درس بعد

آیات الاحکام/ حجاب

درس قبل

آیات الاحکام/ حجاب

درس بعد

درس قبل

موضوع: حجاب


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۲/۱


شماره جلسه : ۲۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • استدلال مرحوم فیض وصاحب حدائق بر مدلول صحیحه فضیل وبیان اشکالات

دیگر جلسات

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته
عرض كرديم كه روايت فضيل بن يسار، از رواياتى است كه بسيار مهم است و از نظر سند معتبر است و از نظر دلالت يك مقدارى بيانش نياز به دقت دارد. و ما نمى‌توانيم به صرف اين كه حالا احتمالاتى در اين روايت وجود دارد روايت را بعنوان يك روايت مجمل كنار بگذاريم و به اين روايت استدلال نكنيم؛ بايد قرائنى پيدا كنيم تا ببينيم كه انشاءالله معناي اين روايت چيست؟

عرض شد كه مرحوم فيض در كتاب وافى و به تبع ايشان مرحوم صاحب حدائق كلمه «دون» را در اين روايت بمعناى «تحت» معنا كرده اند. امام فرمودند: «و ما دون الخمار من الزينة و ما دون السوارين» ، ما دون خمار را به زير خمار، كه زير خمار عبارت از مو و گردن هست، آن مقدارى كه «ما يستره الخمار» آن احتمالات قبلى كه ما داديم اين بود كه يا «دون» را به «دنو» و نزديكى معنا بكنيد كه گفتيم بسيار بعيد است.

 يا «دون» را بمعناى اسفل در مقابل فوق معنا بكنيم كه مهمترين معناى كه در كتب لغوى هم براى «دون» ذكر كرده اند، شايد همه لغويين اين را دارند كه «دون» ضد فوق. يعنى پايين را مى‌گويند «دون»، دون شى‌ء يعنى اسفل شى‌ء،

 اگر ما كلمه «دون» را بمعناى اسفل و پايين معنا كرديم گفتيم روایت می خواهد بگوید که ما دون الخمار یعنی گردن ، سینه اینها می شود ما دون الخمار، اینها از مصادیق زینت باطنه است و ما دون السوارین را هم گفتیم اگر شروع دست از نوک اصابع و انگشتان باشد ما دون السوارین عبارت از همین مچ به بالا هست آن وقت اگر روایت را اینطور معنا شد.

نتیجه این معنا این است که ما بگوييم وجه و كفين از روايت استفاده مى‌شود كه جزء زينت ظاهره است و آن چه كه زينت باطنه است عبارت از همين گردن و سينه و ذراع است. اما طبق معناى مرحوم فيض بگوييم « دون» بمعناى تحت است، « ما دون الخمار» يعنى آنى كه زير خمار است. زير خمار عبارت از مو و گردن است. چون معمولاً خمار مو و گردن را مى‌پوشاند و« ما دون السوارين» عبارتست از مچ به بالا. چون آنجايى كه جاى النگو هست و سوار او را مى‌پوشاند عبارت از مچ به بالا تا آرنج هست.

ديروز بيان كرديم كه صاحب كتاب اسداء الرغاب نسبت به فرمايش صاحب حدائق اشكالاتى را ذكر كرده است. دو اشكال ایشان را ديروز ذكر كرديم و جواب هم داديم .

اشکال سوم صاحب اسداء الرغاب به فرمایش صاحب حدائق
اشكال سوم صاحب اسداء الرغاب اين است كه اگر «دون» را بخواهيم اينطور معنا بكنيم لازمه‌‌اش اين است كه براى جواز كشف وجه و كفين ما از مفهوم اين روايت استفاده بكنيم. در حالى كه اين «ما دون الخمار» از موارد و قبيل عناوين مشير است و عناوين مشير در جاى خودش روشن هست كه داراى مفهوم نيست.

توضیح کلام ایشان این است که اگر امام از اول فرموده بودند که زن مو را بپوشاند، گردن را بپوشاند، آيا اينجا كسى مى‌آمد بگويد اين مفهوم دارد و مفهومش اين است كه بقيه اعضاى بدن را لازم نيست بپوشاند؟ قطعا کسی نمی آمد چنین حرفی بزند. در اصول ذكر مى‌كنند كه اين نوع موارد از قبيل مفهوم لقب است و لقب را اصوليين بالاتفاق قائل هستند كه مفهوم ندارد. اگر من گفتم جاء زيد، معنايش اين نيست كه عمرو نيامد، بكر نيامد اين از قبيل مفهوم لقب است و احدى از اصوليين قائل به مفهوم لقب نيستند.

 در اينجا صاحب اسداء الرغاب مى‌گويد اين عنوان «ما دون الخمار» عنوان مشير است، بجاى اين كه امام در اين روايت فضيل بفرمايند مو، شعر و عنق از مصاديق زينت باطنى است و بايد مستور باشد، يك عنوان مشير برايش آورده‌‌اند گفته‌‌اند: «ما دون الخمار.» به عبارت اخرى اين «ما دون الخمار» خودش موضوعيت ندارد، خودش مدخليت ندارد اگر ما از اين «ما دون الخمار» موضوعيت و مدخليت را استفاده مى‌كرديم، مى‌گفتيم مفهوم دارد، مفهومش اين است كه آنى كه ما دون خمار نيست، چون ما دون خمار را به مو و عنق تفسير كردند يعنى زير خمار، زير رو سرى، زير مقنعه، آن وقت نتيجه اين مى‌شود كه وجه و خود صورت را مى‌توانيد ابداء كنيد و آشكار كنيد. اما «ما دون الخمار» طبق اين توضيحى كه داديم يك عنوان مشير است، عنوان مشير يعنى خودش هيچ دخالتى در حکم ندارد، خودش اشاره دارد به مو، اشاره دارد به عنق، اگر از اول امام فرموده بود زن موى خودش را بپوشاند، عنق خودش را بپوشاند چطور اينجا هيچ كسى نمى‌آمد بگويد پس بقيه اعضاء كشفش مانعى ندارد؛ حالايى هم كه بنحو عنوان مشير بيان كرده هم همينطور است.

به عبارت اخرى صاحب اسداء الرغاب به مرحوم صاحب حدائق مى‌گويد شما درست است «دون» را بمعناى تحت معنا كرديد كه حالا يكى ديگر از اشكالات صاحب اسداء كه بعداً مى‌خوانيم اين است كه مى‌گويد نه، «دون» بمعناى تحت در لغت نيامده است، (بعد بیان می کنیم او را) حالا مى‌گويد «دون» را بمعناى تحت معنا كرده است. ولى از کجای روايت مى‌خواهيد جواز كشف وجه و كفين را استفاده بكنيد؟ از مفهوم روايت. در حالى كه اين روايت از قبيل عنوان مشير است ، عنوان مشير يعنى عنوانى كه خودش هيچ ارزشى ندارد، خودش هيچ دخالتى ندارد.

 بنابر اين، نتيجه ی كه از كلام ايشان گرفتيم خلاصه‌‌اش اين است كه ايشان مى‌فرمايند : «اين عنوان مشير است، عنوان مشير مفهوم ندارد پس اين روايت دلالت بر جواز ابداء وجه و كفين ندارد.»
 
 اشکالات حضرت استاد به فرمايش صاحب اسداء الرغاب
جوابى كه ما از صاحب اسداء الرغاب مى‌دهيم اين است كه اينجا چند اشكال به ايشان وارد است‌‌:

اشكال اول: براى تشخيص عنوان مشير از غير مشير بايد از راه فهم عرف يا از راه قرينه مناسبت حكم و موضوع وارد بشويم، شما الان در همين مثال وقتى كه امام مى‌فرمايد: «عليك بهذا الجالس» از كجا مى‌فهميد كه اين عنوان عنوان مشير است؟

 از راه قرينه تناسب حكم و موضوع، قرينه تناسب حكم و موضوع از قرائن بسيار مهمى است كه فقهاء در استدلالهاى فقهى شان مورد توجه و استدلال قرار مى‌دهند؛ ميگوييم آقا اين حكم (سؤال كردن مسائل دينى) اين را بالاخره انسان بايد از يك كسى كه اهل فضل است سؤال بكند، يقين داريم جالس بودن عصا دستش بودن، اينها دخالتى ندارد، اينها مى‌شوند عنوان مشير. آيا شمایی صاحب اسداء الرغاب اينجا چنين قرينه‌‌اى داريد بر اينكه «ما دون الخمار» عنوان مشير است!

به نظر ما چنين قرينه‌‌اى وجود ندارد، بلكه قرينه بر عكس است؛ يعنى قرينه تناسب حكم و موضوع مى‌گويد امام يك تعبيرى آورده كه با اين تعبير دارد موضوع را روشن مى‌كند. حالا من يك مثال ديگرى عرض كنم براى شما همين آيه شريفه (كه حالا شايد ده بيست جلسه داريم راجع به آن بحث مى‌كنيم) «و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها » شما صاحب اسداء الرغاب، مى‌گوييد : چون «ما دون» مصداقش مو و گردن است، مثل اين است كه گفته مو را بپوشان پس مفهوم ندارد، در «ما ظهر» هم همينطور است. در «ما ظهر» بجايى اين كه بگويد و لا يبدين زينتهن الا الخاتم الا الاصابع الا الكف الا الكحل بجايش فرموده« ما ظهر» آيا اينجا هم شما صاحب اسداء الرغاب مى‌فرماييد اين ما ظهر عنوان مشير است؟

 خداوند به جاى اين كه بفرمايند خاتم و كحل و ... یک عنوان کلی فرموده است که اين عنوان كلى شامل آن مصاديق مى‌شود. این مطلب در روايت هم آمده است. اين دليل بر اين نيست كه آن عنوان كلى عنوان مشير بشود، (نكته دقيقى است دقت بفرماييد!) به عبارت اخرى صاحب اسداء الرغاب بايد ملتزم بشود هر جا شارع آمد يك عنوان كلى را گفت و يك مصاديقى را اراده كرده آنجا بگوييم اين كلى عنوان مشير است، در حالى كه چه مقدار موارد زيادى كه شارع كلى را فرموده اما آن كلى خودش ملاك براى حكم است، اين« الا ما ظهر» ملاك است، ولو كلى هم هست.
بالاتر خود كلمه «زينتهن»، مگر خودش عنوان كلى نيست! مصاديق دارد.

به عبارت اخرى فساد كلام اسداء الرغاب اين است كه ايشان بايد ملتزم بشود در تمام مواردى كه حكم را شارع روى عنوان كلى برده و واقعا آن مصاديق متعلق براى حكم است بگوييد تمام اينها از عناوين مشيره است، كدام فقيه اين را ملتزم مى‌شود؟! پس اشكال اول ما به صاحب اسداء الرغاب اين است كه قرينه مناسبت حكم و موضوع در اينجا به ما نمى‌گويد اين عنوان مشير را دارد، ما براى اينكه بفهميم يك چيزى از عناوين مشيره است بايد از راه مناسبت حكم و موضوع وارد بشويم.

اشکال دوم: بين عناوين مشيره و بين اين كه يك عنوان كلى متعلق حكم قرار بگيرد و مصاديقى داشته باشد ايشان خلط كرده است.

اشکال سوم: حالا همه اينها را ما بگوييم قبول، يعنى عنوان مشير است. چه كسى گفته هرجا عنوان عنوان مشير شد مفهوم ندارد؟! اگر در يك كلامى يك عنوان مشير را آوردند و متكلم در مقام حصر است، يعنى اصلاً مى‌خواهد با اين عنوان محصور بكند حكم را، ولو عنوان عنوان مشير هم باشد، اينجا ما ازش مفهوم استفاده مى‌كنيم؛ اگر گفتيم «ما دون الخمار» خودش دخالتى ندارد اشاره به مو و گردن است اما در مقام حصر است. در باب مفهوم لقب از شما سؤال مى‌كنند آقا امروز كى آمد؟ من مى‌خواهم سؤال تنها كسى كه امروز به اين خانه آمده كى بوده؟

شما مى‌گوييد جاء زيد در مقام حصر هستید شما آنجا همه می گویند مفهوم لقب دارد، در اینجا هم همینطور است. فضيل سؤالش از ذراعين است، فضيل دارد سؤال مى‌كند از زينت باطنه در آيه ى «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ » امام برايش مى‌فرمايد فكر نكنيد كه زينت باطنه فقط ذراعين است، «ما دون الخمار » هم زينت باطنه است ولو مشير به مو و گردن هم باشد مفهوم دارد بقيه‌‌اش ديگر زينت باطنه نيست؛ وجه و كفين عنوان زينت باطنه را ندارد. بنابر اين، اين اشكالى هم كه ملاحظه فرموديد كه صاحب اسداء الرغاب بيان فرمودند اين اشكال هم با اين سه جوابى كه ما ذكر كرديم دفع مى‌شود.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


برچسب ها :

بررسی آیه 31 سوره نور بررسی صحیحه فضیل ذیل ایات حجاب بررسی ایات حجاب نظر صاحب حدائق نسبت به روایت ما دون الخمار من الزينة نظر فیض کاشانی نسبت به روایت ما دون الخمار من الزينة نظر صاحب اسداءالرغاب نسبت به روایت ما دون الخمار من الزينة نقد نظر صاحب اسداءالرغاب نسبت به روایت ما دون الخمار من الزينة تشخيص عنوان مشير از غير مشير

نظری ثبت نشده است .