موضوع: نکاح
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۴/۱۴
شماره جلسه : ۴۲
-
ادامه بیان مرحوم طبرسی در معنای آیه 3 سوره نساء
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بیان مرحوم طبرسی در معنای آیه 3 سوره نساء
قول سوّم:این احتمال است که مرحوم طبرسی در مجمع البیان فرموده «أنهم كانوا يشددون في أموال اليتامى و لا يشددون في النساء ينكح أحدهم النسوة فلا يعدل بينهن فقال تعالى كما تخافون ألا تعدلوا في اليتامى فخافوا في النساء فانكحوا واحدة إلى أربع»؛ میفرماید مردم نسبت به امور یتامی خوف داشتند؛ نسبت به این که اموال یتامی را درست تصرف نکنند و درست به کار نبرند، شدیداً احتراز و اجتناب داشتند؛ مخصوصاً بعد از اینکه نسبت به تصرّف در اموال یتامی خداوند فرمود إِنَّهُۥ کَانَ حُوبًۭا کَبِیرًۭا، گناه بسیار بزرگی است؛ آن وقت احتمال سوم این است که مقصود خداوند از این آیه این باشد:
این را هم اضافه کنم که طبق این احتمال، وزان نساء میشود وزان یتامی؛ یعنی در این آیه شریفه خداوند میخواهد مردها را متوجّه کند که همان نحو رعایتی که در مطلق یتامی دارید، چه یتیم پسر باشد و چه غیر پسر، همان رعایت را در مورد زنها هم داشته باشید. همان طور که در مورد یتامی خوف دارید مبادا گرفتار ظلم نسبت به آنها بشوید و گرفتار گناه بزرگ بشوید، نسبت به زنها هم این خوف را داشته باشید. طبق این معنا، «فانکحوا» جواب شرط برای «وإن خفتم» نیست. بلکه «فانکحوا» سادّ مسدّ جزای حقیقی است؛ و آن، «فخافوا فی النساء» است که در تقدیر است. فخافوا فی النساء در مورد زنها هم خوف داشته باشید.
این معنای سوم را سعید بن جبیر، قتاده، ضحاک و حتی ابن عباس ذکر کرده است. به این معنا نیز آن اشکالی که مرحوم طبرسی و مرحوم علامه دارند، وارد نیست.
معنای سوم با لفظ آیه دور نیست. با ظاهر آیه ناسازگار نیست. تنها مبعّدی که این معنا دارد، این است که ما بخواهیم بگوییم در اسلام ترک عدالت بین نساء از حیث نفقه با ظلم به یتامی یکسان است، این قابل قبول نیست. مسئله یتامی در اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. این که بگوییم این دو یکسان هستند و هر دو گناه بزرگ هستند، این فی نفسه بعید است.
قول چهارم:معنای چهارم این است: «إنّهم کانوا یتحرّجون من ولایة الیتامى، وأکل أموالهم، إیماناً وتصدیقاً»، فقال سبحانه: «إنّ تحرجتم من ذلک، فکذلک تحرّجوا من الزنا، وانکحوا النکاح المباح، من واحدة إلى أربع»؛ در این معنا، بعد از اینکه در آیات فراوانی در مورد یتامی بیان شد که خوردن مال یتیم باعث آتش میشود؛ کسانی که مال یتیم را میخورند «إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًۭا»؛ این سبب شد که مردم از عهدهدار شدن یتامی یک مقداری تحرج داشته باشند؛ سختشان بود و سعی میکردند ولایت یتامی را نپذیرند.
این معنا دیگر خیلی بعید است؛ بگوییم آیه میخواهد بگوید از زنا خودداری و اجتناب کنید؛ این بسیار بعید است.
قول پنجم:معنای پنجم عبارت است از: إن خفتم ألا تقسطوا فی الیتیمة المرباة فی حجرکم، فانکحوا ما طاب لکم من النساء، مما أحل لکم من یتامى قرباتکم، مثنى وثلاث ورباع بگوییم یتامایی که شما سرپرستی و نگهداری میکنید، با اینها ازدواج نکنید؛ اما میتوانید با یتامایی که دیگران سرپرستی میکنند، ازدواج کنید.
نتیجه این میشود که در آیه قبل دارد «وَ ءَاتُوا۟ ٱلْیَتَٰمَىٰٓ أَمْوَٰلَهُمْ ۖ وَلَا تَتَبَدَّلُوا۟ ٱلْخَبِیثَ بِٱلطَّیِّبِ ۖ وَلَا تَأْکُلُوٓا۟ أَمْوَٰلَهُمْ إِلَىٰٓ أَمْوَٰلِکُمْ» آن وقت اینجا که میرسد، بگوییم در این آیه فقط حکم نکاح یتامی را گفته است؛ به افرادی که خودشان یتامایی را سرپرستی میکنند، میفرماید با اینها ازدواج نکنید؛ اما بروید یتامایی که دیگران عهدهدار شدهاند و آنها به منزله پدرشان هستند با آنها ازدواج کنید. انصاف آن است که این معنای پنجم خیلی خلاف ظاهر است و حق با مرحوم طبرسی و علامه است. در اینجا یک معنای ششمی هم هست که خیلی اعتباری ندارد.
نظر برگزیده در معنای آیه
راجع به اموال، اگر مال یتیم پیش کسی باشد، سه صورت بیشتر تصور ندارد؛ یک صورت این است که مالش را به او اصلاً ندهند؛ که آیه میگوید حق ندارید اموال یتیم را نگهدارید و تا بالغ شد باید به آنها بدهید. صورت دوم این است که خود شخص هم مالی داشته باشد، اما از مال یتیم نامرغوبتر باشد؛ در اینجا بیاید مال مرغوب یتیم را بگیرد و اموال نامرغوب خود را به او بدهد.
مرحوم علامه میفرماید وقتی شما این را به عنوان مقدمه بگیرید که چنین خوفی در میان مسلمانها نسبت به یتامی بوده و این آیات هم نازل شده است، حال، میآییم سراغ آیه «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا۟ فِى ٱلْیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُوا۟ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثْنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ فَوَٰحِدَةً» میفرمایند این آیه ترقّی از آیهی دوم است.
در آیه دوم میفرماید «وَءَاتُوا۟ ٱلْیَتَٰمَىٰٓ أَمْوَٰلَهُمْ ۖ وَلَا تَتَبَدَّلُوا۟ ٱلْخَبِیثَ بِٱلطَّیِّبِ ۖ وَلَا تَأْکُلُوٓا۟ أَمْوَٰلَهُمْ إِلَىٰٓ أَمْوَٰلِکُمْ» ترقی میکند، میفرماید این راجع به اموال، حتی در مورد نکاح هم همینطور است که اگر میترسید رعایت عدالت نکنید، با یتامی ازدواج نکنید. عبارت ایشان این است:والمعنى والله أعلم: اتقوا أمر الیتامى ولا تتبدلوا خبیث أموالکم بطیب أموالهم ولا تأکلوا أموالهم إلى أموالکم حتى أنکم إن خفتم أن لا تقسطوا فی الیتیمات منهم ولم تطب نفوسکم أن تنکحوهن وتتزوجوا بهن فدعوهن وانکحوا نساءا غیرهن ما طاب لکم مثنى وثلاث ورباع.
حال این آیه میگوید خوفتان اینقدر باید بالا بیاید که حتی از نکاح با اینها صرف نظر کنید؛ چون ممکن است رعایت عدالت نکنید. پس، بروید زنهای دیگر را بگیرید. مرحوم علاّمه میفرماید: معنای آیه این است که خداوند میفرماید شما اگر میترسید از عدم عدالت، و نمیپسندید با یتیمها ازدواج کنید به خاطر اینکه میترسید نسبت به آنها گرفتار ظلم شوید، بروید با دیگران ازدواج کنید. دو نکته اینجا وجود دارد: یکی آن که وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا۟ فِى ٱلْیَتَٰمَىٰ اینجا از باب وضع سبب موضع مسبّب است.
این هم کلامی است که مرحوم علامه دارد. منتها عرض کردیم روح این کلام نیز به همان معنای اول برمیگردد؛ ولی با بعضی اضافات. اما آیا ترقی مورد قبول است؟ به نظر میرسد همان عرض ما درست باشد که آیه قبل فقط مربوط به اموال است و بحث اموال در آن آیه تمام میشود؛ آیه بعد با چند قرینه که در آن وجود دارد، مربوط به نکاح است و اصلاً کاری به ا موال ندارد. لذا، اصلاً موضوع این آیه نکاح است و بحث ترقّی مطرح نمیشود.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بیان مرحوم طبرسی در معنای آیه 3 سوره نساء
قول سوّم:این احتمال است که مرحوم طبرسی در مجمع البیان فرموده «أنهم كانوا يشددون في أموال اليتامى و لا يشددون في النساء ينكح أحدهم النسوة فلا يعدل بينهن فقال تعالى كما تخافون ألا تعدلوا في اليتامى فخافوا في النساء فانكحوا واحدة إلى أربع»؛ میفرماید مردم نسبت به امور یتامی خوف داشتند؛ نسبت به این که اموال یتامی را درست تصرف نکنند و درست به کار نبرند، شدیداً احتراز و اجتناب داشتند؛ مخصوصاً بعد از اینکه نسبت به تصرّف در اموال یتامی خداوند فرمود إِنَّهُۥ کَانَ حُوبًۭا کَبِیرًۭا، گناه بسیار بزرگی است؛ آن وقت احتمال سوم این است که مقصود خداوند از این آیه این باشد:
این را هم اضافه کنم که طبق این احتمال، وزان نساء میشود وزان یتامی؛ یعنی در این آیه شریفه خداوند میخواهد مردها را متوجّه کند که همان نحو رعایتی که در مطلق یتامی دارید، چه یتیم پسر باشد و چه غیر پسر، همان رعایت را در مورد زنها هم داشته باشید. همان طور که در مورد یتامی خوف دارید مبادا گرفتار ظلم نسبت به آنها بشوید و گرفتار گناه بزرگ بشوید، نسبت به زنها هم این خوف را داشته باشید. طبق این معنا، «فانکحوا» جواب شرط برای «وإن خفتم» نیست. بلکه «فانکحوا» سادّ مسدّ جزای حقیقی است؛ و آن، «فخافوا فی النساء» است که در تقدیر است. فخافوا فی النساء در مورد زنها هم خوف داشته باشید.
این معنای سوم را سعید بن جبیر، قتاده، ضحاک و حتی ابن عباس ذکر کرده است. به این معنا نیز آن اشکالی که مرحوم طبرسی و مرحوم علامه دارند، وارد نیست.
معنای سوم با لفظ آیه دور نیست. با ظاهر آیه ناسازگار نیست. تنها مبعّدی که این معنا دارد، این است که ما بخواهیم بگوییم در اسلام ترک عدالت بین نساء از حیث نفقه با ظلم به یتامی یکسان است، این قابل قبول نیست. مسئله یتامی در اسلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. این که بگوییم این دو یکسان هستند و هر دو گناه بزرگ هستند، این فی نفسه بعید است.
قول چهارم:معنای چهارم این است: «إنّهم کانوا یتحرّجون من ولایة الیتامى، وأکل أموالهم، إیماناً وتصدیقاً»، فقال سبحانه: «إنّ تحرجتم من ذلک، فکذلک تحرّجوا من الزنا، وانکحوا النکاح المباح، من واحدة إلى أربع»؛ در این معنا، بعد از اینکه در آیات فراوانی در مورد یتامی بیان شد که خوردن مال یتیم باعث آتش میشود؛ کسانی که مال یتیم را میخورند «إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًۭا»؛ این سبب شد که مردم از عهدهدار شدن یتامی یک مقداری تحرج داشته باشند؛ سختشان بود و سعی میکردند ولایت یتامی را نپذیرند.
این معنا دیگر خیلی بعید است؛ بگوییم آیه میخواهد بگوید از زنا خودداری و اجتناب کنید؛ این بسیار بعید است.
قول پنجم:معنای پنجم عبارت است از: إن خفتم ألا تقسطوا فی الیتیمة المرباة فی حجرکم، فانکحوا ما طاب لکم من النساء، مما أحل لکم من یتامى قرباتکم، مثنى وثلاث ورباع بگوییم یتامایی که شما سرپرستی و نگهداری میکنید، با اینها ازدواج نکنید؛ اما میتوانید با یتامایی که دیگران سرپرستی میکنند، ازدواج کنید.
نتیجه این میشود که در آیه قبل دارد «وَ ءَاتُوا۟ ٱلْیَتَٰمَىٰٓ أَمْوَٰلَهُمْ ۖ وَلَا تَتَبَدَّلُوا۟ ٱلْخَبِیثَ بِٱلطَّیِّبِ ۖ وَلَا تَأْکُلُوٓا۟ أَمْوَٰلَهُمْ إِلَىٰٓ أَمْوَٰلِکُمْ» آن وقت اینجا که میرسد، بگوییم در این آیه فقط حکم نکاح یتامی را گفته است؛ به افرادی که خودشان یتامایی را سرپرستی میکنند، میفرماید با اینها ازدواج نکنید؛ اما بروید یتامایی که دیگران عهدهدار شدهاند و آنها به منزله پدرشان هستند با آنها ازدواج کنید. انصاف آن است که این معنای پنجم خیلی خلاف ظاهر است و حق با مرحوم طبرسی و علامه است. در اینجا یک معنای ششمی هم هست که خیلی اعتباری ندارد.
نظر برگزیده در معنای آیه
«نکاح» در تقدیر گرفته شود. ممکن است کسی بگوید با قطع نظر از اشکالی که دیروز بر معنای دوم وارد کردیم، هم معنای اول نیاز به تقدیر دارد و هم معنای دوم؛ چه ترجیحی در اینجا وجود دارد؟ میگوییم وجه ترجیحش این است که آیه قبل حکم اموال را گفته و دیگر بحثی راجع به اموال باقی نمانده است که در این آیه بیان شود.
راجع به اموال، اگر مال یتیم پیش کسی باشد، سه صورت بیشتر تصور ندارد؛ یک صورت این است که مالش را به او اصلاً ندهند؛ که آیه میگوید حق ندارید اموال یتیم را نگهدارید و تا بالغ شد باید به آنها بدهید. صورت دوم این است که خود شخص هم مالی داشته باشد، اما از مال یتیم نامرغوبتر باشد؛ در اینجا بیاید مال مرغوب یتیم را بگیرد و اموال نامرغوب خود را به او بدهد.
مرحوم علامه میفرماید وقتی شما این را به عنوان مقدمه بگیرید که چنین خوفی در میان مسلمانها نسبت به یتامی بوده و این آیات هم نازل شده است، حال، میآییم سراغ آیه «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا۟ فِى ٱلْیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُوا۟ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثْنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا۟ فَوَٰحِدَةً» میفرمایند این آیه ترقّی از آیهی دوم است.
در آیه دوم میفرماید «وَءَاتُوا۟ ٱلْیَتَٰمَىٰٓ أَمْوَٰلَهُمْ ۖ وَلَا تَتَبَدَّلُوا۟ ٱلْخَبِیثَ بِٱلطَّیِّبِ ۖ وَلَا تَأْکُلُوٓا۟ أَمْوَٰلَهُمْ إِلَىٰٓ أَمْوَٰلِکُمْ» ترقی میکند، میفرماید این راجع به اموال، حتی در مورد نکاح هم همینطور است که اگر میترسید رعایت عدالت نکنید، با یتامی ازدواج نکنید. عبارت ایشان این است:والمعنى والله أعلم: اتقوا أمر الیتامى ولا تتبدلوا خبیث أموالکم بطیب أموالهم ولا تأکلوا أموالهم إلى أموالکم حتى أنکم إن خفتم أن لا تقسطوا فی الیتیمات منهم ولم تطب نفوسکم أن تنکحوهن وتتزوجوا بهن فدعوهن وانکحوا نساءا غیرهن ما طاب لکم مثنى وثلاث ورباع.
حال این آیه میگوید خوفتان اینقدر باید بالا بیاید که حتی از نکاح با اینها صرف نظر کنید؛ چون ممکن است رعایت عدالت نکنید. پس، بروید زنهای دیگر را بگیرید. مرحوم علاّمه میفرماید: معنای آیه این است که خداوند میفرماید شما اگر میترسید از عدم عدالت، و نمیپسندید با یتیمها ازدواج کنید به خاطر اینکه میترسید نسبت به آنها گرفتار ظلم شوید، بروید با دیگران ازدواج کنید. دو نکته اینجا وجود دارد: یکی آن که وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا۟ فِى ٱلْیَتَٰمَىٰ اینجا از باب وضع سبب موضع مسبّب است.
این هم کلامی است که مرحوم علامه دارد. منتها عرض کردیم روح این کلام نیز به همان معنای اول برمیگردد؛ ولی با بعضی اضافات. اما آیا ترقی مورد قبول است؟ به نظر میرسد همان عرض ما درست باشد که آیه قبل فقط مربوط به اموال است و بحث اموال در آن آیه تمام میشود؛ آیه بعد با چند قرینه که در آن وجود دارد، مربوط به نکاح است و اصلاً کاری به ا موال ندارد. لذا، اصلاً موضوع این آیه نکاح است و بحث ترقّی مطرح نمیشود.
۲۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۲۷
همانطور که استحضار داريد در خصوصِ ازالہ بکارت از طريق زناي به عنف در اينکه ارش البکاره و مهرالمثل پرداخت ميشود يا فقط مهرالمثل اختلاف نظر است. سيد عبدالاعلي سبزواري در اين خصوص ميفرمايند: «در اين نظر که ارش البکاره داخل در مهر المثل باشد اشکال است زيرا موضوع و حکم ارش البکاره و مهر المثل تفاوت دارد»، حال سئوال بنده اين است که موضوع و حکم در اين عبارت مذکور چيست؟ به عبارت ديگر اولاً:موضوع ارش البکاه و موضوع مهرالمثل چيست؟ ثانياً: تفاوت حکم ارش البکاره و حکم مهرالمثل چيست؟ ثالثاً :آيا ميتوان گفت موضوعِ ارش البکاره، ازالہ بکارت و موضوعِ مهرالمثل، وطي است و حکم نيز در اينجا منطبق با موضوع است؟
پاسخ :
ظاهرا مقصود ایشان این است که موضوع مهر المثل عبارت است از: تمتع با زن با خصوصیات و ویژگی های عرفی و شانی که دارد از جمله بکارت. اما مساله ارش بکارت موضوع آن است که کسی به طریق عنف و یا هر وسیله دیگری اختیارا یا اضطرارا بکارت دختری را زایل کند ولو مساله تمتع و استمتاع هم مطرح نباشد به عبارت دیگر در مهر المثل موضوع الاستمتاع من المرأة است اما در ارش البکارة موضوع ازالة البکارة بای جهة من دون فرق بین الاستمتاع و غیره است. آری برخی از بزرگان می گویند در زنای به عنف چون این دو موضوع در فعل وطی اجتماع پیدا می کنند لذا ارش البکارة قهرا داخل در مهر المثل است .