها و يك تعابيرى كه اين جلباب در او استعمال شده است ذكر مىكنند. حالا ما اگر بخواهیم بحسب آنچه كه در کتب لغت آمده دسته بندى كنيم و بگوييم كه مراد از جلباب چيست! بايد اينطور بگوييم: احتمال اول كه در بسيارى از كتابهاى لغت هم ذكر شده است، همين است كه جلباب بمعناى ملحفة است، ملحفه آنى است كه تمام بدن را شامل مىشود، لحاف آنى است كه انسان موقع نوم استفاده مىكند و تمام بدن را مىگيرد براى اينكه انسان از سرما محفوظ بماند. ملحفه يك چيزى نيست كه از سينه به پايين باشد، يا فقط سر را بخواهد شامل بشود، تمام بدن را شامل مىشود، آنچه كه در صحاح اللغة جوهرى آمده است كه كتاب بسيار محكمى است در علم لغت و لسان العرب هم نقل مىكند كه ما بگوييم عبارت است از ملحفه، در نتيجه احتمال اول در معناى جلباب اين است كه جلباب يك ثوبى است كه تمام بدن زن را مىپوشاند، سر را مىپوشاند صورت را مى پوشاند، سينه را مىپوشاند من الفوق الى الاسفل، تا پايين تمام بدن را مىپوشاند.
6- القاموس المحيط فيروز آبادى (جلد اول، صفحه 173) مىگويد: «الجلباب القميص و الثوب واسع للمرأة دون الملحفة» كمتر از ملحفه است.
7 – روح المعانی آلوسى در روح المعانی (جلد 22، صفحه 82 ) مىگويد: «و الجلابيب جمع جلباب و هو على ما روى عن ابن عباس الذى يستر من فوق الى اسفل. و قال ابن جبير المقنعة و قيل الملحفة و قيل كل ثوب تلبسه المرأة فوق ثيابها». معناى پنجمى كه مىخواهيم براى جلباب بگوييم اين است: جلباب آن لباس رويى كه فوق ثياب است، يعنى حتماً اين خصوصيت دارد كه زن بايد لباسى را پوشيده باشد آن لباس« كل ثوب تلبسه المرأة فوق ثيابها» آن وقت با آن معناى كه در مقاييس فى اللغة آمد ـ «شىء يغشى شيئاً» اين معنايش همين است؛ بگوييم جلباب حتى اگر زن بدون لباس لخت و عريان بيايد يك پارچهى را روى خودش بيندازد اين جلباب نيست. بايد اين حتماً روى يك پيراهن ديگر باشد، روى يك لباس ديگر باشد، اين كه گاهى اوقات تعبير هم مىكنند به تن پوش رويى، حالااين تن پوش رويى مطلق است همه بدن را بگيرد بعضى از بدن را مىخواهد بگيرد، روى اين معنا كه ما بگوييم كه« كل شىء يغشى شيئاً ـ يا ـ كل ثوب تلبسه المرأة فوق ثيابها» طبق این معنی پالتو را شامل مىشود، مانتو را هم شامل مىشود. پس ما مجموعاً براى جلباب پنج احتمال و پنج معنی ذكر كرديم.
بحث عمده در اين آيه شریفه راجع به كلمه «جَلَابِيب» است كه جلابيب جمع براى جلباب است، مراد اين است كه زنها جلباب را آويزان كنند و يا بپوشانند. کلمه «يدنين» بمعناى يرخين يا يتسترن يا يغطين شد، حالا مراد از جلابيب كه جمع جلباب است چيست؟
مراحل بحث پیرامون کلمه «جلباب»
با يد دقت كنيم و ببينيم كه در كتب لغت «جلباب» را چگونه معنى كرد ه اند! و بعد از اينكه بررسى لغوى ، ببينيم جلباب را مفسرين چطور معنى كرد ه اند و در نهایت ببينيم آيا يك معناى روشنى را مىتوانيم براى «جلباب» ذكر كنيم يا خير! و اگر احياناً نتوانستيم يك معناى روشنى را براى جلباب بيان كنيم در این صورت چکار باید کرد، آیا بايد بگوييم آيه شريفه اجمال دارد! يا اينكه راه ديگرى وجود دارد! و نكته ديگر اینکه آيا ما مىتوانيم ملتزم بشويم و بگوييم كه: «جلباب كل امرأة بحسبها فى زمانها» جلباب در دوره صدر اسلام يك نوعى بوده اما جلباب در زمان ما يك نوع ديگرى است؛ و اساساً آيا ما مىتوانيم اين را بگوييم! حالا روشن مىكنيم هم از کتب لغت و هم از كتب مفسرين و از فرهنگهاى كه براى لغات قرآن ذكر شده است و هم فرهنگهاى لغتى كه بصورت كلى هست که اصلاً استفاده مىشود جلباب همان چادر است؛ و اينكه گفته مىشود اسمی از چادر در ادله وجود ندارد، اين حرف درستى نيست. ما ان شاء الله به اين نتيجه مىرسيم كه جلباب مراد چادر است، همين چادرى كه زنهاى مؤمن از آن استفاده مىكنند. اما حالا اگر قائلى بگويد جلباب در آن زمان چادر بوده اما جلباب در زمان ما مثلاً همين مانتوهاى است كه اين زنها استفاده مىكنند اساساً اين حرف درست است يانه؟ ما قبل از اينكه وارد بحث لغوى بشويم نكته ی را من يك مقدارى روشن كنم و آن نکته اين است كه ما در ساير موارد مىگوييم كه قرآن يك عنوان كلى را فرموده است ممکن است مصاديقش در زمانهاى مختلف فرق کند ، مثلا قرآن فرموده: «احل الله البيع» اين بيع در زمان صدر اسلام بین اعراب به صيغه عربى بوده اما جاهاى ديگر به صيغه غير عربى، جاهاى ديگر بدون لفظ بود، الان در زمان ما بيع به كتابت از همه مرسومتر است اين «احل الله البيع» عموم و اطلاقش همه انواع بیع را شامل مىشود اما بر همه اينها بیع صدق مىكند. حالا اگر يك كسى بگويد در صدر اسلام جلباب بمعناى چادر بوده اما چادر مصداق او بوده يعنى بگوييم جلباب يعنى پوشش، پوشش در آن زمان بنحو چادر بوده اما در زمان ما به يك نحو ديگرى است، آيا مىتوانيم اين مطلب را متلزم بشويم، مىتوانيم بگوييم اين حرف صحيحى است! روشن است كه اين حرف حرف باطلى است! ما وقتى كه در مورد بيع مىگوييم بيع يك مفهوم كلى است و يك مفهومى است كه عند العقلا هم مفهوماً روشن است اما مصداقش ممكن است مصاديق مختلف باشد اگر ما راجع به جلباب گفتيم مفهوم و مصداقش تماماً در زمان نزول آيه شريفه اين بوده ديگر نمىتوانيم اين را تطبيق كنيم بر مورد ديگر؛ كما اينكه فرض كنيد در باب «اقيموا الصلاة » نمىتوانيم بگوييم حالا نماز در صدر اسلام به يك نحوى است، بعد ممكن است انسان به يك نحو ديگرى خدا را عبادت كند،پس صلاة شاملش مىشود. اين جلباب يك مفهوم معين و مصداق معين خاص داشته، در صدر اسلام اين آيه كه نازل شده است جلباب يك مفهوم كلى قابل انطباق بر مصاديق نبوده، در همان صدر اسلام وقتى «احل الله البيع» نازل شد بيع يك مفهوم كلى است اما مفهوم كلى كه مصداق معين نداشته، شايد در همان زمان در ميان اعراب جاهليت هم مصاديق متعددى براى بيع بوده است، همين كه در مكاسب ملاحظه فرموديد، بيع ملامسه ،بيع منابذة شارع آمد اينها را استثناء كرد. اما جلباب در زمان نزول آيه شريفه هم مفهوماً و هم مصداقاً معين بوده ، منتها ما بايد ببينيم كه در آن زمان مصداق جلباب چه بوده .بنابر اين، نمىشود گفت كه جلباب يك مفهوم كلى دارد حالا اگر كسى در ذهنش بيايد جلباب يعنى پوشش، پوشش در هر زمانى بحسب خودش، نه جلباب پوشش خاص بوده، نه مطلق پوشش، يك مفهوم كلى را شارع نگفه و بگويد حالا مصاديقش به اختيار خودتان، در «احل الله البيع» يك مفهوم كلى آمده و مصاديقش را در اختيار عقلا و مردم قرار داده است، بعضى از مصاديقش را بعداً آمده استثناء كرده است اما در جلباب از اول مفهوماً و مصداقاً در زمان نزول آيه شريفه معين بوده است. منتها ما بايد دنبال كنيم حالا كه جلباب معين بوده چه بوده! پس اين نكته نكته مهمى است؛ ممكن است در كلمات بعضى از افرادى كه اهل دقت نيستند آمده باشد كه جلباب را مىگويند در آن زمان ممكن است چادر بوده در اين زمان معنا كنيم به مانتو؛ متأسفانه قلمشان به همين هم رسيده است يك مطلبى است كه غير محققانه است و پايه علمى ندارد و خيلى مطلب روشنى هم هست ، حالا ترتيب بحث را خوب دقت كنيد ما چگونه وارد مىشويم. در تفاسيرى كه الان هم موجود است بعضىها اين دقتها را كردهاند، آمدهاند احتمالاتى را كه در لغت هست مطرح كردهاند، اما برخى نه، در تفاسير اهل سنت اصلاً همينطور خيلى واضح گرفتهاند و رد شدهاند، شما تفسیر فی ظلال القرآن را ببينيد! هيچكدام يكى از اين نكاتى را كه الان ما مىخواهيم بيان كنيم در آن مطرح نشده است ما اول بايد از نظر لغوى مراجعه كنيم به لغت ببينيم از لغت چه بدست مىآيد، از لغت يك معنا براى جلباب بدست مىآيد يا اینکه جلباب مشترك لفظى است بين معانى متعدد؛ يا مشترك معنوى است و مصاديق متعدد دارد كدام يكى از اينها از كتاب لغت استفاده مىشود! ببينيد! وقتى كه در يك كلمهاى معانى مختلف باشد، اول چيزى كه براى مفسر لازم است اين که اگر از ميان اين معانى هيچكدام رجحان ابتدايى نداشت، ببيند آيا يك روايت معتبرى در مورد آن آيه نازل شده است يانه؟ از قرائن داخليه آيه يا روايتى كه در ذيل آ يه آمده است بخواهد پى ببرد به اينكه اين معنا چيست
بحث لغوی
1 ـ مقاييس فى اللغة در كتاب معجم مقاييس فی اللغة نوشته: «جَلَبَ (ج ـ ل ـ ب) اصلان – يعنی دو معنا دارد ـ احدهما الاتيان بالشىء من موضع الى موضع ـ يك چيزى را از يك محلى به محل ديگر آوردن است، همين كه الان در اصطلاح هم معروف است مىگويند فلانى را جلب كردند، يعنى از يك جاى به يك جاى ديگرى او را آوردهاند ـ و الاخر- معناى دوم- شىء يغشى شيئاً ـ جَلَبَ به اين معنا مىآيد كه يك چيزى چيز ديگرى را بپوشاند ـ و من هذا اشتقاق الجلباب» جلباب هم از اين معناى دوم اشتقاق پيدا كرده است.2 ـ صحاح اللغة
وقتى به كتاب صحاح اللغة ى جوهرى مراجعه مىكنيم در جلد اول در صفحه 101 مىگويد : «الجلباب الملحفة» در معجم مقاييس فى اللغة يك معناى كلى گفت.(اينها را خوب دقت كنيد چون بعداً با اينها كار داريم) «جلباب شىء يغشىء شيئاً » اين يك معناى كلى است، هر چيزى كه بمعناى پوشش بيايد، روسرى پوشش است، مقنعه پوشش است، پيراهن پوشش است( طبق آن معناى كه در معجم المقاييس آمده )پيراهنى كه انسان مىپوشد شىء يغشى شيئاً اين هم مىشود پوشش، اما در كتاب الصحاح آورده روى پوشش خاص، مىگويد جلبابيعنى ملحفة ـ و المصدر الجلبب، جلبب يجلبب جلباباً ـ آن وقت ملحفه چيست؟ ملحفه از همان لحاف است، همانى را كه عرفاًّ مىگوييم لحاف، صحيح لغوى اش لحاف است، لحاف اسمف يلتحف به و كل شىء تغطيت به، فقد التحفت به ـ هر چيزى را كه تو خودت را با او بپوشانى اين را مىگويند لحاف، ملحفه چيزى است كه انسان خودش را با او مىپوشاند، منتها باز دراينجا هم دارد التحفت بالثوب اى تغطيت به با ثوب خودم راپوشاندم، در اين كتاب صحاح جلباب را مىآورد روى ملحفة و لحاف و پوشش، حالا باز يا بگوييم با ثوب يا يك پوششى كه يك مقدار وسيعتر از ثوب باشد.
3- لسان العرب
در كتاب لسان العرب احتمالات زيادى در معناى لغوى جلباب است ذكر كردهاند، اولين احتمال: جلباب يعنى قميص همان پيراهن، بعد فرموده : «و الجلباب ثوب اوسع من الخمار و دون الرداء»جلباب يك ثوبى است كه بزرگتر از خمار است، خمار به همان معناى مقنعه است، اما كمتر است از رداء، يعنى يك لباسى است كه مثلاً تازانوها را بگيرد به اين مىگويند جلباب، رداء همانى كه در ثوب للاحرام مىگويند رداء همه بدن را مىگيرد از رداء يك مقدار كوتاهتر است آن وقت مىگويد: «و الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطى به المرأة رأسها و صدرها » زن با او رأس و صدرش را بپوشاند، تا همين اندازه يعنى مثل آن مقنعه يك مقدار از مقنعه بزرگتر، مقنعه فقط سر را مىپوشاند بگوييم جلباب علاوه بر اينكه سر را مىپوشاند سينه را هم بپوشاند.
احتمال دوم: «قيل هو الثوب الواسع دون الملحفة ـ بعضىها هم گفتهاند يك لباسى است كه وسيعتر از خمار است اما كمتر از لحاف است ـ تلبسه المرأة» . احتمال سوم : «و قيل هو الملحفة ـ گفتهاند جلباب بمعناى ملحفه است_ و قيل هو ما تغطى بها المرأة الثياب من فوق كالملحفة» كه اين باز همان معناى قبلى است، معناى احتمال چهارم :« قيل هو الخمار» گفتهاند جلباب همان مقنعه است. همان مقنعهاى كه زنها سر مىكنند بعنوان قناع عبارت از همان جلباب است. در لسان العرب مىگويد: «قال ابن السكيت قالت العامرية الجلباب الخمار و قيل الجلباب المرأة ملائتها التى تشتمل بها و واحدها جلباب» اين طبق آنچه كه در لسان العرب آمده است، البته باز در دنبالهاش هم يك شاهدها و يك تعابيرى كه اين جلباب در او استعمال شده است ذكر مىكنند. حالا ما اگر بخواهیم بحسب آنچه كه در کتب لغت آمده دسته بندى كنيم و بگوييم كه مراد از جلباب چيست! بايد اينطور بگوييم: احتمال اول كه در بسيارى از كتابهاى لغت هم ذكر شده است، همين است كه جلباب بمعناى ملحفة است، ملحفه آنى است كه تمام بدن را شامل مىشود، لحاف آنى است كه انسان موقع نوم استفاده مىكند و تمام بدن را مىگيرد براى اينكه انسان از سرما محفوظ بماند. ملحفه يك چيزى نيست كه از سينه به پايين باشد، يا فقط سر را بخواهد شامل بشود، تمام بدن را شامل مىشود، آنچه كه در صحاح اللغة جوهرى آمده است كه كتاب بسيار محكمى است در علم لغت و لسان العرب هم نقل مىكند كه ما بگوييم عبارت است از ملحفه، در نتيجه احتمال اول در معناى جلباب اين است كه جلباب يك ثوبى است كه تمام بدن زن را مىپوشاند، سر را مىپوشاند صورت را مى پوشاند، سينه را مىپوشاند من الفوق الى الاسفل، تا پايين تمام بدن را مىپوشاند.
4- مقامات حریری
ما وقتى به اين فرهنگهاى لغت مراجعه مىكنيم در كتاب مقامات حريرى كه كتاب بسيار مهمى است و لغات مهمى هم دارد، آن وقت يك كتابى نوشتهاند فرهنگ لغات مقامات حريرى، آنجا به واژه جلباب كه مىرسد، مىگويد: جلباب چادر است، تن پوش رویى است بدون آستين، گشاد است محيط بر تمام اجزاء بدن زن هست. آن وقت مىگويد اين جلباب همين چادرى است كه زنها دارند و عرب به او مىگويد ملحف يا ملحفة و در ادامه اش هم آورده است كه يدنين عليهن من جلابيبهن كه در قرآن آمده است مراد همين تن پوش رويى است كه عبارت از چادر باشد پس طبق اين احتمال جلباب يعنى همان چادر است كه همه بدن را مىپوشاند. احتمال دوم يك درجه پایینتر از اين است، بگوييم جلباب يك لباسى بوده از مقنعه بزرگتر و از رداء كمتر بوده تا زانوى افراد را مىپوشانده، سر و صورت را می پوشانده و تا زانو يك مقدار از رداء كمتر بوده.5- مصباح المنير فيومى
« جلباب ثوب اوسع من الخمار و دون الرداء» از مقنعه بزرگتر است اما از رداء كمتر است ، نتيجه اين مىشود اين روسرىهاى بزرگى كه امروز در بعضى از كشورهاى عربى هست كه تا نزديك زانوها را مىپوشاند بگوييم اين عبارت از جلباب است. احتمال سوم: هم از كتاب لسان العرب استفاده مىشود، بگوييم جلباب همان مقنعه و خمار است، خمار و مقنعه فقط سر و صورت حالا يك مقدارى از گردن را هم مىپوشاند بگوييم خمار همين است، جلباب همين خمار است. راغب در مفردات خودش اين جلباب را به همين معنی گرفته است. پس معناى سوم از معناى دوم محدودتر شد كه بگوييم جلباب عبارت از همين خمار است كه هم در لسان العرب و هم در بعضى از كتب ديگر به آن اشاره شده است. احتمال چهارم: در بعضى از كتب لغوى جلباب را بمعناى قميص هم معنا كردهاند، عرب به لباس بلند مىگويد قميص اين چيزهاى كه شبيه دشداشه است عرب مىگويد قميص اين پيراهنى كه در بين جوانهاى ما رايج است پيراهن كوتاه، عرب به اينها قميص نمىگويد، قميص آن لباس بلند است.6- القاموس المحيط فيروز آبادى (جلد اول، صفحه 173) مىگويد: «الجلباب القميص و الثوب واسع للمرأة دون الملحفة» كمتر از ملحفه است.
7 – روح المعانی آلوسى در روح المعانی (جلد 22، صفحه 82 ) مىگويد: «و الجلابيب جمع جلباب و هو على ما روى عن ابن عباس الذى يستر من فوق الى اسفل. و قال ابن جبير المقنعة و قيل الملحفة و قيل كل ثوب تلبسه المرأة فوق ثيابها». معناى پنجمى كه مىخواهيم براى جلباب بگوييم اين است: جلباب آن لباس رويى كه فوق ثياب است، يعنى حتماً اين خصوصيت دارد كه زن بايد لباسى را پوشيده باشد آن لباس« كل ثوب تلبسه المرأة فوق ثيابها» آن وقت با آن معناى كه در مقاييس فى اللغة آمد ـ «شىء يغشى شيئاً» اين معنايش همين است؛ بگوييم جلباب حتى اگر زن بدون لباس لخت و عريان بيايد يك پارچهى را روى خودش بيندازد اين جلباب نيست. بايد اين حتماً روى يك پيراهن ديگر باشد، روى يك لباس ديگر باشد، اين كه گاهى اوقات تعبير هم مىكنند به تن پوش رويى، حالااين تن پوش رويى مطلق است همه بدن را بگيرد بعضى از بدن را مىخواهد بگيرد، روى اين معنا كه ما بگوييم كه« كل شىء يغشى شيئاً ـ يا ـ كل ثوب تلبسه المرأة فوق ثيابها» طبق این معنی پالتو را شامل مىشود، مانتو را هم شامل مىشود. پس ما مجموعاً براى جلباب پنج احتمال و پنج معنی ذكر كرديم.
استعمال جلباب در روايات
حالا برويم سراغ ساير استعمالات، تا اينجا پنج معنی براى جلباب ذكر شد، حالا بايد ببينيم در ميان اين معانى كدام معنى را اكثر لغويين ذكر كردهاند، كدام معنی قرينه روشنى برايش وجود دارد، و براى رسيدن به اين نكته اگر برويم موارد استعمال جلباب را در روايات، در استعمالات، در كلمات نهج البلاغه و در كلمات شعرا بررسى كنيم آن وقت میتوانيم به اين نتيجه برسيم كه جلباب آن پوشش كامل است يعنى همان معناى اول كه عبارت از چادر باشد. در كتاب بحار الانوار مجموعاً كلمه جلباب و جلابيب حدود 60 بار استعمال شده است. اين تعبير را در لسان العرب هم از امير المؤمنين (ع) نقل مىكند كه حضرت فرمود: «من احبنا اهل البيت فليستعد (در بعضى از نقلها دارد) يا فليعد (آماده كند) للفقر جلبابا» كسى كه دوستان ما اهلبيت هست براى فقر يك جلبابى را آماده كند، اين يعنى چه؟ يعنى بگوييم كه پوششى از فقر را براى خودش قرار بدهد! يا بگوييم اگر فقرى دارد فقر خودش را بپوشاند، اظهار نكند فقرش را به ديگرى! على اى حال هر معناى بكنيم جلباب يعنى يك پوشش كامل، يا فقر را بعنوان پوشش قرار بدهد، يا اين كه فقر خودش را بپوشاند- فليعد للفقر جلبابا. در بعضى از تعابير هست «من القى جلباب الحياء عن وجه فلا غيبة له» (در جلد 75 بحار صفحه 233) كسى كه جلباب حياء را كنار گذاشت، يعنى پوشش حيا در وجود او نيست، اين- فلا غيبة له ـ آيا جلباب اختصاص به زنها دارد! يا اينكه جلباب يك چيزى بوده كه در مردها هم بوده كه از بعضى از روايات هم استفاده مىشود، در این کلمه مقدارى دقت کنید تا نتيجهاش را فردا عرض كنيم.وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
نظری ثبت نشده است .