موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۱۴
شماره جلسه : ۸
-
خلاصه بحث گذشته
-
مناقشه بر عرفی بودن استطاعت در آیه
-
روایت اول
-
روایت دوم
-
دیدگاه برگزیده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که مراد از استطاعت در آیه شریفه «و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلاً» چیست؟ آیا مراد از استطاعت، استطاعت عقلی است یا عرفی و یا شرعی؟ بزرگانی همانند محقق خوئی(قدس سره) و مرحوم شاهرودی فرمودند مراد از «من استطاع» در آیه استطاعت عقلیه بوده و ارشاد الی حكم العقل است. ما این دیدگاه را رد کرده و گفتیم ظاهر آیه این است كه «من استطاع» یك قید تأسیسی احترازی است و اگر بخواهد ارشاد الی حكم العقل باشد، صلاة و صیام نیز مشروط به همین شرط است و با مراجعه به وجدان خود میفهمیم خداوند در این آیه با این «من استطاع» میخواهد یك حرفی بزند غیر از آن قدرتی كه شرط عقلی برای سایر واجبات است. پس این نمیتواند ارشاد به حكم عقل باشد.[1]احتمال دوم این است كه «من استطاع» را استطاعت عرفیه معنا كنیم كه مرحوم والد ما در تفصیل الشریعه و صاحب المرتقی همین دیدگاه را برگزیدهاند. اشکال این دیدگاه آن است که اولاً این نیز یک حکم تأسیسی نشد، بلکه ارشاد الی حكم العرف است و شارع یك مطلب تازهای در اینجا بیان نفرموده است. اگر این آیه را كنار سایر تكالیف قرار میدهیم مثل: «كتب علیكم الصیام»، «اقیموا الصلاة»، «آتوا الزكوة»، خواهیم دانست که شارع فقط در اینجا قید: «من استطاع إلیه سبیلا» را ذکر کرده و از اینجا روشن میشود شارع خودش میخواهد یك شرط شرعی (نه عقلی یا عرفی) در اینجا بگذارد. ثانیاً، در موضوعات مستحدثه شرعیه اصل اولی آن است كه آن قیود را خود شارع باید بیان كند و اگر یك موضوع مستحدث شرعی قیودش را شارع بیان نكرد، باید حمل بر معنای عرفی كنیم.
مناقشه بر عرفی بودن استطاعت در آیه
روایت اول
سند روایت صحیح است. محمد بن مسلم میگوید: به امام باقر(عليه السلام) عرض كردم: اگر به كسی حج عرضه شد و حیا كرد (مثلاً كسی گفت: این غذای بین راه و این هم راكبهات، اما حیا میكند كه از دست دیگری بگیرد) آیا مستطیع است؟ حضرت فرمود: این شخص از كسانی است كه مستطیع است و چرا حیا میكند؟ بعد حضرت فرمود: حتی اگر شده بر روی یک حمار گوش بریده و ناقص (که قیمتش خیلی پائین و کم ارزش است) سوار شده و حج به جا آورد.
روایت دوم
وَ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا قَالَ: سَأَلْتُهُ مَا السَّبِیلُ قَالَ یكُونُ لَهُ مَا یحُجُّ بِهِ قُلْتُ أَ رَأَیتَ إِنْ عُرِضَ عَلَیهِ مَالٌ یحُجُّ بِهِ فَاسْتَحْیا مِنْ ذَلِكَ قَالَ هُوَ مِمَّنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا قَالَ وَ إِنْ كَانَ یطِیقُ الْمَشْی بَعْضاً وَ الرُّكُوبَ بَعْضاً فَلْیفْعَلْ قُلْتُ أَ رَأَیتَ قَوْلَ اللَّهِ وَ مَنْ كَفَرَ أَ هُوَ فِی الْحَجِّ قَالَ نَعَمْ قَالَ هُوَ كُفْرُ النِّعَمِ وَ قَالَ مَنْ تَرَكَ.[4]
ابو اسامه میگوید از امام صادق(عليه السلام) پرسیدم سبیل چیست؟ حضرت فرمود: یعنی چیزی كه بتواند با آن حج برود. پرسیدم: اگر به کسی مالی عرضه شود كه بتواند با آن مال حج برود و استحیا كند، آیا مستطیع است (یعنی این شخص كه حج بر او عرضه شده و سختش است كه بخواهد مثلاً با این حمار به حج برود یا سختش است از این شخص پول بگیرد، مثلاً مسی که در مقام از دیگری پایینتر است به مافوق خود بگوید: من پول حجّات را میدهم). حضرت میفرماید: این شخص مستطیع است.
ادعای ما این است که اگر از عرف بپرسیم اگر به كسی حماری بدهند كه این همه راه را بخواهد با آن برود، آیا عرفاً مستطیع است؟ عرف میگوید او مستطیع نیست. عرف میگوید كسی كه استحیا میكند این استحیا به جاست و شأن تو نیست كه از یك شخصی كه چند درجه از نظر عرف از تو پایینتر است پول بگیری و عرف چنین شخصی را مستطیع نمیداند. مثلاً كسی كه سوار بر شتر، اسب و قاطر میشده و الآن بخواهد با حمار برود، عرف میگوید مستطیع نیست.
بنابراین به نظر ما این دلیل خوبی است؛ چرا که صاحب مرتقی(قدس سره) درباره این روایات فرمودند زاد و راحله از مصادیق استطاعت عرفیه است و در دنبالهاش گفتهاند اگر كسی قدرت بر مشی دارد و اصلاً نیاز به راحله ندارد، این موارد قرینه است که عرف او را مستطیع میداند. ما قبلاً در این سخن مناقشه كردیم، لیکن امروز یك دلیل محكمی در مقابل میآوریم.
خلاصه آن که این روایات میگوید: هر کس حج بر او عرضه شد هر چند حیا کند اما او مستطیع است، با این که اگر شخصی که بذل میکند، از جهت رتبه پایینتر از مبذول داشته باشد، مسلماً عرف او را مستطیع نمیداند در حالی كه این روایات میگوید چنین شخصی مستطیع است.
به بیان دیگر، دو احتمال در این روایات وجود دارد:
1. این که بگوئیم آیه شریفه استطاعت عرفیه را میگوید، اما روایات توسعه دادند.
2. احتمال دوم آن است كه این روایات استطاعت در آیه شریفه را بیان میكند. استدلال ما در صورتی تمام است كه بتوانیم مطلب دوم را اثبات كنیم؛ یعنی بگوییم روایات استطاعت در آیه را معنا میکند. البته ممکن است بگوییم در برخی از روایات که حضرت اصلاً حرفی از آیه نمیزند معنای استطاعت را توسعه دادهاند.[5]
بنابراین، این روایات دو صورت دارد:
1. میگوئیم ائمه: میفرمایند: خود ما در آیه اضافه کرده و توسعه داده و میگوئیم: «من عرض علیه الحج» نیز ملحق به «من استطاع» در آیه است.
2. بیان دوم آن است که ائمه: در صدد معنا کردن «من استطاع» در آیه هستند. در این روایت آمده سبیل در آیه چیست؟ امام(عليه السلام) فرمود: «ما یحجّ به»، بعد میگوید: اگر به او مالی عرضه شود اما حیا کند؟ حضرت این شخص را نیز جزء «من استطاع» در آیه معنا میكند.
نتیجه آن که به صاحب مرتقی(قدس سره) عرض میكنیم اگر در این روایات نوشته بود كه استطاعت یعنی «الصحة فی البدن، الزاد و الراحله، حتی تخلیة السرب»، این موارد مصادیق عرفیه استطاعت میتوانست باشد؛ اما تنها این موارد نیامده، بلکه مواردی در روایات ذکر شده که از مصادیق عرفیه استطاعت نیستند. بنابراین، چارهای نیست كه بگوئیم «من استطاع» در آیه باید به استطاعت شرعیه معنا شود.
دیدگاه برگزیده
[1] ـ نکته: سه کتاب معتمد مرحوم خویی(قدس سره) (که جلد 26 موسوعه است) و الحجّ مرحوم شاهرودی (که 5جلد است) و تفصیل الشریعه مرحوم والد ما در باب حجّ، سه كتاب محوری است كه در مباحث حج بدان نیازمندیم، البته به کتابهای دیگری همانند المرتقی، جواهر و دیگر کتب در اینباره نیز در لابلای مباحث اشاره خواهد شد.
[2] ـ «باب10: بَابُ وُجُوبِ الْحَجِّ عَلَى مَنْ بُذِلَ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ وَ لَوْ حِمَاراً وَ وُجُوبِ قَبُولِهِ وَ إِنِ اسْتَحْیا وَ یجْزِیهِ عَنْ حَجَّةِ الْإِسْلَامِ.» وسائل الشیعة، ج11، ص39.
[3] ـ التهذیب 5- 3- 4، و الاستبصار 2- 140- 456؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 39، ح14185- 1.
[4] ـ تفسیر العیاشی 1- 192- 115؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 42، ح14194- 10.
نظری ثبت نشده است .