درس بعد

آیات الاحکام/ حجاب

درس قبل

آیات الاحکام/ حجاب

درس بعد

درس قبل

موضوع: حجاب


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۱/۱۳


شماره جلسه : ۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بیان آیات 59 و60 احزاب و بیان مراد ازکلمه یُدنین در آیه59

دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


در آيه قبلى به اين نتيجه رسيديم كه آن آيه بر حجاب بمعناى اصطلاحى كه مراد ستر و پوشش هست دلالت بر ندارد. و بحمد الله بحثش را گذرانديم. و يكى ديگر از آياتى (حجاب) كه يك مقدار از آیه قبلی بحثش مفصلتر است آیه 59 از سوره احزاب است .

 اجمال آيه‌

 آيه شريفه «يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً» (آیه59 از سوره احزاب)

 «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلاً».(آیه 60 از سوره احزاب)

 اين دو آيه را در برخى از كتب كنار هم ذكر كرده‌ و مورد استدلال قرار داده‌اند، در حالى كه ما وقتى شأن نزول اين آيه را ملاحظه مى‌كنيم مى‌بينيم كه اين دو آيه دو شأن نزول جداى از يكديگر دارد؛ و نبايد آيه‌ى شصت را مرتبط به آيه 59 كرد.( شأن نزولهايش را عرض مى‌كنيم) اما عمده اين آيه 59 است.

 اجمال آيه شريفه اين است كه خداوند مى‌فرمايند:«يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْوَاجِكَ» كه مراد از ازواج همان امهات المؤمنين است، كه در آيات قبل بود زنهاى پيامبر، ازواج جمع زوج است ادعا شده است كه اصلاً فصاحت اقتضا مى‌كند به زن زوج گفته بشود از اصمعى كلامى را در لسان العرب نقل كرده‌اند كه اصلا هى زوج لا غير، به زن نبايد گفت زوجه اگر زوجه گفته شود غلط است، اما كلمه زوج در قرآن هم براى زن استعمال شده است و هم براى مرد استعمال شده است.

 ازواج جمع زوج است، زوج هم در مذكر مى‌آيد و هم در مؤنث. مثلاً در آيه 35 سوره بقره «وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ» كه به حوا عنوان زوج اطلاق شده است.

 و در همين سوره احزاب آيه 37 دارد «أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ » على اى حال، ظاهراً در قرآن هم هر جا براى زن تعبير آمده است تعبير زوج آمده است، تعبير زوجه نيامده است، لذا اين مقدار مى‌شود استفاده كرد آنچه كه مطابق با فصاحت است آن است كه به زن زوج گفته بشود اما نمى‌توانيم بگوييم حالا اطلاق زوجه هم بر او غلط است؛ على اى حال ازواج جمع زوج است.

 «يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ» به اين سه گروه زنهاى خودت، دختران خودت و زنهاى مؤمنين، همه زنهاى مؤمنين «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ » جلابيب جمع جلباب است كه حالا ما راجع به اين كلمه جلباب مفصل بحث می كنيم كه حدود پنج احتمال در كلمه جلباب وجود دارد، اجمالاً معناى «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ - اين است كه جلباب‌ها را آويزان بكنند بر خودشان - ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ» اين بهتر از اين است، اين بهترين راه و كوتاه‌ترين راه است براى اينكه اينها شناخته بشوند - فَلَا يُؤْذَيْنَ - تا اذيت نشوند - وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً» پس آيه امر مى‌كند به اينكه زنها جلباب خودشان را بايد آويزان بكنند بر خودشان. 

به اين آيه شريفه هم براى اصل وجوب حجاب استدلال شده است و هم حتى قدماى از فقهاء كه در مسئله حجاب ستر وجه را معتبر مى‌دانند يكى از ادله ى كه براى وجوب ستر وجه به آن استدلال كرده‌اند همين آيه شريفه است، كه وقتى خداوند مى‌فرمايند: جلباب را آويزان كنند يعنى طورى است كه ديگر صورتشان هم پوشيده بشود و صورتشان هم روشن نباشد. و اگر قائل شديم بين اينكه ستر وجه واجب است (چون قول به فصل نداريم بين وجه و كفين) اگر يك فقيهى فتوا داد و از دليلى استفاده كرد كه ستر وجه واجب است بايد بگويد ستر كفين هم واجب است، فقيهى را نداريم كه بگويد ستر وجه واجب است اما ستر كفين واجب نيست؛ پس ببينيد! به این آيه شريفه هم براى اصل وجوب حجاب استدلال شده است و هم براى اينكه دائره حجاب بايد وجه و كفين را هم بپوشاند.

 از طرف دیگر از برخى از كلمات استفاده مى‌شود كه اصلاً اين آيه دلالت بر وجوب حجابى كه الان ما دنبالش هستيم دلالت ندارد؛ اين «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» را طورى معنا كردند مخصوصاً با تعبير«ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ» كه آيه در مقام اين است كه چه چيزى براى عفاف زن بهتر است، چه چيزى براى عفاف و پوشيدگى زن بهتر است و محكمتر است، لذا گفته اند نمى‌شود از اين آيه ما براى وجوب حجاب استفاده كنيم. پس اين آيه شريفه از يك طرف هم براى وجوب حجاب، هم دائره‌اش كه مسئله وجه و كفين است استدلال شده است، از يك طرف استدلال شده است بر اينكه اصلاً آيه دلالت بر وجوب حجاب ندارد.

 اينجا حالا ما براى اينكه وارد معناى آيه بشويم من به ذهنم مى‌آيد اول ما شأن نزول‌هاى كه مربوط به اين آيه شريفه است چيست، ببينيم آيا بين اين شأن نزول‌ها تنافى وجود دارد يا اينكه اين شأن نزول‌ها قابل جمع است. بعد بياييم مفردات آيه را معنا كنيم، مفردات آيه هم عمده‌اش در كلمه يُدْنِينَ است كه با على متعدى شده است، «جَلَابِيبِهِنَّ» است، عمده همين دو كلمه است كه اگر اينها روشن بشود معناى آيه روشن مى‌شود، البته «ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ» كه اگر ديده باشيد بعضى از اين روشنفكرها مى‌گويند حجاب در صدر اسلام براى اين بوده چون زنهایی كه حجاب نداشتند مورد اذيت واقع مى‌شدند خداوند براى اينكه اينها مورد اذيت واقع نشوند اين را فرموده است؛ اما در زمان ما كه در جامعه يك امنيتى از اين جهات مثلاً دارد اگر زن بدون حجاب برود كسى او را اذيت نمى‌كند ديگر حجاب مثلاً لازم نيست بايد«أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ» را درست معنا كنيم ببينيم معنايش چيست؟

 شأن نزول آيه در تفسير برهان

«يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ -  كان سبب نزولها أن النساء كن يخرجن الى المسجد- زنها به مسجد مى‌رفتند، اينها اين آيه را حالا كه كم كم ان شاء الله معنايش را روشن مى‌كنيم، بايد نسبتش با - قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ - كه در آيات قبل راجع به زنهاى پيامبر بود روشن بشود، بگوييم كه آن «قرن» يعنى براى كارهاى غير ضرورى از خانه خارج نشويد اما اگر زن مى‌خواهد برود مسجد مانعى ندارد، اصلاً خود اين آيه شريفه دارد مى‌گويد حالا كه زنها مى‌خواهد از خانه خارج بشوند - بعضى از آياتش مربوط به خصوص زنهاى پيامبر است- و بروند مسجد به اين شيوه بروند، يعنى اصل استحباب خروج زن را برای رفتن به مسجد مفروض مى‌گيرد، آن رواياتى كه آمده می گوید مسجد المرأة بيت‌ها، بايد بگوييم كه اين در فرضى است كه رفتنشان موجب ايذايشان بشود، يا رفتنشان موجب تعرض نا محرمان بشود، اگر اين ها باشد مسجد المرأة بيت‌ها، اما اگر اينها نباشد آيه مى‌فرمايد حالا كه زن مى‌خواهد برود مسجد اينطورى برود. 

پس معلوم مى‌شود استحباب و رجحانش را مفروغ عنه ‌گرفته است. «ان النساء كن يخرجن الى المسجد و يصلين خلف رسول الله (ص) فاذا كان الليل خرجن الى صلاة المغرب و العشاء الاخرة و الغداة - روز كه مى‌رفتند مسجد خيلى مشكلى نبوده وقتى شب مى‌رفتند براى مسجد يا براى نماز صبح مى‌رفتند - يقعد الشبان لهن فى طريقهن - جوانهاى در طريق آنها مى‌نشستند - فيؤذونهن و يتعرضون» اينها را موجب اذيت و آزار قرار مى‌دادند، تعبيراتى را به آنها متوجه مى‌كردند، فأنزل الله اين آيه شريفه را كه اينها وقتى مى‌خواهند بروند جلباب‌هاى خودشان را آويزان بكنند كه ديگر موجب اذيت و آزار قرار نگيرند.

 عرض كردم كه حالا ممكن است بعضى از كتب فقهى را شما ملاحظه بفرماييد كه اين آيه بعد را آوردند دنبال همين آيه قبل«لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلاًا» فرموده‌اند كه آيه مى‌گويد خلاصه اگر اينها دست از اذيت برندارند و شايعه پراكنى كنند، چند گروه را بيان مى‌كند، منافقين و الذين فى قلوبهم مرض- آنهايى كه در قلوبشان شك و تريدى نسبت به رسالت شمايى پيامبر هست - وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ - مرجفون آنهايى بودند كه شايعه پراكنى مى‌كردند، اخبارى را پخش مى‌كردند . پيامبر مى‌رفت مثلاً براى جنگ، اينها مى‌آمدند شايعه مى‌كردند كه پيامبر را گرفته‌اند و يا پيامبر را كشته‌اند كه يك تزلزلى در جامعه مسلمانها ايجاد بكنند مثل آن تعبير - يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ - رجفه بمعناى همان زلزله‌ى است كه متزلزل مى‌كند، گاهى اوقات يك خبرهاى پخش مى‌كردند براى اينكه جامعه را متزلزل بكند، آيه مى‌فرمايد ما تو را بر آنها مسلط مى‌كنيم و اينها «لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلاًا»  اينها پيش تو فقط يك مدت كمى بايد بمانند يعنى امر مى‌كند به تبعيد كه اينها را تبعيد كنند و از مدينه بروند.

 اين آيه اصلاً ارتباطى به آيه قبل ندارد، در همين تفسير برهان نوشته «فانها نزلت فى قوم منافقين كانوا فى المدينة يرجفون برسول الله اذا خرج فى بعض غزواته، يقولون قُتل و أُسر - تا پيامبر مى‌رفت براى جنگ اينها مى‌گفتند كشته شد يا اسير شد - فيغتم المسلمون لذلك - ناراحت و غمگين مى‌شدند - و يشكون الى رسول الله» پيامبر كه بر مى‌گشتند، مردم مى‌رفتند مى‌گفتند اينها اين اخبار را پخش كردند ما را ناراحت كردند اين آيه نازل شد. پس اين آيه را ما نمى‌توانيم دنبال اين مسئله بياوريم كه ربطى به مسئله حجاب «و يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَ‌» ندارد. پس سبب نزول اين آيه طبق آنچه كه على بن ابراهيم قمى نقل كرده همینی است که بیان شد.

 شأن نزول آيه در كتب عامه

 در كتب عامه، در تفسير روح المعانى (ج،12) آمده: روى عن غير واحد، أنه كانت الحرة و الامة تخرجان ليلاً لقضاء الحاجة فى الغيطان - يعنى جماعتى، عده‌اى گفته‌اند كه زن حره، زن كنيز اينها خارج مى‌شدند شب براى قضاء حاجت در گودال‌ها - و بين النخيل من غير امتياز بين الحرائر و الاماء - بين زن حره و زن كنيز هم امتيازى نبود - و كان فى المدينة فساق يتعرضون للاماء - در مدينه جوان‌هاى فاسقى بودند كه متعرض اماء مى‌شدند - و ربما تعرضوا الحرائر - گاهى اوقات هم متعرض زنهاى حره مى‌شدند - فاذا قيل لهم - يعنى وقتى مورد اعتراض واقع مى‌شدند، چرا اين زنهاى حرائر را شما نا سزا گويى كرديد و حرف‌هاى بد به اينها زديد - يقولون حسبناهن امائا - ما فكر كرديم اينها كنيز هستند - فامرت الحرائر يخالفن الاماء - امر شد به حرائر كه حرائر با اماء مخالفت كنند و مشابهت نداشته باشند- بزىو التستر- يعنى امر شد به حرائر كه حرائر خودشان را بپوشانند كنيزها حق ندارند خودشان را بپوشانند ، حرائر براى اينكه آن شرافتشان و آن احترامشان محفوظ بماند و مورد تعرض واقع نشوند آنها خودشان را بپوشانند، تا آن ابهت و احترامشان بقوت خودش باقى بماند! اين شأن نزول معنايش اين است كه خداوند فقط امر كرده است به حرائر، اماء لازم نيست كه آنها جلباب‌هاى خودشان را بيندازند روى بدنشان، جلباب را طورى كه معنا مى‌كنيم به همان چادرى كه امروز در بين زنهاى ما هم رايج است كه همه بدن را مى پوشاند ( كه حالا مى‌رسيم معناى جلباب را با دقت بيان مى‌كنيم ) اين شأن نزول آيه را منحصر مى‌كند به حرائر مخصوصاً مى‌آيند آن «ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ» آن وقت مى‌گويند آنچه كه بوده اين است كه حرائر نبايد مورد اذيت قرار بگيرند، كنيز حكم غير انسان را اصلاً دارد، مال است، حالا گاهى اوقات (من اين را اضافه مى‌كنم) كه كنيز مورد خريد و فروش قرار مى‌گرفته است، بايد صورت او باز باشد، موهاى او روشن باشد تا اينكه كسى كه او را مى‌خرد بداند مثل بقيه اموال مثلاً، و آيه را آوردند در همين وادى حرائر.

بعضى از رواياتى هم كه نقل شده است: «كان عمر بن الخطاب لا يدع فى خلافته امة تقنع» اجازه نمى‌داد كه امه مقنعه سر بكند، تعجب اين است كه اين روايات را خودشان بنشينند يك طورى هماهنگ بكنند، از يك طرف در آن آيه قبلى كه «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» بعضى‌ها آمدند كه ما چند اشكال كرديم به اين شأن نزول، گفتند عمر مى‌ديدند اين كه زنهاى پيامبر در دست رس مردم هستند مردها آنها را مى‌بينند، غيرتش به جوش آمد و به پيامبر اعتراض كرد كه بگو اينها خودشان را بپوشانند پيامبر هم گوش نكرد تا آيه نازل شد، آن وقت از يك طرف اگر يك كنيزى در انظار مردم اين مقنعه سر مى‌كرد حتى در بعضى از رواياتش دارد كه عمر تازيانه مى‌زد او را، اين چطور قابل جمع است؟ آخر پيداست مجعول بودن اينطورتعابير! دارد - لا يدع فى خلافته امة تقنع - كه مقنعه سر بكند - و يقول انما القناع للحرائر لكیلا يؤذين» قناع براى حرائر است، اينجا اولاً اين آيه درش قناع، مقنعه در اين آيه نيست، اين آيه مربوط به جلباب است حالا بعداً بيان مى‌كنيم ببينيم بين جلباب و مقنعه فرق وجود دارد، اين روایت در کتاب الدر المنثور نقل شده است.

رد شان ن زول عامه در بیان حضرت استاد

 حالا عرض كردم اولاً در اين روايت عمر و در اين آيه ما بعنوان حرائر نداريم، دارد: «قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ‌» نساء المؤمنين همه را شامل مى‌شود، تمام زنهاى مؤمن را. بلى فقط هنوز اين آيه زنهاى كافره را شامل نمى‌شود كه بعداً هم اين استثنايى كه در كلمات فقهاء هست يك منشأش همين است كه آيه مربوط به نساء المؤمنين است، كافرها يك حكم ديگرى دارند، اينطور نبوده كه امة ايمانش مورد قبول نبوده، مسلوب الكلام بوده من جميع الجهات؛ نه، امة مؤمنه داشتيم، در قرآن تعبير دارد راجع به امه مؤمنه. بنابر اين، اولا آيه اطلاق دارد. 

دوما ما بگوييم اين چه بيانى است! آيا ملتزم بشويم به اين كه شارع امضاء كند حرائر را كسى حق ندارد اذيت كند اما كنيزها را جوانهاى فاسق اذيت كنند مانعى ندارد! كى مى‌شود انسان ملتزم به اين معنا بشود، طبق اين شأن نزولى كه الان خوانديم معنايش اين است كنيز را شارع اجازه مى‌دهد كه جوانها متعرضش بشود، تعبيرات نا مناسبى را نثار او بكند اما نسبت به حرائر حق ندارند اين كار را انجام بدهند، اين با اصول دين ما و مكتب ما اصلاً سازگارى ندارد كه شارع مى‌گويد حرائر را مانعى ندارد، لذا اين شأن نزول اشكالات متعددى دارد و ما نمى‌توانيم اصلاً اين شأن نزول را بپذيريم.

علاوه در كتب عامه، باز در الدر المنثور جلد 5، صفحه 221، دارد كه وقتى زنهاى پيامبر از منزل خارج مى‌شدند براى قضاء حاجت و كارهاى خودشان، گروهى از منافقين اينها را اذيت مى‌كردند بعد براى آنها كه مى‌گفتند چرا اذيت مى‌كنيد، مى‌گفتند ما فكر مى‌كرديم كه اينها كنيز هستند تا اينكه اين آيه نازل شد. پس نتيجه‌ى كه مى‌گيريم اين است كه شأن نزول آیه را اگر خوب دقت بكنيد مربوط به خروج همه زنهاست از منزل، زنهاى پيامبر را مى‌گيرد، همه زنهاى مؤمنين را مى‌گيرد فرقى بين اماء و غير اماء هم در اينجا وجود ندارد و اگر كسى اين شأن نزولى كه در كتب اهل سنت گفته شده است بپذيرد حالا بر فرض هم اين شأن نزول باشد اما آيه اطلاق دارد و خود ما و همه هم قائل هستند، علماء عامه هم قائل هستند كه مورد مخصص نمى‌شود، 

حالا اگر حرائر را اينها مورد اذيت و آزار قرار مى‌دادند آيه كه ميگويد فلا يؤذين معنايش اين نيست كه فقط حرائر اذيت نشوند، آيه كلى مى‌فرمايد: «قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ‌» همه را گفته، وقتی زن مى‌خواهد از خانه بيرون می رود مورد ايذاء فسقه واقع نشود اين را مى‌خواهد بيان بكند، مى‌خواهد حرائر باشد، مى‌خواهد اماء باشد اگر هم شأن نزول درست باشد كه عرض كردم درست نيست، اگر هم باشد بايد اين چنين بيانى را در مورد اين آيه ذكر كرد. حالا عرض كردم عمده در اين آيه شريفه كلمه« يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» باز جلباب را داشته باشيد معنايش را كه گفتيم پنج احتمال درش وجوددارد، كه روز دو شنبه عرض می کنم.

معنای لغوی« یدنین»

اين «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ» معنايش چيست! ما وقتى به لغت مراجعه مى‌كنيم ماده دنى و ادنى اگر با الى متعدى بشود ادنى اليه، ادنى الى يعنى نزديك كرد به من، اگر با كلمه اِلى متعدى شد، بمعناى همان نزديك كردن است، چيزى را به خودش ادنى اليه يعنى به خودش نزديك كرد، اگر با على متعدى شد بمعناى اين است كه چيزى را روى خودش انداخت. ديگر معناى نزديك كردن ندارد، وقتى با كلمه على بيايد، آنجا بمعناى آويزان كردن چيزى است «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ» يعنى چيزى را انداخت روى خودش حالا آن چيز چيست «مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ» است، ديگر معناى نزديكى نيست، چون بعضى از مفسرين اين را به همان معناى قرب گرفته‌اند، مى‌گويند زنها جلباب داشته‌اند وقتى مى‌رفتند در كوچه و خيابان اين جلباب‌ها را يك مقدار نزديكتر به خودشان بكنند، اما ديگر دلالت بر پوشش ندارد، در حالى كه اينها توجه نفرمودند ادنى يدنى اگر با الى بيايد به همين معناى نزديك كردن است اما اگر با على بيايد يدنين يعنى يسدلن از اسدال است يرخين از ارخاء است مثل اينكه مى‌گويند پرده را آويزان كردن عرب تعبير به ارخاء مى‌كنند ، 

پس ببينيد وقتى به معناى على آمد اين بمعناى يرخينها است در كتاب مجمع البحرين كه واقعاً كتاب خوبى است يدنين را مى‌گويد اى يرخينها، ارخا آويزان كردن، و يغطين بها وجوههن صورت هايشان را با اين جلباب بايد بپوشانند. آلوسى در روح المعانى مى‌گويد- الادنى التقريب يقال ادنانى اى قربنى و ضمن معنى الارخا او السدل - نوشته متضمن معناى ارخا يا سدل است ايشان توجه به اين نكته داشته و لذا چون با على متعدى شده است بمعناى ارخا است.

 در كتاب مفردات راغب و در مصباح المنير يدنين را بمعناى يقربن قرار داده است - اى يقربن الجلباب الى ابدانهن ليكون استر لهن - اين جلبابى كه همراهشان بوده يك مقدار نزديكتر بياورند تا استر براى آنها باشد ما گفتيم اصلاً معناى نزديكى ندارد در اينجا اين كه در مفردات راغب بمعناى نزديك آوردن جلباب معنا كرده اين معنا معناى درستى نيست؛ حالا اين معناى يدنين باز هم نكته ديگرى هم دارد كه در روز دو شنبه با توجه به جلابيب عرض می کنیم، جلباب را حتماً آقايان به لغت و تفاسير مراجعه كنند تا انشاءالله خوب روشن بكنيم.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


برچسب ها :

توضیح آیات 59 و60 احزاب قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ اطلاق زوج به مرد و زن اطلاق زوج در قران معنای جلابیب شان نزول ایه 59 احزاب شان نزول آیه يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِاَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ معنای لغوی یدنین متعدی شدن یدنین با علی معنای یدنین در کتب لغت

نظری ثبت نشده است .