موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۹/۱۲
شماره جلسه : ۳۱
-
خلاصه بحث گذشته
-
مسئله دوازدهم تحریر الوسیله
-
دیدگاه سید یزدی(قدس سره) در مسئله
-
بررسی فرع اول
-
ادله دیدگاه اول
-
دلیل اول
-
دلیل دوم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در فرع پایانی مسئله یازدهم تحریر الوسیله؛ یعنی «لو كان كسوباً قادراً علی تحصیلهما فی الطریق» بود. حال باید دید نظر شما در آن مسئله چیست كه اگر كسی كسوب است و قدرت بر تحصیل زاد و راحله در طول راه دارد این شخص را مستطیع میدانید یا خیر؟گفته شد که اگر در راه كار كرد و زاد و راحله به او دادند و بعد كه به میقات رسید، آنجا پولی كه از میقات تا مكه برود و به وطنش برگردد داشته باشد باز آنجا مستطیع است، اما اگر همان هم نداشته باشد و باید هر روز در مكه كار كند تا پولی به او بدهند برای خورد و خوراكش باز مستطیع نیست.
نکتهای که باید دقت داشت آن است که هر مسئلهای كه در عر-++++++++++++++++++وه میبینید اول نگاه كنید حواشی چی هست؟ آیا این مسئله مورد اختلاف است یا نه؟ مثلاً در این مسئله هیچ كس حاشیه ندارد و فقط مرحوم خوئی آن هم یك قسمتش بود كه بیان شد، اما همه قبول دارند كه اگر كسی كسوب است و قدرت بر تحصیل زاد به وسیله كسبش در راه دارد و هر روز كاری میكند تا پولی به دست بیاورد و با آن بتواند زاد تهیه كند، آیا واجب است به حجّ برود یا نه؟ همه میگویند واجب نیست.
طبق همان بیانی كه از مرحوم شاهرودی، محقق خوئی(قدس سره) و مرحوم والدمان خواندیم استطاعت شرط وجوب حج است، هر شرطی باید قبل از مشروط محقق باشد و اینجا محقق نیست و حال كه محق نیست واجب نیست.
مسئله دوازدهم تحریر الوسیله
امام خمینی(قدس سره) در این مسئله سه فرع را مطرح میکند:فرع اول: میفرمایند: «لا یعتبر الاستطاعة من بلده و وطنه فلو استطاع العراقی أو الایرانی و هو فی الشام أو الحجاز وجب و إن لم یستطع من وطنه»؛ این كه میگوییم كسی كه میخواهد حج انجام بدهد و حج بر او واجب است باید مستطیع باشد، لازم نیست از وطنی كه آنجا وطنش هست؛ یعنی آنجا به دنیا آمده و نشو و نما كرده، از آنجا تا مكه این خصوصیاتی كه در استطاعت معتبر است مخصوصاً زاد و راحله باشد، بلكه اگر یك ایرانی یا عراقی به شام رفته و شام هم در مسیر مكه است، از آنجا مستطیع است (یعنی از آنجا اگر بخواهد برود میتواند به مكه برود حجش را انجام بدهد)، او نیز مستطیع است و در نتیجه استطاعت از وطن معتبر نیست.
بنابراین اگر انسان به یك كشور دیگری به عنوان یك سفر رفته و آنجا دید كه از اینجا زاد و راحله مكه برای او میسر است و میتواند برود و برگردد باید به حجّ برود. البته باید توجه داشت که آیا در برگشتن باید برگشتنِ تا همان مكانی كه از آنجا میخواسته برود شرط است یا تا وطن؟
فرع دوم: «بل لو مشی إلی قبل المیقات متسكعاً أو لحاجةٍ»؛ قبلاً گفتیم شخص جایی كه میخواهد برود باید راحله داشته باشد حال اگر راحله ندارد، پول راحله را هم ندارد اما پیاده با زحمت رفت و به میقات رسید، «و كان هناك [در میقات] جامعاً لشرایط الحج وجبَ و یکفی عن حجّة الاسلام»؛ و در میقات جامع شرائط حج بود، در اینجا نیز حج بر او واجب است و از حجّة الاسلام کفایت میکند.
در نتیجه اگر كسی در وطن مستطیع نیست و راحله ندارد با زحمت، با تكلف و پیاده رفت و حتی با حرج به میقات رسید، به میقات مدینه كه رسید آنجا برایش زادِ و راحله رفتن به مكه برایش فراهم بود، آنجا اگر همه شرایط را داشت این هم میشود حجة الاسلام و برایش واجب است و كفایت میكند.
فرع سوم: «بل لو أحرم متسكعاً»؛ حال اگر از شهرشان با زحمت رفته و به میقات رسید، در میقات هم متسکعاً و با زحمت محرم شد و راحله هم ندارد، باید با حرج برود، اما یكی دو ساعت بعد از احرام یك كسی گفت این ماشین اگر میخواهی تا مكه بروی برایت حرجی نباشد، «فاستطاع»؛ یعنی زاد و راحله برایش فراهم شد، «و كان أمامه میقاتٌ آخر»؛ در صورتی كه در جلوی او یك میقات دیگری باشد، «یمكن القول بوجوبه و إن لا یخلو من اشكالٍ»[1]؛ مرحوم امام میفرماید ممكن است این را بگوییم واجب است و حجة الاسلام هم میشود و اما بعد میفرماید خالی از اشكال نیست.
دیدگاه سید یزدی(قدس سره) در مسئله
مرحوم سید در مسئله ششم میفرماید: «إنما یعتبر الاستطاعة من مكانه لا من بلده فالعراقی إذ استطاع و هو فی الشام وجبَ علیه»؛ امام(قدس سره) در اینجا كنار عراقی، ایرانی را هم اضافه كردند، «و إن لم یكن عنده بقدر الاستطاعه من العراق بل لو مشی إلی ما قبل المیقات متسكعاً أو لحاجةٍ اُخری من تجارة أو غیرها و كان له هناك ما یمكن أن یحجّ به وجب علیه»، این هم فرع دوم. «بل لو أحرم متسكعاً فاستطاع و كان امامه میقاتٌ آخر أمكن أن یقال بالوجوب علیه و إن كان لا یخلو عن اشكال»[2]؛ در این مسئلهی سید در عروه، فقط مرحوم خوئی حاشیه دارند آن هم در فرع سوم.بررسی فرع اول
فرع اول این است كه استطاعت از بلد معتبر نیست. مشهور این دیدگاه را پذیرفته و قائلاند كه اگر كسی از بلد خودش مستطیع نبود اما از یك كشور دیگری مثل شام مستطیع شد حج بر او واجب است و عنوان حجةالاسلام را دارد. از جمله این فقیهان عبارتند از: صاحب مدارك[3]، مرحوم سبزواری در ذخیرة المعاد، مرحوم فیض در مفاتیح الشرائع، فاضل هندی[4]، صاحب حدائق[5]، مرحوم نراقی(قدس سرهم) در مستند تا مرحوم سید و محشین در عروه که هیچکس حاشیه ندارد و به منزله پذیرش دیدگاه سید(قدس سره) است.مرحوم امام، مرحوم والد ما نیز قائلاند به این كه استطاعت از بلد معتبر نیست. تنها كسی كه مخالف این نظریه است شهید ثانی در مسالك است. ایشان میگوید استطاعت از بلد معتبر است و اگر كسی از غیر بلد خودش مستطیع شد، اینجا برایش حج واجب نیست.[6]
ادله دیدگاه اول
برای قول اول دو دلیل ذكر شده است که چرا استطاعت از بلد معتبر نیست:دلیل اول
دلیل اول آن است كه آیه و روایات استطاعت اطلاق دارد. در آیه شریفه نداریم «من استطاع من بلده»، بلکه آمده: «من استطاعَ» یعنی «من ایّ مکانٍ کان». در همه روایات در باب استطاعت حتی در یك روایت هم كلمه «من بلده» ندارد. در نتیجه وقتی آیه و روایات اطلاق داشته و انصرافی هم در كار نیست، باید به اطلاق عمل کرد.مرحوم والد ما به نکتهای اشاره فرموده و میگوید: محل نزاع در جایی است كه آن بلد دوم به عنوان وطن دوم این شخص نباشد. مثلا اگر یك كسی ایرانی است، عراقی هم هست آنجا را هم وطن دوم اختیار كرده، این از محل نزاع خارج است. محل نزاع جایی است كه انسان در یك بلد دیگر رفته و یك اقامت کوتاه موقت دارد. حتی میفرماید محل نزاع در جایی كه كسی رفته مجاور مكه شده و حتی از حج تمتع به واجب دیگر منتقل شده آن هم محل نزاع نیست، بلکه محل نزاع كسی است كه به جایی رفته یك مدت كمی میخواهد اقامت كند، حال به اندازه قصد اقامه نماز باشد یا نباشد، یك مدت كمی میخواهد اقامه كند. اگر از اینجا مستطیع بود ما میخواهیم بگوییم اطلاق آیه و روایات شامل او میشود.
حال اگر كسی بخواهد انصرافی ادعا كند انصراف قابل قبول نیست؛ زیرا انصرافی برای فقیه معتبر است كه منشأش كثرت استعمال باشد و در اینجا نه كثرت استعمال داریم نه كثرت الوجود (چون ممکن است بعضی كثرت الوجود را هم منشأ انصراف بدانند كه به نظر ما قابل قبول نیست). بنابراین در اینجا نه كثرت الاستعمال است و نه كثرت الوجود و منشأیی برای انصراف وجود ندارد.
بدینسان دلیل اول عبارت است از: «عدم وجود القید فی الآیة و فی الروایات و صدق الاستطاعة فعلیة علی هذا الشخص»، این شخص ایرانی كه الآن شام رفته، از آنجا شرایط رفتنِ به حج را دارد. مثلاً در ایران ثبت نامش نمیكنند و ثبت نام تمام شده و نمیتواند برود، ولی به شام رفته و میتواند به یك جایی مراجعه كند و گذرنامه حج را بگیرد و به حجّ برود. بر او واجب است این كار را انجام بدهد، بر خلاف دیدگاه شهید ثانی که بر او واجب نیست، ولی طبق قول مشهور بر او واجب است.
البته باید توجه داشت که رفتن از ایران به شام واجب نیست، اما اگر به آنجا رفت و شرایط آماده بود، حج بر او واجب میشود؛ چرا که تحصیل استطاعت واجب نیست و استطاعت از بلد هم یك مصداق است.
دلیل دوم
دومین دلیل مشهور بر وجوب انجام حجّ، دلیلی است كه صاحب مدارك(قدس سره) ذکر کرده است. ایشان به صحیحه معاویة بن عمار در اینباره اشاره دارد.وَ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) الرَّجُلُ یمُرُّ مُجْتَازاً یرِیدُ الْیمَنَ أَوْ غَیرَهَا مِنَ الْبُلْدَانِ وَ طَرِیقُهُ بِمَكَّةَ فَیدْرِكُ النَّاسَ وَ هُمْ یخْرُجُونَ إِلَى الْحَجِّ فَیخْرُجُ مَعَهُمْ إِلَى الْمَشَاهِدِ أَ یجْزِیهِ ذَلِكَ عَنْ حَجَّةِ الْإِسْلَامِ قَالَ نَعَمْ.[7]
معاویه بن عمار میگوید از امام صادق(عليه السلام) درباره شخصی پرسیدم که از شهرها و كشورها عبور میكند و میخواهد به یمن یا سایر بلاد برود. عبارت: «و طریقه بمكة»؛ یعنی به بلادی میرود كه در طریق مكه است نه این كه یك بلادی برود كه او را از مكه دور میكند. آن كه دور میكند بگوییم در شهرش مستطیع نیست ولی هر چه دور شد مستطیع میشود كه عقلایی نیست، این طرف هست كه میگوییم در شهرش مستطیع نیست ولی برود به یك بلدی كه نزدیك به مكه است آنجا مستطیع بشود.
[1] ـ «مسألة12: لا یعتبر الاستطاعة من بلده و وطنه، فلو استطاع العراقی أو الایرانی و هو فی الشام أو الحجاز وجب و إن لم یستطع من وطنه، بل لو مشى إلى قبل المیقات متسكعا أو لحاجة و كان هناك جامعا لشرائط الحج وجب، و یكفی عن حجة الإسلام، بل لو أحرم متسكعا فاستطاع و كان أمامه میقات آخر یمكن القول بوجوبه و إن لا یخلو من إشكال.» تحریر الوسیلة، ج1، ص373.
[2] ـ العروة الوثقى (المحشى)، ج4، ص: 365.
[3] ـ مدارك الأحكام فی شرح عبادات شرائع الإسلام، ج7، ص: 41.
[4] ـ كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، ج6، ص: 313.
[5] ـ الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة، ج14، ص: 87.
[6] ـ مسالك الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام، ج2، ص: 207.
[7] ـ الفقیه 2- 430- 2885؛ وسائل الشیعة؛ ج11، ص: 58، ح14233- 2.
نظری ثبت نشده است .