موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۱۷
شماره جلسه : ۱۱
-
خلاصه بحث گذشته
-
روایت دوم از طائفه دوم
-
روایت سوم
-
دیدگاه محقق خویی(قدس سره) و نقد آن
-
روایت چهارم
-
روایت پنجم
-
دیدگاه محقق خویی پیرامون روایت پنجم
-
ارزیابی دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است كسی كه دور از مكه است و مسلّماً راحله در استطاعت او شرطیت دارد، آیا به صورت مطلق شرطیت دارد؟ یعنی هر چند قادر بر مشی باشد یا این که به صورت مطلق شرطیت ندارد و تنها اگر قدرت بر مشی ندارد راحله معتبر است، اما اگر قدرت بر مشی دارد باید پیاده برود و او نیز مستطیع است. دو طائفه از روایات بیان شد که در اینجا ادامه روایات طائفه دوم را ذکر میکنیم.روایت دوم از طائفه دوم
در این روایت حلبی به امام صادق(عليه السلام) عرض میكند: اگر به او زاد و راحله عرضه شود و او نیز استحیا كند، آیا مصداق آیه شریفه است؟ حضرت فرمود: بله، «مَا شَأْنُهُ یسْتَحْیی وَ لَوْ یحُجُّ عَلَى حِمَارٍ أَجْدَعَ أَبْتَرَ»، این «ما» به نظر ما نافیه است؛ یعنی نباید استحیا كند هر چند سوار بر یک حمار معیوب شده و حج به جا آورد. بعد میفرماید: «فإن كان یستطیع» كه در نسخه تهذیب و استبصار «یطیقُ» دارد.
روایت سوم
طریق شیخ صدوق(قدس سره) به هشام بن سالم صحیح است. صدوق(قدس سره) به هشام بن سالم دو طریق دارد که هر دو طریق معتبر و صحیح است بویژه طریق دوم که عبارت است از: «علی بن بابویه [پدر شیخ صدوق] عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن محمد بن ابی عمیر و علی بن حكم جمیعاً عن هشام بن سالم جوالیقی»[3]، خود هشام بن سالم جوالیقی نیز موثق است؛ یعنی ما دو قسمت سند را اینگونه باید حل كنیم كه طریق صدوق(قدس سره) به هشام را بررسی كردیم که صحیح است و خود هشام بن سالم نیز در كتب رجالی مثل رجال نجاشی آمده: «ثقةٌ ثقه»[4]. هشام بن سالم هم از اصحاب امام صادق(عليه السلام) است و هم از اصحاب امام كاظم(عليه السلام). ابوبصیر نیز معتبر است.
ابوبصیر میگوید: از امام صادق(عليه السلام) شنیدم که فرمود: اگر كسی حج برایش عرضه شود هر چند بر یك حمار اجدع و ناقص و دُم بریده و او از انجام حجّ ابا کند، او مستطیع است.
دیدگاه محقق خویی(قدس سره) و نقد آن
مرحوم والد ما در جواب محقق خوئی(قدس سره) میگویند اگر این کار دائماً حرجی بود (یعنی اگر سوار شدن بر حمار اجدع ابتر دائماً مستلزم حرج باشد) این فرمایش شما درست است، ولی این در برخی از موارد و نسبت به بعضی از اشخاص حرجی است. بنابراین حال که تنها نسبت به بعضی از اشخاص حرجی است، نمیتوانیم روایت را كلاً كنار بگذاریم.[6]
روایت چهارم
در سند این روایت علی بن ابیحمزه بطائنی است و روایاتی كه قبل از واقفی بودنش از او اخذ شده معتبر است، اما روایات پس از وقف او معتبر نیست، لیکن اشکال سند وجود قاسم بن محمد جوهری است که او نیز واقفی میباشد. ابوبصیر میگوید: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم این آیه را معنا كنید. حضرت فرمود: اگر نزد بیت نیست، خارج شده و پیاده به سمت بیت حرکت کند. دوباره میپرسد: قدرت بر مشی ندارد. حضرت فرمود: یك مقدار راه برود و یك مقدار سوار بشود. باز میپرسد: اصلاً نمیتواند راه برود. فرمود: خدمت به کاروانی کند تا او را به همراه خود ببرند.
اشکال روایت در این قسمت است که اگر حتی مشی بر او حرجی باشد باید برود که این قابل التزام نبوده و هیچ فقیهی طبق آن فتوا نداده است. نکته دیگری که در ذیل روایت است آن که اگر کسی نمیتواند حتی مقداری راه برود، باید در آن كاروان كار كند تا او را سوار مرکب کرده و به حج ببرند. به این قسمت از روایت نیز کسی فتوا نداده است. بنابراین با چشمپوشی از اشکال سندی روایت، باز روایت قابلیت برای استدلال ندارد. پس تا اینجا سه روایت از طائفه دوم قابلیت استدلال دارد.
روایت پنجم
معاویه بن عمار میگوید: از امام صادق(عليه السلام) پرسیدم که شخصی دینی بر عهدهاش است و بدهکار میباشد، آیا با این حال حج بر او واجب است؟ حضرت فرمود بله، حجة الاسلام بر كسی كه قدرت بر راه رفتن دارد واجب است. امام(عليه السلام) شاهد میآورند که بسیاری از افرادی كه با پیامبر(صلی الله عليه وآله) حج رفتند، پیاده بودند و وقتی به «کراع الغمیم» (وادی بین مدینه و مكه) رسیدند، به پیامبر(صلی الله عليه وآله) از به خاطر خستگی راه شِکوه کردند.
حضرت فرمود: لباسهای رویین را درآورید و یك چیزهای دیگری روی خود بیندازید[9] (عرب به پتو میگوید «بطّانیه»)، این کار را کرده و خستگی آنها برطرف شد. عبارت: «عَلَى مَنْ أَطَاقَ الْمَشْی» به معنای «من قدر علی المشی» است که این روایت دلالت روشنی دارد بر این كه راحله معتبر نیست.
دیدگاه محقق خویی پیرامون روایت پنجم
1) مراد از اطاقه فقط اصل القدره نیست، بلکه اطاقه یعنی نهایة القدرة، غایة القدرة؛ زیرا کلمه «اطاقه» از باب افعال است و چون از باب افعال است، به معنای «إعمال آخر مرتبة القدرة» میباشد؛ یعنی نهایت توان خود (كه فوق آن تصور نمیشود) را باید به کار گیرد. بعد میفرماید: در آیه 184 سوره بقره: «وَ عَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْكِینٍ» به معنای «علی الذین یتحملون الصوم بجحد و حرج شدید» میباشد؛ یعنی آنهایی كه روزه برایشان خیلی حرجی است مانند شیخ و شیخه.[10]
ایشان در ادامه میگویند: صحیحه معاویة بن عمار متضمن حکمی است که هیچ کس بدان ملتزم نشده است؛ یعنی اگر اطاقه را اینگونه معنا کنیم که هر چند حرج شدید هم باشد، اما باز حج بر او واجب است، کسی بدان ملتزم نشده است.
2) مراد از این مشی، «المشی فی داره و بلده» است، نه «المشی الی الحج»؛ یعنی «اطاق المشی فی داره و بلده» است در مقابل مریض، كسی كه در بلدش مریض است و خوابیده که قدرت بر مشی حتی در شهر و خانه خود ندارد نه مشی به سمت مکه.[11]
ارزیابی دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
مرحوم والد ما میفرماید: فقیهان ما مانند شیخ طوسی (که حدود هزار سال پیش است) «اطاقَ» را به قدرت معنا كرده با اینكه اهل لسان بوده است. از علامه حلی گرفته و فقهایی كه خودشان عرب زبان بودند همه «اطاقَ» را به معنای اصل قدرت گرفتند نه به معنای «نهایة القدره».
[1] ـ الكافی 4- 266- 1، و التهذیب 5- 3- 3، و الاستبصار 2- 140- 455؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 40، ح14189- 5.
[2] ـ الفقیه 2- 419- 2859؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 42، ح14191- 7.
[3] ـ «و ما كان فیه عن هشام بن سالم فقد رویته عن أبی؛ و محمّد بن الحسن بن أحمد ابن الولید- رضی اللّه عنهما- عن سعد بن عبد اللّه؛ و عبد اللّه بن جعفر الحمیری جمیعا عن یعقوب بن یزید؛ و الحسن بن ظریف؛ و أیوب بن نوح، عن النضر بن سوید، عن هشام بن سالم، و رویته عن أبی- رضی اللّه عنه- عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن محمّد بن أبی عمیر؛ و علی بن الحكم جمیعا عن هشام بن سالم الجوالیقی.» من لا یحضره الفقیه؛ ج4، ص: 424-425.
[4] ـ «هشام بن سالم الجوالیقی مولى بشر بن مروان أبو الحكم، كان من سبی الجوزجان. روى عن أبی عبد الله و أبی الحسن علیهما السلام، ثقة ثقة. له كتاب یرویه جماعة. أخبرنا محمد بن عثمان قال: حدثنا جعفر بن محمد قال: حدثنا عبید الله بن أحمد قال: حدثنا ابن أبی عمیر عنه بكتابه. و كتابه الحج، و كتابه التفسیر، و كتابه المعراج.» رجال النجاشی - فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص434، شماره1165.
[5] ـ «و لا یخفى أن القائل بعدم اعتبار الراحلة فی الاستطاعة، و بالاكتفاء بالتمكّن من المشی، لا یلتزم بمدلول هاتین الصحیحتین، لأنه حرجی قطعاً، و هو منفی فی الشریعة المقدّسة، و لا یلتزم به أحد، فإن الحرج منفی مطلقاً.» موسوعة الإمام الخوئی؛ ج26، ص: 62.
[6] ـ «ان دعوى صراحة هذه الاخبار أو كونها كالصریحة فی ثبوت الحكم الحرجی ممنوعة جدا فان هذه الاخبار تكون مطلقة قد یتحقق فی موردها الحرج و قد لا یتحقق و علیه فمقتضى حكومة دلیل نفى الحرج تخصیصها بصورة عدم تحققه لا العكس.» تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة - الحج؛ ج1، ص: 95.
[7] ـ التهذیب 5- 10- 26، و الاستبصار 2- 140- 457؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 43، ح14196- 2.
[8] ـ التهذیب 5- 11- 27، و الاستبصار 2- 140- 458، و الفقیه 2- 295- 2503؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 43، ح14195- 1.
[9] ـ مقرِّر: علامه محمدتقی مجلسی(قدس سره) عبارت: «شُدُّوا أُزُرَكُمْ وَ اسْتَبْطِنُوا» در روایت را اینگونه معنا کرده است: «حضرت فرمودند كه میان خود را سخت بر بندید و چهار ذرعى را بر بالاى شكم نیز ببندید محكم.» لوامع صاحبقرانى، ج7، ص: 420.
[10] ـ نکته: به مرحوم والد عرض میكردم آیه «و علی الذین یطیقونه فدیةٌ» چرا اختصاص به شیخ و شیخه داده شده است؟! یكی از اشكالاتی كه میكنند این است دختری كه نُه سالش میشود قدرت بر روزه گرفتن ندارد، در بعضی از كشورها مثل كشورهای گرمسیر مانند حجاز ممكن است قدرت داشته باشند، ولی در كشورهایی مثل كشور ما معمولاً قدرت ندارند. دختری كه تازه نُه ساله شده آن هم در گرمای شدید باید بگوئیم 17 ساعت روزه بگیرد. به ایشان عرض كردم این آیه شریفه شامل حال اینها هم میشود. بنابراین میتوانیم بگوئیم روزه گرفتن بر اینها هم واجب نیست و فقط باید كفاره بدهند؛ یعنی دو گروه فقط كفاره بدهند و قضا بر ایشان واجب نیست: هم كسی كه تازه بالغ میشود و هم شیخ و شیخه.
[11] ـ «فإنّه قد حكم فیه بوجوب الحجّ على من أطاق المشی، و المراد من «أطاق» إعمال غایة الجهد و المشقّة و منه قوله تعالى ... وَ عَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعامُ مِسْكِینٍ ... و یجاب عن ذلك أوّلًا بأنّه لم یعمل أحد من الفقهاء بمضمونه. و ثانیاً: أنّ المراد بمن أطاق المشی، القدرة على المشی فی قبال المریض و المسجى الّذی لا یتمكّن من المشی أصلًا حتّى فی داره و بلده، فمن تمكّن من المشی و أطاقه بمعنى أنّه لم یكن مریضاً و لم یكن مسجى، یجب علیه الحجّ بالطرق المتعارفة لا مشیاً على الأقدام.» موسوعة الإمام الخوئی؛ ج28، ص 29.
نظری ثبت نشده است .