درس بعد

کتاب الحج (بحث استطاعت)

درس قبل

کتاب الحج (بحث استطاعت)

درس بعد

درس قبل

موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۹/۲۴


شماره جلسه : ۳۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • جمع‌بندی و دیدگاه برگزیده

  • بررسی تعارض در مسئله

  • بررسی احتمالات چهارگانه

  • بررسی روایات «من ادرک المشعر» در مسئله

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
بحث در این فرع است كه كسی متسكعاً محرم شود و بعد الاحرام مستطیع شود. در اینجا سه دیدگاه وجود دارد که قبلاً اشاره شد. در ادامه به بیان دیدگاه برگزیده در فرع سوم مسئله خواهیم پرداخت.

جمع‌بندی و دیدگاه برگزیده
تحقیق آن است كه این اطلاقی را كه مرحوم خویی ادعا می‌کند (و می‌فرماید: اطلاق ادله وجوب دلالت بر وجوب حج دارد مطلقا، اعم از این كه استطاعت قبل الاحرام باشد یا بعد الاحرام)، چنین اطلاقی وجود ندارد. وقتی آیه شریفه می‌فرماید: «لله علی الناس حجّ البیت من استطاع» یعنی «من استطاع من اول اعمال الحج»، اگر احرام را اولین عمل از اعمال حج بدانیم از اینجا باید مستطیع باشد، اما اگر كسی بعد الاحرام حتی بعد از طواف یا بعد از سعی مستطیع شد فایده ندارد، بلکه همین حجّش را باید به عنوان حج ندبی تمام كند.

بر این اساس در این مسئله حق با مرحوم شاهرودی، مرحوم حكیم و مرحوم والد ماست بر خلاف دیدگاه مرحوم سید و امام خمینی(قدس سره). امام(قدس سره) مثل مرحوم سید ابتدا می‌فرماید: «امكن القول بوجوبه»، اما بعد هم می‌گویند: «و إن لا یخلو من اشكالٍ». نتیجه‌ فرمایش امام(قدس سره) و مرحوم سید احتیاط است و احتیاطش هم به این است كه این حج را تمام كند (چون این حج برایش وجوب پیدا كرده) و سال آینده مجدداً باید بیاید حج را انجام بدهد.

بنابراین طبق بیان مرحوم سید و امام(قدس سره)؛ احرامش باطل نیست، حال كه احرامش باطل نیست از اینجا به بعد را به نیت الوجوب تا آخر برود، سال بعد هم اگر مستطیع شد، چون این احرام اولش استحبابی بوده، باید از اول دو مرتبه حج واجب را انجام بدهد كه یك کار بسیار مشكلی می‌شود و باید دو بار حج انجام بدهد.

اما مثل مرحوم شاهرودی، حكیم و والد ما‌(قدس سرهم) و خود ما (كه از اینها تبعیت كردیم) حجّ این شخص تا اینجا به نحو استحبابی بوده و از اینجا به بعد هم به نحو استحبابی است هر چند اتمام واجب است (ادله‌ای كه داریم «من احرم احراماً صحیحاً یجب علیه الاتمام» یك حكمی است و اینها همه به عنوان حج استحبابی واقع می‌شود)، اما طبق مبنای مرحوم خویی احرام قبلی‌اش باطل است و باید به میقات برگردد و از آنجا به احرام وجوبی محرم شود و تا آخر برود.

نکته دیگر آن که هم طبق مبنای مرحوم شاهرودی و هم طبق مبنای محقق خویی(قدس سره)، فرق نمی‌كند جلو او میقات دیگری باشد یا نباشد، اما مرحوم سید و امام(قدس سره) می‌گویند: «اذا كان امامه میقاتاً آخر»؛ اگر در جلوی او یك میقات دیگری است، حال كه مستطیع شده به آن میقات رسید، باید در آن میقات دیگر نیت وجوب کرده و دوباره مُحرم شود به احرام وجوب، اما اگر جلوی او میقات دیگر نباشد این حجّ مستحب را تا آخر انجام می‌دهد، منتهی دوباره باید سال آینده اگر این استطاعت باقی ماند مجدداً از اول مُحرم شود و حج را انجام بدهد.

ظاهر یا لازمه کلام این دو فقیه بزرگ آن است که وقتی می‌گویند: «لا یخلو من اشكالٍ»، این شخص دو مرتبه باید سال آینده حج واجب را انجام بدهد، اگر برایش استطاعت باشد باید حتماً انجام بدهد و باز هم بعید نیست حتی اگر استطاعت هم نداشته باشد سال بعد متسكعاً از اول نیت وجوب كند و انجام بدهد.

در اینجا كسی كه متسكعا به احرام استحبابی محرم می‌شود و بعد مستطیع می‌شود، محقق خویی(قدس سره) می‌فرماید: حال که مستطیع شد اطلاق ادله‌ وجوب می‌گوید حج بر مستطیع واجب است هر چند بعد از احرام مستطیع شده باشد. مرحوم والد ما در اشکال دوم خود می‌فرمایید حج استحبابی هم ادله‌اش اطلاق دارد، حج استحبابی هم می‌گوید: «یجب علیه الاتمام» هر چند بعداً استطاعت هم بیاید.

بررسی تعارض در مسئله
در اینجا آیا می‌توان طبق ضوابط اصولی بگوییم بین این دو دسته اطلاق، تعارض است یا خیر؟ در اینجا چهار احتمال وجود دارد:

1. اطلاق ادله وجوب بر اطلاق ادله وجوب اتمام حجّ با احرام صحیح حكومت دارد.

2. این دو با هم تعارض دارند و هیچ كدام مزیتی و مرجحی بر دیگری ندارند.

3. بگوییم چون یك طرف مسئله استحباب است، این حجّ استحبابی است و استحباب نمی‌تواند مزاحم وجوب شود؛ یعنی این حجّ استحبابی نمی‌تواند با وجوب اطلاق ادله وجوب تزاحم كند. به بیان دیگر بگوییم واجب است که حجّ مستحبی را به عنوان استحباب تمام کند به شرط آن که عنوان وجوب محقق نشود، اما اگر عنوان وجوب به میدان آمد نمی‌تواند مزاحمت كند.

پس احتمال سوم این شد كه بگوییم یكی استحبابی است و یكی وجوبی و استحباب نمی‌تواند با وجوب تزاحم كند و اصلاً به مرحله تزاحم نمی‌رسد.

4.  بگوییم اینها دو موضوع است که با هم تزاحم پیدا می‌كنند، اما یكی بر دیگری ترجیح دارد؛ زیرا یكی عنوان وجوب را دارد و دیگری استحباب و به همین جهت بر دیگری ترجیح دارد. اشکال این احتمال آن است كه هر دو عنوان وجوب را دارد؛ در یکی اطلاق ادله‌ وجوب می‌گوید: «یجب علیك الحج بعنوان الواجب»، در دیگری هم می‌گوید: «یجب علیك الاتمام بعنوان الاستحباب».

نظیر آن که كسی نذر كرده به زیارت امام حسین(عليه السلام) در عرفه برود، آنجا می‌گویند وفای به نذر واجب است هر چند خود زیارت یك امر استحبابی است. در ما نحن فیه هم نمی‌شود گفت که چون متعلق اولی یك امر استحبابی است پس این در طول وجوب حج است، بلکه باید راه‌های دیگر را برای مقدم شدن حجّ واجب قبول کرد و کسی ملتزم به این راه نشده است.

به هر حال به نظر می‌رسد همین اشكالی كه مرحوم والد ما بر محقق خویی(قدس سره) دارد که اینجا از موارد تعارض است، به تعبیر ایشان متعلق‌ها یكی است. یك دلیل می‌گوید: «هذا بعنوان الوجوب الأصلی واجبٌ»، یك دلیل می‌گوید: «هذا بعنوان وجوب الاتمام واجبٌ» که هر دو یک عمل است، الآن می‌خواهیم بگوییم ادله‌ای كه می‌گوید: «واجبٌ اتمامه» با «واجبٌ بعنوان حجّة الاسلام»، تعارض می‌كند هر چند حقیقت حج استحبابی با وجوبی دو حقیقت مختلف باشد.

بررسی احتمالات چهارگانه
بنابراین در اینجا چهار احتمال وجود دارد و باید دید کدام یک از این احتمالات را می‌توان پذیرفت.

احتمال اول: آن است كه بگوییم ادله وجوب بر ادله احرام به نیت حج مستحبی حكومت دارد؛ یعنی وقتی ادله وجوب می‌آید موضوعی برای احرام استحبابی باقی نمی‌گذارد. به نظر ما این حكومت باطل است؛ چون این دو از این جهت مساوی‌اند؛ یعنی ادله‌ وجوب كه می‌آید، محقق خویی(قدس سره) می‌فرماید موضوع احرام استحبابی از بین می‌رود، ادله احرام استحبابی هم كه می‌آید موضوع استطاعت را از بین می‌برد. پس نمی‌شود بگوییم این ادله‌ وجوب حكومت دارد.

احتمال دوم: بگوییم این اطلاق ادله‌ وجوب با اطلاق ادله وجوب اتمام تعارض می‌كنند كه به نظر ما همین احتمال صحیح است؛ چرا که مورد اجتماع هر دو دلیل در یك فعل واحد و متعلق واحد است مثل عام و خاص من وجه که در ماده اجتماع با هم تعارض می‌كنند.

احتمال سوم: یك طرف مستحب است و یك طرف وجوب و مستحب نمی‌تواند مزاحمت با وجوب كند. پاسخ این احتمال این بود که درست است شروع یک طرف مستحب است، ولی اتمامش واجب است. پس یك طرف وجوب اتمام است و یك طرف وجوب حج اصلی است.

احتمال چهارم: بگوییم تزاحم می‌شود. در احتمال سوم گفتیم اصلاً تزاحمی نمی‌شود، اما در این احتمال چون یكی عنوان وجوب را دارد، همان رجحان پیدا می‌كند و مرجحات باب تزاحم باید جاری شود. به نظر ما این احتمال نیز در اینجا معنا ندارد؛ زیرا واقع این است كه در اینجا دو دلیل و دو اطلاق با هم تعارض پیدا می‌كند، منتهی مهم آن است كه اصل اطلاقی كه محقق خویی(قدس سره) ادعا می‌كنند درست نیست؛ یعنی نمی‌توان گفت که ادله وجوب حج اطلاق داشته و می‌گوید: «حتی إذا حصلت الاستطاعة بعد الاحرام». بنابراین تا اینجا روشن شد كه دیدگاه اول (یعنی دیدگاه مرحوم شاهرودی) تمام است.

بررسی روایات «من ادرک المشعر» در مسئله
نكته‌ای كه باقی می‌ماند آن است كه در اینجا با روایاتی كه می‌گوید: «من ادرك المشعر فقد ادرك الحج» چه باید کرد؟ مرحوم شاهرودی، مرحوم حکیم و محقق خویی(قدس سره) هیچ کدام متعرّض این مسئله نشده‌اند، اما مرحوم والد ما متعرض شده و می‌گوید: نهایت دلالتی كه روایات «من ادرك» دارد مسئله صحّت است نه إجزاء.[1]

در آینده به این بحث (و روایات «من ادرک») اشاره خواهیم کرد و باید تمام روایاتش بررسی شود، اما پاسخی (غیر از جواب مرحوم والد) که اکنون می‌توان داد آن است که روایات «من ادرك» مربوط به این است كه كسی از نظر زمانی فاقد زمان درك مجموعه اعمال است، اما بقیه شرایط مثل استطاعت را دارد و «من ادرك المشعر فقد ادرك الحج» یعنی همان جا محرم شده و مشعر را درك كند نه این كه بگوییم حال در احرامش مستطیع نیست و خود را به مشعر برساند مستطیع می‌شود و حجّ او حجّة الاسلام به شمار می‌آید.

به بیان دیگر، كسی مُحرم می‌شود به احرام حج، اما مستطیع نیست، عرفات را نمی‌رود، نه وقوف اختیاری عرفه و نه وقوف اضطراری عرفه، اما مشعر را قبل طلوع الشمس درك می‌كند، در اینجا روایات «من ادرک» را نمی‌توان این‌گونه معنا کرد، بلکه باید گفت که اگر با همه شرایط احرام بست، اما الآن وقت عرفه فوت شده هم اختیاریش و هم اضطراری‌اش، اما وقت ادراك مشعر را دارد (آن هم اضطراری مشعر)، روایات «من ادرک» می‌گوید چنین کسی اگر مشعر را درک کند حجّ را درک کرده است.

به بیان سوم، روایات «من ادرك» هیچ نظر ندارد به این كه «ولو لم تكن الاستطاعة موجودةً»؛ یعنی نمی‌توان گفت که روایات «من ادرك» می‌گوید: اگر تو به هر نحوی خودت را به مشعر رساندی هر چند غیر مستطیع بودی و مشعر را درك كردی حج را هم درك كردی! بلکه روایات «من ادرك» می‌گوید: كسی كه احرامش با همه شرایط ببندد که از جمله این شرایط استطاعت است، منتهی زمان درك عرفه را ندارد، محرم می‌شود باید قبل طلوع الشمس خودش را به مشعر برساند در این صورت حجّ را درک کرده است.

بنابراین دو پاسخ از این اشکال می‌توان داد:

1. پاسخ مرحوم والد است که به نظر ما درست نیست و خلاف ظاهر ادله است؛ زیرا ظاهر ادله كه می‌گوید: «من ادرك المشعر فقد ادرك الحج» یعنی حج واجب و دیگر بحث صحّت و اجزا مطرح نیست، بلکه حجّ او هم صحیح است و هم مُجزی است، «فقد ادرك الحج» یعنی حجی كه بر ذمّه‌اش بوده انجام شده است.

2. روایات «من ادرک» نمی‌گوید: اگر کسی احرامش بدون استطاعت بود و بعد مشعر را درک کرد، حجّ را نیز درک کرده است، بلکه این روایات ظهور در این دارد که اگر همه شرایط از جمله استطاعت را داشت و فقط زمان عرفه را از دست داده، با درک مشعر حجّ را درک کرده است.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.



[1] ـ «و مما ذكرنا يظهر انه لا مجال للاستدلال في المقام بما دل على ان من أدرك المشعر فقد أدرك الحج لأن غاية مفاده هي الصحة و ان إدراك المشعر يوجب اتصاف الحج بالصحة و وقوعه كذلك و لكن ذلك لا يكفي في كونه حجة الإسلام التي هي واجبة بالشرع إلّا إذا ثبت الإطلاق لأدلة وجوبها و مع عدم ثبوته لا مجال للحكم بالوجوب و لذا ذكرنا في الصبي البالغ قبل الوقوف بالمشعر ان أدلة من أدرك إذا انضمت إلى الإطلاق المستفاد من قوله عليه السّلام الجارية عليها الحج إذا طمثت يستفاد منها كون حجه حجة الإسلام و بدون ثبوت الإطلاق لا مجال لهذه الاستفادة لأن غاية مفاد أدلة من أدرك لا تتجاوز عن الصحة.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج‌1، ص: 104.



برچسب ها :

استطاعت بعد از احرام نظر محقق خویی در مورد استطاعت بعد از احرام نظر فقها در مورد استطاعت بعد از احرام اطلاق آیه استطاعت وجوب اتمام حج مستحبی تعارض اطلاقات در مورد وجوب اتمام و وجوب حج حل تعارض اطلاقات در مورد وجوب اتمام و وجوب حج احتمالات چهارگانه در مورد تعارض وجوب اتمام و وجوب حج بررسی روایات من ادرک المشعر

نظری ثبت نشده است .