موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۴
شماره جلسه : ۲
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی واژه «سبیل» در قرآن
-
«سبیل معنوی» در قرآن
-
اقسام استطاعت در واژگان فقیهان
-
چیستی استطاعت در آیه
-
دیدگاه نخست پیرامون استطاعت در آیه: قدرت عقلیه
-
دیدگاه دوم: استطاعت عرفیه
-
دیدگاه سوم: استطاعت شرعی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
نکاتی پیرامون آیه شریفه «و لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا»[1] ذکر شد و گفتیم که باید دید مستفاد از این آیه شریفه چیست؟ اولین نكته این كه آیه میفرماید: «من استطاع إلیه سبیلا»، سبیل یعنی راه، «استطاع» یعنی «قَدِرَ»، یعنی كسی كه قدرت راه به بیت را دارد كه این معنای اجمالیاش است؛ یعنی «قدرَ علی الوصول إلی البیت»، آیه میفرماید حج واجب است برای «من استطاع إلیه سبیلاً»؛ یعنی برای كسی كه امكان وصول به بیت را دارد.بررسی واژه «سبیل» در قرآن
«سبیل معنوی» در قرآن
1. «لَمْ یكُنِ اللَّهُ لِیغْفِرَ لَهُمْ وَ لاَ لِیهْدِیهُمْ سَبِیلاً »[2]
2. «وَ إِنْ یرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَ إِنْ یرَوْا سَبِیلَ الغَی یتَّخِذُوهُ سَبِیلاً»[3]؛ سبیل به رشد اضافه شده و این سبیل یعنی همان راه منتهی راه معنوی مراد است، اگر راه رشد را پیدا کنند، آن را به عنوان راه خودشان قرار نمیدهند و اگر راه گمراهی را پیدا كنند آن را راه خودشان قرار میدهند.
3. «انْظُرْ كَیفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ یسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً »[4]
4. «وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»[5]؛ در این آیه سبیل به معنای راهی است كه موجب سلطه و سلطنت است، منتهی مراد راه حسی نیست و راه معنوی هم به آن معنا نیست، بلکه مراد از راه كنایه از سلطنت است، خدای تبارك و تعالی برای كافرین بر ضرر مؤمنین سلطهای را قرار نداده است.
5. «لَیسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَ لاَ عَلَى الْمَرْضَى وَ لاَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یجِدُونَ مَا ینْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[6]، سبیل در این آیه نیز به همان معنای راه است منتهی اگر كسی آمد نیكی كرد و در اثر این نیكی كردن خسارتی را به دیگری وارد كرد ضامن نیست. مثلاً میگوئیم وكیل یكی از مصادیق محسن است. لذا این روایاتی كه میگوید: «الوكیل لا یضمن»، این از مصادیق «ما علی المحسنین من سبیل» است، سبیل به معنای سلطنت؛ یعنی بر عهده او ضمان و حكمی باشد.
نکته شایان ذکر آن که در گذشته مكرر گفتیم در قرآن این مطلب كه اگر یك لفظی در آیهای به یك معنا آمده پس در تمام آیات دیگر به آن معنا میآید، سخن اشتباهی است و اصلاً بر خلاف روش قرآن است. به عنوان مثال کلمه «فتنه» در آیه: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ یكُونَ الدِّینُ لِلَّهِ »[7]، به معنای شرك است و اصلاً در بحث جهاد ابتدایی وقتی خدای تبارك و تعالی میفرماید مقاتله كنید با كفار «حتی لا تكون فتنة»، به معنای شرك است؛ یعنی شرك روی زمین نباشد و دین حاكم در زمین دین توحیدی و الهی باشد. در جای دیگر دارد: «وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ»[8]، جای دیگر دارد: «إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ»[9]. بنابراین کلمه «فتنه» در هر جا معنای خود را دارد و در همه جا به معنای شرک نیست.
بنابراین، قرآن لفظی را در مواردی استعمال میكند اما ممكن است در هر موردی یك معنایی داشته باشد البته گاهی اوقات یك محققی قدر جامعی بین این معانی میخواهد درست كند كه آنها هم با تكلف درست میشود؛ چرا که مثلاً بین فتنهای كه به معنای شرك است با فتنهای كه به معنای توطئه علیه مسلمانهاست، ببینید چه ارتباطی بینشان وجود دارد؟! نمیشود ارتباطی بین اینها ایجاد كند، یا كلمه «حرج» دارای معانی مختلفی است.
بدینسان، اینجا سبیل یعنی راه، منتهی تنها جایی كه سبیل به معنای راه حسی استعمال شده همین آیه است، خدا میفرماید كسی كه قدرت راه به سوی بیت را دارد، استطاعت سبیلی یعنی امكان الوصول إلی البیت را دارد، حج بر او واجب است.
اقسام استطاعت در واژگان فقیهان
1. استطاعت عقلی
2. استطاعت عرفی
3. استطاعت شرعی
استطاعت عقلی: یعنی همان قدرت عقلی؛ یعنی این كه انسان بر یك عملی قدرت داشته باشد، استطاعت عقلی در مقابلش عجز است عقلاً، انسان عاجز است مثل این كه یك انسان نمیتواند طیران در هوا پیدا كند و عقلاً مقدور نیست. مثال دیگر آن که یك سنگ ده تُنی را عقل میگوید شما که وزنت 80 کیلو است قدرت ندارید بردارید؛ چون عقل به شما میگوید آن قدرتی كه میخواهد این را بردارد باید چیزی فوق این باشد. به بیان دیگر در استطاعت عقلی، عقل میگوید باید بین فاعل و فعل یك سنخیتی باشد.
استطاعت عرفی: یعنی عرف بگوید توان انجام این كار را دارد. فارق بین قدرت عقلی و قدرت عرفی آن است که در قدرت عقلی اگر فعل برای انسان مشقّت هم داشته باشد با مشقت من اگر بخواهم این فرش را از اینجا جمع كنم خیلی مشقت برایم دارد ولی عقل میگوید تو قدرت داری و عاجز نیستی، اما عرف جایی كه یك فعلی برای انسان حرجی باشد و مشقت داشته باشد میگوید قدرت بر او نداری.
مثال دیگر آن که الآن به شما میگویند از قم تا تهران پیاده برویم عقلاً قدرتِ رفتن دارید ولی عرف میگوید (مخصوصاً كسی مریض هم باشد) استطاعت و قدرت آن را ندارید، اگر گفتید من قدرت ندارم نمیگویند شما تجوّز گویی كردید، عرف فعلی را مقدور میداند كه برای انسان و برای فاعل حرجی نباشد، این فرق میان قدرت عقلی و قدرت عرفی، یا استطاعت عقلی و استطاعت عرفی.
استطاعت شرعی: (که گاهی اوقات از آن تعبیر به قدرت شرعی میكنند) یعنی آنچه شارع در حج معتبر میداند، شارع میگوید زاد و راحله باید داشته باشی (زاد یعنی خرج بین راه، خورد و خوراكتان، راحله یعنی مركب)، باید نفقه عیال و بچهها را داشته باشید، باید وقتی برمیگردید رجوع به كفایت داشته باشید (كه این محل بحث است)، مجموعه شرایطی كه در استطاعت است، استطاعت مالی، بدنی، زمانی، طریقی. این چهار نوع استطاعت را مجموعاً تعبیر میكنیم به استطاعت شرعیه.
نکته قابل توجه آن که در اصول یك قدرت شرعی در مقابل قدرت عقلی داریم، ولی آنچه در اصول مطرح میكنیم آن ارتباط به ما نحن فیه ندارد، در آنجا میگوئیم قدرت شرعی در مقابل قدرت عقلی، میگوئیم قدرت عقلی قدرت بر انجام فعل است اما دخیل در ملاك نیست. محقق نائینی(قدس سره) درباره قدرت شرعی (كه از ابداعات ایشان است) میگوید: «ما یستفاد باعتبارها من الخطاب و یكون دخیلاً فی الملاك»؛ اگر شرط بودن یك قدرتی از خطاب به دست آمده و دلیلش عقل نباشد، در ملاك دخالت دارد و مرحوم نائینی تعبیر به قدرت شرعیه میكند. لیکن ما در اینجا وقتی مسئله استطاعت شرعیه را مطرح میكنیم كاری به قدرت شرعیه ندارد. استطاعت شرعیه یعنی آنچه غیر از استطاعت عقلی و عرفی است و یك خصوصیاتی را شرع در استطاعت معتبر كرده است.
چیستی استطاعت در آیه
1. استطاعت عقلی که دیدگاه محقق خویی(قدس سره) و مرحوم شاهرودی است. این دو محقق بزرگوار میگویند این آیه شریفه ارشاد به همان قدرت عقلیه است و از آیه زائد بر قدرت عقلیه و استطاعت عقلیه چیزی فهمیده نمیشود.
2. مراد استطاعت عرفی و قدرت عرفی است، «من استطاع إلیه سبیلاً» یعنی «من استطاع عرفاً»، مرحوم والد ما و مرحوم روحانی در المرتقی این دیدگاه را پذیرفتهاند.
3. استطاعت شرعی مراد است.
دیدگاه نخست پیرامون استطاعت در آیه: قدرت عقلیه
حال باید دید که آیا آیه شریفه «من استطاع إلیه سبیلا» همان قدرت عقلیه را بیان کرده و ارشاد به حكم عقل است یا این که آیه اصلاً به این نظری ندارد؟ اولین نکته آن است كه آیه اصلاً كاری به خود حج ندارد. شما كه میفرمایید آیه ارشاد كرده به یك شرطی كه در همه واجبات موجود است، صحیح نیست؛ چرا که آیه كاری به خود فعل ندارد، بلکه آیه مقدمهاش را مطرح کرده و میفرماید: «من استطاع إلیه سبیلا»؛ كسی كه استطاعت راه به سوی بیت را دارد. آنچه كه عقل ادراك میكند میگوید اگر یك فعلی متعلق تكلیف قرار گرفت، مكلف باید قادر بر آن باشد و تكلیف «بما لا یطاق قبیحٌ»، این «ما لا یطاق» خود آن فعل است، اما اینجا در ذیل آیه كاری به خود حج ندارد.
ممكن است در جواب گفته شود: فرقی نمیكند چه خود فعل و چه مقدمات فعل، عقل میگوید اگر مولا یك فعلی را واجب كرد قدرت هم بر خود فعل و هم بر مقدمات فعل لازم است. در نتیجه این كه اینجا شارع میگوید: «من استطاع إلیه سبیلا» درست است مربوط به مقدمه حج است، ولی ما به شما میگوئیم عقل كه میگوید قدرت شرط است چه بر خود فعل و چه بر مقدمات و این یک امر روشنی است.
در بحث مقدمه واجب میگوئید اگر یك فعلی واجب بود عقل میگوید مقدمهاش هم مسلماً واجب است، وجوب عقلی مقدمه را همه قبول دارند، در آنجا نزاع در وجوب شرعی مقدمه است وگرنه وجوب عقلی مقدمه را همه قبول دارند. پس عقل شرطیت قدرت را برای فعل و مقدمات فعل لازم میداند، پس بگوئیم چه اشكالی دارد شارع كه فرموده: «من استطاع إلیه سبیلا»، اینجا اشاره به مقدمات دارد، باز ارشاد به همان حكم عقل است.
در ردّ این پاسخ میگوئیم در صدر آیه آمده: «لله علی الناس حج البیت»، اگر ما بودیم و همین مقدار و شارع «من استطاع إلیه سبیلا» را نمیفرمود اینجا میگفتیم عقل میگوید این هم مثل بقیه تكالیف است، حج را شما باید انجام بدهید و اگر مقدماتی هم داشته باشد عقل میگوید این مقدمات را باید انجام بدهید و عقل همه را بیان میكرد، مثل این که شارع میفرمود: «اقم الصلاة»، میگفتیم عقل میگوید این صلاة اگر مقدماتی هم دارد باید انجام بدهی.
لیکن عبارت: «من استطاع إلیه سبیلاً» ظهور در یك حكم تأسیسی دارد نه حكم تأكیدی، ما اگر بخواهیم كلام مرحوم خوئی و مرحوم شاهرودی را بپذیریم، باید بگوییم «من استطاع إلیه سبیلا» تأكید است، یك مطلبی كه قبل ذكر شده، مشخص هم هست كه باید قدرت عقلی بر مقدمات هم باشد، اما شارع دوباره میگوید «من استطاع إلیه سبیلاً» و تأكید میكند و این خلاف است. اگر ما شك كنیم كه این قید «من استطاع إلیه سبیلا» آیا قیدی است تأسیسی یا قیدی تأكیدی است، ظهور در تأسیسیت دارد، ما اگر حمل كنیم بر قدرت عقلیه به این معناست كه این یك قید تأسیسی نباشد.
دیدگاه دوم: استطاعت عرفیه
دیدگاه سوم: استطاعت شرعی
[1] ـ سوره آلعمران، آیه 97.
[2] ـ سوره نساء، آیه 137.
[3] ـ سوره اعراف، آیه 146.
[4] ـ سوره إسراء، آیه 48 و سوره فرقان، آیه9.
[5] ـ سوره نساء، آیه 141.
[6] ـ سوره توبه، آیه91.
[7] ـ سوره بقره، آیه 193.
[8] ـ سوره بقره، آیه 191.
[9] ـ سوره طلاق، آیه15.
[10] ـ «لا یخفى أن مقتضى حكم العقل اعتبار القدرة و التمكن فی الحجّ كسائر التكالیف و الواجبات الإلٰهیة، و الآیة الكریمة أیضاً تدل على ذلك، و لا تزید على حكم العقل فإن الاستطاعة المذكورة فیها هی القدرة و التمكن، فالآیة إرشاد إلى ما حكم به العقل و یكون الحجّ بمقتضى العقل و الآیة المباركة واجباً عند التمكّن و القدرة. نعم، یرتفع وجوبه فیما إذا كان حرجیاً، لأنه منفی فی الشریعة المقدّسة كسائر الواجبات الشرعیة. و الحاصل: لو كنا نحن و العقل و الآیة الشریفة، لكان حال الحجّ حال بقیة الواجبات الإلٰهیة من اعتبار القدرة فیه و ارتفاع وجوبه عند الحرج.» موسوعة الإمام الخوئی، ج26، ص: 60- 59.
[11] ـ كتاب الحج (للشاهرودی)، ج1، ص: 95.
[12] ـ «لا إشكال فی ان الشرط فی وجوب الحج بمقتضى النصوص الآتیة المفسرة للاستطاعة و المبینة لما یشترط فی وجوب الحج من هذه الناحیة هی الاستطاعة الشرعیة بمعنى الزاد و الراحلة و سائر ما یعتبر فیها إنما الإشكال فی انه لو لا تلك النصوص و كان الدلیل منحصرا بالایة الظاهرة فی اعتبار الاستطاعة فهل كان مفادها هی الاستطاعة و القدرة العقلیة المعتبرة فی جمیع الواجبات فتكون الآیة إرشادا إلى حكم العقل و لا دلالة لها على أزید مما هو معتبر فی سائر التكالیف أو ان مفادها هی الاستطاعة العرفیة التی هی أضیق من الاستطاعة العقلیة؟ فیه وجهان ذهب الى الأول بعض الأعاظم فی شرح العروة و كذا بعض الاعلام فی شرحه علیها و الظاهر هو الوجه الثانی نظرا الى ان الاستطاعة إذا أخذت فی الدلیل الشرعی یكون المرجع فیها هو العرف كسائر العناوین المأخوذة فی أدلة الأحكام فكما ان الحاكم و المرجع فی تشخیص الدم فی قوله الدم نجس یكون هو العرف و هو لا یرى اللون الضعیف الباقی بعد غسله مرات- مثلا- دما بل یحكم بطهارته مع ان العقل یرى بقاء اللون و لو بمرتبة ضعیفة كاشفا عن بقاء الدم فكذلك المرجع فی تشخیص الاستطاعة المأخوذة فی الدلیل هو العرف لا العقل و على ما ذكرنا فلو كان الدلیل منحصرا بالایة الشریفة لكان مفادها اعتبار الاستطاعة العرفیة و یؤیده انه لو كان المراد هی الاستطاعة العقلیة لما كان وجه لتخصیص وجوب الحج من بین الواجبات بها و لو كان بنحو الإرشاد كما لا یخفى.» تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة - الحج؛ ج1، ص: 79- 80.
نظری ثبت نشده است .