موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۹/۱۷
شماره جلسه : ۳۳
-
خلاصه بحث گذشته
-
جمعبندی بحث
-
دیدگاه مرحوم شاهرودی
-
پرسش و پاسخ
-
بررسی فرع سوم
-
دیدگاه فقیهان در فرع سوم
-
بررسی نظریة اول: دیدگاه مرحوم شاهرودی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
در جلسات گذشته بیان شد که امام خمینی(قدس سره) در مسئله دوازده[1] سه فرع را مطرح میكند. فرع اول و دوم ذکر شد و فرع سوم عبارت است از: «بل لو أحرم متسكعاً»؛ حال اگر از شهرشان با زحمت رفته و به میقات رسید، در میقات هم متسکعاً و با زحمت محرم شد و راحله هم ندارد، باید با حرج برود، اما یكی دو ساعت بعد از احرام یك كسی گفت این ماشین اگر میخواهی تا مكه بروی برایت حرجی نباشد، «فاستطاع»؛ یعنی زاد و راحله برایش فراهم شد، «و كان أمامه میقاتٌ آخر»؛ در صورتی كه در جلوی او یك میقات دیگری باشد، «یمكن القول بوجوبه و إن لا یخلو من اشكالٍ»[2]؛ مرحوم امام میفرماید ممكن است این را بگوییم واجب است و حجة الاسلام هم میشود و اما بعد میفرماید خالی از اشكال نیست.جمعبندی بحث
نتیجه بحث این شد که اگر كسی میداند كه اگر به میقات برود از میقات مستطیع است، الآن باید راه بیفتد و خودش را به میقات برساند و حجّ را انجام دهد نظیر آنچه در مقدمات مفوِّته میگوییم در اینجا نیز باید بگوییم. به بیان دیگر مستفاد از ادله، «استطاعت» است، اما قید استطاعت «من البلد» در ادله نیامده است، خداوند میفرماید: «و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً»[3] و در این آیه نیامده: «من استطاع من بلده».در نتیجه اگر برای کسی استطاعت از غیر بلدش حاصل شد باز هم مستطیع است و باید به حج برود، مثلاً اگر كسی ایرانی است و به عراق یا شام رفته و آنجا مستطیع شد، باید از همان جا به حج برود. در نتیجه «المعتبر هو الاستطاعة» و حداقل استطاعت آن است كه از میقات به بعد مستطیع باشد. حال اگر كسی قبل المیقات هم مستطیع شد (مثلاً ده كیلومتری میقات مستطیع شد) باز حج بر او واجب است.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود آن است که اگر كسی میداند که در ایران مستطیع نبوده و زاد و راحله ندارد، اما از عراق تا مكه زاد و راحله دارد، آیا میتوان گفت که بر او نیز واجب است كه از ایران به عراق برود؟ فقها فرمودند: این از باب تحصیل استطاعت است و تحصیل استطاعت واجب نیست.
دیدگاه مرحوم شاهرودی
مرحوم شاهرودی در کتاب الحجّ بعد از این كه قول سید(قدس سره) را میآورند (كه «یعتبر الاستطاعة من مكانه لا من بلده»؛ استطاعت از مکانش معتبر است نه از شهر خودش) میفرماید: «لعدم دخل المكان فی تحقق الموضوع، لا علی نحو السببیة التامة و لا علی نحو جزء السبب»؛ زیرا مكان در موضوع (كه استطاعت است) نه به نحو تمام السبب دخالت دارد و نه جزء السبب، «فلو حصل له ذلك العنوان فی أی مكانٍ ولو قبل المیقات وجب علیه الحج لتمامیة الموضوع»[4]؛ موضوع حاصل میشود.پرسش و پاسخ
حال باید دید که آیا بین این بحث و باب صلاة فرق است یا خیر؟ در صلاة كسی قبل از وقت نماز (یعنی قبل از وجوب) یك آبی دارد و اگر این آب را برای وضو نگه ندارد نمیتواند وضو گرفته و نماز بخواند، حال اگر آب را بخواهد دور بریزد و این مقدمه را تفویت كند عقل میگوید این كار بر خلاف انقیاد و امتثال است و برای امتثال باید این آب را نگه داری تا در وقت وضو بگیری و نماز بخوانی. آیا در این بحث نیز همانند باب صلاة میتوان گفت اگر به میقات برویم یا قبل المیقات، آنجا استطاعت داریم و به همین جهت باید به میقات برود و نرفتن او مثل مقدمات مفوته است و عقل میگوید باید این كار را انجام داد یا این كه در اینجا فرق وجود دارد؟نکته قابل توجه آن است که شرط وجوب حج استطاعت است و شرایط تكلیف و شرایط وجوبیه لزوم تحصیل ندارد. در مثال آب، اگر كسی میداند که اگر قبل از وقت حركت كند و به فلان جا برود، آب گیر میآورد و میتواند وضو بگیرد، آیا الآن رفتنِ برای تحصیل آب لازم است؟ خیر، لزومی ندارد.
در فقه میگویند برای آب باید این مقدار مسافت در این مقدار مسافت را برود تا یقین پیدا كند آب نیست، اما الآن كسی میداند كه اگر الآن یك كیلومتر آن طرفتر برود یك مقدار آب هست و میتواند با آن وضو بگیرد، رفتنِ به آنجا و تهیه این آب واجب نیست، اما وقتی آب در اختیارش است، نمیتواند آن را هدر دهد. بنابراین مقدمات مفوته جایی است كه انسان به اختیار خودش مقدمه را تفویت میكند و تفویت او موجب تفویت ذیالمقدمه میشود که در اینجا عقل میگوید باید حفظ كند، اما قانون و قاعده در شرط تكلیف این نیست که تحصیل شرط تكلیف لازم است.
یکی از نکاتی که در فرع دوم باید توجه داشت توجه به این پرسش است که از سویی وقتی میگوییم در استطاعت راحله معتبر است و میگوییم از زمانی كه شما مستطیع شدی باید راحله داشته باشی و باید برای رفت و برگشت از حجّ برای شخص مهیّا باشد، اما از سوی دیگر میگویید اگر شخص راحله نداشته و خود را متسكعاً به میقات رساند و در آنجا راحله پیدا کرد حج بر او واجب است!
به بیان دیگر در گذشته گفته شد که اگر كسی راحله ندارد، لیکن قدرت بر مشی دارد و میتواند پیاده از ایران به مكه برود و برگردد باز چنین شخصی مستطیع نیست و حجّ بر او واجب نمیباشد و مُجزی از حجّة الاسلام نیست، اما در اینجا میگویید اگر پیاده و متسکّعاً تا میقات رفت و در آنجا راحله در اختیارش گذاشتند و در میقات شرایط استطاعت حاصل شد، باید حتماً حج برود.
بنابراین در اینجا باید دید که فرق بین این دو فرع چیست؟ كسی که قبل از وقت نماز هنوز (یعنی قبل از وجوب نماز) آبی برای وضو و طهارت (كه شرط برای نماز است) دارد، در اینجا فقها فتوا میدهند كه جایز نیست که این آب را هدر دهد و باید آب را نگه دارد تا در وقتش وضو گرفته و نماز بخواند، اما كسی كه میداند از اینجا به میقات برود آنجا مستطیع میشود اینجا میگویند: واجب نیست که به میقات برود.
در پاسخ میگوییم اگر كسی قبل از اشهر حج مستطیع شد، حفظ این استطاعت واجب است هر چند هنوز زمان وجوب حج نیامده باشد و تفویت آن حرام است، اما تحصیل واجب نیست؛ یعنی میدانم اگر به میقات برسم آنجا مستطیع میشود، این برای من وجوب رفتن ندارد؛ زیرا تحصیل مقدمات وجوبیه لازم نیست. بنابراین در اینجا مراد ما مقدمات وجوبیه است و مقدمات وجوبیه از محل نزاع خارج است، اما این که میگویید آیا مقدمه واجب، واجب است یا خیر؟ در مقدمات وجودیه است. حال در این مسئله «اذا علم بحصول جمیع الاستطاعة فی المیقات»؛ یعنی الآن مستطیع نیست، اما اگر به میقات برود تمام استطاعت حاصل است، یا این که علم دارد که اگر به میقات برود، جزء مكمل استطاعت برای او حاصل میشود، در همه فروض لازم نیست که به میقات برود.
بررسی فرع سوم
امام خمینی(قدس سره) در فرع سوم میفرماید: «بل لو احرم متسكعاً فاستطاع»، اگر با زحمت خود را به میقات رسانده و در آنجا مستطیع شد؛ یعنی در حال احرام مستطیع نیست و به احرام حج استحبابی مُحرم میشود، حال که احرامش تمام میشود چند دقیقه بعد، شخصی یك مالی به او میبخشد و او مستطیع میشود، «و كان امامه میقات آخر»؛ بعد از این و در جلوی او یك میقات دیگری هم وجود دارد، «یمكن القول بوجوبه و إن لا یخلو من اشكالٍ»[5]، در اینجا امام(قدس سره) از مرحوم سید تبعیت کرده است، سید(قدس سره) میگوید: «أمكن أن یقال بوجوبه و إن كان لا یخلو عن اشكالٍ».[6]صورت مسئله عبارت است از: «حصول الاستطاعه بعد الاحرام»؛ یعنی اگر شخصی بعد از این كه به احرام حج استحبابی محرم شد مستطیع شود، آیا اینجا بگوییم كه این استطاعت اثری نداشته و این حج را باید تا آخر به نحو استحبابی تمام كند؟ اگر این استطاعت برای سال آیندهاش باقی ماند حجة الاسلام انجام بدهد، اگر باقی نماند چیزی بر ذمّه او نیست؟
دیدگاه فقیهان در فرع سوم
مرحوم شاهرودی همین نظر را داشته و میفرماید این حج بر او واجب نیست و همین حج استحبابیاش را ادامه بدهد، فرقی هم نمیكند در جلوی او میقات دیگری باشد یا میقات دیگری نباشد. مرحوم سید میگوید: «أمكن أن یقال بوجوبه»، امام(قدس سره) هم به صورت «امكنه» میگویند و بعد هم میگویند: «و إن لا یخلو من اشكالٍ»؛ یعنی بالأخره برمیگردند. طبق نظر امام(قدس سره) و مرحوم سید این شخص باید احتیاطاً این حج را تا آخر تمام كند و بعد كه تمام كرد، سال بعد باید انجام بدهد نه این كه «إذا حصل الاستطاعه».بنابراین كسی حج مستحبی را محرم شد در اینجا واجب است که به عنوان استحباب این حجّ را تمام کند، در این صورت امام(قدس سره) میفرماید: «امكن أن یقال بوجوبه»؛ یعنی این حجّ را به عنوان وجوبی تمام كند، اما نمیدانیم این كفایت میكند یا خیر؟ سال بعد هم باید انجام بدهد، بر خلاف محقق خویی(قدس سره) که میگویند: «یتعین علیه»؛ این حج بر او واجب است و اصلاً بحث حجّ استحبابی كنار میرود و باید تا آخر بعنوان الوجوب انجام دهد.
خلاصه آن که سه دیدگاه در این مسئله وجود دارد:
1. دیدگاه مرحوم شاهرودی است كه میگویند واجب نیست و عنوان استحباب تمام میكند.
2. دیدگاه سید یزدی(قدس سره) و امام خمینی(قدس سره) و سایر محشّین (که هیچ كس در اینجا حاشیه ندارد) است كه بگوییم: «أمكن القول بوجوبه و ان کان لا یخلو من اشكالٍ»، لازمه این دیدگاه آن است كه این را بعنوان الوجوب تمام كند نه بعنوان الاستحباب.
3. دیدگاه محقق خویی(قدس سره) است كه میگویند انقلاب به وجود میآید؛ یعنی الآن بعد الاحرام که مستطیع میشود از اول این حجّش واجب بوده و انقلاب به وجوب پیدا میكند.[7]
بررسی نظریة اول: دیدگاه مرحوم شاهرودی
مرحوم شاهرودی میفرماید: ظاهر ادله كه میگوید: «من استطاع»، ظهور در این دارد كه «من استطاع من اول اجزاء الحج إلی آخره»، به تعبیر ایشان صرف الوجودِ استطاعت كافی نیست، بلکه اگر از اول تا آخر حج، مسمّای استطاعت بود كفایت میكند. بنابراین شرط وجوب حجّ، استطاعت است و استطاعت نیز باید به این نحو باشد. به همین جهت اگر استطاعت بعد الاحرام حاصل شد فایدهای نداشته و وجود میقات دیگر اثری ندارد؛ زیرا «لا احرام فی احرامٍ»؛ كسی كه محرم شده به احرام استحبابی (و به عنوان حج استحبابی) اگر جلوی او یك میقات دیگری هم باشد و در آنجا بخواهد دوباره به احرام حج واجب محرم شود، در اینجا احرام در احرام میشود و قاعده کلی آن است که: «لا احرام فی احرامٍ». بنابراین، این قاعده دلالت بر این دارد كه میقات دیگر باشد یا نباشد، این شخص باید تا پایان اعمال به عنوان الاستحباب ادامه دهد.[1] ـ «مسألة 12: لا يعتبر الاستطاعة من بلده و وطنه، فلو استطاع العراقي أو الايراني و هو في الشام أو الحجاز وجب و إن لم يستطع من وطنه، بل لو مشى إلى قبل الميقات متسكعا أو لحاجة و كان هناك جامعا لشرائط الحج وجب، و يكفي عن حجة الإسلام، بل لو أحرم متسكعا فاستطاع و كان أمامه ميقات آخر يمكن القول بوجوبه و إن لا يخلو من إشكال.» تحرير الوسيلة؛ ج1، ص: 373.
[2] ـ «مسألة12: لا يعتبر الاستطاعة من بلده و وطنه، فلو استطاع العراقي أو الايراني و هو في الشام أو الحجاز وجب و إن لم يستطع من وطنه، بل لو مشى إلى قبل الميقات متسكعا أو لحاجة و كان هناك جامعا لشرائط الحج وجب، و يكفي عن حجة الإسلام، بل لو أحرم متسكعا فاستطاع و كان أمامه ميقات آخر يمكن القول بوجوبه و إن لا يخلو من إشكال.» تحرير الوسيلة، ج1، ص373.
[3] ـ سوره آلعمران، آیه 97.
[4] ـ «قوله (قده): (إنما يعتبر الاستطاعة من مكانه لا من بلده.). لا كلام لنا في ذلك لعدم دخل المكان في تحقق الموضوع لا على نحو السببية التامة و لا على نحو جزء السبب، بل المدار إنما هو على حصول المكنة و الاستطاعة فلو حصل له ذلك العنوان- في أي مكان و لو قبيل الميقات- وجب عليه الحج لتمامية الموضوع، فالعراقي إذا استطاع و هو في الشام وجب عليه و ان لم يكن عنده بقدر الاستطاعة من العراق فما أفاد المصنف (قده) متين جدا.» كتاب الحج (للشاهرودي)؛ ج1، ص: 105.
[5] ـ تحرير الوسيلة، ج1، ص: 373، مسئله 12.
[6] ـ «مسألة6: إنما يعتبر الاستطاعة من مكانه لا من بلده فالعراقي إذا استطاع و هو في الشام وجب عليه و إن لم يكن عنده بقدر الاستطاعة من العراق بل لو مشى إلى ما قبل الميقات متسكعا أو لحاجة أخرى من تجارة أو غيرها و كان له هناك ما يمكن أن يحج به وجب عليه بل لو أحرم متسكعا فاستطاع و كان أمامه ميقات آخر أمكن أن يقال بالوجوب عليه و إن كان لا يخلو عن إشكال.» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 430.
[7] ـ موسوعة الإمام الخوئي، ج26، ص: 71.
نظری ثبت نشده است .