درس بعد

کتاب الحج (بحث استطاعت)

درس قبل

کتاب الحج (بحث استطاعت)

درس بعد

درس قبل

موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۱۰


شماره جلسه : ۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • ادامه دیدگاه صاحب «المرتقی»

  • پاسخ اول: عدم ظهور روایات در اعتبار زاد و راحله

  • روایت اول: روایت معاویه بن عمّار

  • روایت دوم: روایت ابوبصیر

  • روایت سوم: روایت محمد بن مسلم

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
بحث در کلام صاحب المرتقی است، ادعای ایشان این است كه عبارت: «من استطاع الیه سبیلاً» در آیه شریفه مراد استطاعت عرفیه است نه خصوص زاد و راحله و نتیجه می‌گیرند كه آیه دلالت بر این دارد كسی كه استطاعت عرفی دارد حج بر او واجب است و عرف در جایی استطاعت را می‌پذیرد كه حرج و مشقّت نباشد.

در نتیجه می‌خواهند بگویند كه برای عدم وجوب حج حرجی نیازی به «لاحرج» نداریم و «لاحرج» اصلاً نسبت به این دلیل وجوب حج، قدرت مقاومت و برابری ندارد. بنابراین عدم وجوب حج حرجی را از این كه استطاعه را به استطاعت عرفی معنا كنیم استفاده می‌كنیم، بعد این مسئله مطرح می‌شود كه با روایات چه می‌كنید؟ چرا که ما روایات متعددی داریم كه در این روایات استطاعت را به زاد و راحله معنا كرده است مثل روایت خثعمی، روایت سكونی، روایت فضل بن شاذان.

ادامه دیدگاه صاحب «المرتقی»
خلاصه اشكال به ایشان آن است كه كسانی كه استطاعت را به زاد و راحله معنا می‌كنند، مستندشان این روایات است و شما در مقابل این روایات چه می‌كنید؟ ایشان دو پاسخ از این اشکال می‌دهد:

1. می‌گویند ما قبول نداریم این روایات ظهور در اعتبار زاد و راحله داشته باشد.

2. بر فرض این که چنین ظهوری داشته باشد، روایات دیگری معارض با این روایات داریم و آن روایات به منزله نص است. لذا آن روایات باید مقدم شود.

پاسخ اول: عدم ظهور روایات در اعتبار زاد و راحله
صاحب المرتقی در پاسخ اول می‌خواهد بفرماید امام علیه السلام که در این روایات استطاعت را به زاد و راحله معنا كردند آیا در مقام بیان تفسیر آیه تعبداً هستند یا این كه در مقام بیان ظهور عرفی آیه هستند؟ گویا ایشان این سؤال را مطرح می‌كنند كه این روایات متعددی كه داریم آیه را از امام سؤال می‌كنند (كه خدای تبارك و تعالی از این آیه شریفه «لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا» چه اراده كرده است) ائمه علیهم السلام مسئله‌ زاد و راحله را مطرح می‌كنند تا اینجا بحثی ندارد.

سؤالی كه ایشان دارند این است كه آیا ائمه(عليهم السلام) به عنوان تعبدی آیه را اینطور معنا می‌كنند (یعنی آیه ظهور در یك چیز دیگری دارد، اما ائمه(عليهم السلام) می‌فرمایند: از ما ائمه كه حجج الهی هستیم تعبداً قبول كنید كه مراد زاد و راحله است) یا این كه ائمه(عليهم السلام) به عنوان آشنایان به ظواهر، در صدد بیان ظاهر عرفی این كلمات و الفاظ هستند؟ ایشان می‌فرماید: به نظر ما این صورت دوم است؛ یعنی ائمه(عليهم السلام) در مقام بیان آیه به حسب متفاهم عرفی‌اند.

ایشان در ادامه به اثبات دو مطلب می‌پردازد: 1. ائمه(عليهم السلام) در مقام بیان متفاهم عرفی آیه هستند، 2. اینجا جای تعبّد نیست.

مطلب اول:
ایشان می‌نویسد اما این كه می‌گوئیم در اینجا به حسب متفاهم عرفی هست، بدین جهت است که از ابتدای آیه استطاعت عقلیه به ذهن تبادر می‌كند و اگر بگوییم «من استطاع» نیز عقلی باشد، این تقیید در آیه لغو می‌شود؛ چرا که نیازی به آوردن آن نبود. به همین جهت هنگامی که قدری به امام(عليه السلام) عرض كرد: «ألیس جعل الله لهم الاستطاعه» (كه گفتیم مراد جعلَ تكوینی است)، امام(عليه السلام) می‌خواهند بفرمایند این استطاعت عقلی نیست، بلكه استطاعت عرفی است.

بنابراین اگر استطاعت در آیه را به استطاعت عرفیه معنا نكنیم، اشكال لغویت تقیید لازم می‌آید؛ یعنی خود امام معصوم(عليه السلام) به این جهت توجه داشتند كه اگر استطاعت در آیه را به استطاعت عرفی معنا نكنیم و به همان استطاعت عقلی باقی بگذاریم، اشكال قَدَری‌ها وارد است كه نقد به این تقیید می‌شود. لذا امام(عليه السلام) می‌فرماید نه، این «من استطاع» استطاعت عرفیه است و مطرح کردن زاد و راحله به عنوان یك فرد غالب از استطاعت عرفی است؛ یعنی غالباً اگر كسی بخواهد مستطیع باشد، باید زاد و راحله داشته باشد و کم اتفاق می‌افتد که بدون زاد و راحله عرف شخص را مستطیع بداند.

نتیجه بحث تا اینجا آن است كسانی كه می‌گویند زاد و راحله در استطاعت معتبر است، می‌گویند حتی آن كسی كه قدرت بر مشی هم دارد، اما زاد و راحله نداشته باشد مستطیع نبوده و حجّش حجة الاسلام نیست.

مطلب دوم:
چرا در اینجا امام(عليه السلام) نمی‌تواند تفسیر تعبدی كند؛ یعنی چرا نمی‌توان گفت در روایات زاد و راحله تعبداً آمده است و امام(عليه السلام) نمی‌تواند یك بیان تعبدی برای آیه ذكر كنند؟ صاحب مرتقی می‌گوید مخاطب این روایات چه كسانی هستند؟ مخاطب در یك روایت قدری‌ها هستند و در یك روایت مأمون عباسی است و اینها هیچ كدام قول امام(عليه السلام) را حجّت نمی‌دانند و حال آن که بیان تعبدی در صورتی درست است كه مخاطب این تعبد را قبول داشته باشد.

به بیان دیگر، امام(عليه السلام) نمی‌توانند بگویند شما تعبداً از من بپذیرید؛ زیرا آنها امام را به عنوان امام معصوم قبول ندارند، مأمون عباسی نیز امام را به عنوان حجت خدا قبول ندارد پس تعبد منتفی است. از این رو امام(عليه السلام) تفسیر عرفی برای خصم می‌کند تا او نیز بپذیرد. بنابراین، این هم دلیل بر آن است كه در این روایات ائمه علیهم السلام در مقام بیان تعبدی تفسیر آیه نیستند. بر این اساس هدف از تفسیر استطاعت در روایات به زاد و راحله، تنها اراده معنای عرفی شده است؛ یعنی امام(عليه السلام) به آنها می‌گوید شما چرا دقت نمی‌كنید؟ آیه ظهور عرفی در استطاعت عرفیه دارد.[1]

در اینجا این نظر را تقویت می‌کنیم (هر چند در آینده مورد مناقشه قرار می‌دهیم) به این که گاهی اوقات از امام(عليه السلام) می‌پرسند: شما به چه دلیل می‌گوئید مسح قسمتی از سر کافی است؟ امام(عليه السلام) می‌فرماید: «لمكان الباء»، این كه تعبد نیست، بلکه اینجا امام می‌فرماید این جهت در آیه وجود دارد. یا گاهی اوقات درباره خضخضه (استمناء) سائل از امام می‌پرسد: شما از كجا می‌گوئید خضخضه حرام است؟ شما در قرآن دلیلی دارید بر این كه حرام است؟ امام(عليه السلام) می‌فرماید بله، اطلاق این آیه شریفه: «فمن ابتغی وراء ذلك فاولئك هم العادون»[2] اقتضای حرمت استمنا را دارد.[3] اینها تعبد نیست و اطلاق آیه است و اطلاق یك امر عرفی و عقلایی است.

بنابراین در تأیید سخن صاحب مرتقی می‌گوییم این چنین نیست که هر جا آیه‌ای را از امام معصوم علیه السلام سؤال كردند امام حتماً باید یك معنای تعبدی برای آیه ذكر كند، بلکه در بیشتر موارد امام(عليه السلام) ظهور عرفی آیه را تبیین می‌کند، منتهی ظهور عرفی‌ای كه دیگران به آن توجهی نداشتند و امام آن ظهور عرفی را مطرح می‌كنند.

نکته شایان ذکر آن است که امام(عليه السلام) گاهی اوقات آیات را به عنوان یك لغوی معنا كردند، گاهی به عنوان عرفی معنا كردند و گاهی هم به عنوان این كه حجّت خدا هستند یك قیدی برایش اضافه كردند اینها همه در روایات ما موجود است.

خلاصه پاسخ اول ایشان این شد كه این روایات، ظهور در اعتبار زاد و راحله بالخصوص (كه بگوئیم استطاعت یعنی زاد و راحله و اگر زاد و راحله نباشد استطاعت نیست) ندارد و اگر روایات زاد و راحله را مطرح كرده به عنوان فرد غالب استطاعت عرفیه است و امام(عليه السلام) در مقام بیان متفاهم عرفی است.

پاسخ دوم: روایات معارض با روایات اعتبار زاد و راحله
ایشان می‌فرماید: بر فرض که بپذیریم این روایات ظهور در اعتبار زاد و راحله دارد، اما باید از این ظاهر رفع ید کرده و ظاهر را كنار بگذاریم؛ زیرا روایاتی داریم كه صریح است در این كه اگر كسی پیاده بتواند حج برود، او نیز مستطیع است؛ یعنی این روایات مصداق این «من استطاع الیه» را گفته شخصی که به صورت پیاده به حجّ برود. به جهت این روایات معارض از ظاهر این روایاتی كه می‌گوید زاد و راحله خصوصیت دارد باید رفع ید كنیم. روایات معارض عبارتند از:

روایت اول: روایت معاویه بن عمّار
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیوبَ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ رَجُلٍ عَلَیهِ دَینٌ أَ عَلَیهِ أَنْ یحُجَّ؟ قَالَ: نَعَمْ إِنَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَاجِبَةٌ عَلَى مَنْ أَطَاقَ الْمَشْی مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَقَدْ كَانَ مَنْ حَجَّ مَعَ النَّبِی(صلی الله عليه وآله) مُشَاةً وَ لَقَدْ مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله عليه وآله) بِكُرَاعِ الْغَمِیمِ فَشَكَوْا إِلَیهِ الْجَهْدَ وَ الْعَنَاءَ فَقَالَ شُدُّوا أُزُرَكُمْ وَ اسْتَبْطِنُوا فَفَعَلُوا ذَلِكَ فَذَهَبَ عَنْهُمْ.[4]

طریق شیخ طوسی(قدس سره) به حسین بن سعید اهوازی درست است و فضالة بن ایوب نیز مسلماً امامی ثقه است. همچنین معاویة بن عمار امام ثقه جلیل القدر است و در نتیجه روایت صحیحه است. معاویة بن عمار از امام صادق سؤال كرد از شخصی که دین دیگری بر ذمه اوست آیا بر چنین شخصی حج واجب است؟ حضرت فرمود: بله، در ادامه فرمود: عده‌ زیادی از کسانی كه با پیامبر(صلی الله عليه وآله) حج می‌رفتند پیاده به حج می‌رفتند.

شاهد روایت این عبارت است: «إِنَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَاجِبَةٌ عَلَى مَنْ أَطَاقَ الْمَشْی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»؛ كسی كه پیاده حج می‌رود، راحله ندارد. پس معلوم می‌شود كه راحله خصوصیت ندارد.

روایت دوم: روایت ابوبصیر
وَ عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ‌ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا؟ قَالَ: یخْرُجُ وَ یمْشِی إِنْ لَمْ یكُنْ عِنْدَهُ قُلْتُ لَا یقْدِرُ عَلَى الْمَشْی قَالَ یمْشِی وَ یرْكَبُ قُلْتُ لَا یقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ أَعْنِی الْمَشْی قَالَ یخْدُمُ الْقَوْمَ وَ یخْرُجُ مَعَهُمْ.[5]

مراد از علی در سند روایت، علی بن ابی حمزه بطائنی است که روایاتی كه قبل از واقفی بودنش اخذ شده باشد اعتبار دارد. حضرت فرمود: آیه «من استطاع الیه سبیلاً»؛ یعنی از خانه‌اش بیرون بیاید و به سمت بیت پیاده برود اگر عند البیت نیست و اگر عند البیت است كه حج انجام می‌دهد. عرض می‌کند: تمام راه را نمی‌تواند پیاده برود. حضرت فرمود: مقداری پیاده برود و مقداری سوار شود. پرسید: نمی‌تواند حتی مقداری هم پیاده برود، فرمود: به یك گروهی خدمت كند (مثل كسانی كه خدمه كاروان هستند) و سوار راحله‌شان شود و برود.

روایت سوم: روایت محمد بن مسلم
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُعَاوِیةَ بْنِ‌ وَهْبٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ فِی حَدِیثٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(عليه السلام) فَإِنْ عُرِضَ عَلَیهِ الْحَجُّ فَاسْتَحْیا قَالَ هُوَ مِمَّنْ یسْتَطِیعُ الْحَجَّ وَ لِمَ یسْتَحْیی وَ لَوْ عَلَى حِمَارٍ أَجْدَعَ أَبْتَرَ قَالَ فَإِنْ كَانَ یسْتَطِیعُ أَنْ یمْشِی بَعْضاً وَ یرْكَبَ بَعْضاً فَلْیفْعَلْ.[6]

سند روایت صحیح است. محمد بن مسلم می‌گوید به امام باقر(عليه السلام) عرض کردم به یك كسی گفتند كه بیا این پول را بگیر و حج برو، او هم حیا كرد و نگرفت چنین شخصی چه حکمی دارد؟ حضرت فرمود: او مستطیع است و چرا حیا می‌كند؟ هر چند با یك الاغ ناقص و گوش بریده و بینی بریده هم می‌تواند باید برود؛ یعنی اگر سوار چنین راحله‌ معیوبی هم باید بشود باز هم برود. اگر می‌تواند یك مقداری پیاده و یك مقداری هم سوار باید حج را انجام بدهد.

صاحب مرتقی می‌گوید: این روایات نص در این است كه راحله معتبر نیست، اما روایات قبلی ظهور در این دارد كه راحله معتبر است و این روایات بر آن روایات مقدم است.[7]

وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.



[1] ـ «و قد استند من ذهب إلى اعتبار الزاد و الراحلة إلى هذه الروایات لظهورها فی المدعى. و لكن یخدش ذلك بوجهین: الأول: انكار ظهور هذه الروایات فی اعتبار الزاد و الراحلة، لانها واردة فی بیان تفسیر الاستطاعة المذكورة فی الآیة الشریفة، و ظاهرها لیس بیان معنى الآیة تعبدا، بل بیان معنى الآیة عرفا و بحسب المتفاهم العرفی، إذ قد یتبادر إلى الذهن بدوا من الآیة إرادة الاستطاعة العقلیة، فیرد اشكال لغویة التقیید- كما هو ظاهر تساؤل القدری-، فأبان علیه السّلام ان المراد منها الاستطاعة العرفیة و تعیین الزاد و الراحلة باعتبار انه الفرد الغالب و الواضح. و یدلّ على ما ذكرناه انه علیه السّلام ذكر ان المراد من الاستطاعة هو الزاد و الراحلة لمن لا یرى التعبد بقوله علیه السّلام كالقدری و المأمون، فلا معنى لحمل التفسیر على التعبد، بل لا بدّ من كونه تفسیرا لها بالمعنى العرفی كی یقبله الخصم و غیره. فلیس تفسیر الاستطاعة بالزاد و الراحلة إلا بیانا لارادة المعنى العرفی لها لان الزاد و الراحلة مقومان للاستطاعة غالبا. فلا ظهور فی هذه الروایات فی إرادة غیر المعنى العرفی لها.» المرتقى إلى الفقه الأرقى - كتاب الحج، ج‌1، ص52.
[2] ـ سوره مؤمنون، آیه7.
[3] ـ «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى فِی نَوَادِرِهِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سُئِلَ الصَّادِقُ(عليه السلام) عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ إِثْمٌ عَظِیمٌ قَدْ نَهَى اللَّهُ عَنْهُ فِی كِتَابِهِ وَ فَاعِلُهُ كَنَاكِحِ نَفْسِهِ وَ لَوْ عَلِمْتَ بِمَا یفْعَلُهُ مَا أَكَلْتَ مَعَهُ فَقَالَ السَّائِلُ فَبَینْ لِی یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِیهِ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ فَمَنِ ابْتَغىٰ وَرٰاءَ ذٰلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ وَ هُوَ مِمَّا وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَیمَا أَكْبَرُ الزِّنَا أَوْ هِی فَقَالَ هُوَ ذَنْبٌ عَظِیمٌ قَدْ قَالَ الْقَائِلُ بَعْضُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ بَعْضٍ وَ الذُّنُوبُ كُلُّهَا عَظِیمٌ عِنْدَ اللَّهِ لِأَنَّهَا مَعَاصِی وَ أَنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ مِنَ الْعِبَادِ الْعِصْیانَ وَ قَدْ نَهَانَا اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ لِأَنَّهَا مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ وَ قَدْ قَالَ لٰا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّ الشَّیطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمٰا یدْعُوا حِزْبَهُ لِیكُونُوا مِنْ أَصْحٰابِ السَّعِیرِ.» نوادر أحمد بن محمد بن عیسى- 62؛ وسائل الشیعة؛ ج‌28، ص: 364، ح34978- 4.
[4] ـ التهذیب 5- 11- 27، و الاستبصار 2- 140- 458، و الفقیه 2- 295- 2503؛ وسائل الشیعة؛ ج‌11، ص: 43، ح14195- 1.
[5] ـ التهذیب 5- 10- 26، و الاستبصار 2- 140- 457؛ وسائل الشیعة؛ ج‌11، ص: 43، ح14196- 2.
[6] ـ التهذیب 5- 3- 4، و الاستبصار 2- 140- 456؛ وسائل الشیعة؛ ج‌11، ص: 39، ح14185- 1.
[7] ـ «الثانی: انه لو سلم ظهور هذه الروایات فی اعتبار الزاد و الراحلة، فلا بد من رفع الید عنه، لوجود النصوص الدالة على وجوب الحج مشیا لمن أطاقه ك‍: روایة معاویة بن عمار... فان هذه النصوص دالة على وجوب الحج على من یستطیع المشی كل الطریق أو بعضه مع قدرته على ركوب البعض الآخر، و ظاهرها ان ذلك لانطباق عنوان المستطیع علیه كما هو صریح قوله علیه السّلام فی روایة محمد بن مسلم: «هو ممن یستطیع الحج» بعد ملاحظة ذیلها. و بما ان هذه النصوص نص فی وجوب الحج على القادر على المشی و نفی اعتبار الزاد و الراحلة، و تلك ظاهرة فی اعتبار خصوصیة الزاد و الراحلة، كان‌ مقتضى الجمع العرفی الغاء خصوصیة الزاد و الراحلة تقدیما للنص او الاظهر على الظاهر.» المرتقى إلى الفقه الأرقى - كتاب الحج؛ ج‌1، ص: 52- 54.



برچسب ها :

نظر صاحب المرتقی در مورد استطاعت دلالت آیه استطاعت شرایط وجوب حج مراد از استطاعت عدم ظهور روایات در اعتبار زاد و راحله شرطیت زاد و راحله در استطاعت روایات معارض با روایات اعتبار زاد و راحله روایت معاویه بن عمّار در مورد استطاعت روایت ابوبصیر در مورد استطاعت روایت محمد بن مسلم در مورد استطاعت

نظری ثبت نشده است .