موضوع: تنبیهات استصحاب (تنبيه اول تا چهارم)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۹/۱۰
شماره جلسه : ۳۲
-
کلام مرحوم شیخ اعظم در استصحاب قهقری ـ دیدگاه مرحوم روحانی ـ دیدگاه مرحوم امام درباره استصحاب قهقری
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
کلام مرحوم شیخ اعظم در استصحاب قهقری
در بحث گذشته در بحث استصحاب قهقرایی و استصحاب استقبالی ولو ما نظر خودمان را بیان کردیم و روشن کردیم که از ادله استصحاب ما نمیتوانیم استصحاب قهقرایی را استفاده کنیم و دو دلیل برای او ذکر کردیم گرچه وارد تنبیه بعد هم شدیم اما چون بعضی از عبارات در استصحاب قهقرایی در کلمات بزرگان هست این را هم لازم است که اشاره کنیم. مرحوم شیخ انصاری در جلد چهارم مطارح، ص286 میفرماید که عکس الاستصحاب المتداول استصحاب القهقری علی ما هو المعروف فی لسان عوام الطلبه و قد نبّهنا علی فسادِه. میفرماید استصحاب قهقری عکس استصحاب متداول است. خب در استصحاب متداول متیقن سابق است و مشکوک لاحق، در قهقری مشکوک سابق است و متیقن لاحق است و میفرماید این فاسد است. اذ لیس من الاستصحاب لاستلزامه الیقین السابق والشک اللاحق، وما یراد من ذلک اثبات الوجود اللاحق فی الزمن السابق المشکوک ذلک الوجود فیه ولا دلیل علی ثبوت ذلک من العقل ولا من النقل.میفرماید که این عنوان استصحاب را نمیتواند داشته باشد چون استصحاب متوقف بر یقین سابق و شک لاحق است و ما عرض میکنم که در استصحاب قهقری میخواهیم از وجود لاحق اثبات کنیم وجود سابق مشکوک را در حالی که نه دلیل عقلی دارد نه دلیل نقلی دارد. خب ببینید آن بیانی که ما عرض کردیم به نظر میرسد که از این بیان مرحوم شیخ اعلی الله مقامه الشریف دقیقتر باشد یعنی شیخ میفرماید ظاهر روایات استصحاب یقین سابق و شک لاحق است استصحاب قهقری شک سابق و یقین لاحق است. پس این روایات دلالت بر او ندارد خب ما گفتیم یک قائلی اگر بیاید بگوید ملاک در استصحاب حرمة نقض الیقین بالشّک است و آیا این حرمت و نقض الیقین به شک در استصحاب قهقری صدق نمیکند؟ این را ما باید جواب بدهیم و جوابش همان دو مطبی بود که عرض کردیم يک بگوییم نقض در اینجا صدق نمیکند دوم که شاید یک مقدار هم دقیق تر باشد این است که استصحاب ما را متعبد به بقاء میکند و در استصحاب قهقری تعبد به بقاء معنا ندارد علی ای حالٍ این که خود شیخ فرموده که استصحاب یقین سابق و شک لاحق میخواهد این یک بیان خیلی قانعکنندهای نیست برای اینکه شامل استصحاب قهقهری نشود بعد میفرمایند که گاهی اوقات از استصحاب قهقری تعبیر میکنند به اصالة تشابه الازمان که این نکتهای است که حالا باید به آن توجه بکنیم و بگوییم آقا در زمان ما این لفظ ظهور در این معنا دارد اصل اولی این است وقتی ما شک ميکنیم که در زمانهای گذشته آیا این لفظ ظهور در این معنا داشته یا نه؟ یک اصلی داریم به نام اصالة التشابه الازمان. شیخ میفرماید ما این اصل را هم قبول نداریم. وهو ایضاً مما لاوجه له لعدم ما یقضی بذلک علی ما هو الظاهر منها. چیزی که مقتضی برای تشابه ازمان باشد ما نداریم. اللّهم ان لا یکون المدرک فیها الغلبه. مگر این که مدرک این اصالة تشابه الازمان را غلبه قرار بدهیم که غلبه هم یک امر ظنی است و این فائدهای ندارد. این یک عبارت که حتما آقایان در استصحاب قهقری به او مراجعه کنند.
دیدگاه مرحوم روحانی
در کتاب منتقی الاصول در جلد اول صفحه 175. آنجا به استصحاب قهقری اشارهای میکنند بعد میفرمایند هذا الاستصحاب وان کان علی خلاف الاستصحابات الثابۀ من الشارع. این استصحاب یعنی استصحاب قهقری بر خلاف استصحاباتی است که ثابت است از شارع یعنی مستفاد از روایات است چه چیزی است لانّ ملاکها یعنی استصحاباتی که از شارع به دست ما رسیده. الیقین السابق والشک اللاّحق علی العکس فی هذا الاستصحاب لانّ الشکَّ سابق والیقین لاحقٌ و بهذا الاعتبار، سمِّیَ بالقهقری فلا یکون مشمولا لادلّة الاستصحاب. ایشان هم میفرمایند چرا استصحاب قهقری مشمول ادله نیست همان فرمایش شیخ را بیان میکنند شیخ هم فرموده در این روایات یقین سابق و شک لاحق است در حالی که در استصحاب قهقری عکس این است خب باز همان اشکالی که ما آنجا عرض کردیم به شیخ که میگوییم خب در این روایات استصحاب یک تعلیلی دارد و آن تعلیل چطور شامل استصحاب استقبالی بشود شامل استصحاب قهقری نشود؟ لذا نیاز به همان دو بیان ما دارد اما ایشان میفرمایند این استصحاب قهقری مشمول ادله استصحاب نیست لکنّه ثابتٌ ببناء العقلاء علیه فی باب الوضع والظهور. میفرماید: عقلا بنائی دارد همان اصالة عدم النقل. فقط هم در باب ظواهر و الفاظ این اصل جاری است و این بنای عقلا هست عقلا بنایشان این است که اگر یک لفظی الان ظهور در یک معنایی دارد هزار سال قبل هم ظهور در همین معنا داشته و اضافه میکنند ولولا.ميفرمایند اگر این بنای عقلا نباشد لما قام لاستنباط الاحکام الشرعیه من النصوص اساسٌ. برای استنباط احکام شرعیه دیگر اساسی باقی نمیماند خب ما بگوییم این الفاظی که ما الان داریم میگوییم الان این معنا از آن اراده ميشود اما آیا در زمان صدور روایات هم همین معنا از آن اراده میشده یا نه؟ خب اگر بگوییم که شاید یک معنای دیگری اراده شده دیگر به این روایات نمیشود استدلال کرد حتی به خود آیات هم نمیشود استدلال کرد. ولولاه یعنی لولا این بنا لما قام لاستنباط الاحکام الشرعیه من النصوص اساسٌ. اذ ظهورها فی معنا فی زماننا لا یکون دلیلاً علی الحکم ما لم یثبت ظهورها فیه فی زمان الاستعمال ولا مثبت لذلک سوا هذا الاستصحاب. مثبتی برای این ظهور لفظ در همین معنایی که الان هست میخواهیم بگوییم در زمان گذشته هم هست هیچ مُثبتی غیر از این استصحاب نیست حالا اینجا این عبارت یک مقداری دو پهلو است یکی اینکه بگوییم آیا خود این عقلا در خصوص الفاظ استصحاب قهقریه را قبول دارند دیروز هم عرض کردیم اگر ما دلیلمان بر حجیّت استصحاب بنای عقلا باشد ممکن است که بگوییم عقلا استصحاب قهقری را قبول دارند آیا عقلا بنایشان در الفاظ نسبت به زمان گذشته مبتنی بر استصحاب قهقری است یا نه اصلا عقلا همین مسأله وحدت ظهورات وحدت معانی یا همانی که شیخ از آن تعبیر کرد به تشابه ازمان ، ما وقتی میرویم سراغ عقلا، عقلا چیزی به نام استصحاب نسبت به گذشته ندارند اصلاً.
نهایت چیزی که ما از عقلا بتوانیم به عقلا نسبت دهیم استصحاب نسبت به یقین سابق و شک لاحق است و این اصالة عدم النقل نمیشود که منشأش بگوییم حتماً استصحاب قهقری است در نزد عقلا. بگویید آقا عقلا چنین بنایی دارند اصلاً بگوییم بنای عقلا تعبدی است یعنی چه یعنی ما دلیلش را هم نمیدانیم چيست اگر يک فقيهي يک اصولي الان بيايد بگويد آقا عقلا چنين بنايي دارند لفظي که الان ظهور در يک معنايي دارد صد سال پيش هم در همين معنا ظهور داشته پانصد سال پيش هم در همين معنا ظهور داشته چرا؟ چرايش را ما نميدانيم لازم هم نيست که بدانيم بناء تعبدي عقلا. من مکرّر عرض کردم تعبد که ميگويند يعني بلا دليل يعني دليلش براي ما روشن نيست بلا دليل المبيّن نه اينکه بگوييم هرجا پاي تعبد آمد بگوييم پاي شارع بايد در ميان باشد شما در باب اصالة الحقيقه هم در کفايه خواندهآيد آنجا اين اختلاف وجود دارد که آيا اصالةالحقيقه يک اصل تعبدي عقلائي است يا اصالةالحقيقه بر ميگردد به اصالةالظهور و از مصاديق ظواهر است علي اي حال اين عبارت در اينجا يک مقداري عبارت تامي نيست پس ببينيد خود روايات استصحاب، استصحاب قهقري را نميگيرد مسلّم. اين يک. ما نسبت به الفاظ و ظهور الفاظ در گذشته اين را مي دانيم عقلا يک چنين اصلي دارند که آقا اگر الان اين لفظ در اين معناست صدسال پيش هم همينطور بوده پانصد سال پيش هم همينطور بوده و اين اختصاص به عربي هم ندارد در فارسي الان ميگوييم آب. ميگوييم آب همين مايع خارجي است بگوييم آقا شک ميکنيم پانصد سال پيش هزار سال پيش در نزد فارس زبانان در چه استعمال ميشده در همين استعمال ميشده اصلا به عقلا بگوييم ميگويند جايي براي شک نيست در همين معنا استعمال شده ما بياييم مسأله ظهورات را روي حالا اصالة العدم النقل، بگوييم يک بناي تعبدي عقلائي است اين را ما قبول ميکنيم اصالةعدم النقل را برنگردانيم به استصحاب يا اصالةعدم النقل را برنگردانيم به اصالة تشابه الازمان. نه عقلا در خصوص الفاظ يک چنين بنائي دارند که در هر معنايي الان ظاهر است در گذشته هم ظهور داشته نه بحث غلبه است نه بحث تشابه ازمان است نه بحث استصحاب قهقري است يک بناء تعبدي از عقلا در خصوص اين الفاظ است. بعضي ها براي استصحاب قهقهري به سيره عقلائيه تمسک کردند براي خود اصل استصحاب قهقري که اين حرف درستي نيست همان فقط بناي عقلا و آن هم در باب الفاظ است.
در الفاظ يک بناي تعبدي عقلا است يک وقتي هست که ما ميآييم ميگوييم عقلا در الفاظ روي استصحاب قهقريه اين حرف را ميزنند عقلا روي استصحاب قهقهريه اين حرف را نميزنند مي گويند ما چنين بنايي داريم و لذا بعضي ها بجاي استصحاب قهقري تشابه ازمان را مطرح کردهاند. نتيجه روشن است در باب الفاظ همين که صاحب منتقي فرمودند لو لا اين بناء عقلا، ديگر ما براي استباط هيچ کاري نميتوانيم بکنيم دستمان بسته ميشود اما من عرض ميکنم چه اشکالي دارد بگوييم بناي عقلا بناي تعبدي است لزومي ندارد بگوييم اين بناء عقلا حتما از يک استصحاب قهقرايي يا اصالة تشابه الازمان يا مسألهي غلبه ... اينها نيست. اگر ما برايمان محرز باشد که عقلا نسبت به گذشته روي استصحاب قهقري ميگويند چون الان يقين داريم پس گذشته هم همينطور بوده. اگر شما فرض کنيد که لفظ صلاة را در قرآن بر يک معنايي که الان ظاهر است بگوييم آن زمان در يک معناي ديگر ظاهر بوده نميشود به آن استدلال بکنيد شما.
اين مسلم است که ما بايد بگوييم آقا الفاظ ظهوراتي که الان دارند در گذشته هم اين ظهورات را داشتند اين مسلم است اما بگوييم که اين روي چه پايهاي است روي پايه استصحاب قهقري است مي گوييم نه. چرا؟ توضيح دادم الان. عقلا اگر هم استصحاب بکنند نسبت به يقين سابق و شک لاحق استصحاب ميکنند. ببينيد يک چنين بنائي دارند عقلا ميگويند لفظي که الان ظاهر در يک معناست گذشتهاش هم همين بوده نه اينکه عقلا بيايند بگويند ما يقين موجود را سرايت ميدهيم به گذشته. اين را نميگويند . ميگويند اين لفظ ظهورش در معنا در اين زمان با هزار سال پيش يکي است يک بنائي دارند عقلا. اين مستند به استصحاب هم نيست اشکالي هم ندارد نه مستند به غلبه است نه مستند به استصحاب است نه مستند به تشابه ازمان است يک اصل تعبدي عقلائي است مثل اينکه شما در اصالة الحقیقه ميگوييد آقا لفظ ظهور در معناي حقيقياش دارد اصالةالحقيقه. ميگوييم اين اصالةالحقيقه از کجا آمد ميگوييم يک توافقي است که عقلا دارند بنائي است عقلا دارند دليلش هم نميدانيم که چيست.
عرض کردم شيخ باز بر حاشيه استصحاب در قوانين آنجا صفحه 27 همان مطلبي را دارد که از مطارح الانظار نقل کرديم اضافه اي ديگر در اينجا ايشان ندارد.
دیدگاه مرحوم امام درباره استصحاب قهقری
امام رضوان الله تعالي عليه در کتاب تهذيب الاصول در جلد 2، صفحه249، استصحاب قهقري را ذکر ميکنند در يک سطر بعد ميفرمايند: ولا دليل علی اعتباره لا من الشرع ولا مِن بناء العقلاء. نه از شرع دليل داريم يعني ايشان هم باز ميفرمايند روايات استصحاب شامل استصحاب قهقري نميشود حالا بيانش را ديگر ذکر نکردند که چرا شاملش نميشود بيانش يا بيان شيخ است يا آن دو تا بياني که ما عرض کرديم. ببينيد مجموعاً اگر بخواهيم جمعبندي بکنيم اگر کسي سؤال بکند از شما چرا روايات استصحاب شامل استصحاب قهقري نميشود چند تا بيان شد مجموعاً سه تا بيان شد يک بيان را شيخ فرمودند دو تا بيان هم ما عرض کرديم. ببينيد فرمايش شيخ اين است که ظاهر روايات استصحاب يقين سابق و شک لاحق است درست است؟ ما گفتيم اين مقدار کافي نيست گفتيم چون در خود روايات يک تعابير کليتري است آنها به منزله تعليل است ميگويد اصلا نقض يقين به شک حرام است او ديگر ندارد يقين سابق و شک لاحق. ميگويد آن چه که هست لا تنقض اليقين بالشک. ما بايد بيايم روي اين تعبير. لقائلٍ ان يقول که اين تعبير در استصحاب قهقري پياده ميشود ما بايد جواب بدهيم دوتا جواب داديم يکي اين که نقض صدق نميکند يکي اينکه تعبد به بقاء معنا ندارد اين دو تا بياني بود که ما عرض کرديم. اگر گفتيم آقا ظاهر روايات يقين سابق و شک لاحق، ميگوييم آقا با تعليل چکار ميکنيد ميگوييم اين تعليل براي ما تعبد به بقاء دارد ميآورد در حقيقت بايد اينطور بگوييم بايد تعليل را طوري تفسير کنيم که از يقين سابق و شک لاحق خارج نشود. اگر يک کسي بگويد آقا تعليل عموميت دارد همه اينها را ميگيرد شک سابق و يقين لاحق را هم ميگيرد ، اين تعليل شک سابق و يقين لاحق را هم ميگيرد بايد بگوييم اين تعليل شک سابق و يقين لاحق را نميگيرد. وقتي ما ميگوييم روايات استصحاب مسأله نقض را دارد ميگويد يا مسأله تعبد به بقاء را ميگويد ديگر انصراف از اين پيدا ميکند.امام رضوان الله تعالي عليه در جواهر الاصول، جلد يک، ص247 و 248 ميفرمايند: امکن ان يقال بجريان الاستصحاب القهقري ولکنّه تصويرٌ مدرسيٌّ لا يتجاوز حريم المدرسة واهلها. ميفرمايند اين استصحاب قهقري از حريم مدرسه و اهلش تجاوز نميکند البته شما ممکن است بفرماييد نه به نظر ما تجاوز ميکند عقلا دارند. جلوی نظر و فکر را نميخواهيم ببنديم چون امام اينجا فرمودند پس حرف شما باطل است نه خب گاهي اوقات شما ملاحظه فرموديد امام مطالبي دارند بالاخره به عقل ناقص ما خدشه به آن وارد شده يکي دوتا سه تا چهارتا، در فقه و اصول . اين نبايد مانع بشود چون امام فرمودند ديگر فکر نکنيم روي مطلب. شما باز فکرتان را دنبال بکنيد ممکن است کلامتان براي خودتان با يک ادلهاي اثبات بکنيد.
خدا رحمت بکند والد ما رضوان الله عليه را، خب با آن شدت علاقهاي که به امام داشتند اما خب گاهي اوقات در يک مسألهاي، حالا غير از بحث هاي استدلالي و بحث هاي مبنايي گاهي مناقشه ميکردند گاهي ميفرمودند اين مسأله تحرير سه تا اشکال دارد گاهي حتي اشکال ادبي هم وارد ميکردند به مسأله. بعضي از فضلا ميگفتند که شما داريد با امام مخالفت ميکنيد ميفرمود اين نوع مخالفت براي طلبه لازم است. مخالفت علمي اگر ما نکنيم جلو اجتهاد و فکر گرفته ميشود. اين ها را بايد مرزهايش را جدا بکنيم بحث ولايت فقيه در آن دايرهاي که فقيه حکم کرد آن هم روي مبنايي که ولايت مطلقه فقيه را قبول دارند خب اينجا حجيت دارد و نفوذ دارد بر مجتهد و غير مجتهد تبعيتش لازم است آن کسي هم که ميگويد که من ولايت مطلقه فقيه را از نظر علمي قبول ندارم باز بايد توجه بکند که مخالفت با يک فقيه مبسوط اليدي که علم اسلام به دوش او هست به ادله ديگر جايز نيست يعني نميتواند بگويد که من چون ولايت مطلقه فقيه را قبول ندارم امروز فقيه جامع الشرائط براي مصلحت اسلام آمد يک دستوري داد براي من نفوذي ندارد و بخواهد مخالفت بکند. ، منتهي روي عنوان ديگري واجب ميشود کما اينکه در بحث حکومت اسلامي بعضي ها قائلند که خب به حسب حکم اولي تشکيل حکومت اسلامي مثلاً واجب نيست اما از باب ادله حسبه، ادله حسبه يعني آنچه که مورد نياز مردم است و شارع راضي به ترک آن نيست از اين عنوان. ولي بالاخره در عمل و در نتيجه با آن فقيهي که ميگويد حکومت اسلامي، مثل امام رضوان الله تعالي عليه ميفرمود از احکام اوليه اسلام است در نتيجه و در مقام عمل اينها غالباً مشترک ميشوند و فرقي بينشان نيست.
خب حالا خودتان هم اگر بگرديد در کتابهاي اصولي و ظاهرا ديگر بيشتر از اين راجع به استصحاب قهقري ديگر مطلبي ندارند اين را حالا تتمه آن بحث ديروز ما قرار بدهيد در مورد استصحاب قهقهري و استصحاب استقبالي. چون اگر در ذهن شريف آقايان باشد ما سال گذشته وقتي روايات استصحاب را شروع کرديم آن موقع گفتيم بعدا که ادله تمام شد روشن ميکنيم که آيا استصحاب قهقري حجيت دارد يا حجيت ندارد و اين بحث راجع به اين. حالا تنبيه دیگر را که ديگر شروع کرديم و يک مقداري هم بحثش دقيق است. يک عبارتي بگويم عبارت کفايه در اينجا اجمال دارد 1ـ نائيني فرموده که آخوند اصلا محل نزاع را در اينجا درست متوجه نشده، حالا تعبير من است. نائيني نميگويد متوجه نشده، فقط عرض کردم ميگويد کلام آخوند خيلي غريب است. آيا آخوند در اين تنبيه ميخواهد بگويد که جايي داريم که يقين به ثبوت نيست و استصحاب جاري است يا جايي داريم ثبوت نيست و استصحاب جاري است اين عبارات آخوند يک مقداري مضطرب در اين مطلب است روشن کنيم عبارات آخوند چيست.
نظری ثبت نشده است .