موضوع: حجاب
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۱۹
شماره جلسه : ۲۰
چکیده درس
-
معنای زینت وبیان ملازمه بین اظهار زینت ظاهری و زینت معنوی(محل زینت)
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
عرض كرديم كه در اين قسمت از آيه شريفه «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» براى اينكه این «ما ظهر» روشن بشود اول بايد مستثنى منه روشن بشود. گفتیم در این که مراد از زینت چیست مجموعا سه احتمال در آن وجود دارد.
در بحث ديروز گفتيم ولو اينكه اين احتمال را والد راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) در شرح تحرير الوسيله امام دارند، ولی علاوه بر اینکه ما شاهد و دلیلی در این آیه و یا در جای دیگر بر این مطلب نداریم، این بحث قابل مناقشه است.
مناقشه اين است كه در خود اين آيه دو بار ديگر كلمه ی «زينت» استعمال شده است. يك مورد «وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ» هست. اگر ما در صدر آيه «زينت» را به خود زن معنا كنيم اين ذيل آيه را چطورى معنا بكنيم؟ و «وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ» اولاً اين ارجل كه در اينجا آمده معلوم مىشود كه يك زينتهاى مخفى در پاهاى اين زنها بوده كه در اثر راه رفتن و ضرب علی الارض این زینت ها مشخص می شده است. همانند بعضی کفشهایی که امروزه زنان می پوشند و طورى راه مىروند كه در دیگران اثاره شهوت مىكنند.
حالا اگر زن يك زينتى را بصورت مخفى بعنوان خلخال بر ساق پاى خودش بسته باشد اينجا هم وقتى طورى حركت مىكند كه از صداى او نا محرم متوجه حركت او مىشود اينجا ما اين «زينتهن» را به «انفسهن» معنا بكنيم؟ قطعا با « لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ » نمىشود اين را به انفسهن معنا كرد. و عرض كرديم علاوه بر اينكه والد ما (رضوان الله تعالی علیه) بر این احتمال نظر دارند، فخر رازى هم در تفسير خودش دارد و دو دليل هم آورده است که هردو دليل ایشان را ما در بحث ديروز مورد مناقشه قرار داديم.
مناقشه ديگر اين است كه ما برخى از روايات داريم كه در ذيل اين آيه شريفه آمده و اين «ما ظهر» را به همين زينتهاى عرضى مانند كحل، ثياب، سوار، قرط، معنا كرده است اگر ما «زينتهن» را بمعناى خود زن بگيريم ديگر اين زينتهاى ظاهرى نمىتواند مصداق براى خود زن باشد.
و اين روايات را نمىتوانيم بگوييم يك امور تعبدى است كه در ذيل آيات وارد شده است؛ بلى در بعضى از روايات وجه و كفين هم آمده است اما عمده ی روايات متمركز شده است روى همين زينت ظاهرى. لذا ما هرچه در اين احتمال تأمل كرديم علاوه بر اینکه هیچ شاهدى برايش نیست، بلکه مناقشاتى هم بر آن وارد است.
اين دليل را هم ما قبلاً مناقشه كرديم و گفتيم كه اصلاً زينت لا يصدق الا آنجايى كه متصل به بدن باشد. جايى كه جدا باشد اصلاً عنوان زينت برايش اطلاق نمىكنند.
بزرگانى مثل مرحوم محقق خوئى (رضوان الله تعالی علیه) بر همين احتمال سوم اصرار دارند كه بگوييم مراد از زينت نفس ما تتزين به المرأة است. یعنی خود آن اشياء كه زن خودش را بوسيله آنها تزيين مىكند. يك شاهدش همين ذيل آيه «لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ» است كه نيازی به توضيح ندارد.
شاهد دوم اینکه در اين آيه 31 مجموعاً سه بار كلمه «زينت» استعمال شده بخواهيم « زينت» را به مواضع زينت بگيريم آن وقت ذيل آيه ديگر معناى روشنى ندارد. « وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ » يعنى ليعلم ما يخفين من مواضع الزينة؟ زن اگر طورى راه برود که از خلخالهايش صدا در بيايد آدم به مواضع زینت آگاهى پيدا مىكند يا به خود زينت؟ آدم به وجود زینت آگاهى پيدا مىكند، اما مواضع را هيچ وقت آدم به آن علم پيدا نمىكند؛ اين هم شاهد خيلى خوبى است بر اينكه نتيجتاً اين زينت در اين آيه شريفه مراد همين زينت ظاهرى است.
از كلمات برخى از بزرگان مثل مرحوم آقاى حكيم در مستمسك استفاده مىشود كه ايشان مىخواهند يك معناى اعمى بگيرند بگويند زينت اعم از زينت خلقى و زينت ظاهرى است. اعم از زينت خلقى و زينت اكتسابى است، ايشان فرموده اند كه بعيد نيست ما در اينجا يك معناى اعمى را بياييم در تقدير بگيريم. در اين آيه «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» اينجا مىشود معناى اعمى را گرفت. به عبارتی دیگر «ما ظهر منها» يعنى «ما ظهر من الزينة الخلقيه» مثل وجه و كفين و ما ظهر من الزينة المكتسبه مثل خاتم و سوار و... .
اما ذيل آيه را چطورى مىتوانيم معناى اعمى برايش بگيريم «لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ » ظهور قوى دارد در همان زينت عرضى آن زينتهاى عرضى كه در زير چادر يا گردنبندى كه در زير لباس و در زير چادر مخفى است اينها در اثر حركت دیگری علم به او پيدا مىكند، اما ديگرى علم به مواضع پيدا نمىكند. پس اين احتمال كه زينت را هم اعم از زينت خلقى و اكتسابى بگيريم اين هم درست نيست؛ آيه همين معناى ظاهرى روشنى كه دارد اين زينتهاى كه زنها براى خودشان قرار مىدهند زينتهاى صناعى عرضى اينها را حق ندارند براى ديگران ابدا بكنند الا ما ظهر منها مگر آنى كه ظاهر است، آنى كه ظاهر است مثل انگشتر و خاتم و سوار و كحل و ثياب و خضاب اينگونه امور.
براى آنهايى كه مىگويند ما از اين«إِلَّا مَا ظَهَرَ» استفاده مىكنيم جواز ابدا وجه و كفين، ما وقتى زينتهن را به معناى زينت عرضى گرفتيم «مَا ظَهَرَ» میشود آن زينتهاى ظاهره، حالا زينت ظاهره چيست؟ زينت ظاهره در روايات برايش مصاديقى ذكر شده است .
روايت دوم هم در همين كافى آمده است: ابى بصير از امام صادق نقل مىكند، «قال: سألته عن قول الله عزّ و جل و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها؟ قال: الخاتم و المسكه و هی القلب.» حضرت فرمودند مراد از زینت خاتم و مسکه است. در ادامه راوی یا خود حضرت مسکه را معنا کرده اند که مسکه همان قلب که به معنای سوارى است می باشد. آن دست بندى است كه يك نظم مشخصى دارد.
در تفسير جوامع الجامع هم آمده كه « الزّينة: ما تزيّنت به المرأة من حلىّ، او كحل، أو خضاب، و هى ظاهرة و باطنة فالظّاهرة لا يجب سترها، و هى الثّياب»[1] البته ایشان زينت ظاهره را به ثياب معنا كرده است. يعنى تا اينجا از مصادیق زينت ظاهره كحل، خاتم، قُلب و ثياب ذکر شد.
در مجمع البيان[2] و همچنين در تفسير على بن ا براهيم قمى[3] زينت ظاهره را به كفان و اصابع تعبیر کرده اند که کفان را می توان به كف دست و رجل و یا كف دو يد معنا بکنیم.
باز در همين تفسير على بن ابراهيم قمى يك روايتى از ابى الجارود (كه در ابى الجارود اختلاف است) ازامام باقر (ع) نقل شده است «و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر (علیه السلام) في قوله: «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها» فهي الثياب و الكحل و الخاتم و خضاب الكف و السوار، و الزينة ثلاث: زينة للناس و زينة للمحرم و زينة للزوج، فأما زينة الناس فقد ذكرناه، و أما زينة المحرم فموضع القلادة فما فوقها و الدملج و ما دونه و الخلخال و ما أسفل منه و أما زينة للزوج فالجسد كله» .
حضرت در این روایت فرموده اند: سه نوع زينت داريم؛ زينة للناس، زينة للمحرم و زينة للزوج. آن زينتى كه براى مردم جايز است همين ثياب و كحل و خاتم و خضاب و سوار است. اما زينتى كه براى محرم ابدايش جايز است چند محل است. اول محل گردنبند و ما فوق آن، دوم دملج و پایین تر از دملج است. دملج يك چيزى است كه به بازو بسته مىشود. سوم خلخال و پایین تر از خلخال نیز جایز است که خلخال چيزى است كه به پا بسته مىشود. اينها هم زينتى است كه نسبت به محارم مىتواند زن نشان بدهد.
«و اما زينة الزوج فالجسد كله» آنچه كه زينت براى زوج است تمام بدن است. ملاحظه فرموديد كه در غالب اين روايات همين زينتهاى ظاهرى را ذكر كرده است، در بعضی روایات هم اشاره به كفان دارد.
يك روايت ديگر هم در کافی است كه اشاره به وجه هم دارد «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا يَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ يَرَى مِنَ الْمَرْأَةِ إِذَا لَمْ يَكُنْ مَحْرَماً قَالَ الْوَجْهُ وَ الْكَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ». که حضرت در جواب کسی که پرسید: اگر يك زنى محرم نباشد مرد اجنبى چه مقدار از او را مىتواند ببيند؟ فرمودند: «الوجه و القدمان و الكفان».
البته اين روايت بعنوان بيان «الا ما ظهر» نيست. چرا که از امام سؤال مىكند مرد اجنبى چه مقدار از بدن زن اجنبيه را مىتواند ببيند مىفرمايد: وجه، كفان و قدمان؛ اما به عنوان تفسير آيه «الا ما ظهر» وارد نشده است.
اين مقدارى كه من روايات را ديدم اصلاً در روايات چيزى بعنوان تفسير براى «ما ظهر» وارد نشده است، حالا اين را آقايان خودشان هم يك دقتى بفرمايند و يك بررسى كنيد در روايات چيزى بعنوان تفسير يا مصداق براى ما ظهر بعنوان وجه و كفين نيامده است، از تفسير على بن ابراهيم هم نقل شده است اما معلوم نيست كه آن هم بعنوان روايت باشد يا اگر هم روايتى است بعنوان تفسير آيه معلوم نيست باشد مثل همين روايتى كه از امام صادق سؤال مىكند چه مقدار از بدن زن اجنبيه را مرد مىتواند ببيند؟ مىفرمايد: وجه و قدمان و كفان. اما ديگر نفرمودند وجه و قدمان و كفان همان الا ما ظهری است كه در آيه آمده است. لذا لا يبعد كه ما ادعا كنيم كه اصلاً روایات «الا ما ظهر» را فقط زينتهاى عرضى و مكتسبه ذكر كرده است.
اينجا چند مطلب وجود دارد، يك مطلب اين است كه آيا ذكر اينها از باب تعبد است يا از باب مصداق است، يعنى آيه شريفه مىفرمايد زن هر مقدار زينت ظاهره و عرضى دارد اشكالى ندارد، حالا يك مصداقش خاتم است حالا فرض كنيد در زمان ما ناخن را بعضى از زنها بر مىدارند يك ناخن خاصى روى آن ناخنشان قرار مىدهند براى زينت، از باب اينكه مسئلهاش را هم زياد سؤال مىكنند كه براى وضو چكار بايد بكنند. حالااگر يك ناخنى را قرار دادند روى ناخنهاى طبيعى خودشان براى زينت، اين را هم مىتوانيم بگوييم عنوان زينت ظاهره را دارد، همانطورى كه انگشتر، سوار، خضاب و ... بعنوان زينت ظاهره ذکر شده است، اين را هم بعيد نيست كه بگوييم عنوان زينت ظاهره را دارد.
اين مطلب بطلانش روشن است؛ اين «الا ما ظهر» بعد از اين كه روشن شد مراد زينت ظاهره است، زينت ظاهره يعنى آنى كه نوع زنها اظهار مىكنند و ظاهر است. نوع زن انگشترش مشخص است، خضابش مشخص است، كحلش مشخص است اين مىشود زينت ظاهره، ما الان بگوييم اين «الا ما ظهر» ما ظهر بحسب اشخاص و شغلها و شهرها و كشورها مختلف مىشود، اينطورى اگر بخواهيم بگوييم لازمهاش اين است آنجاهاى كه «ما ظهر» همه بدنشان ما ظهر است. پس بگوييم آيه مىگويد مانعى ندارد چون آنجا ظاهر همه جسمشان است و تمام اعضاء بدنشان است، نمىشود كه آيه را اينطور معنا كرد لذا اين حرف اساسى ندارد.
«ما ظهر» همين زينتهاى ظاهرى است، همينى است كه نوع زنها بعنوان زينت ظاهره استفاده مىكنند. حالا كه اين نكته روشن شد و رواياتش را هم بيان كرديم بحث اين است كه آيا با اين بيان، خوب اينها را دقت كنيد ما مستثنى منه را انفسهن قرار نداديم، مواضع قرار نداديم، خود زينت قرار داديم آيا مىتوانيم از آيه شريفه استفاده كنيم كه وجه و كفين استثناء است يانه؟
راه دوم اين است آنهايى كه «زينتهن» را به مواضع زينت معنا كردند و اين زينتهاى ظاهرى را هم استثناء از آن مىدانند مىگويند: «لايبدين زينتهن» يعنى مواضع زينت، «الا ما ظهر» كه مواضع ما ظهر، مواضع ما ظهر مىگويند مىشود دست، صورت.
اين اشكالش اين است انگشتر كه موضع تمام دست نيست، كحل كه موضعش تمام صورت نيست، باز نمىتوانيم به اين نتيجه برسيم.
بلى ما يك بيان سومى را خودمان داريم و آن اين است كه ملازمه عادى وجود دارد كه اگر گفتيم شارع فرموده زينتهاى ظاهرى ابدايش اشكال ندارد كسى كه بخواهد انگشترش را ابدا بكند خواه ناخواه دستش هم ابدا مىشود نمىتوانيم بگوييم همه قسمتها را بپوشاند فقط انگشتر را نشان بدهد. نمىشود كسى كه كحلش بخواهد آشكار باشد صورتش آشكار است معمولاً. يك ملازمه ظاهرى و عادى وجود دارد بين رؤيت و ابداء خود زينت ظاهره و مواضعش.
ما نمىگوييم در آيه زينت را به مواضع معنا كنيم. بلکه زينت را به خود زينت معنا مىكنيم «ما ظهر» را هم طبق اين رواياتى كه وارد شده است به همين زينت ظاهره معنا مىكنيم اما ادعا مىكنيم بين اين زينتهاى ظاهرى و مواضع كه خود و جه و كفين باشد يك ملازمه عادى وجود دارد.
در ميان اهل سنت مالكىها و حنفىها هم معتقد هستند كه وجه و كفين سترش واجب نيست، و مىگويند زن تمام بدنش عورت است اما وجه و كفين را بعنوان عورت نمىدانند و اينها به اين آيه استدلال كردهاند، منتها در بيان اين استدلال «ما ظهر» را ما حالا روايات خودمان را از ائمه طاهرين داريم كه اين ما ظهر بمعناى همين زينتهاى ظاهرى است.
اينها گفتهاند «ما ظهر منها ـ اى ما دعت الحاجة الى كشفه و اظهاره» یعنی آنى كه حاجت انسان را وادار مىكند، حاجت زن را وادار مىكند كه اظهار بكند «و هو الوجه و الكفان».
حالا نكته ای كه اينجا وجود دارد اين است كه اهل سنت هم رواياتى دارند، ابن مسعود گفته: «ظاهر الزينة الثياب». ابن جبير آمده به ثياب وجه را اضافه كرده است. باز اوزاعى آمده كفان را اضافه كرده، باز ابن عباس و قتادة گفتهاند: «ظاهر الزينة هو الكحل و السوار و الخضاب و القرط والفتخ»[4]. قرط ظاهراً گوشواره باشد، در اين كه گوشواره از زينت ظاهره است يا باطنه اختلاف دارند. فتخ هم يك انگشترهاى خيلى بزرگى بوده كه بدست مىكردند.
حالا بايد ديد كه آيا مالكى و حنفی با توجه به اين روايات مىخواهند «ما ظهر» را معنا كنند يا «ما ظهر» را با قطع نظر از روايات، كه ظاهرش اين است كه اينها با قطع نظر از روايات مىگويند «ما ظهر» يعنى «ما دعت الحاجة الى كشفه» آنى كه حاجت و ضرورت اقتضا مىكند كه او را اظهار بكند.
احتمال اول در رابطه با کلمه ی «زینت»
احتمال اول این بود که مراد از «زینت» خود زن باشد، «لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» يعنى«لَا يُبْدِينَ انفسهن» زن خودش را ابدا آشکار نكند.در بحث ديروز گفتيم ولو اينكه اين احتمال را والد راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) در شرح تحرير الوسيله امام دارند، ولی علاوه بر اینکه ما شاهد و دلیلی در این آیه و یا در جای دیگر بر این مطلب نداریم، این بحث قابل مناقشه است.
مناقشه اين است كه در خود اين آيه دو بار ديگر كلمه ی «زينت» استعمال شده است. يك مورد «وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ» هست. اگر ما در صدر آيه «زينت» را به خود زن معنا كنيم اين ذيل آيه را چطورى معنا بكنيم؟ و «وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ» اولاً اين ارجل كه در اينجا آمده معلوم مىشود كه يك زينتهاى مخفى در پاهاى اين زنها بوده كه در اثر راه رفتن و ضرب علی الارض این زینت ها مشخص می شده است. همانند بعضی کفشهایی که امروزه زنان می پوشند و طورى راه مىروند كه در دیگران اثاره شهوت مىكنند.
حالا اگر زن يك زينتى را بصورت مخفى بعنوان خلخال بر ساق پاى خودش بسته باشد اينجا هم وقتى طورى حركت مىكند كه از صداى او نا محرم متوجه حركت او مىشود اينجا ما اين «زينتهن» را به «انفسهن» معنا بكنيم؟ قطعا با « لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ » نمىشود اين را به انفسهن معنا كرد. و عرض كرديم علاوه بر اينكه والد ما (رضوان الله تعالی علیه) بر این احتمال نظر دارند، فخر رازى هم در تفسير خودش دارد و دو دليل هم آورده است که هردو دليل ایشان را ما در بحث ديروز مورد مناقشه قرار داديم.
مناقشه ديگر اين است كه ما برخى از روايات داريم كه در ذيل اين آيه شريفه آمده و اين «ما ظهر» را به همين زينتهاى عرضى مانند كحل، ثياب، سوار، قرط، معنا كرده است اگر ما «زينتهن» را بمعناى خود زن بگيريم ديگر اين زينتهاى ظاهرى نمىتواند مصداق براى خود زن باشد.
و اين روايات را نمىتوانيم بگوييم يك امور تعبدى است كه در ذيل آيات وارد شده است؛ بلى در بعضى از روايات وجه و كفين هم آمده است اما عمده ی روايات متمركز شده است روى همين زينت ظاهرى. لذا ما هرچه در اين احتمال تأمل كرديم علاوه بر اینکه هیچ شاهدى برايش نیست، بلکه مناقشاتى هم بر آن وارد است.
احتمال دوم در رابطه با کلمه ی «زینت»
احتمال دوم اين بود كه بگوييم مراد از زينت يعنى مواضع زينت؛ به قرينه اين كه خود اين اشياء عرضى و اين زينتهاى عرضى جداى از مواضع هيچ حرمتى ندارد، اگر يك اجنبى به گردن بند يك زن نا محرم نگاه كند بدون اين كه ملصق به جسم او باشد حرام نيست و اشكالى ندارد. به اين قرينه گفته اند مراد از زينت مواضع باشد.اين دليل را هم ما قبلاً مناقشه كرديم و گفتيم كه اصلاً زينت لا يصدق الا آنجايى كه متصل به بدن باشد. جايى كه جدا باشد اصلاً عنوان زينت برايش اطلاق نمىكنند.
احتمال سوم در رابطه با کلمه ی «زینت»
بلى، حالا ما مىآييم احتمال سومى كه مىخواهيم قبول كنيم مىگوييم يك ملازمه با مواضع دارد، اما نه اينكه مراد از زينت را از اول مواضع زينت قرار بدهيم.بزرگانى مثل مرحوم محقق خوئى (رضوان الله تعالی علیه) بر همين احتمال سوم اصرار دارند كه بگوييم مراد از زينت نفس ما تتزين به المرأة است. یعنی خود آن اشياء كه زن خودش را بوسيله آنها تزيين مىكند. يك شاهدش همين ذيل آيه «لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ» است كه نيازی به توضيح ندارد.
شاهد دوم اینکه در اين آيه 31 مجموعاً سه بار كلمه «زينت» استعمال شده بخواهيم « زينت» را به مواضع زينت بگيريم آن وقت ذيل آيه ديگر معناى روشنى ندارد. « وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ » يعنى ليعلم ما يخفين من مواضع الزينة؟ زن اگر طورى راه برود که از خلخالهايش صدا در بيايد آدم به مواضع زینت آگاهى پيدا مىكند يا به خود زينت؟ آدم به وجود زینت آگاهى پيدا مىكند، اما مواضع را هيچ وقت آدم به آن علم پيدا نمىكند؛ اين هم شاهد خيلى خوبى است بر اينكه نتيجتاً اين زينت در اين آيه شريفه مراد همين زينت ظاهرى است.
از كلمات برخى از بزرگان مثل مرحوم آقاى حكيم در مستمسك استفاده مىشود كه ايشان مىخواهند يك معناى اعمى بگيرند بگويند زينت اعم از زينت خلقى و زينت ظاهرى است. اعم از زينت خلقى و زينت اكتسابى است، ايشان فرموده اند كه بعيد نيست ما در اينجا يك معناى اعمى را بياييم در تقدير بگيريم. در اين آيه «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» اينجا مىشود معناى اعمى را گرفت. به عبارتی دیگر «ما ظهر منها» يعنى «ما ظهر من الزينة الخلقيه» مثل وجه و كفين و ما ظهر من الزينة المكتسبه مثل خاتم و سوار و... .
اما ذيل آيه را چطورى مىتوانيم معناى اعمى برايش بگيريم «لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ » ظهور قوى دارد در همان زينت عرضى آن زينتهاى عرضى كه در زير چادر يا گردنبندى كه در زير لباس و در زير چادر مخفى است اينها در اثر حركت دیگری علم به او پيدا مىكند، اما ديگرى علم به مواضع پيدا نمىكند. پس اين احتمال كه زينت را هم اعم از زينت خلقى و اكتسابى بگيريم اين هم درست نيست؛ آيه همين معناى ظاهرى روشنى كه دارد اين زينتهاى كه زنها براى خودشان قرار مىدهند زينتهاى صناعى عرضى اينها را حق ندارند براى ديگران ابدا بكنند الا ما ظهر منها مگر آنى كه ظاهر است، آنى كه ظاهر است مثل انگشتر و خاتم و سوار و كحل و ثياب و خضاب اينگونه امور.
مراد از «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» چيست؟
حالا كه زينت معنايش روشن شد بحث الان متمركز مىشود كه بالاخره مراد از اين استثناء چيست؟ حالا زينت معنايش روشن شد مستثنى منه زينت عرضى است. مراد از اين «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» چيست؟ قبلاً عرض كردم كه به اين قسمت از آيه شريفه هم علماء شيعه (رضوان الله تعالى عليهم ) و هم علماء اهل سنت از ميان هردو گروه بر این آیه هم بر جواز ابدا وجه و كفين استدلال کرده اند و هم بر حرمت ابدا وجه و كفين استدلال شده است كه ما بايد ببينيم بيان و تقريرش چيست؟براى آنهايى كه مىگويند ما از اين«إِلَّا مَا ظَهَرَ» استفاده مىكنيم جواز ابدا وجه و كفين، ما وقتى زينتهن را به معناى زينت عرضى گرفتيم «مَا ظَهَرَ» میشود آن زينتهاى ظاهره، حالا زينت ظاهره چيست؟ زينت ظاهره در روايات برايش مصاديقى ذكر شده است .
مصادیق زینت های ظاهره در روایات
يكی از آن روايات كه دركافى (جلد 5، ص 521 ، ح3) وارد شده است: «زرارة عن أبى عبدالله (ع) فى قول الله تبارك و تعالى الا ما ظهر منها قال: الزينة الظاهره الكحل و الخاتم» یعنی: زينت ظاهره كحل است (سرمه) و خاتم (انگشتر) است .روايت دوم هم در همين كافى آمده است: ابى بصير از امام صادق نقل مىكند، «قال: سألته عن قول الله عزّ و جل و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها؟ قال: الخاتم و المسكه و هی القلب.» حضرت فرمودند مراد از زینت خاتم و مسکه است. در ادامه راوی یا خود حضرت مسکه را معنا کرده اند که مسکه همان قلب که به معنای سوارى است می باشد. آن دست بندى است كه يك نظم مشخصى دارد.
در تفسير جوامع الجامع هم آمده كه « الزّينة: ما تزيّنت به المرأة من حلىّ، او كحل، أو خضاب، و هى ظاهرة و باطنة فالظّاهرة لا يجب سترها، و هى الثّياب»[1] البته ایشان زينت ظاهره را به ثياب معنا كرده است. يعنى تا اينجا از مصادیق زينت ظاهره كحل، خاتم، قُلب و ثياب ذکر شد.
در مجمع البيان[2] و همچنين در تفسير على بن ا براهيم قمى[3] زينت ظاهره را به كفان و اصابع تعبیر کرده اند که کفان را می توان به كف دست و رجل و یا كف دو يد معنا بکنیم.
باز در همين تفسير على بن ابراهيم قمى يك روايتى از ابى الجارود (كه در ابى الجارود اختلاف است) ازامام باقر (ع) نقل شده است «و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر (علیه السلام) في قوله: «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها» فهي الثياب و الكحل و الخاتم و خضاب الكف و السوار، و الزينة ثلاث: زينة للناس و زينة للمحرم و زينة للزوج، فأما زينة الناس فقد ذكرناه، و أما زينة المحرم فموضع القلادة فما فوقها و الدملج و ما دونه و الخلخال و ما أسفل منه و أما زينة للزوج فالجسد كله» .
حضرت در این روایت فرموده اند: سه نوع زينت داريم؛ زينة للناس، زينة للمحرم و زينة للزوج. آن زينتى كه براى مردم جايز است همين ثياب و كحل و خاتم و خضاب و سوار است. اما زينتى كه براى محرم ابدايش جايز است چند محل است. اول محل گردنبند و ما فوق آن، دوم دملج و پایین تر از دملج است. دملج يك چيزى است كه به بازو بسته مىشود. سوم خلخال و پایین تر از خلخال نیز جایز است که خلخال چيزى است كه به پا بسته مىشود. اينها هم زينتى است كه نسبت به محارم مىتواند زن نشان بدهد.
«و اما زينة الزوج فالجسد كله» آنچه كه زينت براى زوج است تمام بدن است. ملاحظه فرموديد كه در غالب اين روايات همين زينتهاى ظاهرى را ذكر كرده است، در بعضی روایات هم اشاره به كفان دارد.
يك روايت ديگر هم در کافی است كه اشاره به وجه هم دارد «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا يَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ يَرَى مِنَ الْمَرْأَةِ إِذَا لَمْ يَكُنْ مَحْرَماً قَالَ الْوَجْهُ وَ الْكَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ». که حضرت در جواب کسی که پرسید: اگر يك زنى محرم نباشد مرد اجنبى چه مقدار از او را مىتواند ببيند؟ فرمودند: «الوجه و القدمان و الكفان».
البته اين روايت بعنوان بيان «الا ما ظهر» نيست. چرا که از امام سؤال مىكند مرد اجنبى چه مقدار از بدن زن اجنبيه را مىتواند ببيند مىفرمايد: وجه، كفان و قدمان؛ اما به عنوان تفسير آيه «الا ما ظهر» وارد نشده است.
اين مقدارى كه من روايات را ديدم اصلاً در روايات چيزى بعنوان تفسير براى «ما ظهر» وارد نشده است، حالا اين را آقايان خودشان هم يك دقتى بفرمايند و يك بررسى كنيد در روايات چيزى بعنوان تفسير يا مصداق براى ما ظهر بعنوان وجه و كفين نيامده است، از تفسير على بن ابراهيم هم نقل شده است اما معلوم نيست كه آن هم بعنوان روايت باشد يا اگر هم روايتى است بعنوان تفسير آيه معلوم نيست باشد مثل همين روايتى كه از امام صادق سؤال مىكند چه مقدار از بدن زن اجنبيه را مرد مىتواند ببيند؟ مىفرمايد: وجه و قدمان و كفان. اما ديگر نفرمودند وجه و قدمان و كفان همان الا ما ظهری است كه در آيه آمده است. لذا لا يبعد كه ما ادعا كنيم كه اصلاً روایات «الا ما ظهر» را فقط زينتهاى عرضى و مكتسبه ذكر كرده است.
اينجا چند مطلب وجود دارد، يك مطلب اين است كه آيا ذكر اينها از باب تعبد است يا از باب مصداق است، يعنى آيه شريفه مىفرمايد زن هر مقدار زينت ظاهره و عرضى دارد اشكالى ندارد، حالا يك مصداقش خاتم است حالا فرض كنيد در زمان ما ناخن را بعضى از زنها بر مىدارند يك ناخن خاصى روى آن ناخنشان قرار مىدهند براى زينت، از باب اينكه مسئلهاش را هم زياد سؤال مىكنند كه براى وضو چكار بايد بكنند. حالااگر يك ناخنى را قرار دادند روى ناخنهاى طبيعى خودشان براى زينت، اين را هم مىتوانيم بگوييم عنوان زينت ظاهره را دارد، همانطورى كه انگشتر، سوار، خضاب و ... بعنوان زينت ظاهره ذکر شده است، اين را هم بعيد نيست كه بگوييم عنوان زينت ظاهره را دارد.
دفع يك توهم
يك نكتهى را براى دفع يك توهمى ذكر كنيم، ممكن است كسى توهم كند كه اين «الا ما ظهر» به اختلاف اشخاص و اقوام و گروهها مختلف مىشود. در این مسأله باید خوب دقت كنيد. چون در بعضى از اين نوشته ها مطلبی را دیدم که يادم نيست كجا بود. ولی می گویند: مثلاً فرض كنيد زنى كه در عشاير هست اين ما ظهرش بازنى كه در شهر هست فرق مىكند. زنى كه آشپز هست با زنى كه دارد تدريس مىكند فرق مىكند. و حتى تا اين مرحله پيش رفته اند فرض كنيد كه اگر يك زنى در منزل انسان رختشويى مىكند، كارگرى مىكند و اين زن كارگر معمولاً ما ظهرش ممكن است تا مرفقش باز باشد، حتى دارد كار مىكند يا قسمتى از پاى او بيشتر از قسمتهاى زنهاى ديگر باز باشد، مىگويند اين هم صدق «ما ظهر» مىكند و گفته اند اشكالى ندارد. البته اين حرف حرف فقیهانه نیست؛ منتهی انسان گاهی اوقات در بعضی از این نوشته جات روزنامه ای این حرفها را مىبيند.اين مطلب بطلانش روشن است؛ اين «الا ما ظهر» بعد از اين كه روشن شد مراد زينت ظاهره است، زينت ظاهره يعنى آنى كه نوع زنها اظهار مىكنند و ظاهر است. نوع زن انگشترش مشخص است، خضابش مشخص است، كحلش مشخص است اين مىشود زينت ظاهره، ما الان بگوييم اين «الا ما ظهر» ما ظهر بحسب اشخاص و شغلها و شهرها و كشورها مختلف مىشود، اينطورى اگر بخواهيم بگوييم لازمهاش اين است آنجاهاى كه «ما ظهر» همه بدنشان ما ظهر است. پس بگوييم آيه مىگويد مانعى ندارد چون آنجا ظاهر همه جسمشان است و تمام اعضاء بدنشان است، نمىشود كه آيه را اينطور معنا كرد لذا اين حرف اساسى ندارد.
«ما ظهر» همين زينتهاى ظاهرى است، همينى است كه نوع زنها بعنوان زينت ظاهره استفاده مىكنند. حالا كه اين نكته روشن شد و رواياتش را هم بيان كرديم بحث اين است كه آيا با اين بيان، خوب اينها را دقت كنيد ما مستثنى منه را انفسهن قرار نداديم، مواضع قرار نداديم، خود زينت قرار داديم آيا مىتوانيم از آيه شريفه استفاده كنيم كه وجه و كفين استثناء است يانه؟
طرق استثنا و جه و کفین
از اين «الا ما ظهر» مىتوانيم وجه و كفين را استفاده كنيم يانه؟ اينجا چند راه وجود دارد، راه اول اين است كه يك روايتى كه بعنوان تفسير آيه بيايد زينت ظاهره را بر وجه و كفين تطبيق بكند پيدا بكنيم. باز اشتباه نفرماييد در روايات، روايات متعددى داريم كه وجه و كفين استثناء شده است؛ اما بعنوان اينكه تفسير اين آيه باشد من نديدم (شما ملاحظه كنيد اگر پيدا كرديد براى بنده هم بياوريد). حالا اگر روايتى باشد كه وجه و كفين را استثناء كرده باشد تعبداً بايد بپذيريم.راه دوم اين است آنهايى كه «زينتهن» را به مواضع زينت معنا كردند و اين زينتهاى ظاهرى را هم استثناء از آن مىدانند مىگويند: «لايبدين زينتهن» يعنى مواضع زينت، «الا ما ظهر» كه مواضع ما ظهر، مواضع ما ظهر مىگويند مىشود دست، صورت.
اين اشكالش اين است انگشتر كه موضع تمام دست نيست، كحل كه موضعش تمام صورت نيست، باز نمىتوانيم به اين نتيجه برسيم.
بلى ما يك بيان سومى را خودمان داريم و آن اين است كه ملازمه عادى وجود دارد كه اگر گفتيم شارع فرموده زينتهاى ظاهرى ابدايش اشكال ندارد كسى كه بخواهد انگشترش را ابدا بكند خواه ناخواه دستش هم ابدا مىشود نمىتوانيم بگوييم همه قسمتها را بپوشاند فقط انگشتر را نشان بدهد. نمىشود كسى كه كحلش بخواهد آشكار باشد صورتش آشكار است معمولاً. يك ملازمه ظاهرى و عادى وجود دارد بين رؤيت و ابداء خود زينت ظاهره و مواضعش.
ما نمىگوييم در آيه زينت را به مواضع معنا كنيم. بلکه زينت را به خود زينت معنا مىكنيم «ما ظهر» را هم طبق اين رواياتى كه وارد شده است به همين زينت ظاهره معنا مىكنيم اما ادعا مىكنيم بين اين زينتهاى ظاهرى و مواضع كه خود و جه و كفين باشد يك ملازمه عادى وجود دارد.
در ميان اهل سنت مالكىها و حنفىها هم معتقد هستند كه وجه و كفين سترش واجب نيست، و مىگويند زن تمام بدنش عورت است اما وجه و كفين را بعنوان عورت نمىدانند و اينها به اين آيه استدلال كردهاند، منتها در بيان اين استدلال «ما ظهر» را ما حالا روايات خودمان را از ائمه طاهرين داريم كه اين ما ظهر بمعناى همين زينتهاى ظاهرى است.
اينها گفتهاند «ما ظهر منها ـ اى ما دعت الحاجة الى كشفه و اظهاره» یعنی آنى كه حاجت انسان را وادار مىكند، حاجت زن را وادار مىكند كه اظهار بكند «و هو الوجه و الكفان».
حالا نكته ای كه اينجا وجود دارد اين است كه اهل سنت هم رواياتى دارند، ابن مسعود گفته: «ظاهر الزينة الثياب». ابن جبير آمده به ثياب وجه را اضافه كرده است. باز اوزاعى آمده كفان را اضافه كرده، باز ابن عباس و قتادة گفتهاند: «ظاهر الزينة هو الكحل و السوار و الخضاب و القرط والفتخ»[4]. قرط ظاهراً گوشواره باشد، در اين كه گوشواره از زينت ظاهره است يا باطنه اختلاف دارند. فتخ هم يك انگشترهاى خيلى بزرگى بوده كه بدست مىكردند.
حالا بايد ديد كه آيا مالكى و حنفی با توجه به اين روايات مىخواهند «ما ظهر» را معنا كنند يا «ما ظهر» را با قطع نظر از روايات، كه ظاهرش اين است كه اينها با قطع نظر از روايات مىگويند «ما ظهر» يعنى «ما دعت الحاجة الى كشفه» آنى كه حاجت و ضرورت اقتضا مىكند كه او را اظهار بكند.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
[1] ـ تفسير جوامع الجامع، ج3، ص: 103.
[2] ـ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج7، ص: 217.
[3] ـ تفسير القمي، ج2، ص: 102.
[4] ـ الجامع لأحكام القرآن، ج13، ص: 228.
نظری ثبت نشده است .