موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۱۶
شماره جلسه : ۱۰
-
خلاصه بحث گذشته
-
جمعبندی بحث
-
بررسی روایات دالّ بر اعتبار راحله
-
طائفه اول: اعتبار راحله مطلقا
-
روایت اول
-
روایت دوم
-
روایت سوم
-
طائفه دوم: اعتبار راحله در صورت عدم قدرت
-
روایت اول
-
دیدگاه والد معظَّم(قدس سره) پیرامون روایت
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
پس از آن که استطاعت در آیه شریفه را به استطاعت شرعیه معنا كرده و شواهدی اقامه كردیم كه مراد از «من استطاع» استطاعت شرعیه است، حال بحث در این است که آیا راحله برای بعید از مکه مطلقا شرط برای استطاعت است یا در صورت نیاز شرط است؟ نکتهای که باز تکرار میكنیم آن است که فرق است بین این كه بگوئیم آیه استطاعت عقلی یا عرفی را بیان میكند و روایات یك سری امور را اضافه كرده و اسمش را بگذاریم استطاعت شرعی و بین این که بگوئیم با توجه به روایات شارع از ابتدا استطاعت شرعیه را اراده كرده كه مدعای ما این است. در این استطاعت شرعیه زاد و راحله دخالت دارد.نکته دیگر آن که بحثی نیست در این كه راحله برای شخص بعید از مکه دخالت در استطاعت دارد، لیکن پرسش مطرح آن است که آیا مطلقا دخیل است یا در فرض حاجت دخیل است؟ آیا اگر كسی كه بعید است و قدرت بر مشی ندارد راحله تنها برای او شرط در استطاعت است یا كسی كه قدرت بر مشی هم دارد باز راحله برای او شرطیت دارد؟
امام خمینی(قدس سره) در تحریر میفرماید: «من غیر فرق بین القریب و البعید»[1]، مرحوم سید نیز در عروه به همین مسئله اشاره میكنند. در كلمات فقها مثل شیخ طوسی(قدس سره) در مبسوط و برخی دیگر، اصلاً مسئله قریب را مسلم گرفتند كه در آن راحله معتبر نیست، اما وقتی عبارات و فتاوای فقها مجموعاً بررسی میشود، معلوم میشود كه این نیز محل اختلاف است؛ یعنی در این كه آیا برای قریب راحله شرطیت در استطاعت دارد یا ندارد؟ خود این نیز اختلافی است، ولی نظر مرحوم امام مثل مرحوم سید مطلق است و میگویند راحله مطلقا شرطیت دارد.
جمعبندی بحث
بررسی روایات دالّ بر اعتبار راحله
1. یك طایفه روایاتی است كه دلالت دارد بر این كه راحله (فعلاً بحث زاد را نداریم) مطلقا یعنی ولو «مع عدم الحاجه و مع القدرة علی المشی من دون مشقةٍ» راحله شرطیت در استطاعت دارد.
2. طایفه دوم روایاتی است كه از آن استفاده میشود كه اگر كسی قدرت بر مشی دارد مستطیع است هر چند راحله هم نداشته باشد. حال باید این روایات را بخوانیم تا بعد ببینیم وجه جمع بین این روایات چیست؟
طائفه اول: اعتبار راحله مطلقا
روایت اول
حفص كناسی از امام صادق(عليه السلام) درباره این آیه سؤال كرد: «و لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا» که خداوند چه چیزی قصد کرده است («من استطاع» یعنی چه)؟ حضرت میفرماید: كسی كه بدنش صحیح است و راه برای او باز است و زاد و راحله هم دارد. بعد میفرماید: «فهو ممن یستطیع الحج أو قال ممن كان له مال» که این تردید از راوی است. راوی میگوید یا امام فرمود: «هو ممن یستطیع الحج» یا این که فرمود: «ممن كان له مالٌ».
خثعمی میگوید حفص كناسی به امام(عليه السلام) عرض كرد: «فإذا كان صحیحاً فی بدنه مخلّی فی سربه له زاد و راحله فلم یحج فهو ممن یستطیع الحج؟»، حضرت فرمود بله. این شاهد روشن است كه در اینجا كلمه «راحله» آمده و قیدی هم نداشته و مطلق است. روایات طایفه اولی روایاتی است كه به اطلاقش دلالت بر این دارد كه این راحله معتبر است؛ خواه احتیاج به راحله داشته باشد یا نداشته باشد.
به بیان دیگر، اگر راحله نباشد مطلقا (چه قدرت بر مشی داشته باشد و چه نداشته باشد) حج بر او واجب نیست؛ یعنی این روایت را كه مفهوم میگیرید، مفهومش اطلاق داشته و میگوید: «من لم یكن صحیحاً فی بدنه، من لم یكن مخلّی سربه، من لم یكن له زاد و راحله، لا یكون مستطیعاً» هر چند قدرت بر مشی هم داشته باشد، این اطلاق مفهوم روایت است.
روایت دوم
این روایت، روایت هفتم باب است. روایت ششم از شیخ صدوق(قدس سره) از پدرش بود. در این روایت نیز مراد از ابیه ابتدای سند، پدر شیخ صدوق است و روایت صحیحه میباشد. مفهوم این روایت نیز آن است كه اگر زاد و راحله نداشته باشد هر چند قادر بر مشی هم باشد باز مستطیع نیست.
روایت سوم
این روایت، حدیث پنجم باب است. برخی گفتهاند منظور از محمد بن ابیعبدالله همان محمد بن جعفر بن محمد بن عون الاسدی است که ثقه و صحیح الحدیث است. فقط در رجال نجاشی آمده كه محمد بن جعفر بن عون الاسدی «روی عن الضعفاء و كان یقول بالجبر و التشبیه»[5]، اما در حدیث او را ثقه میدانند.
نكته دیگر آن که در رجال نجاشی آمده: «روی عنه احمد بن محمد بن عیسی»؛ احمد بن محمد بن عیسی از او نقل میكند، در حالی كه اینجا كلینی از او نقل میكند؛ چون حدیث قبلی و حدیث سوم محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم است، حدیث چهارم «و عن محمد بن ابیعبد الله» یعنی «محمد بن یعقوب عن محمد بن ابیعبدالله» و این با کلام نجاشی که میگوید: احمد بن محمد بن عیسی از او روایت نقل میکند ناسازگار است؛ چرا که طبقات آنها با هم اختلاف دارند. بنابراین به نظر میرسد محمد بن ابیعبدالله در ابتدای این سند، غیر از محمد بن جعفر بن محمد بن عون است.[6]
راوی بعدی موسی بن عمران است که در کتب رجالی توثیق خاصی برای او ذکر نشده و تنها توثیق عامی که میتوان برای او ذکر کرد، ذکر نام او در اسناد کتاب کامل الزیارات است.[7]
مردی از قَدَریها و جبریها از امام صادق(عليه السلام) سؤال میکند: «یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا أَ لَیسَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الِاسْتِطَاعَةَ»، قدری بر اساس طرز تفکر خودش این سؤال را كرد كه خدا استطاعت و قوت بدنی برای مردم قرار داده، چرا دیگر فرموده: «من استطاع»؟ حضرت در پاسخ فرمود: وای بر تو! مراد خدا از استطاعت زاد و راحله است نه فقط استطاعت بدنی. این روایت نیز اطلاق دارد و اطلاقش این است كه اگر راحله نباشد مستطیع نیست هر چند قادر بر مشی باشد.
روایت چهارم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ فِی عُیونِ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا(عليه السلام) فِی كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ: وَ حِجُّ الْبَیتِ فَرِیضَةٌ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا وَ السَّبِیلُ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ مَعَ الصِّحَّةِ.[8]
آخرین حدیثی که از این طایفه میخوانیم روایت فضل بن شاذان است. طریق شیخ صدوق(قدس سره) به فضل بن شاذان عبارت است از: «و ما كان فیه عن الفضل بن شاذان من العلل الّتی ذكرها عن الرّضا علیه السّلام فقد رویته عن عبد الواحد بن عبدوس النّیسابوری العطّار- رضی اللّه عنه- عن علی ابن محمّد بن قتیبة، عن الفضل بن شاذان النیسابوری، عن الرّضا(عليه السلام)»[9]
1. او از مشایخ شیخ صدوق(قدس سره) است و شیخ الاجازه بودن دالّ بر وثاقت راوی است (آن هم استاد شاگردی مثل شیخ صدوق(قدس سره) باشد).
2. شیخ صدوق(قدس سره) در یك مورد دو حدیث نقل میكند که در سند یك حدیث عبدالواحد بن محمد بن عبدوس است و میگوید چون در حدیث دوم این فرد قرار دارد، لذا در نزد من اصح است.[11]
قرینه دالّ بر وثاقت علی بن محمد بن قتیبه نیز عبارت است از این که نجاشی درباره او مینویسد: كشی بر او اعتماد كرده است.[12] بنابراین سند صدوق(قدس سره) به فضل بن شاذان نسبت به آن روایاتی كه امام هشتم(عليه السلام) در كتابش به مأمون نوشته درست است هر چند تفرشی گفته كه این طریق ضعیف است، لیکن برای ما وجهی ندارد؛ چرا که در این طریق دو راوی قرار دارد که هر دو نفر با توجه به این قرائنی كه ذکر شد موثقاند.
امام رضا(عليه السلام) فرمود: «وَ حِجُّ الْبَیتِ فَرِیضَةٌ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا وَ السَّبِیلُ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ مَعَ الصِّحَّةِ»، شاهد این است كه در این روایت نیز مسئله زاد و راحله مطرح شده است. بنابراین، این طائفه روایاتی است كه راحله را به صورت مطلق آورده و مفهومش این است كه اگر راحله نباشد هر چند قدرت بر مشی باشد حج واجب نیست.
طائفه دوم: اعتبار راحله در صورت عدم قدرت
روایت اول
محمد بن مسلم از امام باقر(عليه السلام) میپرسد: اگر به كسی حج عرضه شد و استحیا كرد آیا مستطیع است؟ امام(عليه السلام) میفرماید: او مستطیع است. حضرت در ادامه میفرماید: این شخص چرا استحیا میكند؟! اگر حج بر او عرضه شود هر جور شده هر چند بر روی حمار معیوب باید حج را انجام بدهد. اگر میتواند یك مقدارش را راه برود و یك مقدار را سواره، باز هم باید انجام بدهد.
آنچه از روایت میفهمیم این است كه در ذیل روایت امام(عليه السلام) میفرماید: «فإن كان یستطیع عن یمشی بعضاً و یركب بعضاً فلیفعل» پس راحله لازم ندارد.
دیدگاه والد معظَّم(قدس سره) پیرامون روایت
این در حالی است که ظاهر عبارت: «لِمَ یستحیی» اعتراض نیست (و نمیخواهد اعتراض كند كه چرا این كسی كه حج بر او عرضه شده قبول نكرد حج برود)، بلكه ظاهرش این است كه كسی كه حج بر او عرضه شود و استحیا کرده و حج را ترك كند حج بر او مستقر میشود.
[1] ـ تحریر الوسیلة، ج1، ص: 372.
[2] ـ الكافی (ط - الإسلامیة)؛ ج4، ص: 267، ح2؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 34، ح14170- 4.
[3] ـ التوحید- 350- 14؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 35، ح14173- 7.
[4] ـ الكافی 4- 268- 5؛ وسائل الشیعة، ج11، ص: 35-34، ح14171- 5.
[5] ـ «محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدی أبو الحسین الكوفی ساكن الری. یقال له محمد بن أبی عبد الله، كان ثقة، صحیح الحدیث، إلا أنه روى عن الضعفاء. و كان یقول بالجبر و التشبیه و كان أبوه وجها روى عنه أحمد بن محمد بن عیسى. له كتاب الجبر و الاستطاعة. أخبرنا أبو العباس بن نوح قال: حدثنا الحسن بن حمزة قال: حدثنا محمد بن جعفر الأسدی بجمیع كتبه قال: و مات أبو الحسین محمد بن جعفر لیلة الخمیس لعشر خلون من جمادى الأولى سنة اثنتی عشرة و ثلاثمائة. و قال ابن نوح: حدثنا أبو الحسن بن داود قال: حدثنا أحمد بن حمدان القزوینی عنه بجمیع كتبه.» رجال النجاشی - فهرست أسماء مصنفی الشیعة؛ ص: 373، شماره1020.
[6] ـ مقرِّر: به نظر میرسد ضمیر «عنه» در کلام نجاشی که میگوید: «روی عنه احمد بن محمد بن عیسی» به پدر محمد بن جعفر بن محمد بن عون (یعنی جعفر بن محمد بن عون) بر میگردد نه به خود محمد بن جعفر بن محمد بن عون. در این صورت میتوان محمد بن ابیعبدالله را همان محمد بن جعفر بن عون گرفت؛ زیرا نقل کلینی(قدس سره) از او دیگر بعید به نظر نمیرسد.
[7] ـ كامل الزیارات، ص 35 و ص 320، ح6.
[8] ـ عیون أخبار الرضا (علیه السلام) 2- 124- 1؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 35، ح14172- 6.
[9] ـ من لا یحضره الفقیه؛ ج4، ص: 457؛ وسائل الشیعة، ج30، ص: 86، شماره253.
[10] ـ «و إلى الفضل بن أبی قرّة ضعیف، و كذا إلىٰ الفضل بن شاذان من العلل الّتی ذكرها عن الرضا(عليه السلام).» نقد الرجال، ج5، ص: 396.
[11] ـ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص127، ح2.
[12] ـ «علی بن محمد بن قتیبة النیشابوری (النیسابوری) علیه اعتمد أبو عمرو الكشی فی كتاب الرجال. أبو الحسن، صاحب الفضل بن شاذان و روایة كتبه. له كتب، منها: كتاب یشتمل على ذكر مجالس الفضل مع أهل الخلاف و مسائل أهل البلدان. أخبرنا الحسین قال: حدثنا أحمد بن جعفر قال: حدثنا أحمد بن إدریس عنه بكتابه.» رجال النجاشی - فهرست أسماء مصنفی الشیعة؛ ص: 259، شماره678.
نظری ثبت نشده است .