موضوع: حجاب
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۱/۲۱
شماره جلسه : ۹
چکیده درس
-
جمع بندی از معنای «یدنین» و «جلابیبهن» واختصاص آیه به مؤمنات وعدم شمول زنهای کفار
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکیده بحث گذشته
یک جمع بندى كنيم نسبت به مطالب و انظاری که راجع به اين جمله «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» بیان شده بود.عرض شد كه مجموعاً در كلمات مفسرين دو معنا براى «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» شده است، يكى با توجه به ماده دنو معنا شده بود به اينكه جلباب را نزديك به خودشان كنند و همين معنا نیز در كلمات برخى از بزرگان هم بود.
یک جمع بندى كنيم نسبت به مطالب و انظاری که راجع به اين جمله «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» بیان شده بود.عرض شد كه مجموعاً در كلمات مفسرين دو معنا براى «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» شده است، يكى با توجه به ماده دنو معنا شده بود به اينكه جلباب را نزديك به خودشان كنند و همين معنا نیز در كلمات برخى از بزرگان هم بود.
معناى دوم اينكه بگوييم بمعناى ارخاء و آويزان كردن و پوشاندن است.
در نهایت ما به اين نتيجه رسيديم كه بالاخره اگر ما معناى دوم را هم ترجيح بدهيم به لحاظ اينكه اين با حرف «على» متعدى شده است نه با حرف «الى» اگر با «الى» بود به همان معناى نزديك كردن جلباب به خودشان معنا پيدا مىكرد، اما دارد «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ» ما بايد همين معناى دوم را بگيريم. منتها چون باز ماده دنو در اين جا بكار رفته است ما بايد بگوييم اين ادناى كه متضمن ارخاء و پوشاندن است يك پوشاندن يا يك نزديك كردنى كه بپوشاند این ازش تعبير به ادنى میشود.
در حقيقت اين بيان ما يك جمعى بين معناى اول و دوم است ؛ يعنى آن دو معنا بدینصورت قابل جمع هستند: معناى اول كه مطلق نزديكى است، اين جلباب را نزديك كنند حدش چقدر است! اجمال پيدا مىكند، يك شىء اگر بخواهد نزديك به يك شىء دیگر بشود اين مراتب دارد، يك عنوان مشكك است و می تواند مصاديق متعدد پيدا كند، دو چيز را كه انسان مىخواهد نزديك بكند معناى نزديك كردن آن، نهايت مرتبه قرب كه نيست؛ چادر را يك مقدارى كه بياورند روى صورتشان نزديك مىشود ادنى! اما وقتى ميگوييم اين متضمن معناى ارخاء است يعنى بپوشاند؛ لذا جمع بين معناى اول و دوم به همین صورت است.
وجوب ستر وجه در کلمات مفسرین نكته ى كه وجود دارد اين است كه آيا ما از «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» مىتوانيم استفاده كنيم كه تمام الوجه بايد پوشانده بشود! يعنى ما باشيم و اين آيه شريفه (كارى به ادله ديگر نداشته باشيم) و همين مقدار آيا ازش استفاده مىشود كه همه وجه بايد پوشانده بشود يااينكه چنين استفاده نمىشود!
برخى از بزرگان مثل مرحوم شهيد مطهرى (رض) فرمودهاند: «من نديد ه ام که احدى از فقهاء به اين قسمت از آيه استدلال كرده باشند مبنی بر اينكه ستر وجه واجب است » در حالیكه اتفاقاً هم در كلمات فقهاء متعدد وارد شده است و هم در كلمات مفسرين! كه برخى به همين آيه براى لزوم ستر وجه استدلال كردهاند. حالا برخى از كلمات مفسرين را من نقل می کنم در اينجا.
در تفسير جلالين (جزء دوم) روايتى را از ابن عباس نقل مىكند، قال ابن عباس« امر نساء المؤمنات ان يغطين رئوسهن و وجوههن بالجلابيب الا عين واحدة» همه وجه را بايد بپوشانند مگر يك چشم كه با آن يك چشم هم بخواهند جلوى خودشان را ببينند. ابن جوزى در كتاب زاد المسير (جلد 6 صفحه 422) در تفسير ُیدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ گفته است : «يغطين رئوسهن و وجوههن » بايد رئوس و وجوه را تماماً بپوشاند.
ابوحيا ن در تفسير بحر المحيط (ج 7، صفحه 250) ميگويد: «قوله تعالى يدنين شامل لجميع اجسادهن و المراد بقوله عليهن اى على وجوههن» مىگويد يدنين عليهن من جلابيبهن يعنى جلباب همه جسد زن را بپوشاند، عليهن را هم بيشتر برده روى اى على وجوههن. بعد يك تعليلى هم آورده است گفته لان الذى كان يبدو منهن فى الجاهلية هو الوجه ـ آنچه كه در جاهليت زنها ازشان آشكار بوده همين وجه بوده، و با اين آيه شريفه شارع مىخواهد بفرمايد كه اين وجه را شما بپوشانيد.
و همينطور در تفسير ابى السعود از يكى از رواة نقل مىكند كه يدنين يعنى تغطى احدى عينيها و جبهتها ـ بپوشاند هم پيشانى و هم يكى از چشمها را و يك چشم را فقط باز بگذارد. نكته ى كه مىخواهم عرض كنم اين است كه كثيرى از مفسرين از اين يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ستر وجه را استفاده كردهاند و استفاده هم مىشود، ديروز هم ما باقطع نظر از كلمات مفسرين گفتيم خود كلمه عليهن ظهور در همه جسد دارد، بايد همه وجه پوشانده شود، منتها نه به حدى كه مثل پوشيه زدن باشد، در كلمه يدنين ماده دنو بايد ملحوظ باشد.
اين را عرض كردم در لغت عرب اگر يك معناى ديگرى هم درش اشراب بشود باز يك نكته و خصوصيتى از همان ماده اول باقى مىماند و نتيجه اين مىشود از آيه استفاده مىشود كه ستر وجه لازم است اما به حد دنو، بحد دنو هم يعنى نهايت دنو تا مىتواند نزديك بكند، يك وقتى است كه چادر را يك مقدار جلو مىآورد اين هم يك نوع نزديك كردن است اما با توجه به كلمه على و اين كه متضمن معناى ارخاء است اين نكاتى كه در كلمات مفسرين آمده كه نتيجهاش اين مىشود كه يك چشم زن پيدا باشد و كثيرى از مفسرين از اين يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ اين معنا را استفاده كردهاند.
حجاب حق است يا تكليف ؟
نكته ديگرى كه در اينجا وجود دارد اين است كه آيا اين «يدنين» تكليف است يا يك عنوان حقى است براى زنهاى حره! كما اينكه بعضىها اين معنى را احتمال دادهاند؛ بعضى از (غير اهل تحقيق البته) كه بگوييم آيه شريفه در مقام تكليف نيست؛ مخصوصاً با توجه به شأن نزول آيه كه زنها مىرفتند براى مسجد، شب مىرفتند صبح مىرفتند جو ان ها متعرض اينها مىشدند و بعد كه اعتراض مىكردند اينها مىگفتند كه ما فكر مىكرديم اينها كنيز هستند ما نمىدانستيم كه اينها حره هستند، و مىگويند آيه نازل شد بر اينكه زنهاى حره «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ». البته ما در همان جلسه اولى كه بحث از اين آيه را شروع كرديم به اين شأن نزول اشكال كرديم ، حالا بر فرض كه اين شأن نزول درست باشد، آيا مىتوانيم بگوييم با توجهى به اين شأن نزول آيه به زنهاى حره مىگويد حالا اگر مىخواهيد اذيت نشويد، اگر مىخواهيد شما را نشناسند، جوانهاى فاسق شما رااذيت نكنند يك علامتى براى خودتان قرار بدهيد ، علامت تان اين باشد كه «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» و در نتيجه بگوييم اين آيه شريفه طبق اين بيان ازش وجوب حجاب استفاده نمىشود و بگوييم اصلاً مسئله وجوب حجاب با آيات مباركه سوره نور مطرح شده است كما اينكه از جهت زمان و تاريخ نزول آن آيات سوره نور تاريخاً مؤخر از اين آيات سوره احزاب است.
اينجا برخى با توجه به اين نكته مىخواهند بگويند اين آيه اصلاً دلالت بر وجوب حجاب ندارد؛ و برخى از بزرگان و اعاظم با توجه به آن «ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ» مىخواهند چنين ادعاى را داشته باشند.
ما حالا بايد هر دو بيان را بررسى كنيم كه آيا آيه شريفه مىخواهد بگويد اين تكليف نيست، اين براى اين است كه اينها شناخته نشود مورد اذيت قرار نگيرند، يك حقى براى حرائر است! و در بعضى از نقلها دارد كه عمر خليفه دوم ديد كه امه ى بعد از نزول اين آيه مقنعه سر كرده و خودش را پوشانده، او را كرد از اين كار و چه بسا دارد كه با او برخورد هم كرد، بگوييم كه آيه اصلاً این را مىخواهد بگويد که وقتى مىخواهيد برويد بيرون «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» يدنين در مقام تكليف نباشد، يك راهكارى را ارايه داده براى زنهاى حره.
نظر حضرت استاد در قالب چند نكته
اينجا چند نكته را بايد توجه بفرماييد! نكته اول اين است كه ما وقتى تاريخ را بررسى مىكنيم اينطور نبوده كه قبل از نزول آيه شريفه زنهاى حره و زنهاى امة هيچ راهى براى تشخيصشان نبوده بلكه از نظر وضع لباس يا جهات ديگر اصلاً اماء و كنيزها طورى بودند كه شناخته شده بودند، هرخانهاى معلوم بوده كه كنيز اين خانه كى است، مخصوصاً با توجه به اينكه اينها مىرفتند بيرون خريد و همه امور بيرون را اينها انجام مىدادند، اينطور نبوده كه ما بگوييم قبل از نزول آيه شريفه اصلاً هيچ راهى براى تمايز اماء از غير اماء نبوده بلکه بوده بالاخره يك قرائن و خصوصياتى كه مىتوانستند امه را از حره تشخيص بدهند.
نکته دوم: با توجه به آن اشکالاتی که ما قبلا راجع به اين شأن نزول نموديم اگر از آن صرف نظر بكنيم آيا واقعاً عذر اين فساق و جوانهاى فاسق را خداوند قبول كرده! يعنى اين جوانها گفته ما فكر كرديم اين حره است او را مورد ناسزا گويى قرار داديم اگر مىدانستيم حره است این کار را نمىكرديم اما فكر كرديم امة هست در حالى كه پيدا بود اين يك بهانهاى است آن فساق آن زمان برايشان امه و حره فرقى نمىكرده و اين بعنوان يك بهانهاى بوده.
ثالثاً: ما قبلاً گفتيم اين آيه شريفه دارد: «يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ» اين نساء المؤمنين دائره را از حد شأن نزول دارد خارج مىكند و وسيعتر مىكند. يعنى ما بر فرض اين كه اين شأن نزول را هم بگوييم درست است اما شارع در مقام بيان يك حكم بسيار مهم و كلى است «يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ» دارد يك اعلام عمومى به همه زنهاى مؤمن مىكند، نساء المؤمنين كه ديگر اطلاقش روشن است هم حره را شامل مىشود و هم كنيز را شامل مىشود، بنابراين سياق آيه و الفاظى كه در آيه وجود دارد كاملاً موسع تر است از مورد شأن نزول؛ اگر اين شأن نزول هم درست باشد شأن نزول كه نمىآيد مورد آيه را تقيد بزند و محدود بكند به همه زنهاى مؤمنين.
قُلْ لِاَزْوَاجِكَ بگو به اينها، اين در مقام يك تكليف است اينجا چند خصوصيت وجود دارد كه ما اصلاً كاملاً استفاده مىكنيم آيه در مقام تكليف است.
اولاً اينكه مىفرمايد به زنها و دخرانت بگو، اين روى همان اصل اولى است كه اگر يك حكمى در يك جامعهاى بخواهد پياده بشود اول بايد بزرگان آن جامعه رعايت كند، خدا اول نمىگويد به بقيه بگو حجاب داشته باشند بعداً برو سراغ زنها و دخران خودت، مىگويد نه اول بايد اين دستور را به زنهاى خودت بدهى، اول بايد اين دستور را به دختران خودت بدهى بعد به نساء المؤمنين، ما از اين ترتيب اين نكته را مىتوانيم استفاده كنيم كه زنها و دختران پيامبر اولاى به رعايت اين تكليف هستند؛ حالا اگر مسئله تكليفى در كار نباشد چه لزومى داشت خداوند اينها را جدا جدا بيان بكند!
مىفرمود يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لنِسَاءِ قل للحرائر اينها براى اينكه اذيت نشوند يك جلباب را به خودشان بيندازند، اين كه فرموده قُلْ لِاَزْوَاجِكَ ـ بَنَاتِكَ ـ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ اين قرينه روشنى است كه همه اينها مكلف به اين تكليف هستند. شما ببينيد! اگر يك مولاى يك تكليفى را مىخواهد متوجه كند، مىآيد مىگويد به زيد بگويد، به عمرو بگويد، به بكر بگويد اين كار را انجام بدهند خود اينها قرينه است، خود تفكيك بين ازواج و بنات و نساء المؤمنين خودش يك قرينه روشنى است كه در مقام تكليف است؛ نمىخواهد مجرد يك راهكارى را به زنها نشان بدهد و بگويد اين يك حقى است براى زنها، اين احترامى است براى زنها، اين حرفهاى غير فقيهانه كه متأسفانه در بعضى از كتابهاى بنام فقه هم آمده است! وواقعاً جاى تأسف دارد كه انسان مىبيند يك مقالاتى در بعضى از مجموعهها بنام فقه داده شده است اما خيلى اينها بافقاهت و فقه فاصله دارند.
اولا: در آیه خود «قُلْلِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ» اين قرينه خيلى روشنى است براى اينكه در مقام تكليف است. و ثانياً: در قرآن گاهى اوقات يا اگر بگوييم بسيارى از اوقات در همان صدر اسلام تكاليف را اصلاً متوجه مؤمنين مىكرده است مثل يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام، بيشتر روى اين عنوان آمنوا، اين آمنوا چه سنخيتى دارد با اينكه بگوييم اين يدنين فقط يك حقى است؟
وقتى شارع مىخواهد بفرمايد من مىخواهم يك تكليفى را به شما بكنم و شما انجام بدهيد، اين مناسبت دارد بگويد يا ايها الذين آمنوا يعنى حالا كه ايمان داريد حالا كه ايمان داريد اين هم يكى از تكاليف شماست و الا اگر در مقام تكليف نباشد، اگر در مقام بيان تكليف نيست، آوردن آمنوا يا مؤمنين چه خصوصيتى دارد؟
اين كه در اين آيه شريفه مىگويد نساء المؤمنين يعنى مىخواهم يك حرفى بزنم در رابطه با ايمان اينهاست، و آن نمىشود غير از اينكه ما بگوييم عنوان تكليف را دارد. که هم قرينه اول و هم قرينه دوم انصافاً از قرائنى (در جای هم ندیده ام من که این قرائن ذکر شده باشد) بسيار مهمى است بر اينكه آيه در مقام اين است كه يك تكليفى را مىخواهد براى زنها قرار بدهد، نمىخواهد بگويد چون حره است يك احترام مضاعفى برايش قايل بشويم بگوييم تو حق دارى جلباب بر سر كنى اما بگوييم كنيز حق ندارد جلباب بر سر بكند كه آن روز عرض كردم اگر ما بخواهيم ملتزم به اين بشويم كه (اين را در ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ هم برسيم آنجا مىگوييم)، بگوييم چطور مىشود اسلام بگويد زن حره به مقتضاى حره بودنش احترام و شرافت دارد جلباب بر سر بكند اما كنيز را بگوييم اصلاً چون احترامى ندارد؛ همينطورى بيايد در اجتماع موجب فساد هم بشود عيبى ندارد اين چيزى نيست كه انسان بتواند بپذيرد! پس ببينيد! ما دو قرينه ذكر كرديم براى اينكه يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَ ازش تكليف استفاده مىشود.
کفار مکلف به فروع نیستند!
نكتهى ديگرى كه باز از همين كلمه نساء المؤمنين ما مىتوانيم استفاده كنيم (كه بعداً هم بدرد ما مىخورد) استحضار داريد كه در فقه نسبت به نگاه کردن به كافران، به سر آنها يا آن مقدارى كه از بدن آنها باز و ظاهر است اگر بدون ريبه باشد فقهاء فتوا مىدهند كه مانعى ندارد، همين نگاه بدون ريبه به موى يك زن مؤمنه ولو بدون ريبه هم باشد حرام است اما نسبت به كافران فتوا اين است كه مىگويند مانعى ندارد.از همين کلمه «نساء المؤمنين» ما همين را استفاده مىكنيم كه اين «يُدْنِينَ» مربوط به مؤمنات است، اين «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» يك حكمى است مربوط به زنهاى مؤمنه و شامل زنهاى كافره نمىشود. و از همين نكته يكى از قواعد فقهى كه آقايان مىدانند در فقه مطرح مىشود و آن اين است كه آيا كفار همانطورى كه مكلف به اصول هستند به فروع هم مكلف هستند يانه؟
مشهور از فقهاء از جمله والد راحل ما (رضوان الله عليه) معتقد هستند به اينكه بلى كفار همانطورى كه مكلف به اصول هستند مكلف به فروع هم هستند؛ از اين آيه استفاده مىشود كه نه اين تكليف به حجاب مخصوص مؤمنات است، مربوط به نساء المؤمنين است يعنى در اين تكليف پيداست اشتراكى بين زنهاى مؤمنه و زنهاى كافره نيست، ما در ماه مبارك رمضان گذشته در بحث قاعده الزام آنجا به يك مناسبت اين مسئله اشتراك در تكليف بين الفروع و الاصول را اشاره كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه نه مطلب مشهور مطلب درستى نيست ؛ و ما نمىتوانيم بگوييم الكفار مكلفون بالفروع كما انه مكلفون بالاصول يكى از قرائنش همين آيه شريفه حجاب است.
پس ما تا اينجا تا حدى اين كلمه «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» را معنا كرديم البته واقعاً من هر دفعهى كه مىخواهم بحث را تمام بكنم و بخواهیم برویم سراغ قسمت بعدى آيه شريفه ولى دو مرتبه كه قرآن را باز مىكنم مىبينم نكات جدیدی به ذهن مىآيد، انسان وقتى آيات را نگاه مىكند و واقعاً هم از خدا استمداد ميگيرد، مىبيند همينطور هى نكات جديدى را مىتواند از اين آيات شريفه استفاده بكند.
حالا اگر ديديد باز نكتهى ديگرى در اين «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ» بود به ما هم بفرماييد! فردا كه درس تعطيل است روز سه شنبه راجع به اين «ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ» كه آيا علت است، آيا حكمت است و متعلق يعرفن چيست! ان شاء الله بحث مىكنيم.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
نظری ثبت نشده است .