درس بعد

آیات الاحکام/ حجاب

درس قبل

آیات الاحکام/ حجاب

درس بعد

درس قبل

موضوع: حجاب


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۲۰


شماره جلسه : ۲۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • اشکال استاد بر بیان مرحوم محقق خوئی در مورد ملازمه عرفی

دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته
تا اينجا به اين نتيجه رسيديم كه اين استثناء الا ما ظهر منها استثناست نسبت به زينت‌‌هاى ظاهرى و بين زينت‌‌هاى ظاهرى و مواضع زينت ملازمه عرفى وجود دارد و اگر ابداء اين زينت‌‌هاى ظاهرى جايز باشد ابداء مواضع زينت‌‌هاى ظاهرى هم جايز است و در نتيجه براى زن ابداء وجه و كفين روى همين ملازمه عرفى كه عرض كرديم يعنى ما ما ظهر منها را به دلالت مطابقى نمى‌گوييم دلالت بر وجه و كفين دارد به دلالت مطابقى بر زينت‌‌هاى عرفى دلالت دارد به دلالت التزامى به مواضع دلالت دارد. لذا مى‌شود به آيه استدلال كرد بر اينكه بر زن ابداء وجه و كفين جايز است.
 در اينجا مرحوم محقق خوئى يك بيانى دارند و نظر شريف شان اين است ابداء وجه و كفين بر زن جايز نيست كه اين بحث را در همين شرح عروه در جلد اول كتاب النكاح بصورت مفصل اينجا عنوان فرموده‌‌اند.

حالا در بحث امروز ما مى‌خواهيم نظر شريف ايشان را ببينيم و ببينيم كه مجموعاً چه مى‌فرمايند و آیا فرمايش ايشان قابل قبول است و يا اينكه در آن مناقشه وارد است.

کلام مرحوم محقق خوئی در رابطه با ابداء وجه و کفین
در همين جلد اول كتاب النكاح صفحه 54 چاپ قديم، چاپ جديد صفحه 32 ايشان همانطورى كه قبلاً عرض كرديم ايشان زينت را بمعناى همان «ما تتزين به المرأة» مى‌گيرند و مى‌فرمايند[1]: ما باشيم و آيه و بدون مراجعه به روايات و نصوص زينت همين ما تتزين به المرأة است اما اگر مراجعه به نصوص كرديم از نصوص مواضع زينت را استفاده مى‌كنيم.
 بنابر اين مى‌فرمايند اگر آيه دلالت بر «ما تتزين به المرأة» دارد پس اصلاً ديگر كارى به مواضع ندارد، ما نمى‌توانيم مسئله وجه و كفين را مطرح بكنيم كه ما در اين قسمت از راه همان ملازمه جواب داديم.

 اما بعد تنزل کردند و فرمودند: حالا ما اگر تنزل كنيم بگوييم آيه دلالت بر مواضع زينت دارد، مع ذلك ما نمى‌توانيم استدلال بكنيم به آيه شريفه بر اين كه ابداء وجه و كفين جايز است.

 اينجا نكته اولى كه دارند مى‌فرمايند اگر ابداء هم جايز باشد بين جواز الكشف يعنى اين كه زن وجه و كفين خودش راباز نگهدارد و جواز نظر رجل اليها ملازمه وجود ندارد.

 ممكن است بر زن وجه و كفين را بتواند ابداء بكند اما بر مرد نگاه كردن به او حرام باشد.

 مى‌فرمايند بين وجوب ستر و حرمت نظر الرجل ملازمه است اگر به زن گفتيم كه بايد بدنش را از نامحرم بپوشاند، مرد هم حق نگاه کردن به موی سر ندارد؛ اما اگر بر زن ابداء يا كشف جايز شد با جواز نظر مرد ملازمه ندارد.

 شاهدى ذكر فرمودند و آن شاهد اين است كه اگر چه  ستر بدن بر مرد واجب نیست، لیکن بر زن نگاه کردن جایز نیست.

بررسی قسمت اول کلام مرحوم محقق خوئی
اينجا حالا هنوز به آن قسمت عمده فرمايش ايشان نرسيديم همين كه ما اين مطلب را تمام بكنيم ببينيم بين وجوب ستر و حرمت نظر مسلم ملازمه است.
 بين جواز كشف و جواز النظر هم ملازمه نيست ما قبول داريم، يعنى اگر گفتند بر مرد كشف بدنش جايز است الا عورتين اين ملازمه ندارد كه زن بتواند به او نگاه بكند درست است، و لكن در خصوص اين آيه شريفه چطور؟ آيا در خصوص اين آيه شريفه وقتى در مقام بيان اين است كه زن چه مقدارى را مى‌تواند مكشوف نگه دارد و ديگران هم مى‌توانند نگاه بكنند اگر مسئله اين است در همان زينت‌‌هاى ظاهره هم بگوييم اگر بحث مواضع را هم مطرح نكنيم؛ كه پذيرفتيد و نظر شريف تان اين است كه زينت مراد زينت ظاهره است بگوييم پس در زينت ظاهره هم بگوييم ابدايش جايز است اما مرد نمى‌تواند به آن نگاه بكند چون ملازمه وجود ندارد.

چطور در خود زينت اين مطلب را نمى‌فرماييد اما حالا كه به مواضع مى‌رسيد مى‌گوييد اگر مواضع كشفش جايز باشد اما ملازمه ندارد كه مرد بتواند نظر بكند.

مناقشه ما و عرض ما اين است كه اصل عدم ملازمه درست است بين اين دوتا حكم ملازمه نيست، اما در خصوص اين آيه شريفه در خصوص اين آيه شريفه هم در مقام بيان اين است كه اين چه مقدار را بتواند مكشوف نگهدارد و ديگرى هم چه مقدار را مى‌تواند نظر بكند. «و لا يبدين زينتهن» زينت را براى چه کسی جایز نیست ظاهر کند؟ براى ديگران جایز نیست ظاهر کند و الا اگر زن در خانه كه نشسته اگر ناظرى نباشد كه «لا يبدين زينتهن» معنا ندارد. در مقابل ناظر محترم «لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها»، ما ظهر را اگر به زينت ظاهرى معنا كرديم كه خودتان هم معنا مى‌فرماييد مرد مى‌تواند به زينت ظاهرى زن نگاه بكند، به انگشترش نگاه بكند و به كحلش نگاه بكند، به خضابش نگاه بكند. اگر ما ظهر را به مواضع هم معنا بكنيد باز هم ملازمه دارد يعنى اينجا قرينه بر ملازمه وجود دارد، در مقام بيان طرفين است.

ادامه ی کلام مرحوم محقق خوئی
بعد مى‌فرمايند[2]: حالا اجازه بفرمايد من فرمايش ايشان را درست نقل بكنم بعد مطلب ديگرى كه دارند مى‌فرمايند در اين آيه شريفه يك بار فرموده «و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها» بعد فرموده «و لا يبدين زينتهن الا لبعولتن» و در ادامه ی آیه 12 گروه را استثناء مى‌كند. مى‌فرمايند كلمه بداء بمعناى ظهور است «بدت لهما سوآتهما» يعنى ظهرت. اما ابداء اگر بدون (ل) تعديه بيايد يك معنا دارد، اگر با (ل) تعديه بيايد يك معناى ديگرى دارد.
يعنى اگر كسى سؤال كند در اول لام نيامده است لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها دومى دارد لا يبدين زينتهن الا ل دوازده طايفه، فرق بين لام و عدم لام چيست؟ ايشان مى‌فرمايند كه اگر ابداء بدون لام متعدى باشد خودش بيايد بمعناى اظهار اگر با لام بيايد بمعناى اعلام و ارائه است.

بهتر اين است از خود عبارت بخوانيم. «و الابداء بمعنى الاظهار فاذا كان متعلقاً بشى‌ء و لم يكن متعدياً باللام يكون فى مقابل الستر» اگر بدون لام بيايد مى‌شود كشف در مقابل ستر «و اذا كان متعلقاً باللام» اگر با لام بيايد «كان فى مقابل الاخفاء بمعنى الاعلام و الارائه» اگر با لام بيايد معناى اعلام است. مثال مى‌زنند اينجا «كما يقال يجيب على الرجل ستر عورته» بر مرد ابداء عورتش جايز نيست. اين ابداء عورت جايز نيست در مقابل چيست؟ بايد عورتش را بپوشاند «يجب على الرجل ستر عورته و ليس له إظهارها في ما إذا كان يحتمل وجود ناظر محترم‌« یعنی آنجايى كه احتمال مى‌دهد يك كسى دارد نگاه مى‌كند ستر واجب است. پس ابداء وقتى بدون لام مى‌آيد به معنی اظهار در مقابل ستر است.

در ادامه می فرمایند: «و كذلك يقال ان بدن المرأة كله عورة» یعنی بدن زن تمامش عورت است «فيراد به ذلك» يعنى سترش واجب است «و اما اذا قيل أبديت لزيد رأيي أو مالي» رأى خودم را براى زيد ابداء كردم، معنايش اين است كه «اعلمته و أريته» يعنى به او نشان دادم، آگاه كردم او را.

 پس ببينيد مى‌فرمايند آيه اول «لا يبدين زينتهن» آنجا در مقابل فقط اخفاء است، در مقابل نشان دادن به ديگرى نيست يعنى زن آنجايى كه احتمال مى‌دهد وجود يك ناظر محترمى را بايد زينت خودش را بپوشاند. ستر العورة يا ستر العورة الرجل واجب معنايش همين است. اما «لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن» يعنى ارائه زينت به ديگرى جايز نيست، آگاه كردن ديگرى از اين زينت جايز نيست مى‌گويم ثمره‌‌اش در كجا ظاهر مى‌شود؟ مى‌فرمايد ثمره‌‌اش در اين ظاهر مى‌شود که آيه‌‌ى دوم مى‌گويد لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن يعنى ارائه‌‌اش جايز نيست، آيه اول كه مى‌گويد لا يبدين زينتهن الا ما ظهر يعنى سترش و اجب است.

 در آيه اول فقط زينت ظاهره استثناء شده است و ما بياييم بگوييم مراد از اين زينت ظاهره مواضع زينت هم هست كه وجه و كفين است اما مى‌گوييم وجه و كفين اگر استثناء هم شده باشد معنايش اين است كه پوشاندنش بر زن و اجب نيست اما ملازمه ندارد بر اينكه مرد هم جايز باشد ببيند.

 اما در آيه دوم مى‌گويد لا يبدين زينتهن اينجا اين زينتهن مطلق است هم ظاهره را مى‌گيرد و هم باطنه، يعنى وقتى به قسمت دوم آيه رسيده خداوند مى‌فرمايد زينت را حق ندارد ارائه بدهد چه زينت ظاهرى و چه باطنى آن وقت اگر گفتيم مراد از زينت مواضع زينت است شامل وجه و كفين هم مى‌شود. يعنى وجه و كفين را هم حق ندارد ارائه بدهد مگر براى شوهرش و آن 12 گروه و ايشان بالاخره با اين فرقى كه مى‌گذارند به اين نتيجه مى‌رسند كه آيه مى‌فرمايد زن حق ارائه وجه و كفين به ديگرى را ندارد.

 اگر در يك جا ناظرى يقيناً وجود دارد اين حق ندارد ارائه بكند وجه و كفين را به ديگرى بايد بپوشاند يعنى اين قسمت دوم در آيه مى‌فرمايد مطلقا چه زينت ظاهرى و چه باطنى ارائه‌‌اش حرام است.

در ادامه ایشان می فرماید: «و منها يظهر معنى الاية الكريمه فان قوله عز وجل اولاً و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها انما يفيد وجوب ستر البدن الذى هو موضع الزينة و حرمة كشفه ما عدى الوجه و اليدين لانهما من الزينة الظاهره، فيستفاد منه ان حال بدن المرأة حال عورة الرجل» از اين قسمت اول آيه استفاده مى‌شود حال بدن زن مثل حال عورت رجل است، رجل سترش برايش واجب است «لابد من ستره بحيث لا يطلع عليه غيرها» در زن هم بدنش را بايد مستور بكند باستثناء الوجه و اليدين.

 آن وقت مى‌فرمايند در نتيجه قسمت اول آيه مى‌گويد كشف خود به خودى وجه و كفين اين اشكالى ندارد، اما مى‌فرمايد ما آمديم به شما گفتيم بين اين و بين جواز نظر ملازمه نيست. اگر براى زن كشفش خود به خود جايز باشد جواز نظر رجل به وجه و كفين را دلالت ندارد.

 حالا مى‌آيند سراغ قسمت دوم. «ان قوله عز و جل ثانياً و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن يفيد حرمة اظهار بدنها و جعل الغير مطلع عليه» قسمت دوم مى‌گويد اگر زن بخواهد يك كارى كند كه ديگرى مطلع بر او بشود حرام است مطلقا، مطلقا يعنى من دون فرق بين الوجه و اليدين و غيرهما يعنى من دون فرق بين زينت ظاهره و زينت باطنه فرقى نمى‌كند. الا براى آن 12 گروه «فيتحصل من جميع ما تقدم ان الاية تفيد حكمين الاول حكم ظهور الزينة فى حد نفسه» يك زينتى خودش فى حد نفسه بخواهد آشكار باشد، «فتفيد وجوب ستر غير الظاهرة منها» ستر باطنش واجب است اما ظاهره اشكالى ندارد - دو - «حكم اظهار الزينة للغير من دون فرق بين الظاهرة و الباطنه» اظهار زينت يعنى اينكه غير را مطلع بر زينت كنيد حرام است.

در قسمت دوم مى‌گويد اظهار زينت حرام است فرقی بین ظاهره و باطنه نگذاشته است «إلّا للمذكورين في الآية الكريمة حيث يجوز لها الإظهار لهم. و حيث عرفت أنّ حرمة الإظهار و وجوب التستر تلازم حرمة النظر إليها، فتكون الآية الكريمة أوْلى بالاستدلال بها على عدم الجواز من الاستدلال بها على الجواز.» مى‌فرمايند بالاخره به نظر ما آيه كريمه براى عدم جواز نظر رجل اولى است تا اينكه بخواهيد به آن استدلال بكيند براى جواز نظر رجل، اگر ما گفتيم ارائه بدنش مطلقا چه زينت ظاهره و چه باطنه حرام است اين ملازمه دارد كه نظر رجل هم به او حرام باشد .
 اين خلاصه فرمايش ايشان است.

بررسی قسمت دوم کلام مرحوم محقق خوئی
اينجا چند نكته به ذهن مى‌رسد كه ما عرض بكنيم. اولين نكته اين است كه ما وقتى مراجعه به لغت مى‌كنيم اين لام در اينجا معلوم نيست كه لام تعديه باشد، بين «ابداء و ابداء له» لغت فرقى نمى‌گذارد، بين «ابديته و ابديت له» فرقى نمى‌گذارد. در هردو مورد، ابداء بمعناى اظهار است؛ منتها در اولى اظهارى است كه يك ناظر معينى برايش در نظر گرفته نمى‌شود و برای همه است ولی در دومى يك ناظر یا ناظرین معينى برايش در نظر گرفته مى‌شود. اما از نظر معنا آنجايى كه من مى‌گويم «ابديته» آيا معنايش اين نيست كه براى ديگرى آشكار شد! بلى اين لامى كه در قسمت دوم آمده است، آمده يك ناظرينى را تخصيص زده است، بقيه ناظرين برايشان حرام است ولى اين معنايش اين نيست كه ماده ابداء هم معنايش فرق بكند.
شما به لسان العرب مراجعه كنيد به كتب لغت مراجعه كنيد هيچ لغوى بين ابديته و ابديت له فرق نگذاشته است.

اشكال دوم اين است كه در این صورت تهافت لازم مى‌آيد؛ يعنى لازمه اين فرمايش اين است كه در خود همين آيه تهافت به وجود بيايد.

بيان تهافت اين است شما در قسمت دوم آيه وقتى به يبدين زينتهن الا لبعولتهن مى‌رسيد مى‌فرمايد اينجا هم زينت ظاهره را مى‌گيرد هم باطنه را در آيه اول ميگوييد الا ما ظهر منها زينت ظاهره كشفش جايز است لازمه‌‌اش اين است كه شما بپذيريد كه وجه و كفين كشفش جايز است طبق آيه اول. طبق آيه دوم بايد بفرماييد وجه و كفين اخفايش واجب است، يعنى لازمه بيان در آيه اول اين است كه وجه و كفين كشفش جايز است زن مى‌تواند او را مكشوف نگهدارد.

دومى كه مى‌فرماييد اين زينتهن اعم از زينت ظاهرى و باطنى است معنايش اين است كه اخفايش واجب است چطور ما مى‌توانيم ملتزم بشويم به اينكه بگوييم اولى مى‌گويد كشفش جايز است اولى را مى‌فرماييد آنجایی که اصلا ناظر وجود ندارد بين كشف و عدم كشف بين زينت ظاهره و باطنه اصلاً فرقى نيست.

 ما در هردو قسمت بايد فرض وجود ناظر را بكنيم. (اشكال ما را دقت كنيد) نتيجه اين مى‌شود مع وجود ناظر بگوييم آيه مى‌فرمايد كشف جايز ارايه حرام است، مع وجود ناظر براى زن كشف، كشف وجه و يدين جايز است؛ اعلام حرام است. چطور ما به اين ملتزم بشويم؟ بگوييم يك ناظرى است زنى هم هست به زن بگوييد خود به خود همينطور ظاهر باشد ولو ناظر هم دارد مى‌بيند مانعى ندارد اما اعلامش و ارايه‌‌اش به او حرام است.

 اين دو اشكال كه به نظر ما بر فرمايش ايشان وارد مى‌شود.
 حالا از ما بپرسيد ما مى‌گوييم بين لام و عدم لام از نظر معناى ابداء فرقى وجود ندارد حالا كه فرق وجود ندارد زينتهن دوم را چطور ما بايد معنا بكنيم اين را در اين فرمايش آقاى خوئى و جواب ما دقت كنيد تا روز شنبه انشاء اللّه عرض كنيم.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



[1] ـ و لو تنزّلنا عن ذلك و قلنا: إنّ المراد بالزينة هو مواضعها، فلا يتمّ الاستدلال بالآية الكريمة أيضاً. و ذلك فلأننا و إن قلنا: إنّ الأمر بالتستر واضح الدلالة على عدم جواز نظر الرجل إلى بدن المرأة، إلّا أنّه لا يمكن القول بذلك في عكس القضية، فإنّ جواز الإبداء لا يدل على جواز نظر الرجل إليها إذ لا ملازمة بينهما، و يكفينا في إثبات ذلك ذهاب جماعة إلى حرمة نظر المرأة إلى الرجل و الحال أنّه لا يجب عليه التستر.
فالحاصل أنّ الآية الكريمة على كلا التقديرين لا تدلّ على جواز نظر الرجل إلى وجه المرأة و يديها. (موسوعة الإمام الخوئي، ج‌32، ص: 41‌)

[2] ـ و إن كان الثاني، فالروايات و إن كانت صريحة في أنّ المراد بالزينة إنما هو مواضعها، إلّا أنّه لا بدّ من التكلّم في معنى البداء كي يعرف منه معنى الآية الكريمة فنقول:
البداء بمعنى الظهور، كما في قوله تعالى «بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما». و الإبداء بمعنى الإظهار، فإذا كان متعلقاً بشي‌ء و لم يكن متعدياً باللّام يكون في مقابل الستر، و إذا كان متعلقاً باللّام كان في مقابل الإخفاء بمعنى الإعلام و الإراءة. كما يقال: يجب على الرجل ستر عورته و ليس له إظهارها في ما إذا كان يحتمل وجود ناظر محترم‌ و كذلك يقال: إنّ بدن المرأة كلّه عورة، فيراد به ذلك. و أما إذا قيل: أبديت لزيد رأيي أو مالي، فمعناه أعلمته و أريته.
و من هنا يظهر معنى الآية الكريمة، فإنّ قوله عزّ و جلّ أوّلًا «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» إنما يفيد وجوب ستر البدن الذي هو موضع الزينة و حرمة كشفه ما عدا الوجه و اليدين، لأنهما من الزينة الظاهرة، فيستفاد منه أنّ حال بدن المرأة حال عورة الرجل لا بدّ من ستره بحيث لا يطلع عليه غيرها، باستثناء الوجه و اليدين فإنهما لا يجب سترهما، لكنك قد عرفت أنّ ذلك لا يلزم جواز نظر الرجل إليهما.
في حين إنّ قوله عزّ و جلّ ثانياً «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلّا لِبُعُولَتِهِنَّ ...» يفيد حرمة إظهار بدنها و جعل الغير مطلعاً عليه و إراءته مطلقاً، من دون فرق بين الوجه و اليدين و غيرهما، إلّا لزوجها و المذكورين في الآية الكريمة.
فيتحصّل من جميع ما تقدم: أنّ الآية الكريمة بملاحظة النصوص الواردة في تفسير الزينة تفيد حكمين:
الأوّل: حكم ظهور الزينة في حدّ نفسه، فتفيد وجوب ستر غير الظاهرة منها دون الظاهرة التي هي الوجه و اليدان.
الثاني: حكم إظهار الزينة للغير، فتفيد حرمته مطلقاً من دون فرق بين الظاهرة و الباطنة، إلّا للمذكورين في الآية الكريمة حيث يجوز لها الإظهار لهم.
و حيث عرفت أنّ حرمة الإظهار و وجوب التستر تلازم حرمة النظر إليها، فتكون الآية الكريمة أوْلى بالاستدلال بها على عدم الجواز من الاستدلال بها على الجواز. (موسوعة الإمام الخوئي، ج‌32، ص: 41‌)

برچسب ها :

بررسی آیات حجاب بررسی آیه 31 سوره نور استثناء الا ما ظهر منها مراداز زینت در ولا یبدین زینتهن نظر محقق خویی در مراداز زینت در ولا یبدین زینتهن نقد نظر محقق خویی در مراداز زینت در ولا یبدین زینتهن ملازمه بين وجوب ستر و حرمت نظر عدم ملازمه بین جواز ابداء و جواز نظر

نظری ثبت نشده است .