درس بعد

تنبیهات استصحاب

درس قبل

تنبیهات استصحاب

درس بعد

درس قبل

موضوع: تنبیهات استصحاب (تنبيه اول تا چهارم)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۳/۲/۷


شماره جلسه : ۸۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی دیدگاه مرحوم امام در نسبت تفصیل به شیخ در مساله عدم تذکیه ـ دیدگاه مرحوم امام راجع به نظریه محقق آخوند ـ بررسی کلام مرحوم آخوند در حاشیه فرائد

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بررسی دیدگاه مرحوم امام در نسبت تفصیل به شیخ در مساله عدم تذکیه
ملاحظه فرمودید عباراتی که از مرحوم شیخ علیه الرحمه در رسائل هست از آن استفاده می‌شود که یا ما باید حرف فاضل تونی را ذکر کنیم و میته را یک معنای وجودی کنیم، اگر این چنین باشد اصالة عدم التذکیة اثبات میته بودن نمی‌کند اما اگر میته را یک معنای عدمی کردیم و گفتیم میته یعنی غیر مذکّی، میته یعنی لحمی که تذکیه نشده. فرمودند اینجا کلام مشهور درست است لا محیص عن قول المشهور، عبارات را دیروز خواندیم ملاحظه کردید و مقصودمان از نقل این عبارات شیخ این بود آنچه را که امام رضوان الله تعالی علیه به مرحوم شیخ نسبت دادند نمی‌شود از عبارات استفاده کرد.

امام(قدس سره) فرمودند شیخ تفصیل داده بین ما إذا رتّبت الاحکام علی مجرّد عدم التذکیة بنحو سالبة المحصلة در جایی که احکام بر عدم تذکیه به نحو سالبه‌ی محصله و بین کونها بنحو موجبة السالبة المحمول احکامی که بر عدم تذکیه به نحو موجبه‌ی سالبة المحمول مترتب شود.

امام می‌فرمایند مرحوم شیخ نظرشان و رأی‌شان این است که اگر ما احکامی که در شریعت داریم،  موضوعش عدم تذکیه به نحو سالبه‌ی محصله است اینجا اصالة عدم تذکیه نافع است و مفید و جاری است. اگر احکامی در شریعت داریم که موضوعش عدم تذکیه به نحو موجبه‌ی سالبة المحمول است، اینجا اصالة عدم التذکیة فایده‌ای ندارد. اصالة عدم التذکیة فقط آن احکامی را که موضوعش عدم تذکیه‌ی به نحو سالبه‌ی محصله هست را برای ما درست می‌کند اما احکامی که موضوعش عدم تذکیه به نحو موجبه‌ی سالبة المحمول است این را برای ما اثبات نمی‌کند.

ما عبارات شیخ را خواندیم، عرض کردم از هیچ جای عبارت نشد ما چنین چیزی را استفاده کنیم.

 مرحوم شیخ بعد از اینکه کلام فاضل تونی را نقل کردند یک دفاعی از مشهور کردند، آن دفاع هم خلاصه‌اش این بود که مشهور می‌گویند نجاست مترتب بر عدم تذکیه است و موضوع غیر مذکی است، آیات و روایات وارده را هم فرمودند همه‌اش دلالت بر غیر مذکی دارد، ما لم یذک، بعد که از مشهور دفاع کردند فرمودند انصاف این است که اگر ما میته را به معنای ما لم یذک بیان نکنیم بگوئیم میته یعنی من مات حتف الانف و بگوئیم موضوع نجاست این است من مات حتف انفه، فرمودند اینجا دیگر مشهور اصالة عدم تذکیه را نمی‌توانند بیاورند، نمی‌تواند اثبات کند عدم تذکیه این موت حتف انف را، این را فرمودند و دو مرتبه یک مقدار این را توضیح دادند که دیروز عرض کردیم.

بعد می‌فرمایند تمام این مطالبی که گفتیم مبنیٌ علی ما فرضناه من تعلّق الحکم علی المیته و القول بأنّها ما زهق روحه بحتف الانف، آنچه روحش به حتف انف رفته، یعنی این دفاع از فاضل تونی و توجیه کلام فاضل تونی مبتنی بر این مبناست، بعد می‌فرمایند اما إذا قلنا بتعلّق الحکم علی لحمٍ لم یذک، اگر گفتیم حکم به یک لحمی که لم یذک تعلّق پیدا کرده، یعنی همان حرف مشهور، یعنی همان سالبه محصله، لم یذک حیوان، لم یذکر اسم الله علیه، یا از آن طرف بگوئیم أو قلنا إنّ المیته هو ما زهق روحه مطلقا خرج منه ما ذکّی، میته را آمدیم یک معنایی کردیم که حتّی مذکی را هم شامل شود منتهی باید بگوئی مذکی از آن خارج شود، فلا محیص عن قول المشهور.

پس شیخ می‌فرماید مشهور فقط روی سالبه محصله جلو آمدند و اصالة عدم تذکیه را شیخ قبول می‌کند می‌فرماید موضوع همین غیر مذکی است و دیگر نمی‌گویند غیر مذکی به نحو سالبه محصله یا به نحو موجبه‌ی سالبة المحمول، اینها را مرحوم شیخ ندارند. شیخ فقط دو حرف دارد و می‌فرماید دو مبناست، یا موضوع حرمت و نجاست را میته قرار می‌دهیم که حق با فاضل تونی است، اصالة عدم التذکیه به درد نمی‌خورد یا موضوع را ما لم یذک قرار می‌دهیم،‌ ما لم یذک که قرار دادیم حق با مشهور است اما دیگر در این ما لم یذک تفصیل نمی‌دهند بین سالبه‌ی محصله و موجبه‌ی سالبة المحمول.

دیدگاه مرحوم امام راجع به نظریه محقق آخوند
بعد می‌فرمایند دومین نظری که طبق تحقیق ما باطل می‌شود نظریه‌ی مرحوم آخوند خراسانی است، آن هم در حاشیه‌ای که بر رسائل دارد. می‌فرماید آخوند معتقد است این اصالة عدم التذکیة در صورتی جریان دارد که مذکی و غیر مذکی را ما از قبیل عدم و ملکه بدانیم ، بگوئیم مذکی و غیر مذکی یا میته و مذکی، فرقی نمی‌کند، این دو تا را از قبیل عدم و ملکه بدانیم، اینکه میته یعنی لحمی که من شأنه ان یذکّی و لیس بمذکی، اگر عدم و ملکه بدانیم اینجا اصالة عدم التذکیة جریان دارد اما اگر میته و مذکی را امران وجودیان متضادان بدانیم، بگوئیم میته و مذکی هر دو در یک چیزی مشترک‌اند، آن زهاق روح است.

من زهق روحُه، اگر به این کیفیت شرعیه باشد می‌شود مذکی، به کیفیةٍ اُخری باشد می‌شود میته، اگر میته و مذکی را امران وجودیان متضادان بدانیم از ظاهر عبارت امام ایشان می‌فرمایند مرحوم آخوند می‌گوید اینجا دیگر اصالة عدم التذکیه جریان ندارد. اصالة عدم التذکیة روی این مبنا جریان دارد که میته و مذکی را از قبیل عدم و مکه بدانیم بگوئیم میته یعنی آن حیوانی که من شأنه ان یذکّی اما و لیس بمذکی.

عبارت امام این است که می‌فرمایند آخوند در تعلیقه بر رسائل می‌فرماید الفرق بین کون المذکی و مقابله من قبیل الضدّین، مذکی و مقابلش که همان میته است. من قبیل الضدّین أو من قبیل العدم و الملکة فذهب إلی أنّ أصالة عدم التذکیة جاریٌ حینئذٍ، حینئذٍ یعنی عدم و ملکه. امام می‌فرمایند آخوند قائل است که اگر نسبت بین مذکی و میته عدم و ملکه باشد اصالة عدم التذکیة جاریةٌ و موجبةٌ للحکم بأن الحیوان غیر مذکی، این مطلبی که امام از مرحوم آخوند نقل می‌کند. حالا خودمان برویم در تعلیقه بر فرائد ببینیم آخوند چه فرموده؟

بررسی کلام مرحوم آخوند در حاشیه فرائد
در تعلیقه بر فرائد این چاپی که ما داریم صفحه 340،اولین حرفی که آخوند دارد در تقریباً مقابله‌ی با فاضل تونی می‌فرماید ما قبول داریم اصالة عدم التذکیة اثبات میته بودن نمی‌کند، اما ما یک چیزی داریم در حکم این میته است، یک چیزی داریم ملحق به این میته است، می‌فرماید یک میته داریم من مات حتف الانف این میته است، حیوانی که همینطوری بمیرد! اما یک چیز دیگری داریم که حتف الانف نمُرده اما در حکم این میته است، مثلاً ذبحش کردند اما عمداً پشت به قبله، یا عمداً بسم الله نگفتند، این هم ملحق به میته است. آخوند می‌فرماید این اصالة عدم التذکیة اثبات میته نمی‌کند اما اثبات ما یلحق بالمیته را دارد، لذا در ما یلحق بالمیته آن لحمی که ما شک داریم مذکی هست یا نه؟ آخوند اصالة عدم التذکیه را در این جاری می‌داند، این یک مطلب مرحوم آخوند.

الآن بفرمایید این حرف آخوند یک حرف جدیدی شد، این که آخوند می‌فرماید اصالة عدم التذکیة اثبات میته نمی‌کند، اما اثبات می‌کند ملحق به میته را و ملحق به میته یعنی آنکه تذکیه شرعی نشده، آیا این حرف جدیدی شد؟ یا اینکه روحش برمی‌گیرد به حرف شیخ. شیخ هم می‌فرماید موضوع در نجاست و حرمت ما لم یذک است، حالا ایشان می‌فرماید این ما لم یذک را ما  ملحق به میته می‌کنیم .در شریعت شارع فرموده آنچه لم یذک حرامٌ أکلُه ،نجسٌ، می‌گوئیم با همین اصالة عدم التذکیه این موضوع ثابت می‌شود، هذا مما لم یذک فیحرم و یکون نجسا، لذا این مطلب اول آخوند ولو به ظاهر به ذهن بدوی می‌آید که یک چیزی غیر از آن مطالب دیگران باشد و تحقیق جدیدی باشد اما به نظر ما روحش برمی‌گردد به کلام مرحوم شیخ.

اینجا مرحوم آخوند در حاشیه رسائل یک اشکال و جوابی را مطرح می‌کنند، خوب است این اشکال و جواب را هم بگوئیم؛ مستشکل به آخوند عرض می‌کند ما نمی‌توانیم بگوئیم غیر مذکّی مطلقا ملحق به میته است، چرا؟ برای اینکه حیوان در زمان حیاتش غیر مذکّی است اما میته و ملحق به میته نیست و این را در کلمات امام دیدم، اینجا در کلمات آخوند نیست، امام می‌فرمایند اگر کسی در حال نماز بتواند یک حیوان زنده‌ای را روی دوش بگیرد اینجا آیا نمازش باطل است؟

می‌گویند این دارد حمل میته می‌کند؟ نه، اشکالی ندارد، چون حیوان تا زمانی که حیات دارد عنوان میته را ندارد اما غیر مذکی است، مستشکل می‌گوید غیر مذکی که شما می‌گوئید ملحق به میته است اگر مطلقا ملحق به میته بود این فرمایش شما به درد می‌خورد اما مطلقا ملحق به میته نیست در بعضی از موارد ملحق به میته است، اگر در بعضی از موارد شد ما نمی‌دانیم اینجا اصالة عدم التذکیه آیا این ملحق را می‌آورد یا خیر؟ این اشکال.

مرحوم آخوند می‌فرماید این اشکال را به ما مطرح نکنید، چرا؟ می‌فرماید اصلاً فلسفه و مورد اصل جایی است که زهاق روح شده باشد، شما کجا اصالة عدم التذکیه را جاری می‌کنید؟ اصالة عدم التذکیه جایی می‌آید که زهاق روح شده باشد یعنی یک زهاق روحی شده، ما شک در تذکیه می‌کنیم اصالة عدم التذکیه را می‌آوریم، پس دیگر اصلاً برای آن موردی که حیوان زنده است و زهاق روح نشده، اصلاً‌مجالی برای اصالة عدم التذکیه نیست.

باز اشکال دیگری را مطرح می‌کنند که این هم نکته‌ی خوبی است و آن اینکه مستشکل می‌گوید شما وقتی می‌گوئید در حال حیات مذکی نیست، این مذکی نبودن در حال حیات شرعاً اثری ندارد و چیزی که شرعاً اثر ندارد نمی‌تواند مستصحب واقع شود. آخوند جواب می‌دهد در باب استصحاب اثر حین الشک اگر باشد کفایت می‌کند، درست است این اصالة عدم التذکیة معنایش همین است این حیوان زمانی که زنده بود غیر مذکی بود، غیر مذکی بودن در زمان حیات اثری ندارد، اما همین عدم تذکیه وقتی متّصل به زهوق روح شود در زمان زهوق روح اثر پیدا می‌کند و می‌فرماید در باب استصحاب مستصحب ما ولو در زمان یقین (یعنی در زمان سابق) دارای اثر شرعی نباشد اما همین که در زمان شک دارای اثر هست کفایت می‌کند، این که نکته‌ی خیلی خوبی است و دیگران هم یا از آخوند گرفتند یا نه، این را دارند که در باب استصحاب اثر حین الشک کفایت می‌کند، اما آنچه الآن می‌خواهم بخوانم این عبارت مرحوم آخوند است که مرتبط به عبارت امام است، می‌فرماید لکن لا یخفی أنّ ذلک یعنی اینکه ما اصل عدم تذکیه را جاری می‌کنیم، هم آخوند و هم شیخ تبعاً للمشهور در شبهات حکمیه، در شبهات موضوعیه اصالة عدم التذکیه را جاری می‌دانند، می‌فرمایند این جریان اصالة عدم التذکیة لو کانت المیتة عبارةً عمّا لا یذکّی، میته را یک معنای عدم ملکه‌ای برایش بگیریم، میته یعنی لحم یا حیوانی که من شأنه ان یذکی و لیس بمذکی، این در عبارت نیست ولی از قرینه فهمیده می‌شود مراد آخوند این است.

من شأنه ان یذکی ولا یذکی أو کان ما لیس بمذکی ملحقاً بها شرعا، مرحوم آخوند روی دو مبنا اصالة عدم التذکیه را جاری می‌دانند: 1) اگر ما تقابل بین میته و مذکی را عدم و ملکه بدانیم 2) ما لا یذکّی را شرعاً ملحق به میته بدانیم، روی دو مبنا.

بعد می‌فرماید و اما، اگر گفتیم إذا قلنا إن الموضوع للحرمة و النجاسة و عدم جواز الصلاة فیه ما یکون بمعنیً وجودیٍ یضادّ المذکی، اگر گفتیم میته یک معنای وجودی دارد اما رابطه‌اش با مذکی عدم و ملکه نیست، یضادّ المذکی و هو ما إذا ازهق روحه بإزهاقٍ خاص غیر الإزهاق فی المذکی، بگوئیم میته و مذکی در هر دویشان زهاق روح شده، اما زهاق روح در مذکی ازهاق خاصی دارد، زهاق روح در میته ازهاق دیگری دارد،

تا اینجا فرمایش امام با عبارات آخوند کاملاً تناسب دارد اما یک نکته‌ی اصلی که در کلام آخوند هست و امام در اینجا نفرمودند این است، آخوند می‌گوید اگر میته و مذکی را امران وجودیان متضادّان گرفتیم نمی‌گویند اصالة عدم التذکیة جریان ندارد می‌گوید اصالة عدم التذکیه در این فرض معارض دارد، مثل این است که می‌گوئیم نمی‌دانیم سفید است یا سیاه، اگر شما بگوئید اصل عدم سفیدی است، بلا فاصله می‌گوئیم اصل عدم سیاهی است، چه فرقی کرد؟ با هم تعارض دارند، آخوند می‌گوید اگر میته و مذکی متضادّان شدند شما گفتید اصل عدم تذکیه است، این اصل عدم تذکیه با اصل عدم میته بودن تعارض پیدا می‌کند، می‌گوئیم شک داریم میته است یا نه؟

اصل عدم آن است، شک داریم مذکی است اصل عدم آن است، این دو با هم تعارض می‌کنند و می‌فرمایند در فرضی که متضادان باشند اصالة عدم کونه مذکی معارضةٌ بأصالة عدم کونه میته، یعنی آخوند می‌گوید یک جا این اصل عدم تذکیه معارض دارد و به درد نمی‌خورد فیرجع إلی غیرها من الاصول، پس چی شد؟ تا اینجا دو نکته در کلام مرحوم آخوند بود که امام قدس سره این را نفرمودند؛

نکته‌ی اول آخوند فرمود اصالة عدم التذکیه روی یکی از این دو فرض جریان دارد، عدم و ملکه، یا بگوئیم ما لم یذک هم شرعاً ملحق به میته است، این یک.

دوم: آخوند می‌خواهد بفرماید روی قول به اینکه میته و مذکی عدم و ملکه باشند اصالة عدم التذکیة جریان دارد من دون معارضٍ، اما روی این مبنا که بگوئیم این دو تا امران وجودیان متضادّان هستند آخوند می‌فرماید اصالة عدم التذکیه جریان دارد اما معارض دارد، اصالة عدم کونها میته، اصالة عدم کونها مذکی با اصالة عدم کونها میته تعارض می‌کنند یرجع إلی الاصول، اصول چیست؟ أصالة الاباحة، اصالة الطهارة، پس این دو نکته‌ای است که ما باید در مبنای آخوند و نظریه‌ی آخوند در اصالة عدم التذکیه مدّ نظر داشته باشیم یعنی اگر یک وقت از شما پرسیدند نظریه‌ی آخوند در اصالة عدم التذکیة چیست؟ این دو نکته را باید در ذهن بیاورید.

از آخوند سؤال می‌کنیم به نظر شما آیا نسبت بین این دو تا تضاد است یا عدم و ملکه؟ می‌فرماید و الانصاف أنّ المعلوم إنّما هو مغایرةٌ المیتة و التذکیة اجمالاً، می‌فرماید آنچه را ما می‌دانیم و برای ما معلوم است این است که میته و تذکیه اجمالاً با هم تغایر دارند، من دون تعیین کونها علی نحو التضاد أو العدم و الملکه نمی‌توانیم بگوئیم به نحو تضاد است یا به نحو عدم ملکه؟ و معه لا مجال لتلک المعارضة، این مجالی برای معارض نیست چون در معارض احتمال معارضه فایده ندارد، باید اگر بخواهد یک دلیلی از میدان خارج شود ما یقین به معارض باید داشته باشیم، احتمال معارض فایده ندارد. بعد یک نعم دارند که می‌فرمایند نعم فی غیر واحدٍ من الأخبار المعتبرة تجویز الصلاة فی الجلود ما لم یعلم أنّها میته، می‌فرماید وقتی ما به روایات نگاه کنیم روایات دو دسته است، یک روایات می‌گوید نماز را در پوستی می‌توانید بخوانید مادامی که علم به میته بودن ندارید، یک پوستی الآن از خارج می‌آید شما نمی‌دانید میته است یا نه؟

همین که نمی‌دانید میته است یجوز که نماز در او بخوانید، نمی‌دانید میته است یا نه؟ بعد می‌فرماید بعضی از روایات می‌گوید آنچه را که نمی‌دانیم تذکیه شده یا نه حق ندارید در آن نماز بخوانید یعنی باید علم به تذکیه داشته باشید. می‌فرماید حالا این اختلافی است بین روایات و جایش در فقه است، آنجا باید بررسی کنیم روایات دو دسته است، یک روایات می‌گوید آن پوستی که علم به میته بودن نداری را می‌توانی با آن نماز بخوانی، یک روایت می‌گوید پوستی را که نمی‌دانی تذکیه شده یا نه؟ نمی‌توانی در آن نماز بخوانی، اینها با هم تقابل می‌کنند و تعارض می‌کنند، می‌فرمایند جایش در فقه است. می‌فرماید ما نمی‌توانیم بگوئیم این تقابل تضاد است یا تقابل عدم و ملکه.

آنچه اینجا مهم است و امام هم خیلی مفصل‌تر در آن بحث کردند کلام مرحوم محقق همدانی است که در دو جا؛ یکی در مصباح الفقیه جلد 1 صفحه 653، یکی در حاشیه‌ی بر رسائل. مرحوم حاج آقا رضای همدانی یک حاشیه خوبی هم بر رسائل دارد که در صفحه 91 این نظریه را دارد که امام می‌خواهند نقل کنند و می‌فرمایند مرحوم همدانی بر آن یک مغالطه‌ای شده که ان شاء الله امشب پیش مطالعه کنید تا فردا.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین



برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .