موضوع: نکاح
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۲/۱۲
شماره جلسه : ۱۲
-
ادامه ذکر قرائنِ استفاده نکاح متعه از آیهی 24 نساء
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه ذکر قرائنِ استفاده نکاح متعه از آیهی 24 نساء
توضیح مطلب این است که در بحث ما در آیه 24 سوره نساء است؛ در آیه چهارم از همین سوره دارد: (وَءَاتُوا۟ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحْلَةًۭ ۚ فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَىْءٍۢ مِّنْهُ نَفْسًۭا فَکُلُوهُ هَنِیٓـًۭٔا مَّرِیٓـًۭٔا) ؛به زنها آنچه را که به عنوان مهر آنها قرار دادهاید بپردازید. نحله به معنای هبه است؛ و از مهر به عنوان نحله تعبیر میشود. عرب میگوید «نحله» یعنی اعطاه وهبة من طیب نفسه بلا توقّع عوض یعنی نحله را جایی تعبیر میکنند که انسان چیزی را به زن میدهد، بدون این که توقع عوض داشته باشد. در خود عقد نکاح، مهر عنوان عوض را ندارد؛ حتی اینطور نیست که بگوییم مهر عوض از بُضعی است که زن در اختیار مرد قرار میدهد؛ لذا، در نکاح دائم اگر مهر هم نباشد، عقد باطل نیست و صحیح است. در نکاح دائم، مهر را میتواند یک صفحهای از یک کتاب قرار دهد.
اینطور نیست که مهر عوض از بُضع است؛ و این نکتهای است که مخصوصاً خانمها باید بیشتر توجه کنند که مهریه هبهای است از ناحیه خداوند. یا اگر از سوی خداوند هم نگوییم میگوییم در حقیقت، علقه زوجیت که برقرار میشود، خود زوج این را از روی طیب نفس و با علاقه و میل باطنی هبه میکند بدون اینکه عوضی از او در مقابل این پول توقع داشته باشد. پس، در همین سوره در آیهی 4 تصریح شده است که (وَءَاتُوا۟ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحْلَةًۭ).
آیه دیگر، باز در همین سوره میفرماید: (وَإِنْ أَرَدتُّمُ ٱسْتِبْدَالَ زَوْجٍۢ مَّکَانَ زَوْجٍۢ وَءَاتَیْتُمْ إِحْدَىٰهُنَّ قِنطَارًۭا فَلَا تَأْخُذُوا۟ مِنْهُ شَیْـًٔا ۚ أَتَأْخُذُونَهُۥ بُهْتَٰنًۭا وَإِثْمًۭا مُّبِینًۭا)؛ اگر میخواهید زنی را جای زن دیگر قرار دهید و به آن زن قبلی مهریه را دادید که مهریه هم عنوان قنطار دارد. قنطار آنطوری که در مجمع البحرین ذکر شده، خمسة عشر ألف مثقال من الذهب ـ 15 هزار مثقال طلا ـ است. والمثقال أربعة وعشرون قراطاً مثقال بیست و چهار قیراط است. أصغرها مثل جبل اُحد وأکبرها ما بین السماء والأرض. این مطلب در کتاب کافی صفحه 448 از جلد دوم آمده است. یعنی در آیات قبل راجع به دادن مهریه، حتی میگوید: اگر آن را دادید دیگر نگیرید؛ (فَلَا تَأْخُذُوا۟ مِنْهُ شَیْـًٔا) .حتی اگر این مقدار مهریه، یعنی پانزدههزار مثقال طلا خیلی میشود؛ و با پول امروز یک رقم بسیار بالایی است، بازپس نگیرید. این نکته را هم عرض کنم که هر چند آیه شریفه در مقام بیان این نیست که بگوید مهریه را کم بگیرید یا زیاد؛ اما از آیه استفاده میشود جایی هم که مهریهای زیاد است، اسلام آن را نفی نمیکند. چون میگوید قنطار را اگر دادید، هیچی نگیرید.
پس، در این آیه نیز راجع به دادن مهریه در عقد نکاح دائم صحبت شده است. و همچنین آیات دیگر. پس، نتیجه میگیریم قبل از آیه (فَمَا ٱسْتَمْتَعْتُم بِهِۦ مِنْهُنَّ فَـَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةًۭ ۚ) ، راجع به این که در نکاح دائم مهر باید پرداخت شود، ذکر شده است؛ از مهر هم تعبیر به صدقات، نحله، و قنطار شده است. آیا ما باز هم باید بگوییم (فَمَا ٱسْتَمْتَعْتُم بِهِۦ مِنْهُنَّ فَـَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةًۭ ۚ) این مربوط به مهریه در عقد دائم است؟ این مستلزم تکرار است. ممکن است این سؤال مطرح شود که چه اشکالی دارد که این آیه هم مهر در نکاح دائم را بگوید؛ خداوند مسألهی مهر را تأکید میکند؛ میفرماید یک وقت غفلت نکنید؛ حتماً باید مهر را به اینها بپردازید؟
جواب این است که تأکید در جایی است که مؤکّد أشدّ و اقوای از مؤکّد باشد؛ اما اگر قبلاً مطلبی را خیلی محکم بیان کرده باشند، دیگر تأکید نیست. مثلاً فرض کنید بیایند راجع به عالمی خیلی در عظمت آن عالم از جهات فقهی و اصولی و فلسفی صحبت کنند، اگر در آخر بگویند ایشان یک عالم بود. اگر بگوید این هم تأکید گذشته است، اینجا استهجان است. تأکید در جایی است که عنوان مؤکّد اقوا باشد.
حال، در مانحن فیه راجع به دادن مهریه در آیات قبل به صورت بسیار مؤکّد خداوند بیان فرموده است (وَءَاتُوا۟ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحْلَةًۭ) ، حتی میگوید با طیب نفس و به عنوان هبه به اینها بدهد. همچنین بعضی آیات دیگر أشدّ و آکد از این آیه شریفه است. پس، این آیه نمیتواند تأکید برای آیات گذشته باشد.
قرینه پنجم، این است که در عقد موقت اصلاً تعبیر به مهریه، یک تعبیر صحیحی نیست؛ تعبیر دقیقش أجر است؛ (فَـَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ). مناسبت عنوان اجر با موردش در جایی است که یک چیز موقتی باشد. وقتی میگویید اجر یک کارگر را بدهید، کارگر در یک زمان موقتی میآید کار میکند؛ یک روز، دو روز، یک سال، دو سال، ده سال. اما مسئله مهریه زمان ندارد. ممکن است تا آخر نکاح باقی بماند؛ ممکن است باقی هم نماند. اما خودش فی حدّ ذاته زمان ندارد که از آن بخواهد تعبیر به اجر شود. پس، تعبیر اجر، قرینه دیگری است بر این که مراد از استمتاع در آیه شریفه نکاح متعه است.
قرینه ششم بر استفاده این معنا روایات است. که میتوانیم اسم پنج قرینهای که گذشت را قرائن داخلیه بگذاریم که در آیه شریفه است؛ و این قرینه ششم، قرینه خارجیه باشد. ما هم در کتب اهل سنت و هم در کتب شیعه، در کتب روایی فریقین، روایات زیادی داریم که مراد از استمتاع در این آیه شریفه، نکاح موقت است.
اما روایات:
روایتی است که مسلم در صحیح خودش از جابر بن عبدالله آورده است. در جلد چهارم صفحه 131 باب نکاح المتعة آمده است؛ البته در این روایت آیه ذکر نشده است. ـ ففی صحیح مسلم عن جابر بن عبد الله إنه قال: کنا نستمتع بالقبضة من التمر والدقیق الأیام على عهد رسول الله صلى الله علیه وآله وأبی بکر، حتى نهى عنه عمر فی شأن عمرو بن حریث ـ جابر عبدالله میگوید با یک قبضه خرما و آرد از زنان بدون شوهر تمتع میبردیم در عهد رسول خدا و ابوبکر، تا این که به عمر رسید، و عمر آن را نهی کرد. اما روایاتی که خود آیه در آنها آمده است؛ روایاتی که از خود ماست و در اصول کافی روایات زیادی آمده؛ به اینها یک مقدار اشاره کنیم؛ بعد روایات عامه را ذکر کنیم.
مرحوم کلینی به اسناد خودش از ابی بصیر نقل میکند: ـ عن أبی بصیر قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن المتعة فقال: نزلت فی القرآن "فما استمتعتم به منهن فأتوهن أجورهن فریضة ولا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة" . ـ ابو بصیر از امام باقر(ع) راجع به متعه سؤال کرده است؛ حضرت فرمود: این آیه نازل شده است. باز در کافی به سند خودش از ابن ابیعمیر عمن ذکره، روایت مرسل است از امام صادق(ع) نقل میکند: حضرت این آیه شریفه را در مورد متعه خواندند؛ (فَمَا ٱسْتَمْتَعْتُم بِهِۦ مِنْهُنَّ فَـَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ) ؛ منتها فرمودند: آیه اینطور نازل شده است «فما استمتعتم به منهنّ إلی أجل مسمّی». در روایات زیادی هم از شیعه و هم از اهل سنت دارد که این آیه را اینطوری قرائت میکردند.
«فما استمتعتم به منهنّ إلی أجل مسمّی» .بعد مر حوم علامه میفرماید ورواه جمهور أهل السنّة بطرق عدیدة عن أبیّ بن کعب وعبدالله بن عباس کما سیأتی؛ ولعلّ المراد بأمثال هذه الروایات الدلالة علی المعنی المراد من الآیة دون النزول اللفظی. میفرماید کسی فکر نکند این روایات دلالت بر این دارد که آیه وقتی نازل شده «إلی أجل مسمّی» بوده بعد تحریف به نقیصه در آن صورت گرفته است! نه، چون پیامبر(ص) وقتی آیات را قرائت میکردند، گاه توضیحی هم میدادند. لذا، در مصحف امیرالمؤمنین(ع) حضرت فرموده است هر توضیحی مربوط به هر کلمه در آیه بوده، پیامبر فرموده و من نوشتهام. پیامبر(ص) توضیح دادند که (فَمَا ٱسْتَمْتَعْتُم) مراد «إلی أجل مسمّی» است. پس، مراد دلالت بر معناست نه اینکه این در لفظ بوده و بعداً تحریف شده است. باز در کافی از زراره نقل میکند ـ
عن زرارة قال: جاء عبد الله بن عمیر اللیثی إلى أبی جعفر علیه السلام فقال له: ما تقول فی متعة النساء؟ فقال: أحلها الله فی کتابه وعلى لسان نبیه صلى الله علیه وآله فهی حلال إلى یوم القیامة فقال: یا أباجعفر مثلک یقول هذا وقد حرمها عمر ونهى عنها؟! فقال: وإن کان فعل، قال: إنی أعیذک بالله من ذلک أن تحل شیئاً حرمه عمر، قال: فقال له: فأنت على قول صاحبک وأنا على قول رسول الله صلى الله علیه وآله فهلم ألاعنک أن القول ما قال رسول الله صلى الله علیه وآله وأن الباطل ما قال صاحبک، قال: فأقبل عبدالله ابن عمیر فقال: یسرک أن نساءک وبناتک وأخواتک وبنات عمک یفعلن، قال: فأعرض عنه أبوجعفر علیه السلام حین ذکر نساءه وبنات عمّه؛
عبدالله بن عمیر لیثی خدمت امام باقر(ع) آمد و سؤال کرد نظر شریف شما در متعه نساء چیست؟
حضرت فرمود: خداوند آن را در قرآن و بر لسان پیامبر حلال کرده است؛ متعه تا روز قیامت حلال است. در جلسات گذشته عرض کردیم از تعبیری که در خود همین آیه است یعنی (کِتَٰبَ ٱللَّهِ عَلَیْکُمْ)، به خوبی استفاده میکنیم که احکام دائمی است؛ اینجا هم حضرت در این روایت تصریح کرده است حلّیت متعه تا روز قیامت است. سپس، سائل که عبدالله بن عمیر لیثی است به امام عرض میکند: شما اینطوری میگویید در حالی که عمر آن را حرام کرده است؟! حضرت فرمود: هرچند که عمر حرام کرده باشد.
عبدالله بن عمیر لیثی سنی بوده و این مطلب برایش خیلی سنگین بوده است؛ به همین جهت گفت: پناه میبرم به خدا که تو چیزی را حلال کنی که عمر حرام کرده است. حضرت فرمود: تو قول صاحبت را بگیر و من بر گفتار رسول الله(ص) هستم. حضرت فرمود: بیا ملاعنه کنیم و یکدیگر را مورد لعن قرار دهیم بر این ملاک که حق هر کدام هست، او یک طرف قرار بگیرد و طرف دیگر که باطل است ملعون واقع شود. عبدالله بن عمیر یک حرفی زد؛ یک حرفی است که امروز هم سنیها گاه میمانند آخرش چیست. همین چند روز پیش هم از طریق اینترنت یک سؤالی آمده بود برای ما که همین مطلب را نوشته بود.
گفت أیسرک ان نسائک وبناتک واخواتک وبنات عمک یفعلن شما خوشحال میشوید که زنهای شما، دختران شما، خواهرهای شما، دختر عموهای شما این کار را انجام دهند. حضرت دیگر از او اعراض کردند؛ یعنی دیگر به او اعتنا نکردند. پس، خود اهل سنت هم قبول دارد که این تا زمان پیامبر بوده، در زمان ابوبکر هم بوده، اما در زمان عمر منسوخ شده است.
یک وقت است که امام باقر(ع) میفرمایند متعه حلال است. ما امام باقر(ع) را حجت خدا، وصی پیامبر میدانیم قولش برای ما معتبر است؛ و آنها نمیدانند، این توفیق را ندارند؛ هیچ؛ ولی یک وقت است که سؤال میکند و امام(ع) در جواب به قرآن استدلال فرموده است. امام میفرمایند این که ما داریم میگوییم «هذا حلال» برای این است که آیه در همین مورد نازل شده است. این که ائمه(ع) عنایت داشتند که در بعضی از موارد به آیات قرآن استدلال کنند، روی چند جهت است؛ جهت اولش این بود که به دیگران بگویند قرآن را ما میفهمیم نه شما.
جهت دومش این بود که آنها را مجاب کنند؛ یعنی وقتی به قرآن استدلال میشد، دیگر حرفی نداشتند و قرآن را همه قبول داشتند. کسانی که در زمان ائمه بودند، هیچ کدام تردیدی نداشتند که این آیه دلالت بر این مطلب دارد منتها گرفتار این بودند که عمر از آن نهی کرده است. آمدند نهی عمر را ناسخ قرآن قرار دادند؛ در حالی که سنت نمیتواند ناسخ قرآن شود.
حدیث دیگر، در کافی آمده است: ـ محمد بن یحیى عن عبدالله بن محمد عن علی بن الحکم عن أبان بن عثمان عن أبی مریم عن أبی عبدالله علیه السلام قال: المتعة نزل بها القرآن وجرت بها السنة من رسول الله صلى الله علیه وآله. ـ قرآن بر متعه نازل شده است؛ یعنی دلالت بر این دارد؛ سنت پیامبر هم بر این معنا هست. حتی در ذهنم هست که در بعضی از روایات آمده حتی خود پیامبر نیز آن را انجام داده است؛ نه اینکه فقط مربوط به اصحاب پیامبر یا مؤمنین باشد.
باز در کافی آمده است: ـ وعن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن علی بن الحسن بن رباط، عن حریز، عن عبدالرحمن بن أبی عبدالله قال: سمعت أباحنیفة یسأل أبا عبدالله علیه السلام عن المتعة؟ فقال: عن أی المتعتین تسأل؟ قال: سألتک عن متعة الحج فأنبئنی عن متعة النساء أحق هی؟ قال: سبحان الله أما تقرأ کتاب الله: (فَمَا ٱسْتَمْتَعْتُم بِهِۦ مِنْهُنَّ فَـَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةًۭ ۚ) ؟ فقال أبوحنیفة: والله لکأنها آیة لم أقرأها قطّ. ـ ابوحنیفه از امام صادق(ع) در مورد متعه سؤال کرد.
امام فرمودند کدام متعه را سؤال میکنید؟ گفت میخواستم از متعه حجّ سؤال کنم، اما حالا که شما اینطور فرمودید، از متعه نساء به من جواب بده که آیا حق است؟ حضرت تعجّب کردند و بعد فرمودند آیا قرآن نخواندهای که میگوید: (فَمَا ٱسْتَمْتَعْتُم بِهِۦ مِنْهُنَّ فَـَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةًۭ ۚ) ؟ او قسم خورد که گویا اصلاً این آیه را نخوانده بودم.
درتفسیر عیاشی نیز آمده است: ـ عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال: جابر بن عبد الله عن رسول الله صلى الله علیه وآله: انهم غزوا معه فأحل لهم المتعة ولم یحرمها وکان علی علیه السلام یقول: لولا ما سبقنی به ابن الخطاب یعنی عمر ما زنا إلا شقی وکان ابن عباس یقرأ : "فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن فریضة" وهؤلاء یکفرون بها ورسول الله صلى الله علیه وآله أحلها ولم یحرمها. ـ با پیامبر جنگ کردند و در آن جنگ، پیامبر متعه را حلال کرد. اهل سنّت به این آیه و رسول خدا(ص) کفر ورزیدند. روایات دیگری نیز وجود دارد که یک مقداری را انشاءالله فردا میخوانیم و بعد یک جمعبندی از روایات نیز خواهیم داشت.
وصلّی الله علی سیّدنا محمّد وآله الطاهرین.
نظری ثبت نشده است .