موضوع: حجاب
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۱۸
شماره جلسه : ۱۹
چکیده درس
-
احتمالات ثلاثه در معنای «زینتهن» و مناقشه احتمال اول
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بیان احتمالات در کلمه «زینتهن»
عرض كرديم كه در اين آيه شريفه «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» مجموعاً سه احتمال نسبت به کلمه «زینتهن» وجود دارد. احتمال اول: كه موافق با خود لفظ زينت و لغت زينت هست اين است كه بگوييم مراد «ما تتزين به المرأة» همين وسائلى كه زن به وسيله او خودش را تزيين مىكند باشد. «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» يعنى زينتهاى را که زن به خودش متصل مىكند اينها را ابداء نكند مگر زينتى كه ظاهر است «الا ما ظهر من الزينة» كه در نتيجه آيه فقط زينت ظاهرى و آنچه كه ظاهر هست استثناء كرده است، آنچه كه ظاهر است مثل انگشتر، خضاب، كحل، سرمه و ثياب. حالا در اين كه مثلاً النگو جزء زينت ظاهرى هست يانه! در روايات هم مختلف مطرح شده است كه بيان مىكنيم. اين احتمال را بزرگانى قائل هستند، از جمله مرحوم محقق خوئى(قدس سره) همين نظريه را قائل هستند و در (شرح عروه، جلد 32، صفحه 41) همين نظر را دارند.
احتمال دوم: اين است كه بگوييم مراد از زينت مواضع زينت است، زن در بدن خودش عادتاً يك مواضعى را دارد كه آن مواضع را تزيين مىكند «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» يعنى مواضع زينت را زن ابتداء نكند الا آن مواضعى كه ظاهر است«إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» كه كثيرى از مفسرين و شايد كثيرى از فقهاء همينطور معنا كردند و دليلش را هم ديروز بيان كرديم مناقشهاش را هم ذكر كرديم. ما اگر احتمال اول را بگوييم آیه خود وجه و كفين را شامل نمىشود، مستثنى شامل نمىشود، چون وجه و كفين زينت عرضى كه نيست؛ چون در احتمال اول گفتيم زينت يعنى ما تتزين به المرأة است، وجه و كفين را نمىگيرد. اما در احتمال دوم كه مراد از زينت مواضع زينت است الا ما ظهر منها يعنى الا آن مواضع ظاهره، مواضع ظاهره وجه و كفين را شامل مىشود. آن مواضعى كه از زن ظاهر است وجه و كفين است.
احتمال سوم: مراد از زينت خود زن است «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» از باب اين است كه المرأة زينة، زن به تمام اعضائها عنوان زينت را دارد، در نتيجه آيه معنايش اين مىشود: «لا يبدين انفسهن» خودشان را آشكار نكنند، اين زن خودش را نشان ندهد «الا ما ظهر منها» مگر آنچه كه خود به خود ظاهر است. الا ما ظهر منها يعنى آنچه كه خود به خود ظاهر است كه همين وجه و كفين خود به خود ظاهر است.
مىفرمايند ما بگوييم این زينت در آيه مراد زينت ذاتى است ـ التى هى الاساس فى الجهة المطلوبة من النساء و عليه يكون النهى عن ابداء الزينة عبارة اخرى عن النهى عن ابداء انفسهن ـ طبق اين احتمال ـ لا يبدين زينتهن يعنى لا يبدين انفسهن ـ خودشان را نشان ندهند . بعد مىفرمايند سر در اين مطلب اين است كه خداوند تبارك و تعالى در مقام بيان ذكر يك نكتهاى است در آيه شريفه و آن نكته اين است كه خدا مىخواهد بفرمايند زن به تمام اعضائها عنوان زينت را دارد؛ اين كه اين تعبير را آورده براى اين است كه بيان كند كه زن به تمام اعضائها عنوان زينت را دارد.
آن وقت به ايشان عرض مىكنيم كه اين ما ظهر را بايد چطورى معنا كرد؟ مىفرمايند همين زينت ذاتى زن، اين زينت ذاتى، اين كه تمام اعضاء زن عنوان زينت را دارد بعضى هايش ظاهر است و بعضى هايش باطن است، وجه و كفين عنوان ظاهرى را دارد بقيه اعضاء عنوان غير ظاهرى را دارد. و بعد در ادامه مىفرمايند : ـ و التعبير بما ظهر بصورة الفعل الماضى لعله كان لافادة ان مثلهما كان ظاهراً فى السابق قبل نزول الاية.- چرا اينجا تعبير كرده به «الا ما ظهر» بصورت فعل ماضى آورده است؟ مىفرمايد از باب اين است كه قبل از نزول آيه اين وجه و كفين از زنها ظاهر بوده.
تشبيه مىكنند كقوله تعالى : «و ان تجمعوا بين الاختين الا ما قد سلف» و بعد مىفرمايند: ـ و عليه يكون الاستثناء منقطعا و لا بأس به ـ مىفرمايند روى اين بيان كه بگوييم ما ظهر براى اين است كه افاده اين بكند كه قبل از نزول آيه اينها ديگر ظاهر بوده و اينها ديگر مقصود خداوند نيست از اول، اين استثناء مىشود منقطع، و مىفرمايند استثناء منقطع هم ـ لا بأس به ـ در بحث فقه امروز هم اتفاقاً بحث ما همین بود که آيا در قرآن ما استثناء منقطع داريم يا نداريم!
برخى از بزرگان مثل مرحوم سيد يزدى در حاشيه و مرحوم نائينى مىگويند استثناء منقطع بر خلاف فصاحت و بلاغت است؛ اما بعضی از بزرگان ديگر مثل امام (رض)، مثل والد ما(رض) اینها مىفرمايند: « استثناء منقطع در قرآن هم مانعى ندارد». بعد مىفرمايد : ـ فالاية على هذه التقدير تدل على جواز ابداء الوجه و الكفين و عدم حرمة كشفهما و لا ينافى ما ذكرنا اضافة الزينة الى النساء فى المستثنى منه الظاهره فى المغايرة بين الزينة و بين الاعضاء لان هذه الاضافة انما هى كاضافة الانفس اليهن فكأنه قال و لا يبدين انفسهن الا ما ظهر منهن فتدبر».
نكته اول همانى است كه ديروز بيان كرديم و ايشان هم در ذيل عبارت دارند كه اين اضافه زينت به خود زن ظهور در مغايرت دارد، و اين مغايرت بايد در اينجا ملحوظ واقع بشود. حالا ما اگر در بعضى از آيات ديگر داريم انفسنا يا انفسهن اين قرينه نمىشود كه در اين آيه هم بين اين دوتا مغايرت نباشد!
نكته دوم اين است كه بالاخره براى فرمايش ايشان ما شاهدى پيدا نكرديم يعنى مجرد يك احتمال است آيا نظر شريف ايشان اين بوده كه اين« الا ما ظهر»، آیا ايشان از اين استثناء خواستند به اين احتمال برسند كه اين «الا ما ظهر» يعنى آنى كه بذاته ظاهر است! آيه مىفرمايد آنچه كه ظاهر است بذاته اين مانعى ندارد، كه در نتيجه مىشود وجه و كفين، كه وجه و كفين ذاتاً خودشان ظاهر هستند. يعنى اگر زن هم حجاب هم داشته باشد اينطور نيست كه بگوييم اين صورت را ابداء كرده است خود به خود ظاهر است و شايد علت اين كه ما اين استثناء را در اينجا استثناء منقطع بگيريم همين است كه نسبت به ساير مواضع زن بايد ابداء كند، اظهار بكند اما نسبت به وجه و كفين خود به خود ظاهر است، آنجا ديگر مسئله ابداء و مسئله اظهار نيست، در نتيجه اين بيان، اين استثناء مىشود استثناء منقطع و چون در مستثنى اعضای كه خود به خود ظاهر است آورده شده است قرينه بگيريم كه آن زينتهن هم كه در مستثنى منه آمده است مراد خود اعضاء ظاهرى زن است.
آيا مىشود اين بيان را براى اين فرمايش ذكر كرد كه خلاصهاش اين باشد« الا ما ظهر منها» يعنى ما ظهر بذاته نه ما ظهر بشىء آخر، ما ظهر بظاهر از اعضاء خود زن است. پس آن زينتهن هم يعنى اعضائهن، ابدانهن بايد باشد، لا يبدين انفسهن الا اين اعضاء كه خود به خود ظاهر است. آيا ما مىتوانيم خود استثناء را قرينه قرار بدهيم؟ جوابش اين است اين كلمه «منها» كه در بعد از «ما ظهر» در آيه شريفه آمده است «الا ما ظهر منها» اين «من» روشن است كه «من» تبعیضيه است، يعنى بعضى از اين زينت، ضمير «ها» هم به زينت بر مىگردد بلا اشكال .
اين زينتى كه خودش ظاهر است اين هم در زينت ذاتى معنا دارد و هم در زينت عرضى معنا دارد، در زينت ظاهرى وجه و كفين خودش ظاهر است، در زينت عرضى هم انگشتر و خضاب و كحل اينها هم خودش ظاهر است، خود به خود هم ظاهر است. آنجا هم كه ابداء نيست يعنى آنچه كه ايشان مىخواهند شاهد بياورند براى اينكه مراد از زينت خود زن است به نظر ما نه، اين اعم است، اين «ما ظهر» هم مىتواند آن معنا ازش استفاده بشود، هم مىتواند اين معنا ازش استفاده بشود.
منتها اين معنایى كه زينتهن را به معناى انفسهن بگوييم خلاف ظاهر است نيازى به توجيه دارد، اين معناى كه الان ما داريم مىگوييم زينتهن يعنى زينتهاى كه عرضى است ماتتزيین به المرأة است. پس اگر ايشان بخواهند «الا ما ظهر» را قرينه براين مدعايشان قرار بدهند مىگوييم نه اين هم مىتواند با مدعاى شما سازگارى داشته باشد، هم با اینکه زينت را به همين معناى عرضى معنا بكنيم.
نكته سوم اين است كه در ذيل اين آيه دارد «وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ»
آيا آيه مىفرمايد نبايد با پاهايشان طورى راه بروند آن زينتهاى كه مخفى است آشكار بشود! يعنى آن خلخالى كه به پايشان مىبستند كه اينها صدا بكند و اين صدايش تحریک شهوت در اجنبى به وجود بياورد سؤال اين است كه آنجا هم كلمه زينتهن دارد، آيا ما آنجا هم زينت را بمعناى انفس معنا بكنيم؟ اگر ما در صدر آيه « لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها» ا اين «زینتن» که ذيل آيه آمده اگر آنجا را معناى انفسهن گرفتيم اينجا را هم به همين معنا بگيريم؟ روشن است كه در ذيل آيه آن ما يخفين معنايش اين نيست كه اينها طورى و با پاهايشان راه نروند كه خود پا پيدا بشود دارد و لا يضربن نمىگويد و لا يمشين نبايد طورى پايشان را به زمين بزنند كه آن زينت مخفى صدا بکند، اگر آنجا زينت را بمعناى زينت عرضى بگيريم اينجا هم بايد همينطور بمعناى زينت عرضى بگيريم.
پس بنابر اين، خلاصه عرض ما در مقابل فرمايش ايشان اين شد كه اولا ما شاهدى بر اين فرمايش نداريم و اگر« الا ما ظهر» را بخواهند دليل بگيرند «الا ما ظهر» اعم است هم با زينت ذاتى سازگارى دارد و هم با زينت عرضى.
و اشكال سوم اين است كه در خود اين آيه باز كلمه «زينتهن» دوبار ديگر تكرار شده است، يك بارش هم عين همان «و لا يبدين زينتهن» است اما يك بار ديگر دارد ما يخفين من زينتهن معلوم مىشود كه اين زينت در اين آيه شريفه مراد زينت ظاهرى است. يا اگر ما بخواهيم يك مقدارى تنزل بكنيم لا اقل بگوييم اعم از زينت ظاهرى و باطنى است، اعم از ظاهرى و ذاتى است، اعم از عرضى و ظاهرى اعم از خلقى و اكتسابى است، همه اينها را شامل بشود، اما اينكه منحصر بكنيم به اين كه خود زن زينت به تمام اعضائها باشد اين قابل التزام نيست.
تا اينجا عرض كرديم مجموعاً در آيه شريفه سه احتمال است: 1ـ زينت يعنى زينت ظاهرى، 2-زينت اكتسابى خود زن
3ـ مواضع زينت كه غالب فقهاء هم همين مواضع زينت را مطرح كرده است.
بعد ايشان همين نظريه مواضع زينت را بيان مىكنند، مىفرمايند : «و اما ما ربما يقال من ان الظاهر ان المراد بالزينة هى مواضع الزينة ـ چند اشكال كردند، اشكال اول ايشان اين است خلاف ظاهر است چون نياز به تقدير دارد، اشكال دومشان اين است ـ لو كان المراد مواضع الزينة فيلزم ان لا تكون الاية متعرضة لحكم غير مواضع الزينة فلا دلالة لها على حرمة ابداء تلك المواضع و دعوى ان ما يقع فى معرض الابداء مواضع الزينة لا غيرها مدفوعة بانه قد يقع غيرها فى معرض الابداء و الظاهر ان الاية فى مقام افادة حكم كلى» اشكال دوم ايشان اين است كه اگر ما بگوييم مراد مواضع زينت است نتيجه اين مىشود آيه فقط حرمت ابداء مواضع زينت را ذكر كرده است اما غير مواضع زينت چه؟ حكمش را ذكر نكرده است.
و مىفرمايند حالا اگر كسى بگويد آيه فقط همين را مىخواهد بيان بكند مىفرمايند اين هم خلاف ظاهر است آيه در مقام بيان يك حكم كلى است. و بعد دو مرتبه مىفرمايند: « و الحق ان يقال ان المرأة بنفسها زينت الهيه خلقيه كما قال به فخر الرازى فى تفسيره ـ ظاهرش اين است كه اين نظريه را فخر رازى هم دارد، فخر رازى دو دليل آورده است دليل اولش اين است كه ـ ان الكثير من النساء ينفردن بخلقتهن عن سائر ما يعد الزينة فاذا حملناه على الخلقة وفينا العموم حقه ـ فخر رازى گفته است كه كثيرى از زنها اينها از سائر آنچه كه زنهاى ديگر بعنوان زينت استفاده مىكنند اينها استفاده نمىكنند بلكه زنها غالبشان براى اظهار به ديگران خلقت خودشان را بعنوان زيبائى و زينت مطرح مىكنند نه فرض كنيد انگشتر و النگو و اين چيزها اگر ما زينت را خود زن معنا بكنيم -وفينا العموم حقه- اما اگر زينت را بهمين انگشتر و اينها معنا بكنيم با آنچه كه كثيرى از زنها انجام مىدهند كه از خلقت ذاتى خودشان بعنوان اظهار زينت استفاده مىكنند از بيان خصوصیات ذاتی خودشان براى ديگران اين را بعنوان زينت ذاتى استفاده مىكنند. اين دليل اول فخر رازى.
دليل دومى هم كه بيان كردهاند اين است كه گفته « وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ ـ يدل على ان المراد بالزينة ما يعم الخلقة و غيرها فكأنه تعالى منعهن من اظهار محاسن خلقتهن بان اوجب سترها بالخمار ـ مىفرمايند دنباله اين آيه كه مىفرمايد: ـ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ ـ اين قرينه مىشود كه مراد از زينت لا اقل اعم از خلقى و غير خلقى است اشكال ما و مناقشه ما اين است كه اين يك حكم ديگرى است اين«وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ» يك حكم ديگرى را دارد بيان مىكند. اول راجع به زينتهاى ظاهرى خاتم و النگو و خضاب و اينها بحث كرده بعد هم آمده راجع به جيوب كه يكى از اعضاء زن است يعنى سينه، حكمش را دارد بيان مىكند، چطور او مىتواند قرينه باشد بر اينكه اين زينت مراد زينت خلقى است و چه ارتباطى دارد؟
آن يك حكم دومى است و ارتباطى به این ندارد، بلى اگر «وَلْيَضْرِبْنَ » را تأكيد براى حكم قبل بگيريم، بگوييم آيه فرموده « لا يبدين زينتهن » نبايد زينت خودشان را ابداء كند، زينت را بمعناى انفس بگيريم «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ» را هم تأكيد براى اين بگيريم، بگوييم باز تأكيد مىكند همان خمار و مقنعه را طورى بياندازند كه سينه هايشان را بپوشاند مؤكد آن باشد كه اين بيان درست است اما« وَلْيَضْرِبْنَ » يك حكم مستقلى است.
احتمال دوم: اين است كه بگوييم مراد از زينت مواضع زينت است، زن در بدن خودش عادتاً يك مواضعى را دارد كه آن مواضع را تزيين مىكند «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» يعنى مواضع زينت را زن ابتداء نكند الا آن مواضعى كه ظاهر است«إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» كه كثيرى از مفسرين و شايد كثيرى از فقهاء همينطور معنا كردند و دليلش را هم ديروز بيان كرديم مناقشهاش را هم ذكر كرديم. ما اگر احتمال اول را بگوييم آیه خود وجه و كفين را شامل نمىشود، مستثنى شامل نمىشود، چون وجه و كفين زينت عرضى كه نيست؛ چون در احتمال اول گفتيم زينت يعنى ما تتزين به المرأة است، وجه و كفين را نمىگيرد. اما در احتمال دوم كه مراد از زينت مواضع زينت است الا ما ظهر منها يعنى الا آن مواضع ظاهره، مواضع ظاهره وجه و كفين را شامل مىشود. آن مواضعى كه از زن ظاهر است وجه و كفين است.
احتمال سوم: مراد از زينت خود زن است «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» از باب اين است كه المرأة زينة، زن به تمام اعضائها عنوان زينت را دارد، در نتيجه آيه معنايش اين مىشود: «لا يبدين انفسهن» خودشان را آشكار نكنند، اين زن خودش را نشان ندهد «الا ما ظهر منها» مگر آنچه كه خود به خود ظاهر است. الا ما ظهر منها يعنى آنچه كه خود به خود ظاهر است كه همين وجه و كفين خود به خود ظاهر است.
بیان مرجع راحل، والد معظم حضرت استاد
اين احتمال را ديروز هم ما بيان كرديم و مورد مناقشه قرار داديم، احتمالى است كه والد راحل ما (رضوان الله عليه) در شرح تحرير منتها در كتاب الصلاة ( ص570) به مناسبت بحث ستر و ساتر در باب صلاة اين بحث را مفصل در آنجا مطرح كردهاند عبارت ایشان این است: «فالظاهر ان الزینه لیست بمعنی الامر الصناعی الزائد علی الخلقه فقط کما ربما یخطر بالبال ابتدائا ـ مراد از زینت اين زينت مصنوعى زائد بر خلقت نيست، ولو اينكه ابتدائاً در ذهن همين مىآيد ـ بل لها معنى اعم من ذلك ـ اعم از اين زينت صناعى و من الزينة الخلقيه ـ زينت طبيعى ـ بعد از اين مطلب هم عدول مىكنند مىفرمايند: ـ بل يمكن ان يقال بالاختصاص بخصوص الزينة الخلقيه ـ اصلاً بگوييم آيه فقط زينت خلقى را مىخواهد بگويد، يعنى زينت ذاتى را مىخواهد بگويد ديروز عرض كرديم زينت را به اقسام اربعه تقسيم كردند ظاهرى و باطنى خلقى و اكتسابى، حالا بجاى خلقى و اكتسابى مىشود گفت ذاتى و عرضى كه در كلام بعضى از فقهاء هم همين ذاتى و عرضى آمده است.مىفرمايند ما بگوييم این زينت در آيه مراد زينت ذاتى است ـ التى هى الاساس فى الجهة المطلوبة من النساء و عليه يكون النهى عن ابداء الزينة عبارة اخرى عن النهى عن ابداء انفسهن ـ طبق اين احتمال ـ لا يبدين زينتهن يعنى لا يبدين انفسهن ـ خودشان را نشان ندهند . بعد مىفرمايند سر در اين مطلب اين است كه خداوند تبارك و تعالى در مقام بيان ذكر يك نكتهاى است در آيه شريفه و آن نكته اين است كه خدا مىخواهد بفرمايند زن به تمام اعضائها عنوان زينت را دارد؛ اين كه اين تعبير را آورده براى اين است كه بيان كند كه زن به تمام اعضائها عنوان زينت را دارد.
آن وقت به ايشان عرض مىكنيم كه اين ما ظهر را بايد چطورى معنا كرد؟ مىفرمايند همين زينت ذاتى زن، اين زينت ذاتى، اين كه تمام اعضاء زن عنوان زينت را دارد بعضى هايش ظاهر است و بعضى هايش باطن است، وجه و كفين عنوان ظاهرى را دارد بقيه اعضاء عنوان غير ظاهرى را دارد. و بعد در ادامه مىفرمايند : ـ و التعبير بما ظهر بصورة الفعل الماضى لعله كان لافادة ان مثلهما كان ظاهراً فى السابق قبل نزول الاية.- چرا اينجا تعبير كرده به «الا ما ظهر» بصورت فعل ماضى آورده است؟ مىفرمايد از باب اين است كه قبل از نزول آيه اين وجه و كفين از زنها ظاهر بوده.
تشبيه مىكنند كقوله تعالى : «و ان تجمعوا بين الاختين الا ما قد سلف» و بعد مىفرمايند: ـ و عليه يكون الاستثناء منقطعا و لا بأس به ـ مىفرمايند روى اين بيان كه بگوييم ما ظهر براى اين است كه افاده اين بكند كه قبل از نزول آيه اينها ديگر ظاهر بوده و اينها ديگر مقصود خداوند نيست از اول، اين استثناء مىشود منقطع، و مىفرمايند استثناء منقطع هم ـ لا بأس به ـ در بحث فقه امروز هم اتفاقاً بحث ما همین بود که آيا در قرآن ما استثناء منقطع داريم يا نداريم!
برخى از بزرگان مثل مرحوم سيد يزدى در حاشيه و مرحوم نائينى مىگويند استثناء منقطع بر خلاف فصاحت و بلاغت است؛ اما بعضی از بزرگان ديگر مثل امام (رض)، مثل والد ما(رض) اینها مىفرمايند: « استثناء منقطع در قرآن هم مانعى ندارد». بعد مىفرمايد : ـ فالاية على هذه التقدير تدل على جواز ابداء الوجه و الكفين و عدم حرمة كشفهما و لا ينافى ما ذكرنا اضافة الزينة الى النساء فى المستثنى منه الظاهره فى المغايرة بين الزينة و بين الاعضاء لان هذه الاضافة انما هى كاضافة الانفس اليهن فكأنه قال و لا يبدين انفسهن الا ما ظهر منهن فتدبر».
نقد فرمایش حضرت والد در بیان استاد
اينجا نظر ايشان در اين قسمت عبارت تمام است، عرض مىكنم اينجا چند نكته را ما مىخواهيم بيان بكنيم و نتيجه اين مىشود كه به اين فرمايش و اين احتمالى را که ایشان دادند نمىشود ملتزم شد؛نكته اول همانى است كه ديروز بيان كرديم و ايشان هم در ذيل عبارت دارند كه اين اضافه زينت به خود زن ظهور در مغايرت دارد، و اين مغايرت بايد در اينجا ملحوظ واقع بشود. حالا ما اگر در بعضى از آيات ديگر داريم انفسنا يا انفسهن اين قرينه نمىشود كه در اين آيه هم بين اين دوتا مغايرت نباشد!
نكته دوم اين است كه بالاخره براى فرمايش ايشان ما شاهدى پيدا نكرديم يعنى مجرد يك احتمال است آيا نظر شريف ايشان اين بوده كه اين« الا ما ظهر»، آیا ايشان از اين استثناء خواستند به اين احتمال برسند كه اين «الا ما ظهر» يعنى آنى كه بذاته ظاهر است! آيه مىفرمايد آنچه كه ظاهر است بذاته اين مانعى ندارد، كه در نتيجه مىشود وجه و كفين، كه وجه و كفين ذاتاً خودشان ظاهر هستند. يعنى اگر زن هم حجاب هم داشته باشد اينطور نيست كه بگوييم اين صورت را ابداء كرده است خود به خود ظاهر است و شايد علت اين كه ما اين استثناء را در اينجا استثناء منقطع بگيريم همين است كه نسبت به ساير مواضع زن بايد ابداء كند، اظهار بكند اما نسبت به وجه و كفين خود به خود ظاهر است، آنجا ديگر مسئله ابداء و مسئله اظهار نيست، در نتيجه اين بيان، اين استثناء مىشود استثناء منقطع و چون در مستثنى اعضای كه خود به خود ظاهر است آورده شده است قرينه بگيريم كه آن زينتهن هم كه در مستثنى منه آمده است مراد خود اعضاء ظاهرى زن است.
آيا مىشود اين بيان را براى اين فرمايش ذكر كرد كه خلاصهاش اين باشد« الا ما ظهر منها» يعنى ما ظهر بذاته نه ما ظهر بشىء آخر، ما ظهر بظاهر از اعضاء خود زن است. پس آن زينتهن هم يعنى اعضائهن، ابدانهن بايد باشد، لا يبدين انفسهن الا اين اعضاء كه خود به خود ظاهر است. آيا ما مىتوانيم خود استثناء را قرينه قرار بدهيم؟ جوابش اين است اين كلمه «منها» كه در بعد از «ما ظهر» در آيه شريفه آمده است «الا ما ظهر منها» اين «من» روشن است كه «من» تبعیضيه است، يعنى بعضى از اين زينت، ضمير «ها» هم به زينت بر مىگردد بلا اشكال .
اين زينتى كه خودش ظاهر است اين هم در زينت ذاتى معنا دارد و هم در زينت عرضى معنا دارد، در زينت ظاهرى وجه و كفين خودش ظاهر است، در زينت عرضى هم انگشتر و خضاب و كحل اينها هم خودش ظاهر است، خود به خود هم ظاهر است. آنجا هم كه ابداء نيست يعنى آنچه كه ايشان مىخواهند شاهد بياورند براى اينكه مراد از زينت خود زن است به نظر ما نه، اين اعم است، اين «ما ظهر» هم مىتواند آن معنا ازش استفاده بشود، هم مىتواند اين معنا ازش استفاده بشود.
منتها اين معنایى كه زينتهن را به معناى انفسهن بگوييم خلاف ظاهر است نيازى به توجيه دارد، اين معناى كه الان ما داريم مىگوييم زينتهن يعنى زينتهاى كه عرضى است ماتتزيین به المرأة است. پس اگر ايشان بخواهند «الا ما ظهر» را قرينه براين مدعايشان قرار بدهند مىگوييم نه اين هم مىتواند با مدعاى شما سازگارى داشته باشد، هم با اینکه زينت را به همين معناى عرضى معنا بكنيم.
نكته سوم اين است كه در ذيل اين آيه دارد «وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ»
آيا آيه مىفرمايد نبايد با پاهايشان طورى راه بروند آن زينتهاى كه مخفى است آشكار بشود! يعنى آن خلخالى كه به پايشان مىبستند كه اينها صدا بكند و اين صدايش تحریک شهوت در اجنبى به وجود بياورد سؤال اين است كه آنجا هم كلمه زينتهن دارد، آيا ما آنجا هم زينت را بمعناى انفس معنا بكنيم؟ اگر ما در صدر آيه « لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها» ا اين «زینتن» که ذيل آيه آمده اگر آنجا را معناى انفسهن گرفتيم اينجا را هم به همين معنا بگيريم؟ روشن است كه در ذيل آيه آن ما يخفين معنايش اين نيست كه اينها طورى و با پاهايشان راه نروند كه خود پا پيدا بشود دارد و لا يضربن نمىگويد و لا يمشين نبايد طورى پايشان را به زمين بزنند كه آن زينت مخفى صدا بکند، اگر آنجا زينت را بمعناى زينت عرضى بگيريم اينجا هم بايد همينطور بمعناى زينت عرضى بگيريم.
پس بنابر اين، خلاصه عرض ما در مقابل فرمايش ايشان اين شد كه اولا ما شاهدى بر اين فرمايش نداريم و اگر« الا ما ظهر» را بخواهند دليل بگيرند «الا ما ظهر» اعم است هم با زينت ذاتى سازگارى دارد و هم با زينت عرضى.
و اشكال سوم اين است كه در خود اين آيه باز كلمه «زينتهن» دوبار ديگر تكرار شده است، يك بارش هم عين همان «و لا يبدين زينتهن» است اما يك بار ديگر دارد ما يخفين من زينتهن معلوم مىشود كه اين زينت در اين آيه شريفه مراد زينت ظاهرى است. يا اگر ما بخواهيم يك مقدارى تنزل بكنيم لا اقل بگوييم اعم از زينت ظاهرى و باطنى است، اعم از ظاهرى و ذاتى است، اعم از عرضى و ظاهرى اعم از خلقى و اكتسابى است، همه اينها را شامل بشود، اما اينكه منحصر بكنيم به اين كه خود زن زينت به تمام اعضائها باشد اين قابل التزام نيست.
تا اينجا عرض كرديم مجموعاً در آيه شريفه سه احتمال است: 1ـ زينت يعنى زينت ظاهرى، 2-زينت اكتسابى خود زن
3ـ مواضع زينت كه غالب فقهاء هم همين مواضع زينت را مطرح كرده است.
بعد ايشان همين نظريه مواضع زينت را بيان مىكنند، مىفرمايند : «و اما ما ربما يقال من ان الظاهر ان المراد بالزينة هى مواضع الزينة ـ چند اشكال كردند، اشكال اول ايشان اين است خلاف ظاهر است چون نياز به تقدير دارد، اشكال دومشان اين است ـ لو كان المراد مواضع الزينة فيلزم ان لا تكون الاية متعرضة لحكم غير مواضع الزينة فلا دلالة لها على حرمة ابداء تلك المواضع و دعوى ان ما يقع فى معرض الابداء مواضع الزينة لا غيرها مدفوعة بانه قد يقع غيرها فى معرض الابداء و الظاهر ان الاية فى مقام افادة حكم كلى» اشكال دوم ايشان اين است كه اگر ما بگوييم مراد مواضع زينت است نتيجه اين مىشود آيه فقط حرمت ابداء مواضع زينت را ذكر كرده است اما غير مواضع زينت چه؟ حكمش را ذكر نكرده است.
و مىفرمايند حالا اگر كسى بگويد آيه فقط همين را مىخواهد بيان بكند مىفرمايند اين هم خلاف ظاهر است آيه در مقام بيان يك حكم كلى است. و بعد دو مرتبه مىفرمايند: « و الحق ان يقال ان المرأة بنفسها زينت الهيه خلقيه كما قال به فخر الرازى فى تفسيره ـ ظاهرش اين است كه اين نظريه را فخر رازى هم دارد، فخر رازى دو دليل آورده است دليل اولش اين است كه ـ ان الكثير من النساء ينفردن بخلقتهن عن سائر ما يعد الزينة فاذا حملناه على الخلقة وفينا العموم حقه ـ فخر رازى گفته است كه كثيرى از زنها اينها از سائر آنچه كه زنهاى ديگر بعنوان زينت استفاده مىكنند اينها استفاده نمىكنند بلكه زنها غالبشان براى اظهار به ديگران خلقت خودشان را بعنوان زيبائى و زينت مطرح مىكنند نه فرض كنيد انگشتر و النگو و اين چيزها اگر ما زينت را خود زن معنا بكنيم -وفينا العموم حقه- اما اگر زينت را بهمين انگشتر و اينها معنا بكنيم با آنچه كه كثيرى از زنها انجام مىدهند كه از خلقت ذاتى خودشان بعنوان اظهار زينت استفاده مىكنند از بيان خصوصیات ذاتی خودشان براى ديگران اين را بعنوان زينت ذاتى استفاده مىكنند. اين دليل اول فخر رازى.
مناقشه در بیان فخر رازی
ببينيد ! به نظر مىرسد كه والد ما هردو دليل ايشان را پذيرفتهاند اما اين دليل اول اين مناقشهاش خيلى روشن است آيه را ما داريم معنا مىكنيم، در خود آيه شريفه مخصوصاً حالا در زمانهاى گذشته اينطور بوده زن زينت خودش را اظهار مىكرده، زينتهاى ظاهرى و زينتهاى عرضى اش را، آن هم براى نوع مردم اظهار مىكردند، آنچه كه فخر رازى بيان كرده ـ ان الكثير من النساء ينفردن بخلقتهن ـ درست است زن وقتى بخواهد توصيف بكند خودش را مىآيد خلقت ذاتى اش را بيان مىكند اما اين در مقام توصيف براى يك نفر معين است آنچه كه الان آيه دارد بيان مىكند زن نسبت به همه افراد است و لذا در آن دنباله آيه كه مىگويد: «و لا يبدين زينتهن الا ...» براى 12 گروه آنجا هم همينطور است، آنجا اين چنين نيست كه ما بگوييم زينت ذاتى اش و خلقى اش را براى اين 12 گروه، نه پس چون آن طرفى كه اين زن دارد ابدا می کند خودش را براى او يك شخص معين نيست، اگر يك شخص معين بود يك فرد معين بود اين حرف فخر رازى درست بود، زن براى شوهر خودش وقتى مىخواهد خصوصيات يعنى زينت بودن خودش را بيان مىكند خصوصيات ذاتى اش را بيان مىكند اما نسبت به نوع با همان خصوصيات عرضى ظاهر مىشود. بنابر اين، اين دليل دليل درستى نيست.دليل دومى هم كه بيان كردهاند اين است كه گفته « وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ ـ يدل على ان المراد بالزينة ما يعم الخلقة و غيرها فكأنه تعالى منعهن من اظهار محاسن خلقتهن بان اوجب سترها بالخمار ـ مىفرمايند دنباله اين آيه كه مىفرمايد: ـ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ ـ اين قرينه مىشود كه مراد از زينت لا اقل اعم از خلقى و غير خلقى است اشكال ما و مناقشه ما اين است كه اين يك حكم ديگرى است اين«وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ» يك حكم ديگرى را دارد بيان مىكند. اول راجع به زينتهاى ظاهرى خاتم و النگو و خضاب و اينها بحث كرده بعد هم آمده راجع به جيوب كه يكى از اعضاء زن است يعنى سينه، حكمش را دارد بيان مىكند، چطور او مىتواند قرينه باشد بر اينكه اين زينت مراد زينت خلقى است و چه ارتباطى دارد؟
آن يك حكم دومى است و ارتباطى به این ندارد، بلى اگر «وَلْيَضْرِبْنَ » را تأكيد براى حكم قبل بگيريم، بگوييم آيه فرموده « لا يبدين زينتهن » نبايد زينت خودشان را ابداء كند، زينت را بمعناى انفس بگيريم «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ» را هم تأكيد براى اين بگيريم، بگوييم باز تأكيد مىكند همان خمار و مقنعه را طورى بياندازند كه سينه هايشان را بپوشاند مؤكد آن باشد كه اين بيان درست است اما« وَلْيَضْرِبْنَ » يك حكم مستقلى است.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
نظری ثبت نشده است .