درس بعد

مشتق

درس قبل

مشتق

درس بعد

درس قبل

موضوع: مشتق


تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۹/۲۸


شماره جلسه : ۵۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • دیدگاه مرحوم صاحب محجة(ره)

  • بررسی دیدگاه مرحوم صاحب محجة(ره)

دیگر جلسات

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


دیدگاه مرحوم صاحب محجة رحمه الله
در این بحث که نزاع مشتق نزاعی لغوی یا عقلی است، مرحوم اصفهانی رحمه الله نظریه مرحوم صاحب محجة رحمه الله را نقل نموده‌ که از آن چنین استفاده می‌شود که نزاع عقلی است.

مرحوم حاج شیخ هادی رحمه الله می‌فرماید: اختلاف بین قائلین به اعم و اخص در بحث مشتق مربوط به موضوع له، معنا، و مفهوم مشتق نیست بلکه محل نزاع در این است که در باب حمل، مشتقات از قبیل جوامد هستند یا این‌که میان مشتق و جامد از لحاظ سنخ و نوع حمل تفاوت وجود دارد.

در توضیح مطلب می‌فرماید: قائلین به اخص یعنی افرادی که مشتق را تنها در مورد متلبس فعلی حقیقت می‌دانند می‌گویند: همان‌گونه که در جوامد مانند آب و هوا اگر مبدأ و صورت نوعیه از آن زائل شد دیگر نمی‌توان آن عنوان را اطلاق نمود، در باب مشتقات مثل ضرب نیز اگر شخص پیش از این ضارب بود اما در حال حاضر مبدأ از وی منقضی شده‌است نیز نمی‌توان عنوان را اطلاق نمود و در نتیجه سنخ و نوع حمل در مشتق و جامد یکی می‌شود؛ مثلاً اگر آب تبدیل به بخار شد دیگر به آن نمی‌توان عنوان آب را اطلاق نمود پس اگر زید نیز زمانی ضارب بود و ضرب از وی زائل شد در زمان بعدی ممکن نیست به وی ضارب اطلاق شود.

در مقابل قائلین به اعم یعنی کسانی که مشتق را هم در مورد تلبس فعلی و هم در مورد تلبس سابق حقیقت می‌دانند می‌گویند: حمل در جوامد از قبیل «حمل هو هو» یا «حمل مواطات» است در نتیجه به عنوان مثال نمی‌توان گفت: هوا آب یا آب هوا است. اما حمل در مشتقات از قبیل «حمل ذو هو» یا «حمل انتساب» است پس همان‌گونه که می‌توان گفت «زیدٌ ضاربٌ»، می‌توان تعابیری مانند «زیدٌ هو ضاربٌ» یا «زیدٌ ذو ضربٍ» را نیز به کار برد. در نتیجه چون سنخ حمل متفاوت است به محض این‌که وصفی برای یک ذات محقق شده و از عدم به وجود آمد، همیشه موجود بوده و مجرد انتساب کافی است؛ به عنوان نمونه اگر زید لباس ضرب را به تن نمود و این مشتق از عدم به عالم وجود پا نهاد، برای همیشه همراه وی خواهد ماند چون منشأ آن ضربی است که در زمانی از زمان‌ها محقق شده‌است.

لازمه‌ی کلام مرحوم شیخ هادی تهرانی رحمه الله که می‌فرماید: نزاع میان اخصی و اعمی در مفهوم و موضوع له اسم فاعل نیست بلکه نزاع در حمل می‌باشد این است که آیا حمل مذکور از لحاظ عقلی عقلاً از قبیل «حمل هو هو» یا از قبیل «حمل اشتقاقی» که در نتیجه نزاع عقلی خواهد شد.

مؤید نظریه مذکور این است که این نزاع در قضایا مطرح می‌شود به این بیان که زید دیروز متصف به ضارب شده اما امروز قصد داریم به وی وصف مذکور را نسبت دهیم. اما اگر «ضارب» به تنهایی ذکر شود برای فهم معنای آن باید به لغت مراجعه نمود. پس این‌که مرحوم حاج شیخ هادی رحمه الله بحث را چنین مطرح نموده‌ به این جهت است که آیا اصولیین مشتق را بدون در نظر گرفتن قضیه مطرح می‌کنند یا در آن قضیه را نیز مدنظر دارند؟!

بررسی دیدگاه مرحوم صاحب محجة رحمه الله
مرحوم اصفهانی رحمه الله در پاسخ می‌فرماید: اول این‌که مرحوم حاج شیخ هادی رحمه الله خلط نموده و تقسیمی که منطقیین ذکر نموده‌اند را به گونه‌ای دیگر ذکر نموده‌است. ضمن این‌که نسبت این چنینی به نزاع مذکور توسط ایشان بسیار سخیف است.

مرحوم اصفهانی رحمه الله در توضیح بیانی دارد که مؤید آن‌را مطلبی از شرح منطق الاشارات طوسی می‌داند. ایشان می‌فرماید: اهل منطق از «حمل هو هو» به «حمل مواطات» به معنای موافقت تعبیر نموده‌اند که این معنا در مورد موافقت دو نفر بر یک امر نیز اطلاق می‌شود. در حمل مذکور نیازی به تقدیر «ذو» یا نیاز به اشتقاق نداشته و محمول بدون این دو مورد قابل حمل است؛ مانند «الانسان جسمٌ» پس لازم نیست بگوئیم «الانسان ذو جسمٍ.»

اما «حمل ذو هو» یا «حمل اشتقاقی» متوقف بر تقدیر گرفتن «ذو» است مانند این‌که به جای «زیدٌ بیاض» باید بگوئیم «زیدٌ ذو بیاض.» یا باید بیاض را به مرحله اشتقاق برده و بگوئیم «زیدٌ ابیض.»

خلط رخ داده در کلام مرحوم حاج شیخ هادی رحمه الله این است که اگر بگوئیم «زیدٌ ضربٌ» باید «ذو» در تقدیر گرفته شود، اما اگر به مرحله اشتقاق برود هر چند «زیدٌ ضاربٌ»، حمل ضرب بر زید اشتقاقی است، اما حمل ضارب بر زید «حمل هو هو» و «حمل مواطات» می‌باشد.

به بیان دیگر مرحوم حاج شیخ هادی رحمه الله گمان برده در هر موردی که مسئله مشتق در کار است حمل اشتقاقی می‌باشد؛ به عنوان مثال به نظر ایشان «زیدٌ ضاربٌ» حمل اشتقاقی است در حالی که هر چند حمل این تعبیر از حیث حملِ مبدأ ضارب که ضرب است اشتقاقی می‌باشد اما حمل آن از حیث خودش «حمل هو هو» است؛ در نتیجه می‌توانیم بگوئیم «زیدٌ هو ضاربٌ.» ایشان در ادامه عبارتی از شرح منطق اشارات طوسی نقل نموده که دقیقاً دلالت بر همین مطلب دارد.[1]

به نظر ما اشکال مرحوم اصفهانی نسبت به کلام ایشان تام بوده و در نتیجه نزاع لغوی است؛ یعنی باید دید واضع «ضارب» را برای شخصی که در حال حاضر ضرب است قرار داده یا این تعبیر شامل کسی که پیش از این نیز ضارب بوده می‌شود یا خیر؟!

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


[1]. «و صريح بعض المدقّقين من المعاصرين هو الثاني بدعوى: أن وجه الخلاف- مع عدم الاختلاف في المفهوم و المعنى- هو الاختلاف في الحمل، فإنّ القائل بعدم صحة الإطلاق على ما انقضى عنه المبدأ، يرى وحدة سنخ الحمل في المشتقات و الجوامد، فكما لا يصح إطلاق الماء على الهواء- بعد ما كان ماء، و زالت عنه صورة المائية، فانقلب هواء- كذلك لا يصحّ إطلاق المشتق على ما زال عنه المبدأ بعد تلبّسه به، فإن المعنى الانتزاعي تابع لمنشا انتزاعه حدوثا و بقاء، و المنشأ مفقود بعد الانقضاء، و الانتزاع بدونه على حد المعلول بلا علة، و القائل بصحة الاطلاق يدّعي تفاوت الحملين فإنّ الحمل في الجوامد حمل هو هو، فلا يصح أن يقال للهواء إنه ماء، و الحمل في المشتقات حمل ذي هو و حمل انتساب، و يكفي في النسبة مجرّد الخروج من العدم إلى الوجود، فيصحّ الحمل على المتلبّس و على ما انقضى عنه، دون ما لم يتلبّس.قلت: فيه من الخلط ما لا يخفى على من له خبرة بالاصطلاح المرسوم في‏  [تقسيم الحمل إلى: (هو هو)، و (ذي هو).]توضيحه: أن ما كان قابلا لأن يحمل على شي‏ء من دون واسطة لفظة (ذي) و لا اشتقاق لغوي، فهو المحمول مواطاة، كما في (الانسان جسم)، و (هذا حجر). و ما لم يكن قابلا للحمل إلا بأحد الأمرين المزبورين، كالأعراض من السواد و البياض- مثلا- فهو المحمول اشتقاقا؛ إذ السواد- مثلا- لا يحمل على موضوعه بنفسه، بل بواسطة لفظة (ذي)، فيقال: (الجسم ذو سواد)، أو بواسطة اشتقاق وصف منه، فيقال: (الجسم أسود). فالمحمول بالاشتقاق نفس العرض، و الوصف المشتق منه محمول مواطاة، لعدم الحاجة في حمله إلى شي‏ء، و اشتقاقية الحمل بالإضافة إلى المبدأ، دون الوصف، فإنّ حمله حمل بالمواطاة قطعا. قال العلامة الطوسي- قدّس سرّه القدوسي- في شرح منطق «1» الإشارات بعد ما بيّن حقيقة الحمل مواطاة ما لفظه (رحمه اللّه): (و هنا نوع آخر من الحمل يسمّى حمل الاشتقاق، و هو حمل (ذو هو)، و هو كالبياض على الجسم، و المحمول بذلك الحمل لا يحمل على الموضوع وحده بالمواطاة، بل يحمل مع لفظة (ذو)، كما يقال: (الجسم ذو بياض)، أو يشتقّ منه اسم كالابيض، و يحمل بالمواطاة عليه، كما يقال: (الجسم أبيض)، و المحمول بالحقيقة هو الأوّل). انتهى. و غرضه من (الأوّل) هو المحمول بالمواطاة. فاتضح:  [أن حمل الأوصاف حمل هو هو و بالمواطأة] ، لا حمل ذي هو، و بالاشتقاق كما تخيله المعاصر المتقدم، و اسناد اختلاف الحمل على الوجه المزبور إلى العلماء من المتأخرين و القدماء، و جعله منشأ لهذا الخلاف العظيم سخيف جدا، كما لا يخفى.» نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج‏1، ص: 164 تا 166.

برچسب ها :

مشتق تلبس بالفعل تلبس در گذشته تلبس در حال نزاع عقلی نزاع لغوی

نظری ثبت نشده است .