موضوع: نکاح
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۴/۲۳
شماره جلسه : ۴۷
چکیده درس
-
نسبت به اين كلمه ما طاب لكم من النساء عرض كرديم كه مشهور معنا كردهاند به اينكه طاب به معناي حلَّ است؛ ما حل لكم من النساء. در مقابل برخي مانند فخر رازي
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
نسبت به اين كلمه ما طاب لكم من النساء عرض كرديم كه مشهور معنا كردهاند به اينكه طاب به معناي حلَّ است؛ ما حل لكم من النساء. در مقابل برخي مانند فخر رازي طاب را به معناي همان طيب نفس معنا كرده و گفت است كه فل اولي حمل تيب علي استطاع نفس و ميل القلب. كلمه طاب را معنا كنيم بر آنچه كه نفس ميل به او دارد و مورد تمايل نفس است. گرچه دو دليلي كه فخر رازي اقامه كرد بر اينكه طاب به معناي حلَّ در اينجا نميتواند باشد آن دو دليل را ما مورد مناقشه قرار داديم إن ما ظاهر اين است كه اصلاً طيّب اين چنين نيست كه معناي لغوي او به معناي حلال باشد. اگر طاب در لغت به معناي حلَّ آمده باشد آنوقت اين كلام مشروح كلام صحيح ميشود و اگر به معناي حلًّ نيامده باشد خوب ما روي چه ملاكي بياييم كلمه طاب را به معناي حلَّ در اينجا معنا كنيم. در برخي آيات قرآن اين تعبير است كه خداوند طيبات را براي شما حلال كرده و خبائث را حرام كرده؛ يحرم عليهم الخبائث و از آنطرف حلال فرموده طيبات را بعضي از آيات قرآن اين مضمون را دارد. خوب اين تعبير كه بگوييم خداوند حلال كرده طيبات را، اين اگر طيب را به معناي حلال بگيريم معنايش اين است كه خداوند حلال را براي شما حلال كرده! ظاهر اين است كه طيب يعني آنچه كه موافق با نفس است به حسب فطرت به حسب آن غريزه واقعي كه در نفس انسان قرار داده شده. انسان آنچه كه منافرت با نفس انسان دارد از خبائث است. مثلاً لجن يا سمومات يا آنچيزهايي كه از بين رفته يا از اين قبيل كه منافرت با نفس دارد و نفس اوليه انسان به حسب طبيعي ميل به آن ندارد اين ازش تعبير به خبيث ميشود. و طيب يعني آنچه كه نفس انسان به حسب اولي تمايل به او دارد. بنابراين اين كلمه طاب در اينجا را ما مشكل است كه حمل بر حل كنيم و در نتيجه همان كلام فخر رازي را ولو اينكه آن دو دليلي كه بر رد حل آورد جواب داديم، إن ما حرف اصلي اين است كه حل نه در لفت يعني طاب و نه در استعمالات قرآن كلوا من طيبات ما رزقناكم؛ يحرم عليهم الخبائث؛ و بعد ميفرمايد حلال كرد بر شما طيبات را. اينها بيشتر استعمال شده است در آنچه كه نفس انساني به حسب ذات و فطرت ميل به آن دارد، آنوقت چون نفس مرد و طبيعت مرد به حسب اولي تمايل به زن دارد و نياز به زن دارد خداوند ميفرمايد كه فنكحوا ما طاب لكم من النساء؛ آنچه كه براي شما طيب است، يعني مورد ميل نفس شماست از ميان زنان. به عبارتٍ اخري اين من النساء بياني براي ما طاب است يعني آنچه كه شما تمايل داريد از زنان حالا مثني و ثلاث و رباع. شما طاب را بخواهيد به معناي حلّ بگيريد يا بايد در لغت معنا شده باشد يا در خود قرآن. در خود قران در موارد زيادي كلمه طيب استعمال شده به معناي حلال نيست. مي رسيم به اين كلمه مثني، وثلاث و رباع و اين را معنا كنيم و بعد كه اين را معنا كرديم و إن خفتم ان لا تعدلوا فواحد؛ آن را هم بايد بحث كنيم كه اگر كسي خوف دارد بيش از يكي ازدواج كرد باطل است بر طبق آيه شريفه يا اينكه نه باطل نيست. كلمه مثني اين معدول است و از الفاظ اعداد است. مثني به معناي إثنين إثنين است. معدول إثنين ميشود مثني . معدول ثَلاث ثَلاث ميشود ثُلاث و معدول اربع اربع ميشود رباع و معدول هم كه ميدانيد از الفاظ غير منصرف است كه يكي از جهات غير منصرف همين معدول بودنش است. اين از الفاظ اعداد. مثني يعني اثنين اثنين. ثلاث يعني سهتا سهتا، رباع هم يعني چهارتا چهارتا. اولين بحث در اينجا اين است كه اين واو در اينجا به چه معناست. واو معناي اوليه واو جمع است. جاء زيدٌ و امرٌ. يعني هر دو آمدند. آيا واو در اينجا همان معناي جمعي را دارد؟ خوب اگر معناي جمعي را داشته باشد اگر بگوييم مثني يعني اثنين، ثلاث يعني ثلاث، دو و سه ميشود پنج و چهار ميشود نُه. اگر بگوييم خوب نه مثنا معدول اثنين است يعني دوتا دوتا ميشود چهار؛ و شش، ده؛ و هشت، هجده؛ و عجيب اين است كه در ميان قدماي از زيديه طائفهاي هستند به نام قاسميه. حالا قاسميه هم شايد يكي از اولاد زيد بوده، حالا اولاد با واسطه يا بي واسطه به آنها نسبت دادهاند كه به استناد به اين آيه شريفه گرفتن نه زن جايز است. برخي ها هم گفتهاند نه، آنها حتي تا هجده زن را هم جايز ميدانند. إن ما اين يك نسبتي است كه خود بزرگان زيديه از اين نسبت تبري جستهاند . گفتهاند ما اصلاً چنين حرفي را نداريم و از آن زمان علمايي از اهل سنت مثل همين صاحب معجم الكبير و تفسير معجم طبراني كه متوفي 360 هجري است در تفسيراش ميگويد: و قال بعض الروافض كانه يجوز التزويج زائدتاً علي الاربع الي تسعٍ او الي ثمانية عشر. در حاليكه اصلاً چنين چيزي نيست و همينطور كه زمان پيش رفته است آمده تا اين كتب اخير مفسرين اهل سنت، اصلاً ديگر بعضش را هم انداختهاند و ميگويند روافض زائد بر چهارتا جايز است، نسبت ميدهند به همه شيعه. خوب اين يك اتهامي است مانند ساير اتهإن ماتي كه بلد هستند و براي اينكه قدرت مقابله با مكتب حق را ندارند دنبال اين هستند كه يك اتهإن ماتي را به مذهب اهل بيت عليهمالسلام بزنند. مثل مسئله تحريف كه در اين مسئله اولين كسي كه قائل به تحريف قرآن بوده خود خليفه دوم بوده است. خليفه دوم ادعا كرد در زمان پيامبر آيهاي در قرآن بوده: الشيخ والشيخ اذا زنيا فرجموهما البتة. و بعد اين آيه حذف شده است. آيه معروف به آيه رجم است كه عمر ادعا كرده اين در قرآن بوده و بعداً تحريف شده و بعضي از موارد ديگر. ببينيد قرطبي كه خوب تفسير قرطبي بيشتر هم در آيات الاحكام هم مطالب خوبي دارد در جلد پنجم صفحه 17 در آنجا ميگويد اعلم أن هذا العدد يعني مثني و ثلاث و رباع لا يدلّ علي اباحة تسعٍ. دلالت بر جواز نه تا زن ندارد، كما قاله مَن بَعُدَ فهمه للكتاب والسنه و أعرَضَ إن ما كان سلف هذه الامة و زَعَمَ أنّ الواو جامعه و اَزَدَ ذالك. ميگويد كسي كه فهمش از قرآن و سنت دور است و از كلام سلف اعراض كرده و گفته واو در اين آيه واو جمع است و آمده تأييد آورده كه پيامبر هم نه تا زن گرفته و بعد ميگويد: والذي سار الي هذه الجهاله و قال هذه المقاله الرافضه. در حاليكه از ميان فقهاي إن ماميه از سيد مرتضي و قبل از سيد مرتضي و بعد از سيد مرتضي احدي از فقهاي ما اين فتوا را ندادهاند كه زائد بر اربع جايز است. به قومي از زيديه يعني گروهي از زيديه نسيت دادهاند آن هم علماي زيديه تبري جستهاند از اين مطلب و گفتهاند اين نسبت، نسبت باطلي است و بعد ميگويد: و ذهب بعضهم الي أقبح من ذلك، بعضيشان قبيح تر از آن حرف زدهاند فقالوا باباحة الجمه بين ثمان عشره. بين هجده تا و هذا كله جهل بالسان ولغه و مخالفة لاجماع الامة. خوب حالا نكته اول اين است كه اين نسبت يك افترا است. شما فتاواي فقهاي ما را ببينيد. هيچ فقيهي پيدا نميكنيد كه فتوا داده باشد به اين كه زائد بر اربع جايز است. حالا با قطع نظر از اين مطالبي كه اينها دارند اين مثني دلالت بر اثنين اثنين دارد. آنوقت معناي آيه چيست؟ معناي آيه اين است كه فنكحوا ما طاب لكم من النساء. حالا باز قبل از اين اينكه اين را ذكر كنيم وقتي دارد اين را بيان ميكند ميگويد: و زعم أن الواو جامعة، شيخ طوسي در تهذيب ج 7 ص 294 ميگويد: والواو هنا به معنا او بلا خلاف. يعني خلافي اصلاً بين ما شيعه نيست. البته ما الان واو را به يك معناي ديگري خواهيم كرد به معني أو نيست به نظر ما، ولي كسي كه بيايد بگويد واو براي جمع است يعني دوتا و سهتا و چهارتا كه بشود نه تا يا چهارتا و ششتا و هشتتا كه بشود هجده تا احدي از علماي إن ماميه چنين مطلبي را نگفتهاند. اگر واو را در اينجا به معناي جمع گرفتيم، يا نه ميشود يا هجده تا اينجا دو احتمال است. احتمال سوم در آيه اين است كه واو به معناي أو باشد، خوب اگر به معناي او باشد معنايش چيست؟ يعني يا دوتا يا سه تا يا چهارتا. اين به حسب ابتدايي خوب ميگوييم مردها يا دوتا زن بگيرند يا سه تا يا چهارتا گرچه اين ديگر آنكه احتمال بر زياد بر چهار تا درش باشد معنا ندارد إن ما وقتي ميگويد أو يك معنايي كه در اينجا به ذهن ميآيد يعني مرها يكي از اينها را اختيار بايد بكنند. يا دو تا يا سه تا يا چهار تا، اگر يك مردي دو تا گرفت ديگر سه نبايد بگيرد، اگر يك مرد سه تا گرفت ديگر نميتواند چهار تا بگيرد. در حاليكه اين هم خلاف فقه است، مرد ميتواند دوتا بگيرد بعد كه دوتا دارد اضافه كند سه تا بگيرد، وقتي سه تا گرفت اضافه كند چهار تا بگيرد. چه بايد در اينجا بياييم بيان كنيم؟ بايد در اينجا بگوييم واو به معناي همان جمع است نه اينكه بياييم واو در اينجا به معناي أو است. نه واو به معناي تخيير و به معناي أو نيست إن ما چون خطاب آيه فنكحوا نسبت به جميع است آيه در مقام توزيع نسبت به نوع رجال است. كلامي را عرض ميكنم كه صاحب كتاب مسالك الافهام دارد، ميفرمايد: و معنا هل متبادر الي الفهم، ألإذن لجميع الناكحين الذين يريدون الجمع بين النساء عن ينكح كل واحد منهم ما شاء من العدد، متفقين او مختلفين. خطاب به جمع است. فنكحوا ما طاب لكم من النساء كه ديروز عرض كرديم بدل مطاب است. به جميع ميفرمايد دوتا دوتا يا سهتا سهتا يا چهارتا چهارتا. اين دوتا دوتا را اول روشن كنيم. اگر يك مالي مثلاً يك صدهزار درهم است كسي آمد گفت اين صدهزار درهم را درهيمن درهمين تقسيم بكنيم. درهمين درهمين يعني به هر نفر دو نفر. درهيمن درهمين يعني در همه هر نفري هم دو درهم. اينجا خطاب به جميع است، هر كسي كه ميخواهد نكاح كند جايز است كه يا دوتا بگيرد، خوب دوتا دوتا يعني زيد دوتا بگيرد، امر دوتا بگيرد، بكر دوتا بگير، هر كدام يكي از ناكحين دوتا بگيرد. دوتا دوتا معنايش اين است زيد، امر، بكر هر كدام دوتا. و ثلاث هر كدام خواستند سهتا بگيرند و رباع هر كدام خواستند چهارتا بگيرند يعني دارد ميگويد لكل واحد من الناكحين عن ينكح إن ما دوتا إن ما سهتا و إن ما چهارتا. اول معنا را خوب روشن كنيم. آيه در مقام اين است ميخواهد بفرمايد هر كسي كه ميخواهد نكاح كند. دوتا إن ما يعني هر كدام يكي از اين ناكحين ميتواند دوتا بگيرد ميتواند سهتا بگيرد ميتواند چهارتا بگيرد و ميشود مختلف هم باشد. يعني زيد دوتا بگيرد امر سه تا و بكر هم چهار تا بگيرد. ببينيد ما بايد تمام اين صور را ببينيم چطور ميشود. يك صورت كه هر كسي كه بخواهد دو تا بگيرد هركسي بخواهد سهتا بگيرد و هر كسي بخواهد چهار تا بگيرد، اين يك.
يك صورت مختلف، يعني زيد دوتا، امر سهتا بكر چهار تا. آيه اگر اين را بخواهد برساند ديگر أو معنا ندارد. اگر بگوييم واو به معناي أو است فقط همان صورت اول ميشود. يعني همه ناكحين يا دوتا يا سهتا يا چهارتا. ديگر به صورت مختلف كسي حقي ندارد. اگر واو را به معناي أو بگيريم معناي أو اين است كه هر كدام يكي از ناكحين يا دو تا يا سه تا يا چهارتا. تخيير اگر بگوييم توي زيد يا دوتا يا سه يا چهارتا خوب اين ميتواند اين كار را بكند، تخيير در اينجا معنا ندارد. بگوييم تو زيد يك نفري آو هم يكي از آنها را اختيار ميكند اشكالي ندارد. اما اگر گفتيم مثلاً سه تا مرد، ميگوييم اين سه تا مرد إن ما مثني أو ثلاث أو رباع اينجا تخيير به حسب افراد وقتي توزيع ميشود يعني همه اينها يا دوتا يا سه تا يا چهارتا. پس ببينيد اين صورت كه ميخواهيم بگوييم لكل من الناكحين عن ينكح هر چي دلش خواست چه دوتا چه سه تا چه چهارتا و بطوري كه ناكحين مختلفين بشوند، يعني زيد دوتا بگيرد، امر سه تا، بكر هم چهار تا بگيرد. اگر واو را به معناي او بگيريم اينجا را شامل ميشود يا نه؟ اگر گفتيم واو در آيه شريفه به معناي أو است، خوب به معناي أو شد، شما سه نفر، يا دوتا، يا سه تا، يا چهار تا. ظهور در متفقين ندارد؟ يعني يكي از اينها را شما بايد اختيار كنيد. شما سه نفر يا دو تا، يا سه، يا چهارتا، يعني هر سه تون يا دوتا بگيريد، هرسه تون سه تا بگيريد، هرسه تون چهار تا بگيريد. اختلاف نميشود باشد. اگر واو به معناي أو باشد چنين نتيجهاي دارد در حالي كه ما ميدانيم اين را خداوند تبارك و تعالي ميخواهد بفرمايد ناكح ميتواند دو تا بگيرد، ناكح دوم سه تا بگيرد، ناكح سوم چهارتا بگيرد، اگر ناكح اول دوتا گرفت دوم سه تا سوم چهار تا، اينجا أو است يا واو است؟ اينجا جمع است يا تخيير؟ جمع است. اينجا بين اعداد جمع شده، جمع در اينجا معنايش نسبت به شخص واحد نيست. اگر بگوييم جمع نسبت به شخص واحد است يعني يك شخص واحد دوتا بعلاوه سهتا بعلاوه چهار تا كه ميشود نه تا جمع نسبت به اشخاص متعدده است.
الواو للجمع أما به نسب الي اشخاص متعددين. به نسب الي اشخاص متعددين اگر زيد دوتا دارد امر سه تا دارد بكر چهارتا ميتوانيم بگوييم زيد دوتا و امر سه تا و بكر چهارتا جمع هم است. يعني نتيجه عرض ما اين ميشود كه اين اعداد توزيعي هستند نسبت به اشخاص مختلف.
يعني شما اگر الواو للجمع را به نسب الي شخص واحد بگيريد اشكال قرطبي پيش ميآيد و ما هم ميگوييم هيچ فقيهي از فقهاي اماميه اين حرف را نزده. افّ لكم لإفتراعكم. هيچ فقيهي اين حرف را نزده كه يك نفر مسلمان ميتواند دو و سه و چهارتا زن بگيرد كه ميشود نه تا.
قرينه عرض ما خطاب جمع فنكحوا است. چون شارع دارد با جمع صحبت ميكند. فنكحوا وقتي خطاب به جمع است، مثني و ثلاث و رباع هم نسبت به جمع است، يعني يكيتون دوتا، يكيتون سهتا، يكتون چهارتا جمع هم در اينجا معنا پيدا ميكند. اشكال تخيير اين است كه اگر واو براي تخيير باشد معنايش اين است كه همه مردها يا دوتا يا سهتا يا چهارتا، در حاليكه ما ميدانيم اينطور نيست. ما ميدانيم همه ناكحين يكي شان ميتواند دوتا، يكي شان ميتواند سهتا، ديگري ميتواند چهارتا. كدام فقيه شيعي يا سني آمده گفته تمام رجال يا دوتا يا سه تا يا چهارتا؟ هيچ كس اين حرف را نزده است. اگر خطاب به شخص واحد بود مثلاً كسي آمده اينجا ما دوتا سيب، سه تا سيب و چهار سيب گذاشتيم اينجا. ميگوييم تو يا اين دو سيب را بر دار يا سه سيب يا چهار سيب. اين تخيير معنايش اين است كه تو ميتواني يكي از اينها را برداري. تو نميتواني بگويي دوتا راهم برميدارم سه تا را هم برميدارم، نَه. أو لتخيير. ميگوييم يكي از اينها را. حالا اگر اين دوتا سيب سهتا سيب چهارتا سيب سه نفر باشند به اين سه نفر ميگوييم كه كلوا مثني و ثلاث و رباع يعني هر كدام خواستيد دوتايي برداريد، هر كدام خواستيد سه تايي برداريد و هر كدام خواستيد چهارتايي. خيلي معناي لطيفي دارد آيه يعني واقعاً انسان وقتي بفهمد و اگر خدا لطف كند كه انسان كلمات خدا را بفهمد بسيار ظرافت و دقت به كاربرده شده است. ببينيد آنهايي كه ميگويند آيه دلالت بر نُه تا دارد خوب يكي از اشكالات دارد اين است كه خدا نميفرمايد فنكحوا تسعتاً من النساء؟! مثني ثلاث رباع اينها را چرا آورده است؟ اينها نكته دارد. نكتهاش اين است كه نسبت به جميع ناكحين هر كدام ميتوانند يا دوتا يا سه تا يا چهار تا هركدام و وقتي نسبت به جمع شد ميتوانيم بگوييم الواو للجمع. يعني زيد آمده دوتا گرفته امر آمده سه تا گرفته بكر آمده چهار تا گرفته الواو للجمع هم معنا پيدا ميكند. اينها نكاح كردهاند دوتا و سه و چهارتا را. عرف هم همين را ميفهمد. من همين مثالي كه براي شما زدهام عرف غير از اين را ميگويد؟ من همه عرضم وقتي روشن ميشود كه شما اگر مخاطبتان مفرد بود ميگفتيم خوب يا اين دو سيب يا سه تا يا چهار تا را بردار و اگر آنجا واو را براي جمع بگيريم بگوييم دوتا و سه تا و چهار تا را بردار يعني نه تا را بردار اما وقتي اين خطاب يعني فنكحوا يعني خطاب به مجموع و جميع ناكحين است يعني كل واحد من الناكحين يعني هر كدام ميتوانند دو تا را بردارند ميتوانند سه تا بردارند و ميتوانند چهار تا را بردارند اما وقتي يكي از سه نفر آمد دوتا زن گرفت يكي سه تا و يكي چهار تا واو للجمع اينجا معنا پيدا ميكند. پس به نظر ما اين واو براي جمع است و آنچه كه مرحوم شيخ و اينها كه در تهذيب فرمودهاند البته در خلاف هم دارد در خلاف ج 4 ص 294 ميفرمايد لأن المراد بالواو أو. اگر شيخ مخاطب را كه جميع است دقت ميفرمود، چنين مطلبي را نميفرمود.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
نظری ثبت نشده است .