درس بعد

نکاح

درس قبل

نکاح

درس بعد

درس قبل

موضوع: نکاح


تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۲/۱


شماره جلسه : ۲۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نظر مرحوم علامه طباطبایی در عدم شمول مشرکات نسبت به اهل کتاب

دیگر جلسات

بسم الله الرّحمن الرّحیم


بحث در این بود که آیا کلمه‌ی «مشرکات» در آیه‌ی 221 سوره مبارکه بقره (وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ ۗ وَلَا تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْد مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ۗ أُولَٰٓئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّهُ یَدْعُوٓا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِۦ ۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ) شامل اهل کتاب می‌شود یا اینکه فقط اختصاص به بت‌پرستان دارد؟ عرض کردیم بزرگان، هم در بین عامه و هم در بین خاصه، دو گروه شده‌اند. گروهی قائل هستند این آیه شریفه شامل اهل کتاب می‌شود؛ و گروهی قائل‌اند این آیه شامل اهل کتاب نمی‌شود.

نظر مرحوم علامه طباطبایی در عدم شمول مشرکات نسبت به اهل کتاب

مرحوم علامه طباطبایی(رض) از کسانی هستند که قائل‌اند این آیه شامل اهل کتاب نمی‌شود. و کسانی که این نظریه را دارند، دیگر از اشکال جمع بین این آیه و آیه پنجم سوره مائده ـ (الیوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَٰتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتَٰبَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَّهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَٰتُ مِنَ الْمُؤْمِنَٰتِ وَالْمُحْصَنَٰتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَٰبَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَآ ءَاتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَٰفِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِىٓ أَخْدَانٍ ۗ وَمَن یَکْفُرْ بالْإِیمَٰنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِى الْاخِرَةِ مِنَ ٱلْخَٰسِرِینَ) ـ که می‌گوید ازدواج با زن‌های اهل کتاب مانعی ندارد و حلال است، در امان هستند. کسانی که می‌گویند مشرکات در آیه 221 سوره بقره شامل اهل کتاب می‌شود، مشکل پیدا می‌کنند در جمع بین این آیه و آیه‌ی پنجم سوره‌ی مائده؛ و بعد اختلاف دارند که آیا آیه‌ی سوره بقره ناسخ آیه‌ی سوره مائده است یا چون سوره مائده آخرین سوره‌ای بوده که نازل شده، آن آیه ناسخ آیه سوره بقره است.

 اما کسانی مثل مرحوم علامه که قائل هستند مشرکات شامل اهل کتاب نمی‌شود، دیگر بحث ناسخ و منسوخ را ندارند. ادّعای مرحوم علامه این است که در قرآن وقتی خداوند بخواهد اهل کتاب را تعبیر کند، عنوان کفّار را بر آنها اطلاق می‌کند، و عنوان مشرکین را بر آنها استعمال نمی‌کند. ایشان آیاتی را نیز به عنوان شاهد بر این معنا آورده‌اند. البته یک مطلب مبنایی هم بود که در جلسه گذشته عرض کردیم ـ که باز به آن اشاره می‌کنیم ـ و آن این که اگر بتوانیم به اهل کتاب اسناد شرک دهیم، اما اسناد شرک غیر از تسمیه‌ی شرک است؛ کما اینکه اگر به مسلمانی به خاطر ترک صلات یا حج اسناد کفر دادیم و گفتیم کافر است، معنایش این نیست که عنوان تسمیه کافر هم بر او اطلاق شود. این مبنا را هم ایشان فرمودند. اما آیه‌ی اولی که به عنوان شاهد می‌آورند، آیه‌ی اوّل سوره‌ی بیّنه است (لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَٰبِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتَّىٰ تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ) .


در این آیه بین اهل کتاب و مشرکین تفکیک شده است؛ یک گروه مشرکین است و گروه دوّم را غیر از اینها قرار داده است؛ به قول ادبا، العطف یقتضی التغایر عطف اقتضای تغایر دارد. اگر اهل کتاب هم از مشرکین باشند، معنا نداشت که بین آنها عطف شود. آیه‌ی بعد، آیه‌ی 28 سوره‌ی توبه است: (یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓا۟ إِنَّمَا ٱلْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦٓ إِن شَآءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیم) می‌فرماید مشرکان نجس هستند و نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند. استدلال به این آیه مبنی بر آن است که بگوییم اهل کتاب پاک هستند. اگر فقیهی از ادله‌ی دیگر استفاده کرد اهل کتاب پاک هستند، باید بگوید «إنّما المشرکون نجس» شامل اهل کتاب نمی‌شود. بیان دوم این است که در زمان پیامبر(ص) اهل کتاب داخل مسجد الحرام هم می‌رفتند. تاریخ هم نمونه‌های زیادی از این را دلالت دارد. آنها که بت‌پرست بودند، حق نداشتند داخل مسجد الحرام شوند. آیه‌ی دیگر آیه 7 سوره توبه است: (کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِۦٓ إِلَّا ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّمْ عِندَ ٱلْمَسْجِدِ ٱلْحَرَامِ ۖ فَمَا ٱسْتَقَٰمُوا۟ لَکُمْ فَٱسْتَقِیمُوا۟ لَهُمْ ۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلْمُتَّقِینَ) مرحوم علامه از کلمه عهد استفاده می‌کند که مشرکین نزد خدا و رسول عهدی ندارند، در حالی که اهل کتاب عهد دارند. پس معلوم می‌شود کلمه مشرکین شامل اهل کتاب نمی‌شود. آیه‌ی دیگر آیه 36 سوره توبه است: (إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثْنَا عَشَرَ شَهْرًۭا فِى کِتَٰبِ ٱللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ مِنْهَآ أَرْبَعَةٌ حُرُمٌۭ ۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلْقَیِّمُ ۚ فَلَا تَظْلِمُوا۟ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمْ ۚ وَقَٰتِلُوا۟ ٱلْمُشْرِکِینَ کَآفَّةًۭ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمْ کَآفَّةًۭ ۚ وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلْمُتَّقِینَ) این که خداوند امر فرمود مشرکین را بکشید، منظور غیر اهل کتاب است؛ و یا آیه 5 سوره توبه (فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلْأَشْهُرُ ٱلْحُرُمُ فَٱقْتُلُوا۟ ٱلْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَٱحْصُرُوهُمْ وَٱقْعُدُوا۟ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍۢ ۚ فَإِن تَابُوا۟ وَأَقَامُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُا۟ ٱلزَّکَوٰةَ فَخَلُّوا۟ سَبِیلَهُمْ ۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌۭ رَّحِیمٌۭ) هیچ‌گاه مراد این نبوده که اگر یک یهودی و یا یک مسیحی را هرجا دیدید او را بکشید؛ بلکه منظور بت‌پرستان است.


پس مرحوم علامه آیاتی را به عنوان شاهد آوردند که در این آیات قرآن مشرک استعمال شده اما اهل کتاب اراده نشده است.بعد از این مطلب، گویا کسی به ایشان اشکال می‌کند که ما آیات دیگری هم داریم که آن آیات شامل اهل کتاب می‌شود؛ مثل آیه ششم و هفتم سوره‌ی فصلت: (قُلْ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٌۭ مِّثْلُکُمْ یُوحَىٰٓ إِلَىَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌۭ وَٰحِدٌۭ فَٱسْتَقِیمُوٓا۟ إِلَیْهِ وَٱسْتَغْفِرُوهُ ۗ وَوَیْلٌۭ لِّلْمُشْرِکِینَ * ٱلَّذِینَ لَا یُؤْتُونَ ٱلزَّکَاةَ وَهُم بِٱلْءَاخِرَةِ هُمْ کَٰفِرُونَ) در این آیه می‌گوید مشرکین کسانی هستند که زکات نمی‌دهند، اهل کتاب هم اهل زکات نبودند. پس، بگوییم مشرکین در این آیات شامل اهل کتاب هم می‌شود. هم‌چنین آیه 106 سوره یوسف (وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِکُونَ) اینجا هم بر حسب تفسیری که مفسّران دارند، کلمه مشرکین شامل اهل کتاب می‌شود. و برخی آیات دیگر را هم ایشان می‌آورند. ایشان بعد از ذکر این آیات می‌فرمایند: فإنّ هذه الآیات لیست فی مقام التسمیة بحیث یؤدّی المورد الذی یصدق وصف الشرک علیه مشرکاً ممکن است بر فردی وصف مشرک صدق کند، بگوییم کسی که حکم زکات را قبول نکرد یا زکات نداد، مشرک است؛ وصف شرک بر او صدق کند؛ اما به او نتوانیم مشرک بگوییم.


و در انتها می‌فرماید: والشاهد علی ذلک صدقه علی بعض طبقات المؤمنین کلمه شرک بر بعضی از طبقات مؤمنین هم صدق می‌کند. مسلمانی که اسلام، پیامبر، قرآن و امامت و همه را قبول دارد، منافات ندارد که بعضی از اعمالش و حتی بعضی از اعتقاداتش شرک‌آلود باشد؛ اما نمی‌شود به او مشرک گفت. کلام مرحوم علاّمه را داشته باشید. به نظرم می‌رسد کلام فخر رازی را چون خیلی مفصل این مطلب را در دو صفحه، صفحات 59 و 60 از جلد ششم تفسیرش آورده و پنج یا شش دلیل آورده است که کلمه مشرکین در قرآن شامل اهل کتاب می‌شود. و بعد از اینکه این پنج دلیل را آورده، آیات دیگر که از آنها استفاده مخالف می‌شود، مثل همین آیه (لَمْ یَکُنِ ٱلَّذِینَ کَفَرُوا۟ مِنْ أَهْلِ ٱلْکِتَٰبِ وَٱلْمُشْرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتَّىٰ تَأْتِیَهُمُ ٱلْبَیِّنَةُ) را آورده و از اینها جواب داده است. ببینیم کلام فخر رازی چیست؟ بعد از اینکه این دو کلام را خواندیم، آن وقت نتیجه‌گیری و تحقیق مطلب را ذکر کنیم.


بررسی کلام فخر رازی در مورد شمول مشرکین نسبت به اهل کتاب

ایشان می‌گوید اکثر علما ـ مرادشان علمای اهل سنت است ـ قائل هستند که کلمه مشرکات در «ولا تنکحوا المشرکات» شامل زنان اهل کتاب هم می‌شود. دلیل اول همان است که دیروز هم گفتیم که یهود می‌گوید عزیر پسر خداست و نصارا می‌گویند مسیح پسر خداست. و خداوند در انتهای آیه می‌گوید «سبحانه عمّا یشرکون»؛ یعنی خداوند این را از مصادیق شرک قرار داده است. ایشان گفته هذه الآیة صریحة فی أنّ الیهودی والنصرانی مشرک. 

دلیل دوم می‌گوید آیه شریفه (إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِۦ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ ۚ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ ٱفْتَرَىٰٓ إِثْمًا عَظِیمًا) مقتضایش این است که خداوند غیر از شرک هرچه باشد می‌بخشد. اگر بگوییم اهل کتاب جز مشرکین نیستند، معنایش این است که خداوند یهودی‌ها و نصرانی‌ها را هم مورد مغفرت خودش قرار بدهد؛ اگر بگوییم اعتقادات آنها شرک نیست؛ در حالی که یقین داریم اینها متعلق مغفرت خداوند قرار نمی‌گیرد. دلیل سوم آیه شریفه (لَّقَدْ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓا۟ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٍ ۘ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٌ وَٰحِدٌ ۚ وَإِن لَّمْ یَنتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) است. بیان استدلال این است که اگر مراد از ثالث ثلاثه وصف است، یعنی بگوییم خدا سه صفت دارد؛ علم، حیات و قدرت؛ می‌گوید همه مسلمانها به این سه صفت خداوند اعتقاد دارند؛ ثالث ثلاثه یعنی اگر کسی برای خدا سه ذات قائل شد، کافر شده است.


و چون مسیحیت و یهودیت اعتقادشان این است که در الوهیت ذوات متعدده هست، پس آنها هم از مصادیق شرک هستند. ایشان می‌گوید فهذا التثلیث إمّا یکون لاعتقادهم وجود صفات ثلاثة أو لاعتقادهم وجود ذوات ثلاثة یا سه صفت یا سه ذات والأوّل باطل لأنّ المفهوم من کونه تعالی عالماً غیر المفهوم من کونه قادراً ومن کونه حیاءً وإذا کانت هذه المفهومات الثلاثة لابدّ من الاعتراف بها کان القول باثبات صفات ثلاثة من ضرورات دین الاسلام این سه مفهومِ علم، قدرت و حیات مسلماً غیر یکدیگر هستند و باید بگوییم هر سه صفت را خدا دارد و از ضروریات اسلام این است. 

این آیه در مورد تکفیر نصارا است، پس معلوم می‌شود که مراد سه صفت نیست. پس چیست؟ بگوییم نصارا چون برای خدا سه ذات، سه قدیم قائل شده‌اند، هر قدیمی ‌را گفتند در یکی حلول کرده است؛ یکی در عیسی و یکی در مریم حلول کرده است، طبق آنچه که ایشان بیان می‌کند، پس خداوند اگر نصارا را تکفیر کرده، بخاطر این است که اینها ذوات ثلاثه را قائل هستند؛ و قول به ذوات ثلاثه غیر از شرک چیز دیگری نیست. بعد درست است که این آیه شریفه در مورد مسیحیت است، اما ما باید بگوییم همان چیزی که راجع به مسیحیت است، راجع به یهود هم هست. یعنی اگر گفتیم مسیحیت مشرک هستند، یهودی هم مشرک است؛ ضرورة أنّه لا قائل للفرق .


دلیل چهارم روایتی است که پیامبر(ص) به یکی از فرماندهان جنگ فرمود: إذا لقیت عدد من المشرکین فادعواهم إلی الاسلام اگر با گروهی از مشرکین برخورد کردی اول آنها را به اسلام دعوت کن فإن أجابوک فاقبل منهم اگر قبول کردند هیچ وإن أبو فادعوهم إلی الجزیة وعقد الذمة اگر ابا کردند، آنها را دعوت کن که جزیه بدهند؛ با آنها عقد ذمّه ببند فإن أجابوک فاقبل منهم وکف عنهن اگر عقد جزیه بستند و جزیه دادند، آنها را رها کن. شاهدش چیست؟ می‌گوید سمّی ‌من یقبل منه الجزیة وعقد الذمة للمشرک کسی که از او جزیه قبول شود و با او عقد ذمه ‌بسته شود، پیامبر به او عنوان مشرک گفته است. چرا که گفته «إذا لقیت عدد من المشرکین » پس عنوان مشرک را دارد فدلّ علی أن ذمی بالمشرک .


دلیل پنجم ، می‌گوید ما احتجّ به أبوبکر الأصم فقال کل من جحد رسالته فهو مشرک هر کسی که رسالت پیامبر را انکار کند مشرک است من حیث أنّ تلک المعجزات که حالا یک دلیلی هم آورده است که اگر کسی این معجزاتی که خارج از قدرت بشر است را منکر شود و بگوید این را خدا انجام نداده است، طبعاً می‌گوید این معجزات را جنّ یا شیاطین انجام می‌دهند؛ پس، اینها را شریک برای خدا قرار می‌دهد. هر کسی که رسالت پیامبر را انکار کند، باید معجزاتش را بگوید جن یا شیاطین انجام می‌دهند، پس او را باید شریک خداوند در این امور و افعال خارج از قدرت بشر قرار دهد. در نتیجه، مشرک است. اینها پنج دلیل است که فخر رازی آورده است و در همه این دلیل‌ها مناقشه وجود دارد. کلام مرحوم علامه را ببینید، کلام فخر رازی را هم ببینید، ببینیم آیا اینجا باید گفت (وَلَا تَنکِحُوا۟ المُشْرِکَٰتِ) شامل اهل کتاب می‌شود یا نه؟ ان شاء الله جلسه آینده.


 وصلّی الله علی سیّدنا محمّد وآله الطاهرین.

برچسب ها :

بررسی آیه 221 سوره بقره پیرامون نکاح معنای نکاح در آیه 221 سوره بقره پیرامون نکاح شمول مشرکات نسبت به اهل کتاب نظر علامه طباطبایی در عدم شمول مشرکات نسبت به اهل کتاب کلام فخر رازی در مورد شمول مشرکین نسبت به اهل کتاب تکفیر نصارا ادله فخر رازی در مورد شمول مشرکین نسبت به اهل کتاب

نظری ثبت نشده است .