درس بعد

اجتهاد و تقلید

درس قبل

اجتهاد و تقلید

درس بعد

درس قبل

موضوع: اجتهاد و تقلید


تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۲/۲۱


شماره جلسه : ۷۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسي دلالت روايت

  • تذکر اخلاقي

  • نتيجه بحث اعتبار رجوليت در مفتي

  • بررسي شرط طهارت مولد در مفتي

  • نقد استاد محترم بر دليل والد بزرگوارشان

  • بيان مرحوم خوئي و نقد استاد محترم بر آن

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته
بحث در بررسي روايت علل الشرايع بود. روايت را خوانديم و سند روايت را بررسي کرديم، که روايت از حيث سند اشکالي ندارد.

بررسي دلالت روايت
اما از حيث دلالت؛ چند نکته در بررسي دلالي اين روايت وجود دارد. نکته‌ي اول اين است که آيا از اين روايت ما تفضيل ذاتي رجال بر نساء را استفاده مي‌کنيم؟

در روايت دارد که آن يهودي از پيامبر(ص) سؤال کرد «ما فضل الرجال علي النساء؟». حضرت هم در بيان پاسخ به اين سؤال يک تشبيهي را فرمودند، فرمودند: «کفضل السماء علي الارض»، معناي اين کلام اين است که اثر وجودي رجال، بيش از نساء است، همانطور که اثر وجودي آسمان، بيش از زمين است. همانطور که آسمان يک حفاظي براي زمين است، رجال هم نسبت به نساء چنين حکمي را دارند.

پيامبر دو تشبيه فرموده‌‌اند؛ يکي «کفضل السماء علي الارض»، دوم «کفضل الماء علي الارض»، هيچيک از اين دو تشبيه دلالت ندارد که تفضيل رجال بر نساء به تفضيل ذاتي است، فقط همين مقدار دلالت دارد که اثر وجودي آسمان، بيش از زمين است، اثر وجودي آب، بيش از ارض است، اثر وجودي رجال هم بيش از نساء است.

در ادامه‌‌اش هم که «فَالْمَاءُ يُحْيِي الْأَرْضَ وَ بِالرِّجَالِ تُحْيَا النِّسَاءُ ...»، اينها همه مؤيد همين مطلب است.

آن تشبيهي که در مباحث قبل هم عرض کرديم که اگر بپرسند پدر نسبت به پسر چه فضيلتي دارد، فضيلت ذاتي که ندارد، فضيلتش اين است که سعه‌‌ي آثار وجودي و دائره‌ي وجودي او بيشتر از آن است، به وسيله‌ي او، پسر حفظ مي‌شود. اما بگوييم أب يک فضيلت ذاتي دارد، که نسبت به ابن خودش راجح باشد. و چه بسا ابن که او مرجوح است، به حسب اختلاف موارد، مختلف مي‌شود. و إلا از نظر انسانيت نمي‌‌توانيم بگوييم اين أب ذاتاً انسانيتش بيش از انسانيت ابنش هست. اين راجع به قسمت اول روايت.

يعني اينکه در نظامي که الان قرار داده شده، پدر، عهده دار امور بچه است، بچه امور پدر را عهده دار نيست، همين اندازه تفضيل دارد و همين تفضيل سبب مي‌شود که يک احکام و حقوقي هم وجود داشته باشد. اما از جهت انسانيت نمي‌‌توان گفت چون اين پدر است انسانيتش ذاتاً بر بچه مقدم است.

در آن تشبيهات آسمان و زمين و آب و زمين حرف وجود دارد (چون بعضي از آقايان از اين روايت، فضيلت ذاتي مرد بر زن را استفاده کرده‌‌اند). عرض کردم در خود اين تشبيه، آسمان فضيلت بر زمين دارد، اما يعني آسمان که فضيلت دارد بر زمين از چه جهتي؟ از جهت اين است که آثار او بيشتر است، آثار او مهمتر است، اما معنايش فضيلت ذاتي نيست.

ادامه روايت دارد: «قَالَ الْيَهُودِيُّ لِأَيِّ شَيْ‌‌ءٍ كَانَ هَكَذَا قَالَ النَّبِيُّ(ص) خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ مِنْ طِينٍ وَ مِنْ فَضْلَتِهِ وَ بَقِيَّتِهِ خُلِقَتْ حَوَّاءُ وَ أَوَّلُ مَنْ أَطَاعَ النِّسَاءَ آدَمُ فَأَنْزَلَهُ اللهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ قَدْ بَيَّنَ فَضْلَ الرِّجَالِ عَلَى النِّسَاءِ فِي الدُّنْيَا أَ لَا تَرَى إِلَى النِّسَاءِ كَيْفَ يَحِضْنَ وَ لَا يُمْكِنُهُنَّ الْعِبَادَةُ مِنَ الْقَذَارَةِ وَ الرِّجَالُ لَا يُصِيبُهُمْ شَيْ‌‌ءٌ مِنَ الطَّمْثِ قَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّد»؛ اينجا خود اين فقره‌ي روايت با آيات شريفه سازگاري ندارد.

نسبت به فقره «أَوَّلُ مَنْ أَطَاعَ النِّسَاءَ آدَمُ»؛ ما چند آيه بر خلاف آن داريم، يک آيه اين است که «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها» (سوره‌ بقره:آيه 36). آيه‌ي ديگر «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطان‌‌» (سوره‌ اعراف:آيه‌20)؛ شيطان هر دو را وسوسه کرد. اين هم بر خلاف ظاهر روايت است، که بگوييم معناي آيه اين باشد که شيطان اول حوا را وسوسه کرد، بعد از طريق حوا، آدم وسوسه شد، بلکه شيطان هر دو آنها را وسوسه کرد. يا «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها»، اسنادش به خود شيطان است، شيطان اين دو را گمراه کرد.

يک آيه‌ي ديگر هم داريم «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» (سوره‌ اعراف: آيه23)، که هر دو اين را گفتند.

بله، فقط يک آيه داريم که در آن آيه دارد: «وَ عَصى‌‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‌‌» (سوره احزاب: آيه35). آيا معناي اين آيه اين است که آدم عصيان کرد و حوا عصيان نکرد؟ آيه چنين مفهومي ندارد. با اينکه ما مي‌دانيم هر دو عصيان کردند، چون آيه مي‌فرمايد «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ».

تذکر اخلاقي
-واقعاً از اين آيه‌ي «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ» نکات خيلي مهمي در باب اخلاق مي‌‌توان استفاده کرد که از نظر اسلام انسان را از خود گناه نهي نمي‌کند، بلکه از نزديک شدن به گناه نهي مي‌کنند، يعني انسان طوري است که نزديک گناه برود، گناه مي‌کند، نفس انسان طوري است که به گناه که نزديک شود وارد گناه مي‌شود. اين ضعف در انسان وجود دارد. لذا انسان بايد خودش را هميشه از دائره‌ي گناه دور نگه دارد و نزديک نشود.

دقت کنيد اينکه مي‌گويند خلوت اجنبي و أجنبيه حرام است، براي اينکه غالباً منجر به مفسده مي‌شود، گرچه مجرد خلوت ولو با علم به عدم وقوع مفسده حرام نيست، اما شيطان در کمين است و منتظر است فرصت گناه پيش آيد.

علي‌ أيّ حال؛ درست است در اين آيه‌ي شريفه، عصيان را به آدم اسناد داده، اما اين معنايش اين نيست.

بنابراين نکته‌اي که ما داريم اين است که اين قسمت روايت با اين آيات قرآن سازگاري ندارد. اين که «أوَّلُ من أطاع النساءَ آدم»، يعني آدم تحت تأثير حوا قرار گرفت و حوا او را به معصيت وادار کرد. اين با آيات شريفه سازگاري ندارد.

نکته‌ي مهم اين است که ممکن است کسي بگويد چطور ما رواياتي داريم که روايات سندش هم درست است، اما آنها را رد مي‌‌‌کنيم؟

عرض مي‌‌کنيم چون دلالت روايت مطابق با فتاواي عامه است، اين روايت تقيةً صادر شده است. چون سائل، يهودي است. يهودي‌ها اعتقادات عجيبي دارند حتي نسبت به زنها، در همين زمان هم شايد همينطور باشد. اصلاً در تعابير خودشان اين تعبير را دارند، «المرأة لعنة»؛ ترجمه‌ي عربي آنچه که در عهد قديم اينها آمده اين است اينها معتقد هستند که زن عنوان ملعون را دارد و بر طبق آنچه که در عهد قديمشان آمده، معتقدند که حوا آدم را به معصيت وادار کرد.

اين مطابق ظاهر آيات شريفه‌ي ما نيست و اصلاً اين يهودي که اين را در اينجا مطرح کرده و اينها چون يک مقداري مطابق با نظرات خود آنهاست، همين سبب ضعف در حجيت دلالت اين روايت مي‌شود.

نکته‌ي بعد اين است که در ادامه روايت دارد: «وَ قَدْ بَيَّنَ فَضْلَ الرِّجَالِ عَلَى النِّسَاءِ فِي الدُّنْيَا أَ لَا تَرَى إِلَى النِّسَاءِ كَيْفَ يَحِضْنَ وَ لَا يُمْكِنُهُنَّ الْعِبَادَةُ مِنَ الْقَذَارَةِ وَ الرِّجَالُ لَا يُصِيبُهُمْ شَيْ‌‌ءٌ مِنَ الطَّمْثِ»؛ دقت کنيد يکوقت يک رواياتي است که اگر واقعاً پيامبر فرموده، بايد ببينيم معنايش چيست؟ اگر بپرسند چرا مردها مقدم بر زن‌ها هستند؟ بگوييم اسلام جواب مي‌دهد که چون زن‌ها عادت ماهيانه دارند و امکان عبادت تام ندارند، اما مردها اينطور نيستند. آيا اين درست است؟  چطور از آن‌ طرف زن‌ها پنج سال زودتر از مردها به تکليف مي‌رسند، در اين پنج سال که آنها به تکليف مي‌رسند و عباداتشان نزد شارع معتبر است، چه مي‌فرماييد؟ در همان ايام طمث، مگر همه‌ي فقهاي اسلام نمي‌گويند اگر زن در محل عبادتش بنشيند و مشغول ذکر باشد، ثواب عبادت را به او مي‌دهند؟ اينها چيزهايي نيست که انسان بتواند حتي ظن به اين پيدا کند که از پيامبر و مثل پيامبر چنين چيزي صادر شده باشد. اگر هم صادر شده، شايد براي إغناي يهودي بوده نه به عنوان يک نظر کامل ديني باشد.

به نظر ما دلالت روايت، دلالت مخدوشي است و نمي‌شود اين روايات را دليل قرار داد.

بنابراين اين روايت از جهت دلالت موارد زيادي براي خدشه دارد و چون دلالتش را مضطرب مي‌دانيم ولو سندش، سند صحيحي است، نمي‌توانيم به آن استناد کنيم.

نتيجه بحث اعتبار رجوليت در مفتي
پس تا اينجا بحث ما در اين بود که آيا مفتي مي‌‌تواند زن باشد يا نه؟ و آيا رجوليت معتبر است؟ چهار دليل اقامه شد بر اعتبار رجوليت، که ملاحظه فرموديد مخدوش بودند. از اين طرف سه يا چهار دليل اقامه کرديم بر اينکه زن مي‌تواند مفتي هم باشد، که ادله‌اش را قبلاً مفصل گفتيم. نتيجه ‌عرائض ما در اينجا از نظر بحث علمي اين شد که ما نمي‌توانيم منعي براي إفتاء زن قائل باشيم. اين از نظر بحث علمي، حالا تا ساير جهات ديگرش بررسي شود.

بررسي شرط طهارت مولد در مفتي
يکي از شرائط ديگر که براي مفتي گفته‌‌اند اين است که مرجع تقليد و مفتي نبايد متولد از زنا باشد. دليل بر اين مدعا چيست؟

ما در ادله‌ي تقليد هيچ دليلي بر اين مدعا نداريم. يعني دليلي که بگويد مرجع تقليد نبايد متولد از زنا باشد نداريم. نه اجماعي در کار است، نه دليل خاصي در روايات بر اين معنا داريم. تنها چيزي که هست، مسئله‌ي اولويت قطعيه است در باب امام جماعت. آنجا گفته‌‌اند امام جماعت، بايد متولد از زنا نباشد.

برخي بزرگان مثل والد بزرگوار ما(دام ظله) فرموده‌‌اند ما به اولويت قطعيه استفاده مي‌کنيم که مفتي و مرجع تقليد نمي‌تواند متولد از زنا باشد.

نقد استاد محترم بر دليل والد بزرگوارشان
در بحث گذشته ملاحظه فرموديد که ما در اين اولويت خدشه کرديم. در مسئله‌ي امامت جماعت يک جهاتي وجود دارد، خود اينکه کسي مي‌خواهد به عنوان امامت جماعت نماز بخواند، آن جهات تعبدي در باب نماز براي ما قطعي بودن اين اولويت را تضعيف مي‌کند. نمي‌توانيم بگوييم اولويت قطعي وجود دارد.

علاوه اينکه اولويت قطعيه در صورتي است که ما بگوييم مرجعيت منصب است، در حالي‌که قبلاً گفتيم مرجعيت منصب نيست. باز تکرار مي‌کنم که ما بايد ذهنمان را از آنچه که الان در جامعه وجود دارد خالي کنيم. مثلا يک کسي در خانه خودش هست، اصلاً نمي‌خواهد اداره‌ي امور مردم را هم داشته باشد، يک نفر هم مي‌خواهد از او تقليد کند، اصلا بحث منصب در کار نيست. همانطور که راوي بودن منصب نيست، مرجعيت هم به حسب اولي خودش عنوان منصب را ندارد. ما نمي‌توانيم بگوييم مفتي، عنوان منصب را دارد. لذا اين اولويت قطعيه‌اي که ادعا شده مخدوش است.

بيان مرحوم خوئي
مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) در کتاب تنقيح از راه منقصت وارد شده و فرموده‌‌اند کسي که متولد از زنا است يک منقصتي در اوست و کسي که مي‌خواهد مرجع و مفتي باشد، نمي‌تواند چنين منقصتي را داشته باشد.

آيا اين دليل ايشان درست است يا نه؟

نقد استاد محترم بر کلام محقق خوئي
اولاً فرمايش ايشان مبتني است بر اين که ما مسئله مرجعيت را منصب بدانيم، بعد بگوييم هر چيزي که موجب منقصت اين منصب است، نبايد باشد، اين يک.

ثانياً: اشکال دوم که اشکال مهمتري است اين است که اين دليل أخص از مدعا است. زيرا اگر در بين مردم مطرح باشد که اين متولد از زنا است، اين منقصت است. مردم مي‌گويند يک آدمي که از زنا متولد شده، ما چطور فتواي او را بگيريم، در حالي که مدعا أعم است،‌ يعني ما مي‌خواهيم بگوييم ولو مردم هم ندانند، اما کسي که خودش مي‌داند اين مشکل را دارد، اين حق تصدي إفتاء را ندارد.

کجاي اين منقصت است؟ اين يعني منقصتي که مردم ببينند و آن را نقصان حساب کنند. فرض اين است که نقصان نيست، فرض اين است که فقط خودش مي‌‌داند و بقيه اصلاً به اين موضوع آگاهي ندارند.

بحث ما اين است آيا شما مي‌فرماييد متولد از زناء به حسب الواقع نباشد؟ به حسب الواقع ممکن است در بعضي از فروض منقصت نباشد، چون مراد شما از اين منقصت، منقصت ذاتي که نيست، که بگوييد اين منقصت ذاتي با اين مقام مرجعيت سازگاري ندارد. مي‌گوييد مرجعيت، يک مقام اثباتي در بين مردم است. مردم هم مي‌گويند کسي که ولد الزنا است نمي‌شود از او فتوا بگيريم. بنابراين اين دليل أخص از مدعا مي‌شود.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اجتهاد و تقليد شرایط مرجع تقلید منصب و مقام نبودن مرجعیت شرط رجولیت در مرجع تقلید بررسی روایت سوال یهودی از پیامبر درباره فضیلت مردان بر زنان ذاتی نبودن تفضیل مردان بر زنان تشبیه تفضیل رجال بر نساء به تفضیل آسمان و آب بر زمین لزوم نزدیک نشدن به گناه حمل بر تقیه کردن روایت با سند صحیح ولی دلالت مخدوش عدم نقص در عبادت زنان بخاطر عادت ماهانه شرط طهارت مولد در مرجع تقلید عدم اولویت مرجع تقلید بر امام جماعت در طهارت مولد نظر مرحوم خویی بر نقص بودن تولد از زنا برای مرجع

نظری ثبت نشده است .