موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۳
شماره جلسه : ۱
-
بحث جدید: استطاعت
-
دیدگاه صاحب جواهر پیرامون استطاعت
-
دلیل اول وجوب استطاعت: آیه 97 آلعمران
-
«استطاعت» در لغت
-
دیدگاه محقق خویی در مورد آیه: ارشاد به حکم عقل
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث جدید: استطاعت
در دو سال گذشته بحث ما در كتاب الحج رسید به شرط سوم از شرایط وجوب حج كه عبارت از استطاعت است که بسیار مهم است. مرحوم سید در عروه 110 مسئله در مورد شرط استطاعت دارد كه مرحوم امام در تحریر در حدود 70 مسئله را ذکر کرده که بعضیها را هم تلفیق كردند. خود این بحث از استطاعت شاید از محوریترین بحثهای كتاب الحج باشد.امام خمینی(قدس سره) در تحریر میفرماید: «ثالثها الاستطاعة من حیث المال و صحة البدن و قوته و تخلیة السرب و سلامته و سعة الوقت و كفایته»[1]، استطاعت یكی استطاعت مالی است دوم استطاعت بدنی است، سوم استطاعت طریقی است (معانی مختلفی برای «تخلیة السرب» ذكر شده که یك معنایش راه است؛ یعنی راه باز باشد)، چهارم استطاعت زمانی است؛ یعنی زمانش به اندازهای باشد كه بتواند برود و حج را انجام بدهد.
مرحوم سید هم در عروه نظیر همین عبارت را دارد، محقق در شرایع میفرماید: «الشرط الثالث» و كلمه استطاعت را نمیآورد، میگوید: «الزاد و الراحله»، اینجا بسیاری از فقها مانند مرحوم حكیم در مستمسك، مرحوم والد ما در تفصیل الشریعه، عبارت صاحب جواهر را در اول این بحث مطرح میكنند.
دیدگاه صاحب جواهر پیرامون استطاعت
1. «باجماع المسلمین»
2. «و النص فی الكتاب المبین» (آیه شریفه: «و لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا»[2])،
3. «و المتواتر من سنة سید المرسلین»،
4. «بل لعل ذلك (یعنی اشتراط استطاعت) من ضروریات الدین كاصل وجوب الحج»[3]؛ یعنی همان طوری كه خود اصل وجوب حج ضروری دین است شرطیت استطاعت هم از ضروریات دین است.
اینجا مرحوم والد ما نكتهای را میفرماید که مراد صاحب جواهر(قدس سره) از ضروری دین در اینگونه موارد ضروری فقه است؛ زیرا اگر كسی ضروری دین را انكار كند مستلزم خروج از دین میشود، حال اگر كسی گفت من شرطیت استطاعت را برای وجوب حج قبول ندارم و آدمی هم كه مستطیع نیست برایش واجب است به هر نحوی خودش را به حج برساند، این مستلزم خروج از دین نمیشود.
به هر حال اگر كسی یك ضروری را «من حیث إنه ضروری» منکر شود، مثلاً وجوب نماز از ضروریات دین است اگر انكار كرد، آیا این موجب خروج از دین میشود یا نه؟ یا باید بگوییم انكار ضروری موضوعیت داشته و اگر کسی منکر ضروری «من حیث انه ضروری» شود، کافر است و یا باید بگوییم انکار ضروری موضوعیت ندارد، بلکه اگر مستلزم انكار رسالت شد این مستلزم خروج از دین است كه ما همین را اختیار كردیم، ولی در هر صورت وقتی میگوئیم ضروری، طبق قول مشهور میشود که: «من أنكره فقد خرج عن الدین» در حالی كه بالبداهه میدانیم كه اگر كسی شرطیت استطاعت را انكار كرد این خروج از دین لازم نمیآید؛ چرا که انکار استطاعت مستلزم انكار رسالت نیست.
در اجماع علما و فقها این بحث مطرح میشود كه یمكن كه این اتفاق مستند به یك روایت یا آیهای باشد، در نتیجه میشود اجماع مدركی و اجماع مدركی طبق دیدگاه مشهور (که ما قبول نداریم) حجیت ندارد، لیکن باید توجه داشت که بحث اجماع مدرکی در اجماع العلما میآید، اما اگر یك چیزی اجماع المسلمین شد مدرك در آن تصور نمیشود، بلکه فوق مدرك است.
به بیان دیگر، نمیشود بگوئیم مسلمین (یعنی كل مسلمٍ فی كل شهر فی كل زمانٍ من الاول الی الآن) همه به این روایت تمسك كردند، آنجا دیگر معنا ندارد. اجماع مسلمین یعنی جمیع المسلمین من العلما و غیر العلماء، من العامه و الخاصه. قبلاً نیز گفته شد که شاید در تمام موارد ضروری، اجماع المسلمین وجود داشته باشد یا بالعكس بگوئیم اگر چیزی اجماع المسلمین شد این از ضروریات است.
توجه به این نکته نیز لازم است که چیزی كه ضروری است نیازی به دلیل ندارد، مثلاً میگوئیم چرا نماز واجب است؟ لازم نیست ما آیات قرآن بر نماز را بخوانیم، نماز جزء ضروریات دین است، دلیل نمیخواهد. یكی از تعاریف ضروری این است كه نیازی به دلیل ندارد و لذا در این ضروریات اجتهاد هم معنا ندارد؛ چون وقتی نیاز به دلیل ندارد در چه چیزی انسان میخواهد مناقشه کرده و بحث کند. بنابراین، چون نیازی به دلیل ندارد، خودش موضوعیت داشته و نیازی هم به دلیل ندارد.
در اول بحث اجتهاد و تقلید مرحوم سید و دیگران دارند كه در ضروریات اجتهاد راه ندارد؛ زیرا اصلاً دلیل نمیخواهد و چیزی كه نیازی به استدلال دارد شخص اجتهاد میكند که آیا درست است یا نه؟ اما چیزی كه نیاز به دلیل ندارد نیازی به اجتهاد نداشته و اصلاً اجتهاد در آن راه ندارد.
لذا میشود گفت هر گاه اجماع المسلمین باشد ضروری دین است، هر جایی ضروری دین است اجماع المسلمین را دارد. نکته دیگر آن که، از سیره متشرعه كشف قول معصوم علیه السلام میشود، لذا از این جهت اجماع المسلمین از همه اینها بالاتر است، از اجماع علمای امامیه یا از اجماع علمای فریقین از همه اینها بالاتر است.
در مورد وجوب حجّ و این که بگوئیم در اسلام حج واجب است، اگر آیه: «لله علی الناس» را هم نداشتیم، از صدر اسلام تا الآن هر مسلمانی حج را از علائم دین میداند و میشود گفت اجماع المسلمین خودش دلیل است و لازم نیست كه اجماع علما باشد.
نکته شایان ذکر آن است که نمیشود گفت شرط بودن استطاعت فقط ضروری فقه است؛ چون یك مطلبی است كه خود مسلمین هم بر آن اتفاق دارند آن هم قاطبه مسلمین و نمیشود بگوئیم فقه این را آورده است، از اول از هر مسلمانی بپرسی میگوید حج بر مستطیع واجب است.
دلیل اول وجوب استطاعت: آیه 97 آلعمران
«إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًى لِلْعَالَمِینَ * فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنِ الْعَالَمِینَ»
پیرامون عبارت: «و من کفر» بحث مفصلی را مطرح کردیم، اما آنچه الآن باید مورد بررسی قرار گیرد آن است که آیه میفرماید: «لله علی الناس حج البیت»؛ بر خدا بر گردنِ مردم حجّ البیت است، «حَج» به معنای قصد است، قصد به زیارت مكان مخصوص برای انجام اعمال مخصوص، اصلاً حَج یعنی قصد للزیاره یعنی مكان مخصوص، رفتنِ به سوی این بیت برای انجام اعمال.
بعد میفرماید: «من استطاع» که از جهت ادبی بدل بعض از کل از «الناس» است؛ یعنی آیه میگوید برای همه حج واجب نیست، بلکه برای «من استطاع» واجب است. ضمیر «الیه» در «من استطاع إلیه» به بیت برمیگردد؛ یعنی «من استطاع الی البیت»، البته احتمال این كه به حَج هم برگردد هست، اما ظهور در بیت دارد. متعلق «الیه» کلمه «سبیلاً» مؤخر است و نقش خود «سبیلاً» یا احتمال دارد تمییز از استطاعه باشد؛ یعنی «من استطاع» چه نوع استطاعتی؟ راه، تا كجا؟ تا بیت. یك احتمال دیگر آن که مفعول به «استطاع» باشد، «من استطاع سبیلا إلی البیت».
بحثی که در ادامه مطرح میشود آن است که استطاعت به چه معناست؟ بحث دوم آن است که «استطاع إلی البیت» یعنی چه؟ یا به عبارت دیگر استطاعت سبیلی إلی البیت به چه معناست؟
در یك معنای اجمالی میگوئیم استطاعت سبیلی إلی البیت، یعنی وصول إلی البیت؛ یعنی كسی كه بتواند از خانهاش خودش را به آنجا برساند. استطاعت به معنای قدرت و طاقت است هر چند در بعضی از كتب لغوی گفتهاند استطاعت اخص از قدرت است؛ یعنی یك قدرت خاصی است.
«استطاعت» در لغت
راغب در مفردات میگوید: «الاستطاعة عند المحققین اسمٌ للمعانی التی بها یتمكن الانسان مما یریده من احداث الفعل و هی اربعة اشیاء»؛ استطاعت نزد محققین اسم برای یك مقدماتی است كه برای احداث یك فعل است و آن مقدمات چهار تاست: «بنیةٌ مخصوصة للفاعل»؛ یك قدرتی كه فاعل باید انجام بدهد، «و تصورٌ للفعل و مادة قابلة لتأثیره و آلةٌ إن كان الفعل آلیاً كالكتابة فإن الكاتب یحتاج إلی هذه الاربعة فی ایجاده للكتابه یقال فلانٌ غیر مستطیعٍ للكتابه إذا فقد واحداً من هذه الاربعة و متی وجدَ هذه الاربعة كلها فمستطیعٌ مطلقا». بعد در ادامه میگوید: «و الاستطاعة اخصّ من القدرة»[6]، پس معنای استطاعت یعنی قدرت.
بنابراین، اكثر لغویین گفتند همان قدرت است البته یك قدرتی است كه فقط قدرت بر فعل نیست، بلکه مقدماتش، طریقش، زمانش، اینها نیز باید باشد تا میشود استطاعت كه یك قدرت خاص بشود. این در حالی است که در آیه اصلاً بحث خود فعل حج مطرح نیست (بحث استطاعه إلی الحج مطرح نیست)، بلکه بحث استطاعت سبیلی مطرح است. آیه این را میگوید.
دیدگاه محقق خویی در مورد آیه: ارشاد به حکم عقل
[1] ـ تحریر الوسیلة، ج1، ص: 372.
[2] ـ «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنِ الْعَالَمِینَ » سوره آلعمران، آیه 97.
[3] ـ جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، ج17، ص: 248.
[4] ـ «و الاستطاعة: هی الإطاقة و القدرة، و ربما قالوا اسطاع یسطیع بحذف التاء و فی قراءة حمزة فَمَا اسْطاعُوا أَنْ یظْهَرُوهُ بالإدغام، فجمع بین الساكنین. قوله: فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ [94/ 16] مر فی" وقى". قوله: لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْراً* [18/ 67] أی لن تقدر على ما أفعل.» مجمع البحرین؛ ج4، ص: 371.
[5] ـ لسان العرب، ج8، ص: 242.
[6] ـ مفردات ألفاظ القرآن، ص: 530.
نظری ثبت نشده است .