درس بعد

مواسعه و مضایقه

درس قبل

مواسعه و مضایقه

درس بعد

درس قبل

موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)


تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۸/۲۲


شماره جلسه : ۳۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه جلسه گذشته

  • دلیل سوم مواسعه: ادله خاصه

  • دسته اول ادله خاصه

  • اطلاق اخبار الحائض و النفساء

  • وجه خصوصیت روایات حائض در کلام مرحوم شیخ

  • اشکال مرحوم شیخ در استدلال به دسته اول ادله خاصه بر مواسعه

  • نظر استاد نسبت به استدلال بر دسته اول ادله خاصه

  • پاورقی

  • منابع

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه جلسه گذشته
در جلسات گذشته به بیان و بررسی ادله قول به مواسعه پرداخته شد، دو دلیل از دلایل این قول مورد بررسی قرار گرفت، دلیل اول مقتضای اصل عملی برائت از تعجیل بود که مورد پذیرش قرار گرفت و دلیل دوم اطلاقات بود، مرحوم صاحب جواهر تقریبا همه این اطلاقات را قبول کرد ولی مرحوم شیخ به همه اطلاقات اشکالاتی وارد کرد، در مقام تحقیق باید گفت که بعضی از این اطلاقات مورد پذیرش و برخی مورد اشکال است.

دلیل سوم مواسعه: ادله خاصه
دلیل سوم بر قول به مواسعه، روایات خاصه است، این روایات را مرحوم شیخ در رساله مواسعه و مضایقه بر سه طایفه قرار داده است، اینکه آیا این تقسیم بندی مرحوم شیخ صحیح است یا خیر، باید مورد بررسی قرار گیرد زیرا مرحوم صاحب جواهر این تقسیم بندی را ندارد.

دسته اول ادله خاصه
دسته اول اطلاق روایاتی است که اصل وجوب القضا را مطرح می‌کند. مرحوم شیخ بعد از بیان این دسته می‌فرماید؛ «لا سیما ما ورد فی الحائض و النفساء» روایاتی که وجوب قضای حائض و نفساء را مطرح می‌کند دلالت بیشتری بر مدعا دارد.

الأولى: ما دلّ‌ على توسعة القضاء في نفسها: فمن جملة ذلك: إطلاق الأخبار الكثيرة المشتملة على الأمر بالقضاء و لا سيّما ما ورد في الحائض و النفساء.[1]

اطلاق اخبار مشتمل بر امر به قضا
روایاتی که به صورت کلی امر به قضا دارد موارد بسیاری است که در جلد هشتم وسائل الشیعه در باب سوم، چهارم و ششم به صورت متفرد آمده است، کلیّت این روایات به این صورت است که راوی از امام در مورد وجوب قضا نماز می‌پرسد و امام در جواب می‌فرماید یقضی.

از جمله روایاتهای محل بحث، موارد زیر است:

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ حَمَّادٍ عَنْ‌ حَرِيزٍ عَنْ‌ زُرَارَةَ‌ قَالَ‌: قُلْتُ‌ لَهُ‌ رَجُلٌ‌ فَاتَتْهُ‌ صَلاَةٌ‌ مِنْ‌ صَلاَةِ‌ السَّفَرِ فَذَكَرَهَا فِي الْحَضَرِ قَالَ‌ يَقْضِي مَا فَاتَهُ‌ كَمَا فَاتَهُ‌ إِنْ‌ كَانَتْ‌ صَلاَةَ‌ السَّفَرِ أَدَّاهَا فِي الْحَضَرِ مِثْلَهَا وَ إِنْ‌ كَانَتْ‌ صَلاَةَ‌ الْحَضَرِ فَلْيَقْضِ‌ فِي السَّفَرِ صَلاَةَ‌ الْحَضَرِ كَمَا فَاتَتْهُ[2]‌

صرف نظر از عبارت «کما فاته»، دراین روایت امام علیه السلام می‌فرماید: «یقضی ما فاته» که اطلاق این عبارت، عمومیت دارد و اعم از این است که صلاه فائته را فوری انجام دهد یا غیر فوری، زیرا اگر قضای فوری مد نظر امام علیه السلام بود، باید می‌فرمود: یقضی فوراً.

روایت دیگر که در بحث مغمی‌علیه در سالهای گذشته محل بحث قرار گرفت، در این مساله مورد استدلال است؛

وَ عَنْهُ‌ عَنِ‌ اَلْحَسَنِ‌ بْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ رِئَابٍ‌ عَنْ‌ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ‌ عَنْ‌ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ‌ عَنِ‌ الْمَرِيضِ‌ يُغْمَى عَلَيْهِ‌ ثُمَّ‌ يُفِيقُ‌ كَيْفَ‌ يَقْضِي صَلاَتَهُ‌ قَالَ‌ يَقْضِي الصَّلاَةَ‌ الَّتِي أَدْرَكَ‌ وَقْتَهَا.[3]

در این روایت امام علیه السلام می‌فرماید؛ «یقضی الصلاة الذی ادرک وقتها» یعنی اگر کسی بی‌هوش بود یک ربع به غروب به هوش آمد، وقت نماز ظهر و عصر را درک کرده است لذا قضا بر وی واجب است ولی در روایت، قضا مقید به فور نیست لذا از اطلاق روایت برای اثبات عدم الفور استفاده می‌شود.

روایت های دیگری که می‌توان از اطلاق آنها برای اثبات مواسعه استفاده کرد را ذکر می‌کنیم.

وَ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنِ‌ اَلْحُسَيْنِ‌ بْنِ‌ سَعِيدٍ عَنِ‌ اِبْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ حَفْصٍ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: يَقْضِي الصَّلاَةَ‌ الَّتِي أَفَاقَ‌ فِيهَا.[4]

در این روایت نیز حضرت می‌فرماید؛ «يَقْضِي الصَّلاَةَ‌ الَّتِي أَفَاقَ‌ فِيهَا» که نسبت به فوریت و عدم فوریت اطلاق دارد.

عَنْهُ‌ عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ قَالَ‌: كَتَبْتُ‌ إِلَيْهِ‌ جُعِلْتُ‌ فِدَاكَ‌ رُوِيَ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌، فِي الْمَرِيضِ‌ يُغْمَى عَلَيْهِ‌ أَيَّاماً فَقَالَ‌ بَعْضُهُمْ‌ يَقْضِي صَلاَةَ‌ يَوْمِهِ‌ الَّذِي أَفَاقَ‌ فِيهِ‌[5]

در این حدیث امام می‌فرماید؛ «یقضی صلاة یوم الذی یفید فیه» که شاهد بر مدعاست.

وَ عَنْهُ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ رِفَاعَةَ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ‌ عَنِ‌ الْمُغْمَى عَلَيْهِ‌ شَهْراً مَا يَقْضِي مِنَ‌ الصَّلاَةِ‌ قَالَ‌ يَقْضِيهَا كُلَّهَا إِنَّ‌ أَمْرَ الصَّلاَةِ‌ شَدِيدٌ.[6]

عَنْهُ‌ عَنْ‌ صَفْوَانَ‌ عَنْ‌ مَنْصُورِ بْنِ‌ حَازِمٍ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: فِي الْمُغْمَى عَلَيْهِ‌ قَالَ‌ يَقْضِي كُلَّ‌ مَا فَاتَهُ‌.[7]

در این حدیث از امام صادق علیه السلام در مورد مغمی‌علیه سؤال شده است، که ایشان می‌فرماید؛ «یقضی کل ما فاته» همه این یقضی‌ها مطلق است و دلالت بر فوریت قضای ما فات ندارد.

روایات دیگری نیز داریم که حضرت فرمودند؛ «یقضی إذا ذکرها»

مُحَمَّدُ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنِ‌ اَلْحُسَيْنِ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ عُمَرَ بْنِ‌ أُذَيْنَةَ‌ عَنْ‌ زُرَارَةَ‌ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: أَنَّهُ‌ سُئِلَ‌ عَنْ‌ رَجُلٍ‌ صَلَّى بِغَيْرِ طَهُورٍ أَوْ نَسِيَ‌ صَلَوَاتٍ‌ لَمْ‌ يُصَلِّهَا أَوْ نَامَ‌ عَنْهَا قَالَ‌ يَقْضِيهَا إِذَا ذَكَرَهَا فِي أَيِّ‌ سَاعَةٍ‌ ذَكَرَهَا مِنْ‌ لَيْلٍ‌ أَوْ نَهَارٍ اَلْحَدِيثَ‌.[8]

 اینکه آیا این دسته از روایات را هم می‌توانیم جزء همین دسته از ادله قول به مواسعه به حساب آوریم یا خیر، محل تامل است، زیرا ممکن است استظهار شود که «اذا ذکرها» ظهور در فوریت دارد، مرحوم شیخ نیز این روایات را در این قسمت تفکیک نکرده است که البته باید ببینیم بعداً در اخبار مضایقه آنها را ذکر می‌کند یا خیر، زیرا همان طور که قائلین به مواسعه به اخبار تمسک می‌کنند قائلین به مضایقه هم به اخبار تمسک می‌کنند.

اطلاق اخبار الحائض و النفساء
این روایات در جلد دوم وسائل در ابواب الحیض آمده است.

 مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ رِئَابٍ‌ عَنْ‌ عُبَيْدِ بْنِ‌ زُرَارَةَ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: قَالَ‌: أَيُّمَا امْرَأَةٍ‌ رَأَتِ‌ الطُّهْرَ وَ هِيَ‌ قَادِرَةٌ‌ عَلَى أَنْ‌ تَغْتَسِلَ‌ فِي وَقْتِ‌ صَلاَةٍ‌ فَفَرَّطَتْ‌ فِيهَا حَتَّى يَدْخُلَ‌ وَقْتُ‌ صَلاَةٍ‌ أُخْرَى كَانَ‌ عَلَيْهَا قَضَاءُ‌ تِلْكَ‌ الصَّلاَةِ‌ الَّتِي فَرَّطَتْ‌ فِيهَا[9]

عبید بن زراره از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند؛ زنی حائض بوده و بعد پاک شده است، این زن در زمانی که پاک می‌شود می‌تواند غسل کند و نماز بخواند اما تفریط می‌کند تا اینکه وقت نماز بعدی داخل می‌شود، حضرت می‌فرمایند؛ قضای آن نمازی که تفریط کرده است بر او واجب است. روایات دیگری در این باب نیز وجود دارد که می‌تواند به عنوان مستند قول به مواسعه قرار گیرد.

وجه خصوصیت روایات حائض در کلام مرحوم شیخ
شاید گفته شود بین روایات حائض و روایات مطلقه در اصل وجوب القضا، فرقی نیست و حتی با توجه به اینکه در روایات وجوب قضا امام علیه السلام به صورت جمله خبریه در مقام انشا، امر به قضا کردند، و طبق مبنای اصولی مرحوم آخوند که علی التحقیق این مبنا صحیح است، ممکن است گفته شود این روایات ظهور بیشتری بر مدعی داشته باشد، زیرا «یقضی» ظهور بیشتر و آکدی در وجوب القضا نسبت به «کان علیها الوجوب» دارد، اما مرحوم شیخ می‌فرماید: «لا سیّما ما ورد فی الحائض و النفاسء» که در وجه این کلام می‌توان گفت؛ چون حائض و نفساء در آن مقداری که وقت بوده باید نماز می‌خوانده است، و از طرفی امام علیه السلام در مقام بیان همه خصوصیات است،لذا اگر واقعاً به صورت فوری بود باید می‌فرمود: «کان علیها فوراً قضائه تلک الصلاة»، اما در آن روایات دیگر چون مورد خاصی نیست و کلی است، در این موارد مقام اصل مشروعیت و وجوب القضاست.

وجه دیگری که در کلام مرحوم شیخ می‌توان گفت این است که این دوره حیض برای بانوان تکرار می‌شود و اگر این قضا فوری باشد، قبل از آنکه حیض بعدی بیاید باید این نماز قبلی را انجام داده باشد مثلا در روزه ماه رمضان همانطور که می‌گوئیم قبل از اینکه رمضان دیگر بیاید باید قضایش را انجام و الا باید کفاره بدهد، در حائض نیز بگوییم یک تحلیل تکوینی وجود دارد اگر آن زمان خاص برایش درج شده باشد باید امام می‌فرمود قبل از اینکه حیض بعدی بیاید باید نماز قبلی‌اش را قضا کند، درحالی که این را نفرموده است.

اشکال مرحوم شیخ در استدلال به دسته اول ادله خاصه بر مواسعه
مرحوم شیخ به استدلال به این روایات اشکال می‌کند و می‌فرماید:

و يرد عليه: أنّ‌ الاستدلال بالأوامر المطلقة - خصوصا الأوامر الواردة في الحائض و النفساء - في مقام بيان أصل الوجوب من غير تعرّض لوجوب المبادرة و عدمها فإنّ‌ الأمر بناء على عدم دلالته بالوضع على الفور لا يدلّ‌ على عدمه، بل غاية الأمر سكوته عنه، فلا ينافي إرادة الأمر، المبادرة إليه بأمر آخر، و ليس يلزم حينئذ تصرّف في تلك الأوامر.[10]

این روایات در مقام بیان مبادرت و عدمش نیست، بلکه در مقام بیان اصل الوجوب است. وی در توضیح این مطلب می‌فرماید؛ اگر از حیث وضع لغوی صیغه امر دلالت بر فور نداشته باشد، بر عدم الفور هم دلالت ندارد، بلکه نسبت به فوریت یا عدم فوریت ساکت است، یعنی اگر مولا گفت إفعل، از جهت تبادر یا علائم دیگر، نه فوریت برداشت می‌شود و نه عدم فوریت، لذا از این جهت ساکت و مجمل است، در نتیجه اگر مولا به عبد خود امر کند و در امر دیگر بگوید آن امر اولی که آوردم فوری انجام بده، عرف نمی‌گوید امر دوم مولا بر خلاف ظاهر آن امر اول هست، که اگر امر اول ظهور در عدم فوریت داشت باید، امر دوم تصرف در امر اول و بر خلاف ظاهر امر اول محسوب شود، در حالی که عرف چنین مطلبی را نمی‌گوید.

همچنین اگر بگوییم صیغه امر بر فور دلالت دارد، مولا در امر دوم بگوید آن امر اول من را فوری انجام بده، باید این امر دوم را حمل بر تأکید کنیم، در حالی که عرف چنین معامله‌ای را با امر دوم نمی‌کند، یعنی امر دوم را نه می‌گوید تأکید است و نه می‌گوید تصرف در امر اول است.

تا اینجا اشکال این شد که این روایات در مقام اصل وجوب القضاست و کاری به فوریت و عدم فوریت ندارد و کسی نگوید یقضی خبر در مقام انشاء و مانند صیغه امر، ظهور در فوریت دارد، زیرا ما در جای خودش ثابت کردیم امر نه بر فوریت است و نه بر عدم فوریت دلالت دارد.

 مرحوم شیخ در ادامه عبارتی دارند و می‌فرمایند؛ ولو کسی بگوید صیغه امر دلالت وضعی بر فور دارد، اما چون موضوع برای طلب فعل، مقیّد به زمان حصول امتثال نیست ظهور در این دارد که مکلف باید در زمان اول بیاورد و اگر انجام نداد زمان دوم و اگر انجام نداد زمان سوم و به بعد انجام دهد.

فالمدّعي للفور و إن كان عليه إقامة الدليل إلاّ أنّ‌ الإطلاقات لا تدلّ‌ على خلافه، نعم ظاهر الأمر - حيث إنّه موضوع لطلب الفعل الغير المقيّد بزمان - حصول الامتثال بالإتيان به في الزمان الثاني و الثالث، و إن قلنا بدلالته على الفور، فتأمّل جدّا.[11]

وقتی مولا فعلی را از عبد طلب می‌کند یکی از مباحثی که باید معلوم شود این است که مد نظر مولی وحدت مطلوب است یا تعدد مطلوب؟ اگر بگوئیم وحدت مطلوب است، امتثال در زمان دوم و سوم فایده‌ای ندارد، مرحوم شیخ می‌فرماید؛ ممکن است بگوئیم امر ظهور در این دارد که عبد فعل را اتیان کند، در زمان اول اگر اتیان نکرد، در زمان دوم و همچنین در زمان های بعدی اتیان کند. در نتیجه اگر هم قائل شدیم به اینکه امر دلالت بر فوریت دارد اما وحدت مطلوب از آن استفاده نمی‌شود و این همان مطلبی است که در اصول گفته می‌شود امر صرفا دلالت بر مطلوبیت فعل دارد، و مقید به یک زمان خاص نیست.

عبارت مرحوم شیخ دارای ابهام است زیرا وقتی امتثال به هر کدام از افراد آن در زمان صدق کرد ظاهرش این است که بگوئیم دلالت بر فوریت ندارد اما بعد می‌فرماید «و إن قلنا بدلالة عن الفور» که جمع بین صدر و ذیل آن شکل است.

 شاید وجه کلام مرحوم شیخ این باشد که بگوئیم در مطلب اول سراغ تعدد المطلوب می‌رود، یعنی اگر هم فور باشد یک مطلوب اصل العمل است که حصول امتثالی است که در هر زمانی محقق می‌شود و یک مطلوب هم فوریت است، اما در عبارت «و إن قلنا بدلالته» اگر گفتیم از اول امر، وضع برای فوریت شده است، ظهور در وحدت المطلوب دارد لذا می‌فرماید فتأمل جدّاً.

به عبارت واضح تر مرحوم شیخ می‌خواهد بفرماید؛ از خود امر را به حسب اینکه مطلوب در زمانهای مختلف حاصل شود، تعدد مطلوب از آن استفاده می‌شود و تعدد مطلوب نیز به معنای مواسعه است، سپس استدراک می‌کند ولو قائل به فور هم بشویم بنا بر فوریت هم تعدد مطلوب ممکن است لذا در این فرض هم مواسعه نتیجه می‌دهد.

نظر استاد نسبت به استدلال بر دسته اول ادله خاصه
پس به طور خلاصه می‌توان گفت، مرحوم شیخ بیان کرد؛ این روایات در مقام اصل الوجوب است و خود امر نیز از آن اقتضای فوریت و مضایقه نمی‌شود اما انصاف این است که مخصوصاً در روایات حائض با توجه به اینکه حائض یک دوره حیض بعد از آن دارد، اگر واقعاً این نماز باید فوری قضا بشود امام باید بیان می‌کرد، و می‌فرمود قبل از اینکه حیض بعد بیاید نمازش را قضا کند، یعنی امام علیه السلام علاوه بر اینکه در مقام اصل الوجوب است در مقام بیان خصوصیات وجوب نیز است، مخصوصاً در روایات «یقضی کما فاتَه» شارع در مقام کیفیت امتثال است و اگرزمان هم در آن دخالت داشت باید بیان می‌کرد، لذا به نظر ما این اخبار امر بر قضا خصوصاً اخبار حائض به خوبی دلالت بر مدعا دارد.

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


پاورقی
[1] ‏انصاری، مرتضی بن محمدامین، «رسائل فقهیة (انصاری)»، ص 303.
[2] ‏حر عاملی، محمد بن حسن، «تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة»، ج 8، ص 286، حدیث 1.
[3] ‏همان، ج 8، ص 272، حدیث 17.
[4] ‏همان، ج 8، ص 263، حدیث 20.
[5] ‏همان، ج 8، ص 263، حدیث 22.
[6] ‏همان، ج 8، ص 265، حدیث 4.
[7] ‏همان، ج 8، ص 265، حدیث 3.
[8] ‏همان، ج 8، ص 253، حدیث 1.
[9] ‏همان، ج 2، ص 361، حدیث 1.
[10] ‏انصاری، رسائل فقهیة (انصاری)، ص 303.
[11] ‏همان، ص 303.

منابع
‏‫انصاری، مرتضی بن محمدامین، رسائل فقهیة (انصاری)، 1 ج، قم - ایران، مجمع الفکر الإسلامي، 1414.
‏‫حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، بی‌جا، 1416.

برچسب ها :

اصاله الاطلاق اطلاقات تعدد مطلوب حائض نفساء واجب مضیق مواسعه مضایقه فائته حاضره صلاة القضا

نظری ثبت نشده است .