موضوع: حجاب
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۱۷
شماره جلسه : ۱۸
چکیده درس
-
بحث آیه 31 سوره نور و بیان مراد از « لا یبدین زینتهن»
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
قبل از تعطیلات در بحث از آیات الاحکام ( آیات مربوط به حجاب ) آیات سوره احزاب را مورد بحث قرار دادیم و در ادامه بحث رسیدیم به آیات سوره مبارکه نور که مقدارش را بحث کردیم، و بحث را هم بر حسب ترتیب نزول آیات ادامه می دهیم. در اين آيات بحث مهم راجع به همان «غض بصر» بود كه احتمالاتى داده شد و بحمد الله نتيجه گيرى شد و بحثش تمام شد.
در اين آيه 31 بعد از اينكه مىفرمايد: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» ما بايد ببينيم اين- وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ـ مراد چيست؟ واين يك بحث بسيار مهمى دارد. در اين آيه شريفه دو مرتبه بصورت مكرر فرموده است: «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ـ يعنى ـ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» تكرار شده است يك جا فرموده: «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ـ بعد هم فرموده ـ الا إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ»
كه 12 گروه را استثناء كرده است.
بررسی اجمالی آيه شریفه
مجموعاً در اين آيه شریفه (31 سوره نور) سه مطلب را بنحو اجمال مىتوانيم ذكر كنيم .1ـ آيه مىفرمايد كه براى زن ابداء و اظهار زينت حرام است، و از اين قاعده دو استثناء دارد يك استثناء «ما ظهر منها» است آنچه كه خودش ظاهر است (حالا بايد معنا بكنيم كه مراد از مَا ظَهَرَ مِنْهَا چيست؟) يك استثناء از نظر خود زينت است كه مىفرمايد: زينت ظاهره ابدائش اشكالى ندارد. و استثناء دوم از نظر افرادى است كه براى آنها ابداء مىشود كه اظهار زينت و ابداء زينت براى اين 12 گروه هم مانعى ندارد. یعنی يك استثناء از نظر آن زينتهاى است كه خودش ظاهر است و استثناء دوم از نظر ناظرى است كه دارد نگاه به زينت مىكند.
2 ـ در اين آيه شریفه فرموده است كه زنها «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ ـ خمر كه جمع خمار است، خمار بمعناى همان مقنعه است مىفرمايد اين خمار آنچه كه با آن سرشان را مىپوشاندند طورى بايد بياندازند كه جيوب كه جمع جيب است بمعناى صدر و سينه است اين را بپوشاند.
پس مطلب اول اين است كه آيه مىفرمايد زن زينت خودش را آشكار نكند. و دو استثناء خورده است يكى از نظر خود زينت يكى از نظر ناظر و نكته دوم اين است كه مىفرمايد اين خمر را بايد علاوه بر اين كه سر اينها را مىپوشاند، بايد جيب صدر و سينه اينها را هم بپوشاند.
3 ـ و نكته سوم راجع به اين تعبير بعد از اينكه آن 12 گروه تمام مىشود «وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ» اينها نباید طورى راه بروند تا آن زينتهاى مخفى شان آشكار بشود.
اين سه مطلب در اين آيه شريفه بايد تحقيق بشود و مورد بررسى قرار گیرد تا ببينيم که مراد چيست؟
اولين مطلب اين است كه «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» عجيب اين است كه به اين مقدارى از آيه شريفه هم در بين علماء شيعه و هم در بين علماء اهل سنت به همين آيه هم براى جواز نظر به وجه و كفين استدلال شده است هم بعنوان حرمت نظر به وجه و كفين استدلال شده است ! يعنى يك آيه است هم در ميان علماء ما (شیعه) و هم در ميان علماء اهل سنت يعنى گروهى براى جواز نظر به وجه و كفين به آن استدلال كردهاند و گروهى براى حرمت نظر به وجه و كفين.
حالا اين متوقف است بر اين كه ما آيه را درست معنا بكنيم و ببينيم به چه نتيجهاى مىرسيم، در اين آيه يك مستثنی منه وجود دارد و يك مستثنی، مراد از «زِينَتَهُنَّ» چيست؟ و مراد از « َما ظَهَرَ مِنْهَا» چيست؟ اگر بخواهيم ظاهر آيه را دقت كنيم درش آيه زينت همان ـ ما يتزين به المرأة يا ما تتزين به المرأة ـ يعنى آن چيزى كه زن خودش را به وسيله او تزيين مىكند، تعبيرى كه در اين كتاب كنز الدقایق دارد ان المراد بزينتهن ما يتزینهن آنچه كه اينها را تزيين مىكند، اين روشن است كه زينت يعنى آنچه كه زن به وسيله او خودش را تزيین مىكند.
حالا اين نكته در مقابل اين احتمال كه المرأة كلها زينة بگوييم خود زن اصلاً خودش زينت است، در آيه كه مراد اين نيست چون مىفرمايد: زن ابداء نكند زينتهن اين معنايش اين است كه بين زينت و زن لا اقل در خود آيه ما بايد بينش جدايى بيندازيم، اگر در جايى ديگر بگويند كه المرأة كلها زينت اما در اينجا نمىتوانيم زينت را بمعناى خود زن معنا كنیم يعنى ممكن است كسى اين احتمال را بدهد كه- يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ يعنى لَا يُبْدِينَ انفسهن ـ خودشان را اصلاً نشان ندهند مجموع خودشان را، كل خودشان را ابداء نكنند؛ اگر ما ظهر منها را، ما مستثنی منه را زينت را اينطور معنا كنيم كه زينت را بمعناى خود زن معنا كنيم بمعناى اين كه المرأة كلها زينة، بنابر اين اينجا روشن است كه بايد بين خود زن و زينت بينش تفكیک بشود چون مخاطب و مکلف این زن است نباید ابداء و ا ظهار کنند زنها چه چیزی را اظهار نكنند! زينت خودشان را .
معانی «ماظهر منها»
حالا آنچه كه باز در اينجا مطرح است اين است كه ما ظهر منها مراد چيست؟برای اين كلمه «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» علماء در كتب تفسير (زينت ) را برايش اقسام اربعه ذكر كردهاند :
1ـ ظاهره 2ـ باطنه 3ـ خلقیه = طبیعیه 4ـ مکتسبه
زينت ظاهره را گفتهاند آن مقدارى كه عرفاً اين زينتهاى كه آشكار است مثل انگشتر، مثل النگو مثل سرمه اينها را بعنوان مصاديق زينت ظاهره ذكر كردهاند، زينت باطنى آنچه كه در گوشواره است بعنوان گوشواره زنها استفاده مىكنند، گردنبند استفاده مىكنند اينها بعنوان زينت باطنى و مصاديق زينت باطنى ذكر كردهاند.
در زينت خلقيه گفتهاند: «فالخلقية وجهها ـ زينت طبيعى زن وآنى كه مربوط به خلقت او هست وجه زن است ـ فانه اصل الزينه و جمال الخلقه زينت مكتسبه ما تحاوله المرأة فى تحسين خلقتها کثياب و الحلى و الكحل و الخضاب» آنچه كه زن تلاش مىكند براى اينكه خلقت خودش را بهتر بكند، خودش را آراسته با او مىكند اين را مىگويند زينت مكتسبه. حالا اين «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» مراد چيست؟
يعنى الا آن زينتهاى ظاهره زن؟ آنچه كه ظاهر است، يعنى آنچه كه عادتاً ظاهر است، عادتاً انگشترى كه بر دست زن هست، آن سرمه كه بر چشم مىشود اينها عنوان زينت ظاهرى را دارد!
ما الان مىخواهيم ببينيم اين «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» آيا يعنى مراد همين زينت ظاهره است؟ اگر ما مستثنی منه را زينت گرفتيم
«لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» يعنى آن «ما يتزين به» يعنى وسائلى كه با اين وسائل خودشان را زينت مىكنند اينها را نبايد آشكار بكنند الا آنى كه ظاهر است، آنى كه ظاهر است مثل انگشتر و سرمه و حتى دست بند را گفتند عنوان زينت ظاهره را دارد، بازو بندی كه زن های عرب به بازو مىبندند عنوان زینت باطنه را دارد، گوشواره عنوان زينت باطنه را دارد، خلخال عنوان زينت باطنه را دارد، اكليل عنوان زينت باطنه را دارد، در بعضى از كتابها مصاديق زيادى را بعنوان زینت زن ذكر كرده اند. آنچه كه عادتاً ظاهر است، آنچه كه عادتاً ظاهر است داريم معنا مىكنيم ما ظهر منها عادتاً زن مىخواهد برود بازار چيزى را بخرد دستش باز است، عادتاً چشمش باز است، آنچه كه ظاهر هست اينها مانعى ندارد. اين يك معنا كه بگوييم مَا ظَهَرَ مِنْهَا يعنى ما ظهر عادتاً.
احتمال دوم اين است كه بگوييم ما ظهر منها يعنى ما ظهر اضطراراً كه اين يك مقدارى دائرهاش از آن احتمال اول بيشتر مىشود، در احتمال اول مىگوييم آنى كه عادتاً ظاهر است حالا مىخواهد اضطرارش هم اضطرارى باشد يا نباشد، اما در اين احتمال دوم كه مىگوييم مَا ظَهَرَ مِنْهَا يعنى آنى كه مضطر به اين است كه ديگر ظاهر بشود، اما اگر اضطرار پيدا نكرد، اگر اجبارى در كار نبود ضرورتى در كار نبود باز هم ابداى آن جايز نيست.
پس خود اين كه ما مَا ظَهَرَ مِنْهَا را چه معنا كنيم؟ 1ـ یعنى ما ظهر عادتاً. 2 ـ ما ظهر اضطراراً .
در بعضى از تعابير مفسرين دارد: «اى ما ظهر بانفسها» خود به خود ظاهر است كه اين بر مىگردد به همان معناى اول، ما ظهر بانفسها يعنى ما ظهر خود به خود من غير قصد و من غير عمد زن بخواهد چیزی را بخرد و یا چیزی را بردارد و بگیرد وقتی که بدون این که قصدی داشته باشد و تعمدی داشته باشد اين دستش ظاهر مىشود، يعنى اين ما ظهر منها يعنى ما ظهر خود به خود، ما ظهر من غير قصد، ما ظهر من غير عمد كه عرض كردم اين بعيد نيست كه به همان معناى اول بر گردد. ديگر معناى سومى نباشد ولو اينكه در كلمات مفسرين اين تعبير هم به اين صورت ذكر شده است.
مناقشه حضرت استاد نسبت به معنای اضطرار
حالا اين معنا را ما اول مورد مناقشه قرار بدهيم، در آيه اصلاً بحث ضرورت و بحث اضطرار وجود ندارد؛ از اولى كه آيه شروع مىشود: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» اگر ما بخواهيم «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» را بگوييم ما ظهر بالضرورة و الاضطرار اين خلاف ظاهر آيه است.در ميان علماء اهل سنت ابن عطيه كسى است كه اين نظريه را دارد مىگويد: «المرأة مأمورة بان لا تبدى و ان تجتهد فى الاخفاء لكل ما هو زينة و وقع الاستثناء فى ما يظهر بحكم ضرورة ـ از باب ضرورت است يعنى اگر بالضرورة و بالاضطرار دست حالا ظاهر شد عيبى ندارد ـ فما ظهر على هذه الوجه مما تعدى اليه الضرور فى النساء فهو المعفو عنه ـ اولاً آيه اصلاً بحث ضرورت و اضطرار درش نيست؛ بحث اين است كه در حالت اختيار ميگويد زن كدام زينتش را مىتواند آشكار كند و كدام زينتش را نمىتواند آشكار بكند پس اصلاً بحث اختيار مطرح است، بحث ضرورت نيست و قرطبى هم كه يكى از مدققين اهل سنت در آيات الاحكام است، تعجب اين است كه ايشان هم در جلد 12 صفحه 229 همين مطلب را پذيرفته است.
بعد يك اسيتناسى كرده قرطبى گفته است كه چون در باب صلاة، در باب حج وجه و كفين غالباً پيداست يعنى قرطبى ما ظهر را به وجه و كفين زده است، آن هم در فرض ضرورت، آن هم از باب ضرورت اشكال ما اين است كه اصلاً آيه كارى به ضرورت و اضطرار ندارد؛ آيه نمىخواهد بگويد اگر ضرورت اقتضا كرد، اگر ضرورت اقتضا بكند ساير مواضع را هم شامل مىشود، اگر زن ساير زينتهاى باطنىاش، حالا يك زنى است براى گوش نياز دارد دكتر برود، براى قلب نياز دارد به اينكه دكتر برود ممكن باشد يك مقدارى از سينه زن را دكتر ببيند براى معاينه كردن، اگر ضرورت باشد كه همه اينها جايز است لذا اين بيان بطور كلى بايد كنار گذاشته بشود و هيچ قابل اعتنا نيست.
باقى مىماند كه بگوييم ما ظهر منها يعنى ما ظهر عادتاً، حالا اينجا يك نكتهى وجود دارد و آن اين است كه ما گرچه گفتيم مستثنی منه مراد خود زن نيست، اما كثيرى از مفسرين شيعه و سنى گفتهاند مراد از زينت «اى مواضع الزينة» است، حالا چرا؟ از باب حال و محل و مجاز از اين باب است، اسم حال را آوردهاند و ازش اراده محل كردهاند، تعليلى كه آوردهاند اين است گفتهاند خود اين زينتها را اگر نا محرم ببيند كه اشكالى ندارد! زن دارد گوشوارهاش را، گردنبندش را، النگويش را می دهد به يك طلا فروش مىخواهد بفروشد اين كه اشكالى ندارد؛ معلوم مىشود كه مراد از زينت يعنى مواضع زينت است، «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» يعنى مواضع زينت را مواضع زينت در خاتم انگشتان است، در كحل چشم و صورت و وجه است، در دست دستبند همین مچ است لا یبدین الا این ما ظهر اما آنچه که باطنی است گردن را، سر را، گوش را كه مواضع زينت باطنى است اينها را حق ندارد ابداء بكند.
برخى مسئله تقدير را در اينجا مطرح كردند كه نتيجه با همين حال و محل يكى مىشود، لا يبدين مواضع الزينة.
نكتهى كه اينجا ذكر كردهاند گفتهاند اين از باب مبالغه است، کلامی را آلوسى دارد مىگويد: «و ذكر الزينة دون مواقعها للمبالغة فى الامر بالتستر ـ مىخواهد مبالغه بكند خداوند در امر به تستر، اينجا نكته كه بايد در مجموع مورد بحث قرار بگيرد اين است آيا اين «ما ظهر منها» بر گردد به مستثنی منه كه خود زينت است! كارى به مواضعش اصلاً نداشته باشيم، بگوييم اين مواضع يعنى خود زينت، زن زينتهاى خودش را نبايد نشان بدهد الا اين كه ظاهر است، نتيجه اين باشد اگر يك زينت باطنى، خود زينت ابدايش حرام شد مواضعش به طريق اولى حرام مىشود وقتى خود زينت را مىگوييم كه حرام است مواضع و مواقعش بطريق اولى حرام مىشود.
آن وقت اگر ما اينطور بگوييم يعنى بحث مواضع را در آيه نياوريم، مواضع را در تقدير نگيريم، نتيجه اين مىشود كه اگر زن زينت باطنى اش را نشان داد و آشكار كرد دو حرام مرتكب شده است، هم خود زينت را نشان داده است هم مواضع زينت را خود زينت را آيه مىگويد حرام است مواضعش را از راه اولويت استفاده مىكنيم حرام است.
اما اگر گفتيم در اينجا از باب اطلاق حال و اراده محل است، اگر گفتيم در اينجا مراد مواقع زينت است، مواضع زينت است شارع دارد او را مىخواهد بيان بكند، يعنى شارع مىخواهد بگويد گردن، گوش، سر، بدن، قسمتهاى ديگر بدن مواضعش را حق ندارد ابداء بكند نتيجه اين مىشود خود آن زينت ديدنش حرام نيست، حالا اگر يك گوشواره در گوش باشد، زنى گوش خودش را كاملاً پوشاند فقط گوشوارهاش پيدا بود خود او حرام نيست ديدنش، مواضعش حرام است.
غالب مفسرين تكيه شان بر اين است كه مراد در اينجا مواضع زينت است، يعنى آن مواضعى در بدن كه زن آن مواضع را تزيين مىكند، باز بين اين و آن انفسهن دقت كنيد كه فرق وجود دارد يعنى لا يبدين زينتهن تا اينجا سه احتمال درش جريان پيدا كرد 1ـ خود زينت 2ـ انفسهن 3ـ مواضع زينت.
وجه نا تمام بودن دلیل غالب مفسرین از نظر حضرت استاد
غالب مفسرين معتقد هستند كه مراد مواضع زينت است، مواقع زينت است. آنجاهاى كه زن در بدن خودش تزيين مىكند آنجا را. بعضىها هم تكيه دارند كه اصلاً آيه روى خود زينت دارد بحث مىكند كارى به مواضع ندارد حليت و حرمت ابداء خود زينت را مىخواهد مطرح بكند. حالا اگر ما گفتيم مواضع مراد است كه غالب همين را مىگويند و كسانى كه مىگويند مواضع در تقدير است كه عرض كرديم هم بين علماء شيعه اين معنا طرفدار زيادى دارد و هم بين علماء عامه اينها مهمترين دليلشان اين حرف است كه ابداء خود زينت كه اشكالى ندارد يعنى اگر زينت را زن ببرد چه زينتهاى باطنى و چه ظاهرى، ببرد به طلا فروش بگويد اينها را براى من آب كن، يا تبديل كن يا بخر از من، طلا فروش هم بردارد اين گردنبند را بگيرد اشكالى ندارد، پس بايد مراد مواضع زينت باشد.اشكالش اين است که دليلى را كه مىآورند براى اينكه ما بگوييم مراد مواضع است دليل درستى نيست؛ ولو اينكه در كلمات كثيرى از مفسرين شيعه آمده مرحوم علامه هم آوردهاند در تفسيرشان اما اشكالش اين است كه وقتى اين گردنبند جدا شد رفت به طلا فروش اين ديگر زينت نيست، زينت در زمانى صدق مىكند كه ملصق به انسان باشد، تا ماداميكه ملصق به انسان نباشد زینت نیست، اين همه طلا در مغازه طلا فروشى وجود دارد كسى نمىگويد زينة.
بنابراين، ممكن است بگوييم زن به وسيله همين زينتها جلب مىكند نظر ديگران را بگوييم آيه كارى به مواضع اصلاً ندارد آيه كار به خود زينت دارد آيه ميگويد كدام زينت را مىتواند ابداء كند، كدام زينت را نمىتواند ابداء بكند.
پس ببينيد! اين بيان كه ما بگوييم براى اينكه چرا مواقع را در تقدير بگيريم! به اين دليل كه دادن اين طلاها خود به خود به طلا فروش و نگاه كردن او به اينها اشكالى ندارد، اين نمىتواند براى مطلب كافى باشد؛ بلى حالا اگر روايتى داشته باشيم يك روايت بيايد «ما ظهر منها» را به وجه يا كفين تفسير بكند كه وجه مىشود مواقع، كفين مىشود مواقع اگر روايت اين چنينى باشد ما تسليم مىشويم.
اما با قطع نظر از روايت آيه نيازى به تقدير ندارد! «لا يبدين زينتهن» خود زينت را نه ما زينت را درش تصرف مىكنيم مىگوييم مراد انفسهن است، نه درش تصرف مىكنيم چيزى را در تقدير مىگيريم مىگوييم مراد مواقع و مواضع است زن زينتهاى دارد اين زينتها ماداميكه ملصق نشده است صدق زينت نمىكند اين زينت را حق ابداء ندارد حالا این مطالبی که بیان شد امروز يك مقدمهاى بود براى اينكه آقايان يك مقدار در فضاى بحث قرار بگیرند.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
نظری ثبت نشده است .